لطفا منتظر باشید

آفرينش آدم در كلام ملاهادى سبزوارى‏

حكيم و فيلسوف بزرگ حاج ملاهادى سبزوارى درباره آفرينش رحمانى آدم، از عارفى نقل مى‏كند:

«خداوند اراده نمود كه ذاتش را در صورت جامع نمايان كند. پس خود را در صورت انسان قرار داد. و اراده نمود كه اسما و صفات و افعالش را در صورت كامل ظاهر سازد آنها را در صورت عالم قرار داد، پس او در دو آينه نمايان مى‏شود.» «1» محاسن جمع حسن به معناى جمال و نيكويى است. اگر مقصود از خَلق، مخلوق خداوند باشد يعنى خداوند بهترين زيبايى آفرينش را در يك وجودى به نام آدم اختيار كرد كه قامتش ايستاده و چهره‏اى نيكو و سر او به سوى آسمان و اعضايى رها شده دارد. و يا در وجود پاك معصومان عليهم السلام كه آنان مثال و آينه و نماينده حق در ظاهر و باطن هستند. پس خداوند زيبايى‏هاى ظاهرى و باطنى را به انسان عطا كرده است.

گاهى مراد هيئت ادراكى و حواس است چون انسان اشرف مخلوقات است.

پس خداوند در كامل‏ترين صورت خلق نموده است.

محاسن بدنى مخلوقات‏

 

محاسن بدنى سه گونه است:

الف) صورت نيكو كه در آيه:

وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ» «2»

و شما را صورتگرى كرد و صورت‏هايتان را نيكو گردانيد.

به آن اشاره شده است.

ب) قامت نيكو و مناسب كه در آيات:

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» «3»

كه ما انسان را در نيكوترين نظم و اعتدال و ارزش آفريديم.

ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ» «4»

سپس او را با آفرينشى ديگر پديد آورديم؛ پس هميشه سودمند و بابركت است خدا كه نيكوترين آفرينندگان است.

آمده است.

ج) حالت‏هاى گوناگون مانند: نشستن و ايستادن و خوابيدن و فعّاليّت و ...

و اگر مراد از حسن خُلق، همان صفات نيك باطنى اخلاقى باشد، پس حق تعالى انسان را با تركيب‏هاى مختلف روحى و جسمى و عقل و احساس آفريده كه مانند عالمى كوچك است، چون مى‏خورد و مى‏آشامد و حركت و احساس مى‏كند؛ مانند گياهان است و چون حقيقت اشيا را درك مى‏كند؛ مانند حيوان است و چون جامع معانى فوق است همانند فرشته است.

خداوند براى او بهترين اخلاق را خواسته است و خُلق در اين جا هيئت راسخ در نفس است كه افعال بدون فكر و روش به راحتى صادر مى‏شود.

خَلق و خُلق دو كلمه‏اند كه با هم استعمال مى‏شوند، وقتى گفته مى‏شود: فلانى‏ حسن خلق دارد يعنى ظاهر و باطنش نيكوست. پس از خَلق اراده ظاهر و از خُلق اراده باطن مى‏شود. «5» از امام حسن عليه السلام به سندى كه راويان آن حسن هستند نقل شده كه فرمود:

انَّ احْسَنَ الحَسَنِ الْخُلْقُ الحَسَنُ. «6»

همانا نيكوترين نيكى‏ها اخلاق نيك است.

اين موضوع به قدرى اهميت دارد كه امام على عليه السلام فرمود:

عُنْوانُ صَحيفةَ المُؤْمِنِ حُسْنُ خُلْقِهِ. «7»

سرلوحه نامه مؤمن خوش خويى است.

تفسير طيّبات الرزق‏

اين فراز دعا برگرفته از آيات سوره غافر است كه مى‏فرمايد:

اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَاراً وَالسَّماءَ بِنَاءً وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ» «8»

خداست كه زمين را براى شما جايگاه امن و آسايش آفريد و آسمان را بنايى [محكم و استوار] ساخت و شما را صورتگرى كرد و صورت‏هايتان را نيكو گردانيد و از چيزهاى پاكيزه [اى كه با طبيعت شما هماهنگ است‏] به شما روزى داد. اين است خدا پروردگار شما، پربركت است خدا پروردگار جهانيان.

خدا پس از آن كه ما را آفريد و از روح خود در ما دميد به برآوردن نيازهاى ما پرداخت، تا آرزوهايمان را كه هر يك فكر و روح ما را به خود مشغول مى‏دارد و خاطرمان را پريشان مى‏سازد، برآورد.

از اين رو؛ روزى‏هاى پاك و پاكيزه را به سوى ما روان ساخت.

خداوند متعال مى‏فرمايد:

وَأَنْزَلَ مِنَ الْسَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الَّثمَرَاتِ رِزْقاً لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا للَّهِ أَنْدَاداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» «9»

و از آسمان، آبى [مانند برف و باران‏] نازل كرد و به وسيله آن از ميوه‏هاى گوناگون، رزق و روزى براى شما بيرون آورد؛ پس براى خدا شريكان و همتايانى قرار ندهيد در حالى كه مى‏دانيد [براى خدا در آفريدن و روزى دادن، شريك و همتايى وجود ندارد].

معانى رزق‏

 

معناى رزق را هر موجودى به درك فطرى خود با آن آشناست.

يكى از معانى رزق بخشش است؛ مانند آن كه مى‏گويند پادشاه به لشكريانش رزق مى‏دهد مقصود مواد غذايى و خوراك است. دامنه معناى رزق با گذشت زمان گسترده شده و هر گونه مواد غذايى را كه به آدمى مى‏دهند، خواه دهنده آن شناخته شده باشد يا نه، شامل مى‏شود.

رزق، بخششى است كه به ميزان تلاش آدمى مى‏رسد هر چند دهنده آن ناشناخته باشد، سپس معناى آن گسترده‏تر شده و به معناى هر سودى است كه به آدمى مى‏رسد. اگر چه خوراك آدمى نباشد براى همين همه سرمايه‏هاى زندگى‏

مانند: مال و مقام و خويشاوندان و ياران و فرزندان و زيبايى و دانش و آگاهى و نظير اينها، رزق هستند.

رزق به آن مقدار روزى گفته مى‏شود كه مورد استفاده روزى خوران قرار مى‏گيرد خواه خوراكى باشد يا معنوى، مانند آفريدن، مشيّت و تدبير و مانند اينها كه مخصوص خداست.

آنچه را انسان از راه حلال به دست مى‏آورد رزق خداوند است. بنابراين ابزارهاى نامشروع و گناه‏ساز، رزق خداوند نيست چرا كه خداوند هيچ گاه گناه بندگانش را به خود نسبت نمى‏دهد.

آيه شريفه:

وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى‏ مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ» «10»

و آنان كه چون كار زشتى مرتكب شوند يا بر خود ستم ورزند، خدا را ياد كنند و براى گناهانشان آمرزش خواهند؛ و چه كسى جز خدا گناهان را مى‏آمرزد؟

و دانسته و آگاهانه بر آنچه مرتكب شده‏اند، پا فشارى نمى‏كنند.

اشاره به همين نكته است.

رزق طيّب همان رزق حلال است و طبيعت سالم آدمى، پاكيزه آن را مى‏پسندد و ملاك حلال بودن شرعى نيز همين است كه در سوره اعراف فرمود:

وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ» «11»

و پاكيزه‏ها را بر آنان حلال مى‏نمايد و ناپاك‏ها را بر آنان حرام مى‏كند.

حلال شرعى تابع حلال فطرى است؛ زيرا دين خداوند بر طبيعت فطرت‏هاى‏ آدميان است. خداوند آدمى را به ابزارهاى تغذيه كارآمد و ظريف مجهّز كرده است و موجوداتى از زمينيان مانند حيوانات و گياهان را با ماندگارى زندگى سازگار كرده است.

طبيعت سالم آدمى نيز بدون نفرتى به سوى آنها كشش دارد و به همين دليل هر چيزى كه طيّب است از نظر شرع حلال است.

همان طور كه جسم آدمى براى بقاى خود نياز به خوراك و غذا دارد، روح او نيز براى رشد حيات طيّبه معنوى خود حتى بعد از دنيا به روزى معنوى نياز دارد از اين رو حق تعالى درباره شهيدان فرمود:

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» «12»

و هرگز گمان مبر آنان كه در راه خدا كشته شدند مرده‏اند، بلكه زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند.

پس رزق، محدود به روزى مادّى نيست بلكه كمالات معنوى نيز خوراك انسان و ضرورى او براى استمرار زندگى معنوى در دنيا و آخرت است. و چون انسان مشتمل بر مادّه و روح است، هنگامى كه انسان از خداوند متعال درخواست گشايش در روزى مى‏كند بايد گشايش در روزى مادّى و معنوى را به طور جمعى مورد توجّه قرار دهد.

رزق هميشگى‏

 

اميرمؤمنان عليه السلام در بيان ملكوتى خود تداوم در توجّه به حق را رزق هميشگى جان‏ها برشمرده است:

مُداوَمَةُ الذِّكْرِ قُوْتُ الأَرْواحِ وَمِفْتاحُ الصلاح. «13»

مداومت بر ذكر، خوراك روح و كليد صلاح و پاكى است.

انسان در خواهش روزى معنوى هيچ محدوديّت ندارد؛ زيرا ظرف وجود انسان از جهت روح و باطن مجرّد است و مى‏تواند سير معنوى بى‏پايان داشته باشد. پس روزى معنوى او نيز مى‏تواند نامحدود باشد.

خداوند حكيم رزق مادّى بندگانش را بر پايه حكمت تنظيم نموده است و به هر كس به فراخور حالش روزى مى‏دهد و در روزى معنوى نيز اين چنين تقدير نموده كه بنده مؤمن در راه قرب و وصالش به اندازه توان، موانع را كنار زده و ظرف وجود خود را گسترش دهد و قابليّت خود را براى پذيرش حق و روزى معنوى بيشتر نمايد.

واقعيّت روزى گسترده اين است كه در دعا بخواند:

خدايا! به من گشايش بده تا نيازمند نباشم نه آن كه افزون‏تر از نيازم باشد.

ولى گستردگى در روزى معنوى بى‏پايان است، چرا كه خداوند متعال حقيقت بى‏پايان است و روزى بى‏پايان نمى‏تواند چيزى جز رسيدن به آن حقيقت باشد.

انسان در سير معنوى خود به جايى مى‏رسد كه حق، خوراكش مى‏شود و چيزى جز حق نمى‏تواند او را سير كند.

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________
(1)- مجموعه رسائل: 308.

(2)- غافر (40): 64.

(3)- تين (95): 4.

(4)- مؤمنون (23): 14.

(5)- المحجة البيضاء: 5/ 95.

(6)- بحار الأنوار: 68/ 382، باب 92، حديث 30؛ الخصال: 1/ 29، باب 1، حديث 2.

(7)- بحار الأنوار: 68/ 392، باب 92، حديث 59؛ جامع الأخبار: 107؛ كشف الغمة: 2/ 347.

(8)- غافر (40): 64.

(9)- بقره (2): 22.

(10)- آل عمران (3): 135.

(11)- اعراف (7): 157.

(12)- آل عمران (3): 169.

(13)- غرر الحكم: 189، حديث 3661؛ عيون الحكم والمواعظ: 487.

 

منابع:

کتاب: تفسير و شرح صحيفه سجاديه    ج‏2 

نوشته: استاد حسین انصاریان

منبع :
نظرات کاربران (0)
ارسال دیدگاه