به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی دارالعرفان، استاد حسین انصاریان، استاد حوزه و مفسر قرآن کریم طی سخنرانی در مسجد جامع حسینی شادآباد به بیان اهمیت رزق حلال در زندگی مومنان پرداخت و اظهار داشت: اسلام چهار حقیقت تجارت، عبادت، معرفت و طهارت را برای زندگی مردم به عنوان اصل قرار داده که هر کدام از این اصول، دارای حقایق اخلاقی، روحی و قلبی است. این چهار مسئله با زحمات پیغمبر(ص)، ائمه طاهرین(ع) و علمای بزرگ شیعه در بین مردم جریان پیدا کرد و از آنجایی که شیعیان به این چهار مسئله اهمیت داده و ارزش آن را میدانستند، بازارها را مبتنی بر این اصول طراحی کردند بدین صورت که یک بازار، ترکیبی از مغازه، مسجد، مدرسه علمیه و حمام بود.
وی ادامه داد: در حوزههای علمیهی بازارها، طلبههای متدین و اساتید ورزیده فقه شیعه، حجره داشتند و صبحها پیش از آنکه کسب و کار آغاز شود، کاسبان با شادی و نشاط حدود نیم ساعت در کلاسهای این عالمان شرکت میکردند و درس حلال و حرام را یاد میگرفتند تا وقتی به مغازه میروند، درآمد آنها فقط و فقط بر اساس خواست پروردگار، فقه اهلبیت(ع) و حلال باشد؛ به عبارتی دیگر، بازاریها قبل از آمدن به مغازه، ابتدا فقیه میشدند.
این استاد برجسته حوزوی تصریح کرد: امیرالمومنین(ع) خودشان از پیغمبر(ص) شنیده بودند که گناه پول ربا در پرونده فرد خطاکار، از بیست بار زنای با محارم سنگینتر است به همین دلیل، اکثر روزها، در کوفه به عنوان اولین کار خود، از ابتدا تا انتهای بازار را پیاده میرفتند و به گونهای که همه مغازهدارها بشنوند با صدای بلند میفرمودند: کاسبان، تاجران و خریداران، ابتدا حلال و حرام الهی را یاد بگیرید و سپس به خرید و فروش بپردازید چرا که اگر فقه خرید و فروش را یاد نگیرید، مبتلا به حرام میشوید. گاهی حرامها بدون اینکه مسئله فقهی را بدانید، سوار دوش شما میشوند و همه زندگی شما را نجس میکنند و این موضوع، دغدغه امیرالمومنین(ع) برای بازار مسلمانان بود و متاسفانه، این درد هنوز در دل او باقی مانده و علاج نشده است.
وی با بیان اینکه به فرموده امیرالمومنین(ع) یکی از خصلتهای مومن واقعی، کسب درآمد حلال میباشد، اظهار داشت: زمانی که بچه مدرسهای بودم، در بازار تهران قبل از اینکه کسب و کار آغاز شود، از بیشتر مغازهها صدای قرائت قرآن شنیده میشد یعنی یک بازاری مغازه را باز میکرد، قرآن مجید را روی رحل قرار میداد و با صدای بلند، حداقل یک صفحه از قرآن را تلاوت میکرد به گونهای که این صدای نورانی و معنوی فضای بازار را پر میکرد؛ با وجود چنین کاسبانی و این فضای معنوی، شیطان نمیتوانست به این بازار نفوذ کند. من به خاطر دارم که در گذشته، جمعیت فراوانی در مسجد بازار تهران برای اقامه نماز جماعت ظهر و عصر شرکت میکردند و چندین نفر از مراجع بزرگ شیعه در مساجد بازارها، امام جماعت بودند.
استاد انصاریان در ادامه با ذکر حکایتی از دوران صدر اسلام، بیان کرد: در همین بازار مسلمانان، یک مردی به نام یونس بن عبید، مغازهی لباس فروشی داشت و قیمت اجناس او، حداکثر دویست درهم بود. طبق رسم همه بازاریها، هنگام اذان به شاگرد خود گفت که من برای اقامه نماز جماعت به مسجد میروم، شما در مغازه بمان و وقتی من از مسجد برگشتم، تو برای اقامه نماز به مسجد برو. وقتی که یونس بن عبید پس از اقامه نماز از مسجد بازمیگشت، مشاهده کرد که یک فرد روستایی، لباسی روی دست دارد و متوجه شد که این لباس، از اجناس مغازه خود است؛ از این فرد پرسید که این لباس را چند خریدی و آن فرد گفت چهارصد درهم. سپس پرسید که آیا با رضایت خود خریدی و آن فرد پاسخ مثبت داد.
این محقق، مفسر و پژوهشگر علوم قرآنی افزود: یونس بن عبید، آن فرد را به مغازه خود آورد و به شاگرد خود گفت، چرا آبروی پیغمبر(ص) را میخواهی ببری؟! مگر نه اینکه پیغمبر(ص) سفارش کرده که کاسب باید باانصاف باشد؟! این لباس دویست درهم قیمت داشته، برای چه به این فرد روستایی، چهارصد درهم فروختی و به او ظلم کردی؟! سپس به خریدار رو کرد و گفت اگر دلت میخواهد لباس را پس بده و من چهارصد درهم را به تو برگردانم یا اینکه اگر لباس را میخواهی، دویست درهم اضافه را به تو برمی گردانم؛ این چنین افرادی، کاسب بازار مسلمانها بودند.