قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

درباره اصل معاد و دلایل اثبات آن توضیح دهید؟

کسانی که معاد را به یقین باور کرده‌اند و به آن ایمان واقعی دارند هرگز از یادش غافل نمی‌شوند. اینان پیرامون گناه نمی‌گردند و در زندگی از لذائذ و منافع غیر مشروع اجتناب می‌کنند که در روز حساب مورد مؤاخذه و کیفر الهی قرار نگیرند.

ایمان به روز جزا در جهان بینی مکتب اسلام یکی از ارکان ضروری دین و از جمله اصول قطعی اعتقادی است و در قرآن شریف و روایات معصومین علیهم‌السلام هزاران آیه و حدیث درباره آن رسیده است. مسلمانان راستین با اتّکا و اطمینان به وحی الهی که بر پیامبر اسلام نازل شده است روز جزا را وعده قطعی خدا می‌دانند و یقین دارند وعده او تخلّف‌ناپذیر است. بی‌گمان روز قیامت فرا می‌رسد، میزان عدل الهی بر پا می‌گردد و به حساب مردم رسیدگی خواهد شد.

راه ایمان آوردن به روز جزا، ایمان داشتن به وحی الهی و اطمینان داشتن به صحّت و اصالت آن چه از راه وحی بر انبیا نازل شده است، می‌باشد چرا که معاد از مسائل غیب دین و مربوط به آینده ناشناخته و مجهول است و آدمی جز از راه وحی الهی و اعلام پیامبران نمی‌تواند به فرا رسیدن چنین روزی یقین کند و به آن مؤمن و معتقد گردد. درجه اعتقاد و باور پیروان انبیا به روز جزا، وابسته به درجه ایمان آنان نسبت به وحی و نبوّت است.

کسانی که معاد را به یقین باور کرده‌اند و به آن ایمان واقعی دارند هرگز از یادش غافل نمی‌شوند. اینان پیرامون گناه نمی‌گردند و در زندگی از لذائذ و منافع غیر مشروع اجتناب می‌کنند که در روز حساب مورد مؤاخذه و کیفر الهی قرار نگیرند.

همچنین برای اعتلای حق و اطاعت امر پروردگار به مشکلات و سختی‌ها تن می‌دهند و از مال و جان خود چشم می‌پوشند تا در آخرت از رضوان الهی برخوردار گردند. پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند: 

 

«لَوْ کنْتُم تُوقنوُن بخیر الآخرةِ وَشَرّها کما تُوقِنونَ بالدّنیا لآثَرْتُم طَلَبَ الآخرةِ»[1].

«اگر اطمینان شما به خیر و شر آخرت مانند یقینتان به خیر و شر دنیا می‌بود البته آخرت را انتخاب می‌کردید و در راه آن سعی و کوشش می‌نمودید».

 

نتیجه آن که دلیل اصلی قیام قیامت و فرا رسیدن روز جزا وحی الهی است که بر تمام پیامبران نازل شده و آنان به پیروان خود ابلاغ نموده‌اند.

هر کس که به وجود خداوند اقرار دارد به معاد نیز معتقد خواهد بود و ظاهراً کسی را نمی‌توان یافت که به مبدأ معتقد باشد ولی معاد را انکار کند.

دلایل فراوانی برای اثبات اصل معاد آورده شده است که به بعض آن اشاره می‌کنیم:

 

1 ـ فطرت:

از جمله ادلّه‌ای که برای اثبات روز جزا می‌آوریم دلیل فطرت است. اگر انسان خود را از اصطلاحات و خرافات و اشتغالات خالی کند، فطرتش او را به سوی مبدأ و معاد هدایت می‌کند. از جمله حقایقی که فطری است و در وجود ما قرار دارد عشق به بقا و آرزوی خلود و جاودانگی است. انسان به حیات جاودان فکر می‌کند به زندگی ابدی می‌اندیشد و آرزوی آن را در سر می‌پروراند. این یک تمایل عارضی و اکتسابی نیست و به گروه معینی اختصاص ندارد بلکه خواهشی است فطری و تمایلی است نهادی که با سرشت انسان آمیخته و در نهاد همه انسان‌ها ریشه طبیعی دارد.

با توجّه به این نکته که هیچ غریزه و تمایلی عبث و بیهوده خلق نشده است و با در نظر گرفتن این مطلب که هر یک از غرایز و تمایلات طبیعی به وسیله موضوع و مورد مناسبی در همین جهان اعمال شده و ارضاء می‌گردد، ولی ارضای غریزه خلود و عشق به بقا در دنیای گذران و ناپایدار غیر ممکن است به این نتیجه می‌رسیم که یا باید تمایل اصیل و فطری خلود را که در وجود آدمی آفریده شده لغو و باطل بدانیم و یا حیات ابدی آخرت را که در جهان بینی مکتب پیامبران الهی آمده
بپذیریم و اذعان نماییم که آدمی با مردن پایان نمی‌پذیرد و نابود نمی‌شود بلکه تغییر منزل می‌دهد و از دنیا به عالم جاودان آخرت منتقل می‌گردد. در آن عالم است که خواهش حیات ابدی‌اش ارضاء می‌گردد به زندگی همیشگی دست می‌یابد و حسّ خلودش اقناع می‌گردد.

مرحوم ملاّ محسن فیض کاشانی نیز این مطلب را در ضمن بحث‌های خود آورده است. او می‌گوید: «چگونه مردم نابود می‌شوند با آن که خداوند به حکمت خود در سرشت و طبع آن‌ها محبّت هستی و دوام آن را آفریده است و فطرتاً از نابودی و فنا کراهت دارد. 

با توجّه به این مطلب که در این جهان، زندگی ابدی غیر ممکن است اگر عالم دیگری نباشد که به آن جا منتقل گردد و همیشه بماند ناچار این ودیعه الهی که به قضای حق در ضمیر همه انسان‌ها سپرده شده، لغو و باطل خواهد بود و خداوند حکیم از عمل لغو، مبرّی و منزّه است »[2].

از این ملک روزی که دل برکنم

 سرا پرده در ملک دیگر زنم

پس این مملکت را نباشد زوال

 زملکی به ملکی بود انتقال

 

2 ـ هدفدار بودن آفرینش

اگر معاد نباشد لازم می‌آید عالم هستی لغو باشد. درست مثل بازی کودکانه‌ای که کودکی ساعت‌ها زحمت می‌کشد تا مثلاً خانه‌ای چوبی یا گلی بسازد پس با یک لگد زحمت روزانه خود را به باد می‌دهد.

سراسر هستی حکایت از تدبیر حکیمانه جهان می‌کند چگونه می‌توان باور کرد که از پی آن خاکی که نطفه می‌شود، نطفه‌ای که به انسان بدل می‌شود و انسانی که با این همه مشقّت و خون جگر سالیان دراز بار زندگی پر رنجی را به دوش می‌کشد، فرجامی نباشد و با مرگ انسان این همه فرآیندهای حیات بی‌انجام بماند؟

زبان قرآن در این باره چنین است:

 

«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکمْ عَبَثاً وَأَنَّکمْ إِلَینَا لاَ تُرْجَعُونَ»[3][4].

آیا پنداشته‌اید که شما را بیهوده و عبث آفریدیم، و اینکه به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟

 

3 ـ عدالت خداوند تعالی


عدم وجود معاد با عدالت خداوندی سازگار نیست. چرا که دنیا جایگاه مناسبی برای اجرای عدالت الهی در مورد صالحان و تبهکاران به طور کامل نمی‌باشد. اصولاً در دنیا پاداش دادن به برخی از نیکوکاری‌ها ـ مانند: شهادت در راه خدا ـ و کیفر دادن برخی از تبهکاری‌ها مانند: گمراه ساختن انسان‌ها و کشتن نسل‌های بی‌شمار، امکان‌پذیر نیست. پس باید جهان دیگری باشد تا عدل الهی در مورد نیکان و بدان به طور کامل تحقّق یابد.

در آیاتی[5] از قرآن به این برهان (برهان عدالت) اشاره شده است:

 

«أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کالْمُجْرِمِینَ * مَا لَکمْ کیفَ تَحْکمُونَ»[6].

 آیا ما تسلیم شدگان [به فرمان‌ها و احکام خود] را چون مجرمان قرار می‌دهیم؟ شما را چه شده؟ چگونه داوری می‌کنید؟

 

4 ـ سیر تکاملی انسان

دلیل چهارم برای اثبات معاد قانون استکمال است.

این قانون در قرآن به این تعبیر بیان شده است که انسان در ابتدا خاک بود، سپس نطفه شد، پس از آن به علقه تبدیل شد، از علقه نیز به مضغه تغییر یافت و آن گاه انسان شد ابتدا طفلی بیش نبود پس آن گاه از طفولیت پا به نوجوانی گذاشت پس به جوانی رسید سرانجام پیری و مرگ فرا رسید و بعد از مرگ استکمال دیگری هم باید باشد تا این سیر ناقص نباشد بنابراین دفتر حیات انسان با مرگ بسته نمی‌شود و سیر تکاملی او ادامه می‌یابد[7].

از جمادی مُردم و نامی شدم

 وزنما مردم زحیوان سر زدم

مُردم از حیوانی و آدم شدم

 پس چه ترسم کی زمردن کم‌شدم

جمله دیگر بمیرم از بشر

 تا برآرم از ملائک بال و پر

وز ملک هم بایدم جستن زجو

 کلُّ شی‌ءٍ هالک الاّ وجهَهُ

بار دیگر از ملک پرّان شوم

 آن چه اندر وهم ناید آن شوم

 

 


[1]  علم الیقین : 2/837 .

 
[2]  مؤمنون : 23 : 115 .

 
[3]  دخان 44 : 38 ـ 40 ؛ انبیا (21) ؛ ص (38 ) : 27 .

 
[4]  زلزال 19 6 ـ 8 ؛ ص (38) : 28 .

 
[5]  قلم 68 : 35 ـ 36 .

 
[6]  « یا أَیهَا النَّاسُ إِن کنتُمْ فِی رَیبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکم مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَقَةٍ وَغَیرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَینَ لَکمْ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمّی ثُمَّ نُخْرِجُکمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکمْ وَمِنکم مَّن یتَوَفَّی وَمِنکم مَّن یرَدُّ إِلَی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکیلاَ یعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَیئاً وَتَرَی الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَیهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِن کلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ » «  » حج 22 : 5 ؛ « وَالْمُؤْتَفِکةَ أَهْوَی » «  » نجم (53) : 42 ؛ « الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا للّه‌ِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ » «  » بقره (2) : 156 .

 
[7]  یس 36 : 81 .

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه