قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

کدام پیامبر برای بعد از خود جانشین و وصی تعیین کرده که شیعه به چنین مطلبی در مورد پیامبر اسلام(ص) معتقد است؟

همه مسلمانان معتقدند که پس از پیامبر باید کسانی که شایستگی خلافت و امامت را دارند این مسؤولیت را بر عهده گیرند.

شریعت نیازمند حافظ، مبین و مبلّغ و مجری است از این روی در طول دوران نبوّت پیامبران برای خود جانشینانی داشتند و حتّی در دوران حیات خود نیز هرگاه به دلایلی از قوم و ملّت خود جدا می‌شدند، افراد شایسته‌ای را به جانشینی خود بر می‌گزیدند.

 

وصی آدم علیه‌السلام

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

 

«آدم از خدا می‌خواست که وصی صالحی برای او قرار دهد پس‌خداوند به او وحی کرد که: «من پیامبران را با نبوّت گرامی داشتم‌سپس گروهی را از میان خلقم برگزیدم و برگزیدگان آن‌ها را وصی‌قرار دادم». پس خداوند ـ تبارک و تعالی ـ به او وحی کرد: «ای‌آدم! به شیث وصیت کن» پس آدم به شیث ـ که همان پسرش هبة اللّه‌بود ـ وصیت کرد»[1].

 

 

وصی نوح علیه‌السلام


امام باقر علیه‌السلام فرمودند:

 

«چون وفات نوح فرا رسید به پسرش سام وصیت کرد و صندوق‌و آن‌چه در آن بود و وصیت را به او سپرد».

 

وصی موسی علیه‌السلام

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

 

«موسی علیه‌السلام به یوشع بن نون و یوشع بن نون به فرزند هارون وصیت‌کرد و به پسر خود و پسر موسی وصیت نکرد چرا که انتخاب باخدای متعال است و از میان آنان هر کسی را که بخواهد برمی‌گزیند»[2].

 

وصی عیسی علیه‌السلام

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: 

«عیسی علیه‌السلام به آسمان بالا برده شد در حالی که از قومش پیمان گرفته بود که به وصیش شمعون بن حمون صفا وفادار بمانند»[3].

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز در دوران حیات خود همین روش را به کار می‌بست. بدین جهت همه مسلمانان معتقدند که پس از پیامبر باید کسانی که شایستگی خلافت و امامت را دارند این مسؤولیت را بر عهده گیرند.


پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند:

 

«ای علی! تو جانشین من بر امّتم در هنگام حیات و پس از مرگم هستی‌و نسبت تو با من همانند نسبت شیث با آدم علیه‌السلامو سام بانوح علیه‌السلام و اسماعیل با ابراهیم علیه‌السلام و یوشع با موسی علیه‌السلامو شمعون با عیسی علیه‌السلام
است. ای علی! تو وصی و وارث منی»[4].

 

در روایت دیگری فرمودند:

 

«وصی من علی بن ابی‌طالب است»[5].

 


[1]  من لایحضره الفقیه : 4/175 حدیث 5402 .

 
[2]  الکافی : 1/293 ، حدیث 3 .

 
[3]  معانی الاخبار : 372 ، حدیث 1 .

 
[4]  بشارة المصطفی : 58 ؛ بحارالانوار : 38/103 باب 61 ، حدیث 26 .

 
[5]  من لایحضره الفقیه : 4/180 حدیث 5407 .

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه