تناسخ، برگرفته از دیدگاه حکمای مشرق زمین است و زیر بنای عقیده آیینهایی مانند بودایی و برهمن را تشکیل میدهد.
این گروه با اعتقاد به موضوع پاداش و کیفر، منکر معاد و رستاخیز انسان و جهانند و میگویند انسان میوه اعمال تلخ و شیرین خود را در همین جهان میچشد؛ زیرا اگر نیکوکار باشد روح او به بدن انسان سعادتمند و یا بدن حیوان مفید تعلّق میگیرد و اگر بدکار باشد روح او به بدن انسان بدبخت و تیره روزی بسان افراد معلول و بیمار و یا حیوان پست تعلّق میگیرد و پاداش و کیفر خود را در این جهان میبیند.
این گروه چون واقعیت معاد و حقیقت آن را درک نکردهاند و از طرفی مشاهده میکنند که زندگی بدون اعتقاد به کیفر و پاداش، بیمفهوم خواهد بود، خود را از این کشمکشها با عقیده بازگشت دوباره روح از طریق توالد در همین جهان و بازیافت حیات جدید و متناسب با رفتار و کردارهای پیشین رها ساختهاند. پس معتقدان به تناسخ چنین میپندارند که انسان بعد از مرگ بار دیگر به همین زندگی باز میگردد ولی روح او در جسم دیگر (و نطفه دیگر) حلول کرده و زندگی مجدّدی
را در همین دنیا آغاز میکند، و این مسأله ممکن است بارها تکرار شود، این زندگی تکراری در جهان را «تناسخ» یا «عود ارواح» مینامند.
اکنون که معنای تناسخ روشن شد لازم است علّت باطل بودن و امتناع آن را بررسی کنیم.
روشنترین گواه بر بیپایگی و بیاساس بودن تناسخ این است که در صورت تناسخ فعلیتها و کمالات به مرحله قوّه و صفر بازگشت میکند. به این معنا که انسان آگاه و بیدار که روح و روان او آینه قوانین و خلقت و اسرار آفرینش است به اندازهای کوچک شود که چیزی نفهمد، از نو به صورت علقه، مضغه و... درآید و به تدریج به همان حالت نخستین برسد که این عقب گرد را در اصطلاح فلسفی بازگشت فعلیت به قوّه میگویند.
روح در رستاخیز انسان و جهان از طریق توالد و تناسل به بدن تعلّق نمیگیرد و بار دیگر انسان به نطفه تبدیل نمیشود تا به مرحله انسان کامل برسد. بلکه در قیامت روح به بدن اوّلی تعلّق میگیرد بدون آن که مراحل جنینی و کودکی را طی کند. آری، بازگشت روح به بدن نخست در همین دنیا از دیدگاه قرآن مجید امکانپذیر است، همان گونه که قرآن از وقوع آن خبر داده است؛ چنان که از معجزات حضرت مسیح علیهالسلام زنده کردن مردهها بود. بنابراین تفکر و اندیشه تناسخ از نظر قرآن و روایات مردود است.
در آیات قرآن کریم سخن از دو مرگ و زندگی و حیات است. منظور از دو مرگ و دو زنده شدن میتواند مرگ در پایان عمر و مرگ در پایان برزخ و زنده شدن در برزخ و زنده شدن در قیامت باشد این در حالی است که بر اساس نظریه تناسخ ارواح انسانها دهها و صدها بار بلکه بیشتر از آن به زندگی دنیوی بازمیگردند. این آیات به روشنی عقیده به مسأله تناسخ را نفی میکنند[1].
در سوره مؤمنون[2] هم از عالمی غیر از دنیا که روح پس از مرگ و جدا شدن از بدن به آن جا خواهد رفت یاد میکند و به بدکارانی که درخواست مهلتی دیگر میکنند جواب رد داده آنان را از فرصتی دیگر و زندگی مجدّد در دنیا ناامید میسازد.
در روایات اهل بیت علیهمالسلام نیز «تناسخ» مردود شمرده شده است. امام رضا علیهالسلام در پاسخ کسی که از «تناسخ» پرسیده بود فرمودند:
«مَنْ قالَ بالتّناسُخِ فَهُو کافِرٌ بِاللّهِ العظیم مُکذِّبٌ بِالجَنَّةِ وَالنّارِ»[3].
«هرکس به تناسخ معتقد باشد به خداوند بزرگ کافر است و بهشت و جهنّم را انکار میکند».
[1] ( حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیما تَرَکتُ کلاَّ إِنَّهَا کلِمَةٌ هُوَ قائلها وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی یوْمِ یبْعَثُونَ ) مؤمنون ( 23 ) : 99 ـ 100 .
[2] عیون اخبار الرضا علیهالسلام : 1/218 ؛ سفینة البحار : 8/237 ؛ وسائل الشیعة : 28/341 .
[3] « حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیما تَرَکتُ کلاَّ إِنَّهَا کلِمَةٌ هُوَ قائلها وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی یوْمِ یبْعَثُونَ » مؤمنون 23 : 99 ـ 100 .