1 ـ مجازات ابدی و جاویدان منحصر به کسانی است که تمام روزنههای نجات را به روی خود بستهاند و عالماً و عامداً غرق در فساد و تباهی و کفر و نفاق گشتهاند، سایه شوم گناه تمام قلب و جان آنها را پوشانیده و در حقیقت به رنگ گناه و کفر درآمدهاند. همان گونه که در قرآن میخوانیم:
«بَلَی مَنْ کسَبَ سَیئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِک أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»[1].
[نه چنین است که میگویید] بلکه کسانی که مرتکب گناه شدند وآثار گناه، سراسر وجودشان را فرا گرفت، آنان اهل آتشند و در آن جاودانهاند.
2 ـ این اشتباه است که بعضی خیال میکنند که مدّت و زمان کیفر باید به اندازه مدّت و زمان گناه باشد؛ زیرا رابطه میان «گناه» و «کیفر» رابطه زمانی نیست بلکه رابطه کیفی است، یعنی مقدار زمان مجازات تناسب با کیفیت گناه دارد نه مقدار زمان آن.
مثلاً کسی ممکن است در یک لحظه دست به قتل نفس بزند و طبق پارهای از قوانین محکوم به زندان ابد گردد در این جا میبینیم زمان گناه تنها یک لحظه بوده در حالی که مجازات آن گاهی هشتاد سال زندان خواهد بود. بنابراین در بحث مجازات آن چه مطرح است «کیفیت» است نه «کمیت زمان».
3 ـ رنجها، دردها و ناراحتیهایی که گناهکاران در جهان دیگر میکشند اثر و نتیجه اعمال خود آنها است که دامانشان را فرا میگیرد. در قرآن میخوانیم:
«فَالْیوْمَ لاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئاً وَلاَ تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا کنتُمْ تَعْمَلُونَ»[2].
در این روز به هیچ کس ذرهای ستم نمیشود، و جز آن چه را انجام میدادید پاداش داده نمیشوید.
«فَلاَ یجْزَی الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیئاتِ إِلاَّ مَا کانُوا یعْمَلُونَ»[3].
[پس بداند آنان که کارهای ناشایسته انجام دادهاند] جزا داده نمیشوند مگر آن چه را همواره انجام میدادهاند.
حال با توجّه به مطالب فوق اگر گفته شود سراغ مشروبات الکلی یا موادّ مخدّر نروید چرا که در مدّت کوتاهی قلب و معده و مغز و اعصاب شما را تباه میکند اگر کسی رفت و گرفتار ضعف شدید اعصاب و بیماری قلب و عروق و زخم معده شد در برابر چند روز هوس بازی تا پایان عمرش در رنج و عذاب الیم بود هیچ کس ایراد عدم تناسب جرم و جریمه را در این جا مطرح نمیکند و این نتیجه برخلاف اصل عدالت نخواهد بود، چرا که وجود این خطر در میگساری به او اعلام شده و عاقبت آن نیز برای او توضیح داده شده است با این وجود شخص با اختیار خود مرتکب این عمل شده است.
فرض کنید اگر کسی قوانین راهنمایی و رانندگی را عمل نکرد و در یک لحظه حادثهای اتّفاق افتاد و فلج شد و سالیان دراز مجبور است این رنج را تحمل کند آیا این پدیده هیچ گونه منافاتی با اصل عدالت پروردگار دارد؟
بنابر این زمانی که پاداش و کیفر نتیجه و اثر خود عمل آدمی باشد مسأله مساوات و برابری از نظر کمیت مطرح نخواهد بود چه بسا عمل به ظاهر کوچکی (از نظر مقدار زمان) که اثرش یک عمر محرومیت و شکنجه و ناراحتی است.
بنابراین هنگامی که گناه و کفر و طغیان و سرکشی سراسر وجود انسان را احاطه کرد و تمام بال و پرهای روح و جان او در آتش بیدادگری و نفاق سوخت چه جای تعجّب دارد که در سرای دیگر برای همیشه از نعمت پرواز در آن جهان وسیع محروم گردد و گرفتار درد و رنج این محرومیت بزرگ باشد، چرا که قبلاً او را از این خطر بزرگ آگاه ساخته بودند و پیامبران و اوصیای الهی و عقل که رسول باطنی است به او آگاهی لازم را داده بودند امّا او از روی علم و عمد و اختیار، بدون توجه به هشدار خدا، انبیا، اولیا و عقل خود مرتکب گناه شده و آن چه در قیامت با آن برخورد کند نتیجه مستقیم اعمال خود او خواهد بود. بنابر این نه جای شکایتی باقی است و نه منافاتی با قانون عدالت پروردگار دارد.
[1] بقره 2 : 81 .
[2] یس 36 : 54 .
[3] قصص 28 : 84 .