قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

در مورد شبهه آکل و مأکول توضیح دهید.

اگر فرض شود بدنی در اثر تبدیل و تحوّل مکرّر در جهان طبیعت به کلّی از بین رفته و جزو بدن‌های دیگر می‌گردد به گونه‌ای که هیچ جزیی از آن باقی نماند در این صورت شبهه آکل و مأکول صورت جدّی‌تری به خود می‌گیرد. امّا با این حال خداوند به اجزای بدن مأکول علم دارد و می‌تواند آن‌ها را از بدن‌های دیگر جدا کرده و با هم ترکیب نموده و بدن او را برگرداند.

در مقابل معاد جسمانی شبهاتی وارد شده که در واقع در برابر دلایلی که در مورد معاد جسمانی اقامه شده ارزش علمی ندارد؛ زیرا به تعبیر «شیخ الرئیس» در «شفا» صادق مصدّق یعنی پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله خبر از «معاد جسمانی» داده است و بر ما است که تصدیق کنیم. حتّی اگر به برهان ثابت نشود[1]. شبهه در مقابل کلام خداوند تعالی، جهل در مقابل علم است و در واقع نوعی ندانستن است نه شبهه.

یکی از این شبهه‌ها این است که: انسان وقتی مرد تبدیل به خاک می‌شود و خاک مبدّل به گیاه و گیاه مبدّل به نطفه و بالاخره انسان می‌شود و دوباره انسان می‌میرد و آن سیر را از سر می‌گیرد. بنابراین هرگاه بدن انسانی ـ مستقیم یا غیر مستقیم ـ طعمه انسان دیگری شود با قسمتی از اجزای بدن مأکول با بدن آکل (خورنده) ترکیب شده می‌گردد، در این صورت اجزای یاد شده در قیامت یا با بدن آکل می‌باشد و یا جزو بدن مأکول و هر دو فرض از دو نظر دارای اشکال است:

1 ـ یکی از دو بدن آکل و مأکول به طور کامل محشور نگردیده است. 

2 ـ اگر یکی از آن دو شایسته پاداش و دیگری مستحق کیفر باشد در کیفر و پاداش رعایت عدالت نخواهد شد.


در جواب می‌گوییم: پاداش و کیفر در حقیقت مربوط به روح است اگر بدنی معذّب می‌گردد از ناحیه روحی است که در آن است و اگر یک قسمت از بدن مؤمن جزو بدن کافر شود سرانجام این کافر است که معذّب می‌گردد نه مؤمن چون فرض این است که بدن دوّم به روح کافر تعلّق دارد نه بدن اوّل.

و در فرض مزبور تنها بخشی از اجزای بدن مأکول جزو بدن آکل می‌گردد نه تمام آن و ما دلیلی بر اتّحاد بدن اخروی با بدن دنیوی از همه جهات حتّی از جهت کمیت و حجم در دست نداریم. بنابراین زمانی که اجزا از بدن آکل خارج شود و به بدن صاحب اصلی بازگردد؛ بدن دوّم ناقص نخواهد شد بلکه کوچک می‌شود و این بدن کوچک تمام صفات شخص دوّم را بدون کم و کاستی دربردارد و به هنگام رستاخیز همچون فرزندی که کوچک است و سپس بزرگ می‌شود پرورش می‌یابد و به صورت انسان کاملی محشور می‌گردد و این نوع تکامل و پرورش به هنگام رستاخیز هیچ گونه اشکال عقلی و نقلی ندارد. 

آری، اگر فرض شود بدنی در اثر تبدیل و تحوّل مکرّر در جهان طبیعت به کلّی از بین رفته و جزو بدن‌های دیگر می‌گردد به گونه‌ای که هیچ جزیی از آن باقی نماند در این صورت شبهه آکل و مأکول صورت جدّی‌تری به خود می‌گیرد. امّا با این حال خداوند به اجزای بدن مأکول علم دارد و می‌تواند آن‌ها را از بدن‌های دیگر جدا کرده و با هم ترکیب نموده و بدن او را برگرداند، خداوند متعال به این توانایی اشاره می‌کند و می‌فرماید:

 


«أَوَ لَیسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمواتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَی أَن یخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَی وَهُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِیمُ»[2].

آیا کسی که آسمان‌ها و زمین را آفریده است، قدرت ندارد که [پس از مرگشان] همانند آنان را بیافریند؟ چرا قدرت دارد؛ زیرا اوست که آفریننده بسیار داناست.

 


[1]  یس 36 : 81 .

 
[2]  بقره 2 : 28 ؛ غافر (40) : 11 .

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه