حكمتها و سخنان كوتاه
حكمتها و سخنان كوتاه
-
] قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: [ كُنْ فِى الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ; لا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ،آن حضرت فرمود: در فتنه همچون شتر بچه باش، او را نه پشتی است که سوارش شوند،
-
1 وَ لا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ.و نه پستانی که شیرش دوشند.
-
2 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اَزْرى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ،و آن حضرت فرمود: آن که طمع را شعار خود نمود نفسش را خوار ساخت،
-
وَ رَضِىَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُو کسی که سختی خود را فاش کرد راضی به پستی شد، و آدمی که زبانش را بر خود
-
مَنْ اَمَّرَ عَلَيْها لِسانَهُ.امارت داد بی مقدار گشت.
-
3 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْبُخْلُ عارٌ، وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ، وَالْفَقْرُو آن حضرت فرمود: بخل عار است، و ترس نقصان، تنگدستی
-
يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ، وَ الْمُقِلُّ غَريبٌ فى بَلْدَتِهِ.زیرک را از برهانش لال کند، انسان تهیدست در دیارش غریب است.
-
4 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْرُ شَجاعَةٌ، وَ الزُّهْدُآن حضرت فرمود: ناتوانی آفت، پایداری شجاعت، زهد در دنیا
-
ثَرْوَةٌ، وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، وَ نِعْمَ الْقَرينُ الرِّضى.ثـروت، و پاکدامنی سپر از بلاست. و رضا به قضا همنشینی نیکوست
-
5 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْعِلْمُ وِراثَةٌ كَريمَةٌ، وَ الاْدابُ حُلَلٌو آن حضرت فرمود: دانش میراثی گرانبها، آداب پسندیده زیورهای
-
مُجَدَّدَةٌ، وَ الْفِكْرُ مِرْآةٌ صافِيَةٌ.تازه، و اندیشه آیینه ای صاف اسـت.
-
6 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - صَدْرُ الْعاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ، وَ الْبَشاشَةُو آن حضرت فرمود: سینه عاقل مخزن راز اوست، گشاده رویی
-
حِبالَةُ الْمَوَدَّةِ ، وَ الاِْحْتِمالُ قَبْرُ الْعُيُـوبِ.دام محبت، و تحمل آزار دیگران پوشاننده عیوب انسان است.
-
- وَ رُوِىَ اَنَّهُ عَلَيْهِ السَّلامُ قالَ فِى الْعِبارَةِ عَنْ هذَا الْمَعْنى اَيْضاً:-و روایت شده از آن حضرت که در زمینه فقره اخیر چنین فرموده:
-
وَالْمُسالَمَةُ خِباءُ الْعُيُوبِ، وَ مَنْ رَضِىَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَصلح و مسالمت پوشش عیبهاست. و خشمگین بر آدم از خود
-
السّاخِطُ عَلَيْهِ.راضـی بسیار اسـت.
-
7 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الصَّدَقَةُ دَواءٌ مُنْجِحٌ، وَ اَعْمالُ الْعِبادِو آن حضرت فرمود: صدقه دارویی است سودمند، و کردار بندگان
-
فى عاجِلِهِمْ نُصْبُ اَعْيُنِهِمْ فى آجِلِهِمْ.در این جهان پیش روی چشم آنان در آن جهان است.
-
8 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِعْجَبُوا لِهذَا الاِْنْسانِ، يَنْظُرُ بِشَحْم،و آن حضرت فرمود: از این انسان شگفت زده شوید که با پیهی می بیند، با گوشتی
-
وَ يَتَكَلَّمُ بِلَحْم، وَ يَسْمَعُ بِعَظْم، وَ يَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْم.می گوید، با اسـتخوانی می شـنود، و از حفره ای تنفس می کنـد.
-
9 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِذا اَقْبَلَتِ الدُّنْيا عَلى قَوْم اَعارَتْهُمْو آن حضرت فرمود: چون دنیا به ملّتی روی کند خوبیهای دیگران را
-
مَحاسِنَ غَيْرِهِمْ، وَ اِذا اَدْبَرَتْ عَنْهُمْ سَلَبَتْهُمْ مَحاسِنَبه آنان عاریت دهد، و چون پشت کند خوبیهایشان را از آنان
-
اَنْفُسِهِمْ.سلب نماید.
-
10 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - خالِطُوا النّاسَ مُخالَطَةً اِنْ مِتُّمْ مَعَها بَكَوْاو آن حضرت فرمود: با مردم آنچنان معاشرت کنید که چون از دنیا رفتید بر شما
-
عَلَيْكُمْ، وَ اِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا اِلَيْكُمْ.بگریند، و اگر زنده ماندید به شما میل نمایند.
-
11 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِذا قَدَرْتَ عَلى عَدُوِّكَ، فَاجْعَلِو آن حضرت فرمود: وقتی بر دشمن غلبه کردی، گذشت
-
الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ.از او را شکرانه پیروزی بر وی قرار ده.
-
12 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسابِو آن حضرت فرمود: ضعیف ترین مردم کسی است که از یافتن دوستان
-
الاِْخْوانِ، وَ اَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.ناتوان است، و ناتوان تر از او کسی است که دوستان به دست آورده را از دست بدهد.
-
13 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِذا وَصَلَتْ اِلَيْكُمْ اَطْرافُ النِّعَمِ،و آن حضرت فرمود: زمانی که مقدمات نعمتها به شما رسید،
-
فَلاتُنَفِّرُوا اَقْصاها بِقِلَّةِ الشُّكْرِ.نهایت آن را با کمی شکر از خود مرانید.
-
14 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ ضَيَّعَهُ الاَْقْرَبُ، اُتيحَ لَهُ الاَْبْعَدُ.و آن حضرت فرمود: آن را که نزدیک واگذارد، یاری بیگانه بسیار دور را دریابد.
-
15 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - ما كُلُّ مَفْتُون يُعاتَبُ.و آن حضرت فرمود: نه هر گرفتاری باید در معرض سرزنش قرار گیرد.
-
16 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - تَذِلُّ الاُْمُورُ لِلْمَقاديرِ، حَتّى يَكُونَو آن حضرت فرمود: امور رام مقدّرات است، تا بدان جا که گاهی
-
الْحَتْفُ فِى التَّدْبيرِ.مرگ آدمی به تدبیر خود اوست.
-
17 - وَ سُئِلَ عَلَيْهِ السّلامُ عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:و سؤال کردند از آن حضرت از مفهوم گفته رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم:
-
«غَيِّرُوا الشَّيْبَ، وَ لاتَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ» فَقالَ عَلَيْهِ السّلامُ:-«موی سپید را تغییر دهید و خود را شبیه یهود ننمایید» پرسیدند، آن حضرت فرمود:
-
اِنَّما قالَ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ذلِكَ وَ الدّينُ قُلٌّ،پیامبر این سخن را وقتی فرمود که شمار اهل دین اندک بود،
-
فَاَمَّا الاْنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطاقُهُ، وَ ضَرَبَ بِجِرانِهِ، فَامْرُؤٌاما امروز که سفره اسلام گسترده شده، و استوار و پابرجا گشته، مرد است
-
وَ مَا اخْتارَ.و اختـیـارش .
-
18 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى الَّذينَ اعْتَزَلُوا الْقِتالَ مَعَهُ:- خَذَلُوا الْحَقَّ،و آن حضرت درباره کسانی که از جهاد در کنار او دوری جستند فرمود: حق را فرو گذاشتند،
-
وَ لَمْ يَنْصُرُوا الْباطِلَ.و بـه یـاری باطل برنخاسـتند.
-
19 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ جَرى فى عِنانِ اَمَلِهِ عَثَرَ بِاَجَلِهِ.و آن حضرت فرمود: آن که در پی آرزویش بشتابد به اجل خویش به سر درآید.
-
20 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اَقيلُوا ذَوِى الْمُرُوءاتِ عَثَراتِهِمْ، فَماو آن حضرت فرمود: از لغزش جوانمردان بگذرید، چه اینکه
-
يَعْثُرُ مِنْهُمْ عاثِرٌ اِلاّ وَ يَدُهُ بِيَدِاللّهِ يَرْفَعُهُ.کسی از آنها نیست که بلغزد جز آنکه خدایش دست گیرد و بلندش سازد.
-
21 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - قُرِنَتِ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ، وَ الْحَياءُ بِالْحِرْمانِ.و آن حضرت فرمود: ترس قرین یأس، و کم رویی همراه با محرومیت است.
-
وَالْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ.فرصت به مانند ابر گذرا می گذرد، پس فرصت های نیک را غنیمت دانید.
-
22 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لَنا حَقٌّ فَاِنْ اُعْطيناهُ، وَ اِلاّ رَكِبْناو آن حضرت فرمود: ما را حقّی است اگر به ما داده شود (چه بهتر)، ورنه بر ترک
-
اَعْجازَ الاِْبِلِ وَ اِنْ طالَ السُّرى.شتران سوار شویم هرچند این شبروی طولانی شود.
-
- وَ هذَا الْقَوْلُ مِنْ لَطيفِ الْكَلامِ وَ فَصيحِهِ. وَ مَعْناهُ اَنّا اِنْ لَمْ نُعْطَ حَقَّنااین از سخنان لطیف و فصیح امام است. مفهومش این است که اگر حقّ ما داده نشود به مانند افراد
-
كُنّا اَذِلاّءَ. وَ ذلِكَ اَنَّ الرَّديفَ يَرْكَبُ عَجُزَ الْبَعيرِاز چشم افتاده خواهیم بود. و این به خاطر این است که آن که پشت سر راکب سوار می شود
-
كَالْعَبْدِ وَ الاَْسيرِ وَ مَنْ يَجْرى مَجْراهُما.-مانند برده و اسیر و کسی است که در مرتبه اینان است.
-
23 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ اَبْطَاَ بِهِ عَمَلُهُ، لَمْ يُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ.وآن حضرت فرمود: آن که کردارش او را به کندی حرکت دهد، نسبش وی را سرعت ندهد.
-
- وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مِنْ كَفّاراتِ الذُّنُوبِ الْعِظامِ اِغاثَةُو آن حضرت فرمود: از کفّاره های گناهان بزرگ به داد دادخواه
-
الْمَلْهُوفِ، وَالتَّنْفيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ.رسیدن، و اندوه اندوهگین را برطرف کردن است.
-
24 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - يابْنَ آدَمَ، اِذا رَاَيْتَ رَبَّكَ سُبْحانَهُو آن حضرت فرمود: ای پسر آدم، چون ببینی خداوند سبحان نعمت هایش را پی در پی
-
25 يُتابعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ اَنْتَ تَعْصيهِ فَاحْذَرْهُ.به سوی تو می فرستد درحالی که او را نافرمانی می کنی از وی برحذر باش.
-
26 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - ما اَضْمَرَ اَحَدٌ شَيْئاً اِلاّ ظَهَرَ فىو آن حضرت فرمود: کسی چیزی را در درونش پنهان نمی کند مگر اینکه از سخنان
-
فَلَتاتِ لِسانِهِ وَ صَفَحاتِ وَجْهِـهِ.بی تأمّلش و از صفحات رخسارش آشکار می گردد.
-
27 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِمْشِ بِدائِكَ ما مَشى بِكَ.و آن حضرت فرمود: با بیماریت راه برو تا جایی که با تو راه می رود.
-
28 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اَفْضَلُ الزُّهْدِ اِخْفاءُ الزُّهْدِ.و آن حضرت فرمود: برترین زهد نهان داشتن زهد است.
-
29 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِذا كُنْتَ فى اِدْبار وَ الْمَوْتُ فى اِقْبال،و آن حضرت فرمود: زمانی که به دنیا پشت کرده ای و مرگ به تو روی نموده،
-
فَمـا اَسْـرَعَ الْمُلْتَـقى!به هم رسیدن تو و مرگ چه سریع است!
-
30 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اَلْحَذَرَ الْحَذَرَ! فَوَاللّهِ لَقَدْ سَتَرَ، حَتّىو آن حضرت فرمود: حذر، حذر! به خدا قسم هرآینه بر گناه پرده پوشیده، تا جایی که
-
كَاَنَّهُ قَدْ غَفَرَ.گویا آمرزیده است.
-
31 - وَ سُئِلَ عَلَيْهِ السَّلامُ عَنِ الاِْيمانِ فَقال:- الاْيمانُ عَلى اَرْبَع ِ دَعائِمَ:از حضرتش در رابطه با ایمان سؤال شد، پاسخ داد: ایمان استوار بر چهار پایه است:
-
عَلَى الصَّبْرِ وَالْيَقينِ وَ الْعَدْلِ وَالْجِهادِ.شـکیبایی ، بـاور ، عـدالـت ، جهـاد .
-
وَالصَّبْرُ مِنْها عَلى اَرْبَع ِ شُعَب: عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِشکیبایی را چهار شعبه است: اشتیاق، ترس،
-
وَ الزُّهْدِ وَالتَّرَقُّبِ. فَمَنِ اشْتاقَ اِلَى الْجَنَّةِ سَلا عَنِزهد، انتظار. آن که مشتاق بهشت است دل از
-
الشَّهَواتِ. وَ مَنْ اَشْفَقَ مِنَ النّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّماتِ. وَ مَنْشهوات گرداند. آن که در ترس از آتش است از محرمات دوری کرد. آن که
-
زَهِدَ فِى الدُّنْيَا اسْتَهانَ بِالْمُصيباتِ. وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَبی رغبت به دنیاست مصائب را آسان شمرد. و آن که در انتظار مرگ است
-
سارَعَ اِلَى الْخَيْراتِ.بـه سـوی خیـرات شـتافت.
-
وَ الْيَقينُ مِنْها عَلى اَرْبَع ِ شُعَب: عَلى تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ،باور را چهار شعبه است: بینایی زیرکانه،
-
وَ تَاَوُّلِ الْحِكْمَةِ، وَ مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ، وَ سُنَّةِ الاَْوَّلينَ. فَمَنْدریافت حکیمانه، پندگیری از دیگران، و اقتدا به روش پاکان. آن که
-
تَبَصَّرَ فِى الْفِطْنَةِ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ. وَ مَنْ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُدر زیرکی بینایی یافت حکمت برایش روشن شد. و هرکه را حکمت روشن شد
-
عَرَفَ الْعِبْرَةَ. وَمَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ فَكاَنَّما كانَ فِى الاَْوَّلينَ.پندگیری را دانست. و هر که پندگیری را دانست چنان مانَد که در میان گذشتگان بوده.
-
وَ الْعَدْلُ مِنْها عَلى اَرْبَع ِ شُعَب: عَلى غائِصِ الْفَهْمِ، وَ غَوْرِعدالت را چهار شعبه است: فهم درست، غواصی
-
الْعِلْمِ، وَ زُهْرَةِ الْحُكْمِ، وَ رَساخَةِ الْحِلْمِ. فَمَنْ فَهِمَ عَلِمَدانـش ، داوری روشـن ، اسـتواری در بـردبـاری . آن که درست فهمید اعماق دانش را
-
غَوْرَ الْعِلْمِ. وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ صَدَرَ عَنْ شَرائِع ِ الْحُكْمِ.دریافت. کسی که اعماق دانش را دریافت از آبشخور احکام شریعت سیراب بازگشت.
-
وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ يُفَرِّطْ فى اَمْرِهِ وَ عاشَ فِى النّاسِ حَميداً.و هر که بردباری ورزید در کارش کوتاهی نکرد، و درمیان مردم به ستودگی و نیکی زندگی نمود.
-
وَ الْجِهادُ مِنْها عَلى اَرْبَع ِ شُعَب: عَلَى الاَْمْرِ بِالْمَعْرُوفِ،جهاد را چهار شعبه است: امر به معروف،
-
وَالنَّهْىِ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ الصِّدْقِ فِى الْمَواطِنِ، وَ شَنَآنِنهی از منکر، صداقت در مواضع حق، دشمنی با
-
الْفاسِقينَ. فَمَنْ اَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنينَ.بدکاران. آن که به امر به معروف برخاست مردم مؤمن را توانا نمود.
-
وَ مَنْ نَهى عَنِ الْمُنْكَرِ اَرْغَمَ اُنُوفَ الْمُنافِقينَ. وَ مَنْ صَدَقَو هر که نهی از منکر کرد بینی منافقان را به خاک ذلت رساند. و آن که صدق
-
فِى الْمَواطِنِ قَضى ما عَلَيْهِ. وَ مَنْ شَنِئَ الْفاسِقينَ وَ غَضِبَدر مواضع حق را رعایت نمود به وظیفه اش عمل کرد. و هرکس با بدکاران دشمنی کرد و
-
لِلّهِ غَضِـبَ اللّهُ لَـهُ وَ اَرْضـاهُ يَـوْمَ الْقِيامَـةِ.برای خدا خشم گرفت خداوند به خاطر او خشم گیرد و او را در قیامت خشنود سازد.
-
وَالْكُفْرُ عَلى اَرْبَع ِ دَعائِمَ: عَلَى التَّعَمُّقِ وَ التَّنازُع ِ وَ الزَّيْغ ِکفر استوار بر چهار پایه است: کنجکاوی ناصواب، زد و خورد با مردم، انحراف از حق،
-
وَالشِّقاقِ. فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ يُنِبْ اِلَى الْحَقِّ. وَ مَنْ كَثُرَ نِزاعُهُو دشمنی. آن که کنجکاوی ناصواب کرد به حق بازنگشت. و آن که از پی
-
بِالْجَهْلِ دامَ عَماهُ عَنِ الْحَقِّ. وَ مَنْ زاغَ ساءَتْ عِنْدَهُجهالت به زد و خورد با مردم برخاست پیوسته از دیدن حق کور شد. و آن که از حق
-
الْحَسَنَةُ، وَحَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّيِّئَةُ، وَ سَكِرَ سُكْرَ الضَّلالَةِ.منحرف گشت خوبی را بدی و بدی را خوبی دیده و دچار مستی گمراهی شد.
-
وَ مَنْ شاقَّ وَعُرَتْ عَلَيْهِ طُرُقُهُ، وَاَعْضَلَ عَلَيْهِ اَمْرُهُ، وَ ضاقَو آن که دشمنی نمود راههایش دشوار، و کارش سخت، و راه نجاتش
-
عَلَيْهِ مَخْرَجُهُ.تـنـگ گشــت .
-
وَالشَّكُّ عَلى اَرْبَع ِ شُعَب: عَلَى التَّمارى وَ الْهَوْلِ وَالتَّرَدُّدِشک بر چهار پایه است: جدال، ترس، دودلی،
-
وَالاِْسْتِسْلامِ. فَمَنْ جَعَلَ الْمِراءَ دَيْدَناً لَمْ يُصْبِحْ لَيْلُهُ.و خودباختن. آن که جدال را شیوه خود کرد شبِ گمراهیش صبح هدایت نشد.
-
وَ مَنْ هالَهُ ما بَيْنَ يَدَيْهِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ. وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِىو هر که را ترسـاند آنچـه پیش رو داشـت عقبگـرد نمـود. و هر کس ملازم
-
الرَّيْبِ وَطِئَتْهُ سَنابِكُ الشَّياطينِ. وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَكَةِدودلی گشت. گامهای شیطان پایمالش کرد. و آن که به هلاکت دنیا و آخرت تن داد
-
الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ هَلَكَ فيهِما.در هـر دو جهـان نپابـود شـد.
-
- وَ بَعْدَ هذا كَلامٌ تَرَكْنا ذِكْرَهُ خَوْفَ الاِْطالَةِ وَالْخُرُوج ِ عَنِ الْغَرَضِپس از این سخن گفتاری بود که آن را از ترس طولانی شدن و بیرون رفتن از روشی که قصد
-
الْمَقْصُودِ فى هذَا الْكِتابِ-.ما در این کتاب است واگذاشتیم.
-
32 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - فاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ، وَ فاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ.و آن حضرت فرمود: از نیکی بهتر نیکوکار، و از بدی بدتر بدکار است.
-
33 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - كُنْ سَمْحاً وَ لاتَكُنْ مُبَذِّراً. وَ كُنْ مُقَدِّراًو آن حضرت فرمود: بخشنده باش نه بیش از حدّ، اندازه نگاه دار
-
وَ لاتَكُنْ مُقَتِّراً.نه در حدّ سختگیری.
-
34 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اَشْرَفُ الْغِنى تَرْكُ الْمُنى.و آن حضرت فرمود: برترین بی نیازی واگذاردن آرزوهاست.
-
35 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ اَسْرَعَ اِلَى النّاسِ بِما يَكْرَهُونَ،و آن حضرت فرمود: کسی که به کارهایی که مردم را خوشایند نیست بشتابد،
-
قالُوا فيهِ ما لايَعْلَمُونَ.مردم آنچه را نمی دانند در حق او می گویند.
-
36 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ اَطالَ الاَْمَلَ اَساءَ الْعَمَلَ.و آن حضرت فرمود: آن که آرزو را طولانی کند کارش را زشت سازد.
-
37 - وَ قالَ عَلَيْهِ السّلامُ، وَ قَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسيرِهِ اِلَى الشّامِ دَهاقينُ الاَْنْبارِو آن حضرت در وقت رفتن به شام که کشاورزان شهر انبار با دیدن حضرت به نشانه احترام
-
فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَيْنَ يَدَيْهِ:- ما هذَا الَّذى صَنَعْتُمُوهُ؟!از اسبها پیاده شده و پیشاپیش آن بزرگوار دویدند، فرمود: این چه عملی بود از شما سر زد؟!
-
- فَقالُوا: خُلُقٌ مِنّا نُعَظِّمُ بِهِ اُمَراءَنا. فَقالَ: -گفتند: برنامه ای است که با آن سران خود را بزرگ می شماریم. فرمود:
-
وَ اللّهِ ما يَنْتَفِعُ بِهذا اُمَراؤُكُمْ، وَ اِنَّكُمْ لَتَشُقُّونَ عَلىبه خدا قسم زمامداران شما از این کار سود نمی برند، و شما با این عمل
-
اَنْفُسِكُمْ فى دُنْياكُمْ، وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فى آخِرَتِكُمْ. وَ ما اَخْسَرَدر دنیا به مشقت می افتید، و در آخرت دچار بدبختی می شوید. و چه خسارتبار است
-
الْمَشَقَّةَ وَراءَها الْعِقابُ، وَ اَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَها الاَْمانُمشقتی که به دنبال آن کیفر الهی است، و چه سودمند است آسایشی که به همراه آن ایمنی
-
مِـنَ النّـارِ !از آتش جهنم است!
-
38 - وَ قالَ عَلَيْهِ السّلامُ لاِبْنِهِ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلامُ:- يا بُنَىَّ، احْفَظْ عَنّىبه فرزندش حضرت حسن علیه السلام فرمود: پسرم! دو چهار برنامه
-
اَرْبَعاً وَ اَرْبَعاً، لايَضُرُّكَ ما عَمِلْتَ مَعَهُنَّ: اِنَّ اَغْنَى الْغِنَىرا از من حفظ کن که آنچه با آنها به جای آوری دچار زیانت نمی کند: برترین بی نیازی
-
الْعَقْلُ، وَ اَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ، وَ اَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ،خرد است، بزرگترین ناداری بی خردی است، بالاترین وحشت خودبینی،
-
وَ اَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ.و گرامی ترین حسب حسن خلق است.
-
يا بُنَىَّ، اِيّاكَ وَ مُصادَقَةَ الاَْحْمَقِ، فَاِنَّهُ يُريدُ اَنْ يَنْفَعَكَپسرم، از دوستی با احمق برحذر باش، که می خواهد تو را سود دهد ولی زیان
-
فَيَضُرَّكَ. وَ اِيّاكَ وَ مُصادَقَةَ الْبَخيلِ، فَاِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْكَ اَحْوَجَمی رساند. از رفاقت با بخیل بپرهیز، چه اینکه آنجا که به شدت به او نیازمندی از تو دریغ
-
ما تَكُونُ اِلَيْهِ. وَ اِيّاكَ وَ مُصادَقَةَ الْفاجِرِ، فَاِنَّهُ يَبيعُكَخواهد کرد. و از دوستی با بدکار کناره بگیر، زیرا تو را به اندک چیزی
-
بِالتّافِهِ. وَ اِيّاكَ وَ مَصَادَقَةَ الْكَذّابِ، فَاِنَّهُ كَالسَّرابِ، يُقَرِّبُمی فروشد. و از رفاقت با دروغگو حذر کن، چرا که مانند سراب است، دور را در نظرت
-
عَلَيْكَ الْبَعيدَ، وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَريبَ.نزدیک ، و نزدیک را دور می کند .
-
39 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لا قُرْبَةَ بِالنَّوافِل اِذا اَضَرَّتْ بِالْفَرائِضِ.و آن حضرت فرمود: با انجام مستحبات در حالی که به واجبات زیان رساند تقرّبی به حق نیست.
-
40 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لِسانُ الْعاقِلِ وَراءَ قَلْبِهِ، وَ قَلْبُ الاَْحْمَقِو آن حضرت فرمود: زبان عاقل در پسِ قلب او، و دل نادان
-
وَراءَ لِسانِهِ.پشت زبان اوست.
-
- وَ هذا مِنَ الْمَعانِى الْعَجيبَةِ الشَّريفَةِ. وَ الْمُرادُ بِهِ اَنَّ الْعاقِلَ لايُطْلِقُ لِسانَهُاین قطعه از معانی شگفت و شریف است. منظور این است که عاقل در هر سخنی
-
اِلاّ بَعْدَ مُشاورَةِ الرَّوِيَّةِ وَ مُؤامَرَةِ الْفِكْرَةِ، وَالاَْحْمَقُ تَسْبِقُ حَذَفاتُ لِسانِهِجز با مشورت دل و صلاحدید فکر وارد نمی شود، ولی احمق سخن گفتن و ریخت و پاش زبانش
-
وَ فَلَتاتُ كَلامِهِ مُراجَعَةَ فِكْرِهِ وَ مُماخَضَةَ رَأْيِهِ. فَكَاَنَّ لِسانَ الْعاقِلِ تابِعٌپیش از رجوع به اندیشه و تأمّل و تدبّر است. بنابراین چنان است که زبان عاقل پیرو
-
لِقَلْبِهِ، وَ كَاَنَّ قَلْبَ الاَْحْمَقِ تابِعٌ لِلِسانِهِ-.قلـب او ، و قلـب احمـق تابـع زبـان اوسـت .
-
41 - وَ قَدْ رُوِىَ عَنْهُ عَلَيْهِ السَّلامُ هذَا الْمَعْنى بِلَفْظ آخَرَ وَ هُوَ قَوْلُهُ:- قَلْبُاین معنا به لفظی دیگر از حضرت روایت شده و آن سخن آن حضرت است: دل
-
الاَْحْمَقِ فى فيهِ، وَ لِسانُ العاقِلِ فى قَلْبِهِ. - وَ مَعْناهُما واحِدٌ.-احمق در دهان او، و زبان خردمند در قلب اوست. و معنای هر دو جمله یکی است.
-
42 - وَ قـالَ عَلَيْهِ السَّلامُ لِبَعْضِ اَصْحابِهِ فى عِلَّة اعْتَلَّها : -و آن حضرت به یکی از یارانش به وقتی که بیمار شده بود، فرمود:
-
جَعَلَ اللّهُ ما كانَ مِنْ شَكْواكَ حَطّاً لِسَيِّئاتِكَ، فَاِنَّخداوند آنچه را از بیماری به تو رسیده سبب سقوط گناهانت قرار داد، زیرا در
-
الْمَرَضَ لا اَجْرَ فيهِ وَلكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئاتِ، وَ يَحُتُّها حَتَّبیماری اجری نیست ولی گناهان را همچون ریختن برگها از درخت از صفحه پرونده
-
الاَْوْراقِ. وَ اِنَّمَا الاَْجْرُ فِى الْقَوْلِ بِاللِّسانِ، وَ الْعَمَلِمی ریزد. پاداش در گفتارِ به زبان، و عملِ به دست و
-
بِالاَْيْدى وَ الاَْقْدامِ. وَ اِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ يُدْخِلُ بِصِدقِ النِّيَّةِپاست. خداوند سبحان محض صدق نیّت و شایستگی باطن،
-
وَ السَّريرَةِ الصّالِحَةِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ الْجَنَّةَ.هر کدام از بندگانش را بخواهد وارد بهشت می کند.
-
- وَ اَقُولُ: صَدَقَ عَلَيْهِ السَّلامُ «اِنَّ الْمَرَضَ لا اَجْرَ فيهِ» لاَِنَّهُمؤلف گوید: اینکه امام فرموده «بیماری را از جانب خدا پاداش نیست» صحیح است، چه اینکه
-
مِنْ قَبيلِ ما يُسْتَحَقُّ عَلَيْهِ الْعِوَضُ، لاَِنَّ الْعِوَضَ يُسْتَحَقُّ عَلى ما كانَبیماری از جمله اموری است که آن را عوض است نه مزد، زیرا استحقاق عوض در برابر
-
فى مُقابَلَةِ فِعْلِ اللّهِ تَعالى بِالْعَبْدِ مِنْ الاْلامِ وَ الاَْمْراضِ وَ ما يَجْرى مَجْرىدردها و بیماریها و امثال اینهاست که از جانب خدا به عبد می رسد،
-
ذلِكَ، وَ الاَْجْرُ وَالثَّوابُ يُسْتَحَقّانِ عَلى ما كانَ فى مُقَابَلَةِ فِعْلِ الْعَبْدِ،و اجر پاداش در برابر کاری است که عبد انجام می دهد و مستحق آنها می گردد، روی این حساب
-
فَبَيْنَهُما فَرْقٌ قَدْبَيَّنَهُ عَلَيْهِ السّلامُ كَما يَقْتَضيهِ عِلْمُهُ الثّاقِبُ وَ رَأْيُهُ الصّائِبُ-.بین عوض و پاداش فرق است که امام آن فرق را با علم نافذ و رأی صائب و درست خود بیان نموده.
-
43 - وَ قالَ عَلَيْهِ السّلاَمُ فى ذِكْرِ خَبّابِ بْنِ الاَْرَتِّ:- يَرْحَمُ اللّهُو آن حضرت درباره خبّاب بن اَرَت فرمود: خداوند خبّاب بن ارت را
-
خَبّابَ بْنَ الاَْرَتِّ، فَلَقَدْ اَسْلَمَ راغِباً، وَ هاجَرَ طائِعاً، وَ قَنِعَرحمت کند، از روی رغبت اسلام آورد، و به خاطر اطاعت از حق هجرت نمود، و به آنچه
-
بِالْكَفافِ، وَ رَضِىَ عَنِ اللّهِ، وَ عاشَ مُجاهِداً.او را کافی بود قناعت ورزید، و از خداوند خشنود بود، و جهادگر در راه حق زیست.
-
44 - وَ قالَ عَلَيْهِ اَلسَّلامُ: - طُوبى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسابِ،و آن حضرت فرمود: خوشا به حال کسی که به یاد معاد بود، و برای حساب کار کرد،
-
وَقَنِعَ بِالْكَفافِ، وَ رَضِىَ عَنِ اللّهِ.و به آنچه او را کفایت می نمود قناعت ورزید، و با خشنودی از خدا زیست.
-
45 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَيْفىو آن حضرت فرمود: اگر با این شمشیر بر بُن بینی مؤمن زنم که با
-
هذا عَلى اَنْ يُبْغِضَنى ما اَبْغَضَنى. وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيامن دشمنی ورزد دشمنی نخواهد کرد. و اگر تمام جهان را در
-
بِجَمّاتِها عَلَى الْمُنافِقِ عَلى اَنْ يُحِبَّنى ما اَحَبَّنى. وَ ذلِكَکام منافق ریزم که مرا دوست بدارد دوست نخواهد داشت. زیرا
-
اَنَّهُ قُضِىَ فَانْقَضى عَلى لِسانِ النَّبِىِّ الاُْمِّىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِقضا جاری شده و بر زبان پیامبر امّی صلّی اللّه علیه و آله
-
وَ آلِهِ اَنَّهُ قالَ: «يا عَلِىُّ، لايُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ، وَ لايُحِبُّكَ مُنافِقٌ.»گذشته که فرمود: یا علی، مؤمن تو را دشمنی نکند، و منافق تو را دوست ندارد.»
-
46 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَاللّهِ مِنْ حَسَنَةو آن حضرت فرمود: کار زشتی که تو را برنجاند، نزد خداوند از عملی که تو را دچار
-
تُعْـجِبُـكَ .خودبینی نماید بهتر است.
-
47 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - قَدْرُ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَ صِدْقُهُو آن حضرت فرمود: اندازه مرد به اندازه همت او، و صداقتش
-
عَلى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ، وَ شَجاعَتُهُ عَلى قَدْرِ اَنَفَتِهِ، وَ عِفَّتُهُ عَلىبه مقدار جوانمردی او، و دلیریش به اندازه عار داشتنش از کار زشت، و پاکدامنیش
-
قَـدْرِ غيرَتِـهِ.به میزان غیرت اوست.
-
48 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الظَّفَرُ بِالْحَزْمِ، وَ الْحَزْمُ بِاِجالَةِ الرَّأْىِ،و آن حضرت فرمود: پیروزی به احتیاط، و احتیاط در به کارگیری رأی،
-
وَ الرَّأْىُ بِتَحْصينِ الاَْسْرارِ.و رأی به حفظ اسرار است.
-
49 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِحْذَرُوا صَوْلَةَ الْكَريمِ اِذا جاعَ، وَ اللَّئيمِو آن حضرت فرمود: از حمله کریم چون گرسنه شود، و از حمله پست
-
اِذا شَـبِـعَ .چون سیر شود بپرهیزید.
-
50 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - قُلُوبُ الرِّجالِ وَحْشِيَّةٌ، فَمَنْ تاَلَّفَهاو آن حضرت فرمود: دلهای مردمان وحشی است، هر کس به آنها الفت
-
اَقْبَلَـتْ عَلَيْـهِ .جوید به او روی آورند.
-
51 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - عَيْبُكَ مَسْتُورٌ ما اَسْعَدَكَ جَدُّكَ.و آن حضرت فرمود: عیبت پوشیده است تا وقتی که دولت و نعمت تو را مساعدت کند.
-
52 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اَوْلَى النّاسِ بِالْعَفْوِ اَقْدَرُهُمْ عَلَى الْعُقُوبَةِ.و آن حضرت فرمود: سزاوارترین مردم به گذشت، تواناترین آنان به مجازات است.
-
53 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - السَّخاءُ ما كانَ ابْتِداءً، فَاَمّا ما كانَو آن حضرت فرمود: سخاوت آن است که بی درخواست باشد، ولی آنچه را
-
عَـنْ مَسْاَلَـة فَحَيـاءٌ وَ تَـذَمُّـمٌ .به درخواست بخشند به خاطر حیا و برای رهایی از بدگویی است.
-
54 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لا غِنى كَالْعَقْلِ، وَ لا فَقْرَ كَالْجَهْلِ،و آن حضرت فرمود: ثروتی چون عقل، و فقری چون جهل،
-
وَلا ميراثَ كَالاَْدَبِ، وَلا ظَهيرَ كَالْمُشاوَرَةِ.و میراثی چون ادب، و پشتیبانی همچون مشورت نیست.
-
55 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الصَّبْرُ صَبْرانِ: صَبْرٌ عَلى ما تَكْرَهُ،و آن حضرت فرمود: صبر دو صبر است: صبر بر آنچه میل نداری (عبادت)،
-
وَ صَبْـرٌ عَمّا تُحِبُّ.و صبر از آنچه دوست نداری .
-
56 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْغِنى فِى الْغُرْبَةِ وَطَنٌ، وَالْفَقْرُ فِى الْوَطنِو آن حضرت فرمود: ثروت در غربت وطن، و تهیدستی در وطن
-
غُـرْبَـةٌ .غربت است.
-
57 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْقَناعَةُ مالٌ لايَنْفَدُ.و آن حضرت فرمود: قناعت گنجی است که تمام نمی شود.
-
- وَ قَدْ رُوِىَ هذَا الْكَلامُ عَنِ النَّبِىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآله.-و این سخن از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هم نقل شده.
-
58 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْمالُ مادَّةُ الشَّهَواتِ.و آن حضرت فرمود: مال مادّه شهوات است.
-
59 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ حَذَّرَكَ كَمَنْ بَشَّرَكَ.و آن حضرت فرمود: آن که تو را از بدی بیم دهد چون کسی است که به خوبی مژده دهد.
-
60 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اللِّسانُ سَبُعٌ، اِنْ خُلِّىَ عَنْهُ عَقَرَ.و آن حضرت فرمود: زبان درنده ای است، که اگر آزادش گذارند بگزد.
-
61 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْمَرْاَةُ عَقْرَبٌ حُلْوَةُ اللَّسْبَةِ.و آن حضرت فرمود: زن عقربی است که گزیدنش شیرین است.
-
62 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِذا حُيّيتَ بِتَحِيَّة فَحَىِّ بِاَحْسَنَ مِنْها،و آن حضرت فرمود: چون تو را سلام کنند بهتر از آن را پاسخ ده،
-
وَ اِذا اُسْدِيَتْ اِلَيْكَ يَدٌ فَكافِئْها بِما يُرْبى عَلَيْها، وَالْفَضْلُو هرگاه احسانت نمایند آن را به افزونتر پاداش ده، گرچه برتری
-
مَــعَ ذلِــكَ لِـلْبـادى .برای کسی است که ابتدای به تحیّت و احسان نموده.
-
63 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الشَّفيعُ جَناحُ الطّالِبِ.و آن حضرت فرمود: شفاعت کننده پر و بال شفاعت خواه است.
-
64 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اَهْلُ الدُّنْيا كَرَكْب يُسارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِيامٌ.و آن حضرت فرمود: اهل دنیا چون کاروانی هستند که آنان را می برند در حالی که درخوابند.
-
65 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - فَقْدُ الاَْحِبَّةِ غُرْبَةٌ.و آن حضرت فرمود: از دست رفتن دوستان غربت است.
-
66 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - فَوْتُ الْحاجَةِ اَهْوَنُ مِنْ طَلَبِها اِلىو آن حضرت فرمود: به حاجت نرسیدن آسانتر از درخواست آن
-
غَيْرِ اَهْلِها.از نـااهـل است.
-
67 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لاتَسْتَح ِ مِنْ اِعْطاءِ الْقَليلِ فَاِنَّ الْحِرْمانَو آن حضرت فرمود: از عطای اندک حیا مکن، که نومید کردن
-
اَقَـلُّ مِنْـهُ .کمتر از آن است.
-
68 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْعَفافُ زينَةُ الْفَقْرِ، وَ الشُّكْرُ زينَةُ الْغِنى.و آن حضرت فرمود: پاکدامنی زینت تهیدستی ، و شکر زینت توانگری است.
-
69 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِذا لَمْ يَكُنْ ما تُريدُ فَلاتُبَلْ كَيْفَ كُنْتَ.و آن حضرت فرمود: هرگاه آنچه خواهی نباشد، از اینکه چگونه باشی باک مدار.
-
70 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لاَ يُرَى الْجاهِلُ اِلاّ مُفْرِطاً اَوْ مُفَرِّطاً.و آن حضرت فرمود: نادان جز به افراط و تفریط دیده نشود.
-
71 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِذا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكلامُ.و آن حضرت فرمود: چون عقل کامل شود سخن کم گردد.
-
72 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الدَّهْرُ يُخْلِقُ الاَْبْدانَ، وَ يُجَدِّدُ الاْمالَ،و آن حضرت فرمود: روزگار بدنها را کهنه، و امیدها را نو،
-
وَ يُقَرِّبُ الْمَنِيَّةَ، وَ يُباعِدُ الاُْمْنِيَّةَ. مَنْ ظَفِرَ بِهِ نَصِبَ،و مرگ را نزدیک، و آرزو را دور می کند. آن که به روزگار دست یافت ناراحتی دید،
-
وَ مَـنْ فاتَـهُ تَعِـبَ .و هر که آن را از دست داد در سختی افتاد.
-
73 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنّاسِ اِماماً فَعَلَيْهِ اَنْو آن حضرت فرمود: آن که خود را در مرتبه پیشوایی قرار می دهد باید
-
يَبْدَأَ بِتَعْليمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْليمِ غَيْرِهِ، وَلْيَكُنْ تَأْديبُهُ بِسيرَتِهِپیش از مؤدب نمودن مردم به مؤدب نمودن خود اقدام کند، و پیش از آنکه دیگران
-
قَبْلَ تَأْديبِهِ بِلِسانِهِ، وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُوَدِّبُها اَحَقُّ بِالاِْجْلالِرا به گفتار ادب نماید، باید به کردارش مؤدب به آداب کند، و آن که خود را بیاموزد
-
مِــنْ مُعَـلِّـمِ الـنّـاسِ وَ مُـوَدِّبِـهِـمْ .و ادب نماید به تعظیم سزاوارتر است از کسی که فقط دیگران را بیاموزد و تأدیب کند.
-
74 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - نَفَسُ الْمَرْءِ خُطاهُ اِلى اَجَلِهِ.و آن حضرت فرمود: نفس کشیدن انسان گام برداشتن او به سوی مرگ است.
-
75 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - كُلُّ مَعْدُود مُنْقَض،وَكُلُّ مُتَوَقَّع آت.و آن حضرت فرمود: هر شمرده شده ای تمام شدنی، و هر انتظارکشیده ای رسیدنی است.
-
76 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِنَّ الاُْمُورَ اِذَا اشْتَبَهَتِ اعْتُبِرَ آخِرُهاو آن حضرت فرمود: زمانی که امور مشتبه شود، پایان آنها به اوّلشان
-
بِـاَوَّلِـها .سنجیده شود.
-
77 - وَ مِنْ خَبَرِ ضِرارِ بْنِ ضَمْرَةَ الضِّبابِىِّ عِنْدَ دُخُولِهِ عَلى مُعاوِيَةَ وَ مَسْاَلَتِهِاز خبر ضِرار پسر ضَمره ضِبابی است وقتی بر معاویه وارد شد و معاویه
-
لَهُ عَنْ اَميرِالْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلامُ، قالَ: فَاَشْهَدُ لَقَدْ رَاَيْتُهُ فى بَعْضِدر رابطه با امیرالمؤمنین علیه السلام از او پرسید، ضرار گفت: شهادت می دهم که او را در بعضی از
-
مَواقِفِهِ وَ قَدْ اَرْخَى اللَّيْلُ سُدُولَهُ، وَ هُوَ قائِمٌ فى مِحْرابِهِ،مواقف دیدم به وقتی که شب پرده های خود را فروافکنده بود، و او در محرابش به عبادت ایستاده،
-
قابِضٌ عَلى لِحْيَتِهِ، يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّليمِ، وَ يَبْكىو محاسنش را به دست گرفته وچون شخص مارگزیده به خود می پیچید، و مانند انسان
-
بُكاءَ الْحَـزينِ، وَ يَقُـولُ:-غمگین گریه می کرد و می گفت:
-
يا دُنْيا، يا دُنْيا، اِلَيْكِ عَنّى، اَ بى تَعَرَّضْتِ؟! اَمْ اِلَىَّای دنیا، ای دنیا، از من دوری گزین، خود را به من عرضه می کنی؟! یا آرزومندم
-
تَشَوَّقْتِ؟! لا حانَ حينُكِ، هَيْهاتَ! غُرّى غَيْرى، لاحاجَةَشده ای؟! زمان وصالت نزدیک مباد، هرگز! غیر مرا فریب ده، که مرا به تو
-
لى فيكِ، قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلاثاً لارَجْعَةَ فيها. فَعَيْشُكِ قَصيرٌ، وَنیازی نیست، تو را سه طلاقه کرده ام که آن را بازگشتی نیست. زندگیت کوتاه،
-
خَطَرُكِ يَسيرٌ، وَ اَمَلُكِ حَقيرٌ. آهِ مِنْ قِلَّةِ الزّادِ، وَ طُولِبزرگیت اندک، و مرادت کوچک است. آه از کمی زاد، و درازی
-
الطَّريقِ، وَ بُعْدِ السَّفَرِ، وَ عَظيمِ الْمَوْرِدِ!راه ، و دوری ســفر ، و عظمــت قیـامـت!
-
78 - وَ مِنْ كَلام لَهُ عَلَيْهِ السّلاَمُ لِلسّائِلِ الشّامِىِّ لَمّا سَاَلَهُ: اَكانَ مَسيرُنااز سخنان آن حضرت است در پاسخ مردی از اهل شام زمانی که پرسید: آیا رفتن ما
-
اِلَى الشّامِ بِقَضاء مِنَ اللّهِ وَ قَدَر؟ بَعْدَ كَلام طَويل هذا مُخْتارُهُ:-به سوی شام به قضاء و قدرالهی بود؟ پس از گفتاری طولانی که این برگزیده ای ازآن است:
-
وَ يْحَكَ! لَعَلَّكَ ظَنَنْتَ قَضاءًلازِماً وَ قَدَراً حاتِماً؟!وَ لَوْ كانَوای بر تو! شاید قضاء لازم و قَدَر حتم را گمان برده ای؟! اگر این گونه
-
ذلِكَ كَذلِكَ لَبَطَلَ الثَّوابُ وَالْعِقابُ، وَسَقَطَ الْوَعْدُ وَالْوَعيدُ.بود هرآینه پاداش و عقاب باطل، و بشارت و تهدید ساقط می شد.
-
اِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ اَمَرَ عِبادَهُ تَخْييراً، وَ نَهاهُمْ تَحْذيراً،خداوند سبحان بندگانش را بر اساس اختیار آنان امر فرموده، و محض ترساندن نهی نموده،
-
وَ كَلَّفَ يَسيراً، وَلَمْ يُكَلِّفْ عَسيراً، وَ اَعْطى عَلَى الْقَليلِ كَثيراً،آسان را به آنان تکلیف کرده، و سخت را تکلیف نکرده، به اندک عمل عطای بسیار عنایت کرده،
-
وَ لَمْ يُعْـصَ مَغْلُـوباً ، وَ لَمْ يُطَـعْ مُكْـرِهاً ،از این باب که مغلوب خلق است نافرمانی نشده، و خلق فرمانش را برده اند نه از جهت اینکه مجبورشان کرده،
-
وَ لَمْ يُرْسِلِ الاَْنْبِياءَ لَعِباً، وَ لَمْ يُنْزِلِ الْكُتُبَ لِلْعِبادِ عَبَثاً،ارسال انبیاء بازیچه نیست، و کتب آسمانی را برای بندگان به بیهودگی نفرستاده،
-
وَ لا خَلَقَ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً،و آسمانها و زمین و آنچه بین آنهاست را بر وجه باطل نیافریده،
-
«ذلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَرُوا،فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنَ النّارِ».«این گمان مردمی است که کافر شدند، پس وای بر کافران از عذاب دوزخ».
-
79 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - خُذِ الْحِكْمَةَ اَنّى كانَتْ، فَاِنَّ الْحِكْمَةَو آن حضرت فرمود: حکمت را هر جا هست فرا گیرید، که حکمت در سینه
-
تَكُونُ فى صَدْرِ الْمُنافِقِ فَتَلَجْلَجُ فى صَدْرِهِ حَتّى تَخْرُجَمنافق هم هست، در آنجا قرار نمی گیرد تا بیرون آید و در سینه
-
فَتَسْكُنَ اِلى صَواحِبِها فى صَدْرِ الْمُؤْمِنِ.مـؤمن بـا دیگـر یـارانـش آرام گیـرد .
-
80 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ فى مِثْلِ ذلِكَ: - الْحِكْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ،و آن حضرت در همین زمینه فرمود: حکمت گمشده مؤمن است،
-
فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ اَهْلِ النِّفاقِ.پس حکمت را فراگیر گرچه از اهل نفاق باشد.
-
81 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - قيمَةُ كُلِّ امْرِئ ما يُحْسِنُهُ.و آن حضرت فرمود: قیمت هر مرد کاری است که آن را نیکو انجام می دهد.
-
- وَ هذِهِ الْكَلِمَةُ الَّتى لاتُصابُ لَها قيمَةٌ، وَ لاتُوزَنُ بِها حِكْمَةٌ، وَ لاتُقْرَنُاین سخنی است که نمی توان برایش قیمت گذاشت، و حکمتی را با آن سنجید، و کلامی را
-
اِلَيْها كَلِمَـةٌ.-با آن برابر نمود.
-
82 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اُوصيكُمْ بِخَمْس لَوْ ضَرَبْتُمْ اِلَيْهاو آن حضرت فرمود: شما را به پنج برنامه وصیت می کنم که اگر برای یافتنش مشقت سفری
-
آباطَ الاِْبِلِ لَكانَتْ لِذلِكَ اَهْلاً: لايَرْجُوَنَّ اَحَدٌ مِنْكُمْ اِلاّسخت را عهده دار شوید هرآینه سزاوار است: احدی از شما جز به پروردگارش امید
-
رَبَّهُ، وَ لايَخافَنَّ اِلاّ ذَنْبَهُ، وَ لايَسْتَحِيَنَّ اَحَدٌ مِنْكُمْ اِذا سُئِلَنبندد، و جز از گناهش وحشت نکند، و از اعلامِ «نمی دانم» به وقت پرسش شدن از چیزی
-
عَمّا لايَعْلَمُ اَنْ يَقُولَ لااَعْلَمُ، وَ لايَسْتَحِيَنَّ اَحَدٌ اِذا لَمْ يَعْلَمِکه نمی داند حیا نکند، و از آموختن علمی که دارا نیست شرم
-
الشَّىْءَ اَنْ يَتَعَلَّمَهُ. وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ، فَاِنَّ الصَّبْرَ مِنَننماید. و بر شما باد به شکیبایی، چه اینکه شکیبایی نسبت به
-
الاْيمانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَ لاخَيْرَ فى جَسَد لارَأْسَایمان به منزله سر نسبت به بدن است; در بدنی که سر
-
مَعَهُ ، وَ لا فى ايمان لاصَبْرَ مَعَهُ .نیست، و در ایمانی که شکیبایی نباشد خیری نیست.
-
83 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ لِرَجُل اَفْرَطَ فِى الثَّناءِ عَلَيْهِ، وَ كانَ لَهُو آن حضرت به مردی که در ستایش حضرت افراط کرد ولی نظر خوبی درباره آن حضرت
-
مُتَّهِماً: - اَنَا دُونَ ما تَقُولُ، وَ فَوْقَ ما فى نَفْسِكَ.نداشت فرمود: من از آنچه می گویی پایین تر، و از آنچه در اعتقادداری برترم.
-
84 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - بَقِيَّةُ السَّيْفِ اَبْقى عَدَداً، وَ اَكْثَرُ وَلَداً.و آن حضرت فرمود: به جا ماندگان از جنگ عددشان پایدارتر، و توالد و تناسلشان بیشتر است.
-
85 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ تَرَكَ قَوْلَ «لا اَدْرى» اُصيبَتْو آن حضرت فرمود: کسی که کلمه «نمی دانم» را از دست بگذارد تیر هلاکت بر مواضع حساس
-
مَـقـاتِـلُـهُ .کشتنی اش نشیند.
-
86 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ:- رَأْىُ الشَّيْخ ِ اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلامِ.و آن حضرت فرمود: تدبیر پیرمرد را از رشادت جوان دوست تر دارم.
-
- وَ رُوِىَ:- مِنْ مَشْهَدِ الْغُلامِ.]در روایتی دیگر: [ از جنگیدن جوان دوست تر دارم.
-
87 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - عَجِبْتُ لِمَنْ يَقْنَطُ وَ مَعَهُ الاِْسْتِغْفارُ.و آن حضرت فرمود: از کسی که مأیوس است درشگفتم در حالی که استغفار با اوست.
-
88 وَ حَكى عَنْهُ اَبُوجَعْفَر مُحَمَّدُ بْنُ عَلِىٍّ الْباقِرُ عَلَيْهِمَاالسّلامُ اَنَّهُ قالَ:-ابوجعفر محمّدبن علی باقر علیهماالسلام از حضرت روایت کرده که فرمود:
-
كانَ فِى الاَْرْضِ اَمانانِ مِنْ عَذابِ اللّهِ، وَ قَدْ رُفِعَ اَحَدُهُمادو امان از عذاب خدا در زمین بود، یکی از آنها برداشته شد،
-
فَدُونَكُمُ الاْخَرَ، فَتَمَسَّكُوا بِهِ. اَمَّا الاَْمانُ الَّذى رُفِعَ فَهُوَپس دیگری را که باقی مانده بگیرید و به آن چنگ بزنید. اما امانی که برداشته شد
-
رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. وَ اَمَّا الاَْمانُ الْباقىرسول خداست صلّی اللّه علیه و آله. و امّا امانی که باقی است
-
فَالاِْسْتِغْفارُ، قالَ اللّهُ تَعالى: «وَ ما كانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَاستغفار است، خداوند بزرگ فرمود: «خداوند آنان را عذاب نمی کند در حالی که تو
-
فيهِمْ، وَ ما كانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ».در میان آنانی، و عذابشان نمی نماید در حالی که به استغفار مشغولند».
-
- وَ هذا مِنْ مَحاسِنِ الاِْسْتِخْراج ِ، وَ لَطائِفِ الاِْسْتِنْباطِ.-این بیان از محاسن استخراج و لطائف استنباط حضرت از قرآن است.
-
89 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ اَصْلَحَ ما بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللّهِ، اَصْلَحَو آن حضرت فرمود: هر کس آنچه را میان او و خداست اصلاح نماید،
-
اللّهُ ما بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النّاسِ. وَ مَنْ اَصْلَحَ اَمْرَ آخِرَتِهِ، اَصْلَحَخداوند آنچه را بین او و مردم است اصلاح کند. و هر کس کار آخرتش را به اصلاح
-
اللّهُ لَهُ اَمْرَ دُنْياهُ. وَ مَنْ كانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ واعِظٌ كانَ عَلَيْهِ مِنَآورد، خداوند کار دنیایش را اصلاح کند. و آن را که از خود بر خود واعظ است از
-
اللّـهِ حافِـظٌ .خدا بر او نگهبان است.
-
90 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْفَقيهُ كُلُّ الْفَقيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النّاسَو آن حضرت فرمود: فهمیده کامل کسی است که مردم را از
-
مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ، وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْح ِ اللّهِ، وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْرحمت خدا ناامید نکند، و از لطف الهی مأیوس نسازد، و از مجازات حق
-
مِنْ مَكْرِ اللّهِ.ایـمـن ننـمایـد.
-
91 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَما تَمَلُّو آن حضرت فرمود: دلها همچون بدنها خسته می شود،
-
الاَْبْدانُ، فَابْتَغُوا لَها طَرائِفَ الْحِكَمِ.برای رفع ملالت دلها لطائف حکمت را بجویید.
-
92 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اَوْضَعُ الْعِلْمِ ما وَقَفَ عَلَى اللِّسانِ،و آن حضرت فرمود: پست ترین دانش آن است که سر زبان مانده،
-
وَ اَرْفَعُهُ ما ظَهَرَ فِى الْجَوارِح ِ وَ الاَْرْكانِ.و برترین دانش آن اسـت که اثرش در اندام و ارکان ظاهـر گردد.
-
93 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لايَقُولَنَّ اَحَدُكُمْ: «اللَّهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِكَو آن حضرت فرمود: کسی از شما نگوید: «الهی، از امتحان به تو
-
مِنَ الْفِتْنَةِ» لاَِنَّهُ لَيْسَ اَحَدٌ اِلاّ وَ هُو مُشْتَمِلٌ عَلى فِتْنَة.پناه می برم» چه اینکه کسی نیست مگر اینکه مشمول امتحان است.
-
وَلكِنْ مَنِ اسْتَعاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلاّتِ الْفِتَنِ، فَاِنَّ اللّهَاما اگر کسی خواست از خدا پناه جوید باید از فتنه های گمراه کننده پناه جوید، خداوند
-
سُبْحانَهُ يَقُولُ: «وَ اعْلَمُوا اَنَّما اَمْوالُكُمْ وَ اَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ».سبحان می فرماید: «بدانید که اموال و فرزندانتان مایه امتحانند».
-
وَ مَعْنى ذلِكَ اَنَّهُ سُبْحانَهُ يَخْتَبِرُهُمْ بِالاَْمْوالِ وَ الاَْوْلادِمعنی آیه این است که خداوند آنان را به اموال و فرزندان
-
لِيَتَبَيَّنَ السّاخِطَ لِرِزْقِهِ وَالرّاضِىَ بِقِسْمِهِ، وَ اِنْ كانَ سُبْحانَهُآزمایش می کند تا ناخشنود از رزق او و راضی به نصیب او را معلوم سازد، اگر چه
-
اَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ اَنْفُسِهِمْ، وَلكِنْ لِتَظْهَرَ الاَْفْعالُ الَّتى بِهاخداوند سبحان از خود آنها به آنها آگاهتر است، ولی آزمایش برای این است که
-
يُسْتَحَقُّ الثَّوابُ وَالْعِقابُ، لاَِنَّ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ الذُّكُورَ وَکارهایی که سزاوار ثواب و اعمالی که موجب کیفر است آشکار گردد، زیرا بعضی از
-
يَكْرَهُ الاِْناثَ، وَ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ تَثْميرَ الْمالِ وَ يَكْرَهُ انْثِلامَمردم عاشق فرزند پسر و متنفر از دخترند، و برخی عاشق افزایش مال و ناراحت از
-
الْـحـالِ .نقصان ثروتند.
-
- وَ هذا مِنْ غَريبِ ما سُمِعَ مِنْهُ فِى التَّفْسيرِ.-این از تفسیرهای اعجاب آور است که از حضرت شنیده شده.
-
94 - وَ سُئِلَ عَلَيْهِ السَّلامُ عَنِ الْخَيْرِ ما هُوَ؟ فَقالَ: - لَيْسَ الْخَيْرَ اَنْ يَكْثُرَدرباره خیر از حضرت سؤال شد فرمود: خیر افزون شدن
-
مالُكَ وَ وَلَدُكَ، وَلكِنَّ الْخَيْرَ اَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ، وَ اَنْ يَعْظُمَمال و فرزند نیست، خیر آن است که دانشت زیاد، و بردباریت
-
حِلْمُكَ، وَاَنْ تُباهِىَ النّاسَ بِعِبادَةِ رَبِّكَ، فَاِنْ اَحْسَنْتَبزرگ گردد، و به بندگی پروردگارت به مردم مباهات نمایی، پس اگر خوبی کردی
-
حَمِدْتَ اللّهَ، وَ اِنْ اَسأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللّهَ. وَ لاخَيْرَ فِىخدا را شکر کنی، و اگر بدی نمودی به طلب مغفرت برخیزی. خیری در
-
الدُّنْيا اِلاّ لِرَجُلَيْنِ: رَجُل اَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدارَكُها بِالتَّوْبَةِ،دنیا نیست مگر برای دو نفر: مردی که مرتکب گناهانی شده و با توبه جبران نماید،
-
وَ رَجُل يُسارِعُ فِى الْخَيْراتِ.و مردی که به جانب کارهای خیر می شتابد.
-
95 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لايَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوى، وَ كَيْفَ يَقِلُّو آن حضرت فرمود: کم نیست عملی که با تقوا همراه است، و عملی که پذیرفته حق
-
مـا يُـتَـقَـبَّـلُ ؟!است چگونه اندک باشد؟!
-
96 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِنَّ اَوْلَى النّاسِ بِالاَْنْبِياءِ اَعْلَمُهُمْ بِماو آن حضرت فرمود: نزدیک ترین مردم به انبیا آگاه ترین آنان است به آنچه آنها
-
جـاءُوا بِهِ. - ثُمَّ تَلا عَلَيْهِ السَّلامُ:-از جانب حق آورده اند. سپس این آیه را تلاوت فرمود:
-
«اِنَّ اَوْلَى النّاسِ بِاِبْراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِىُّ«نزدیک ترین مردم به ابراهیم آنهایند که از او پیروی کردند و این پیامبر اسلام
-
وَالَّذينَ آمَنُوا.» - ثُمَّ قالَ:- اِنَّ وَلِىَّ مُحَمَّد مَنْ اَطاعَ اللّهَ وَ اِنْو گرویدگان به اویند.» سپس فرمود: دوست محمّد(ص) کسی است که خدا را اطاعت کند هرچند
-
بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ، وَ اِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّد مَنْ عَصَى اللّهَ وَ اِنْپیوندش با محمّد دور باشد، و دشمن محمّد(ص) کسی است که خدا را نافرمانی نماید هرچند
-
قَـرُبَـتْ قَـرابَـتُـهُ .قرابتش به آن حضرت نزدیک باشد.
-
97 - وَقَدْ سَمِعَ عَلَيْهِ السَّلامُ رَجُلاً مِنَ الْحَرُورِيَّةِ، يَتَهَجَّدُ وَ يَقْرَاُ، فَقالَ:-آن حضرت شنید که مردی از حروریّه (خوارج) به نماز شب وخواندن قرآن مشغول است، فرمود:
-
نَوْمٌ عَلى يَقين خَيْرٌ مِنْ صَلاة فى شَكٍّ.خواب بر یقین بهتر از نماز در شک است.
-
98 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِعْقِلُوا الْخَبَرَ اِذا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَو آن حضرت فرمود: خبری را که شنیدید نگهداری کنید نگهداری با عمل
-
رِعايَة لا عَقْلَ رِوايَة، فَاِنَّ رُواةَ الْعِلْمِ كَثيرٌ، وَ رُعاتَهُ قَليلٌ.نه نگهداری با نقل کردن، که راویان دانش بسیار، و رعایت کنندگان آن اندک اند.
-
99 - وَ قَدْ سَمِعَ عَلَيْهِ السَّلامُ رَجُلاً يَقُولُ: «اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ»، فَقالَ:-آن حضرت شنید مردی که می گوید: «انا للّه و انّا الیه راجعون» فرمود:
-
اِنَّ قَوْلَنا: «اِنّا لِلّهِ» اِقْرارٌ عَلى اَنْفُسِنا بِالْمُلْكِ، وَ قَوْلَنا:گفتار ما «انّا للّه» اقرار ماست به پادشاهی حق، و سخن ما
-
«وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ» اِقْرارٌ عَلى اَنْفُسِنا بِالْهُلْكِ.«و انّا الیه راجعون» اعتراف ماست به هلاک شدنمان.
-
100 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ وَ قَدْ مَدَحَهُ قَوْمٌ فى وَجْهِهِ:- اللّهُمَّ اِنَّكَ اَعْلَمُ بِىگروهی در مقابلش او را ستودند، فرمود: پروردگارا، از من به من
-
مِنْ نَفْسى، وَ اَنَا اَعْلَمُ بِنَفْسى مِنْهُمْ. اللّهُمَّ اجْعَلْنا خَيْراً مِمّاآگاه تری، و من به خودم از آنها داناترم. خدایا، ما را بهتر از آنچه به ما گمان دارند
-
يَظُنُّونَ، وَ اغْفِرْلَنا ما لايَعْلَمُونَ.قرار ده، و از ما آنچه را که خبر ندارند بیامرز.
-
101 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لايَسْتَقيمُ قَضاءُ الْحَوائِج ِ اِلاّ بِثَلاث:و آن حضرت فرمود: روا کردن حاجات جز به سه چیز مستقیم نشود:
-
بِاسْتِصْغارِها لِتَعْظُمَ، وَ بِاسْتِكْتامِها لِتَظْهَرَ، وَ بِتَعْجيلِهابه کوچک شمردن آن تانزد حق بزرگ شود، به پنهان داشتن آن تا ظاهر گردد، و به شتاب
-
لِـتَـهْـنَـاَ .در انجامش تا برای حاجتمند گوارا شود.
-
102 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - يَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ لايُقَرَّبُ فيهِ اِلاَّو آن حضرت فرمود: مردم را روزگاری آید که جز سخن چین
-
الْماحِلُ، وَ لايُظَرَّفُ فيهِ اِلاَّ الْفاجِرُ، وَ لايُضَعَّفُ فيهِ اِلاَّمقرّب نشود، و غیر بدکار خوش طبع و مقبول نیفتد، و جز
-
الْمُنْصِفُ. يَعُدُّونَ الصَّدَقَةَ فيهِ غُرْماً، وَصِلَةَ الرَّحِمِ مَنّاً،منصف را ناتوان نشمارند. کمک به محتاجان را خسارت دانند، صله رحم را منّت
-
وَالْعِبادَةَ اسْتِطالَةً عَلَى النّاسِ. فَعِنْدَ ذلِكَ يَكُونُ السُّلْطانُگذارند، و بندگی را سبب برتری جویی بر مردم قرار دهند. در آن زمان حکومت
-
بِمَشُورَةِ الاِْماءِ، وَ اِمارَةِ الصِّبْيانِ، وَ تَدْبيرِ الْخِصْيانِ.به مشورت کنیزان، و فرمانروایی بچه ها و تدبیر خواجه سراهاست.
-
103 - وَ قَدْ رُئِىَ عَلَيْهِ اِزارٌ خَلَقٌ مَرْقُوعٌ، فَقيلَ لَهُ فى ذلِكَ فَقالَ:- يَخْشَعُ لَهُجامه کهنه و وصله داری بر تن حضرت دیده شد، سبب پرسیدند، فرمود: به خاطر آن دل
-
الْقَلْبُ، وَ تَذِلُّ بِهِ النَّفْسُ، وَ يَقْتَدى بِهِ الْمُؤْمِنُونَ. اِنَّ الدُّنْياخاشع می شود، و نفس خوار می گردد، و اهل ایمان به آن اقتدا می کنند. دنیا
-
وَ الاْخِرَةَ عَدُوّانِ مُتَفاوِتانِ، وَ سَبيلانِ مُخْتَلِفانِ، فَمَنْو آخرت دو دشمن متفاوتند، و دو راه مختلف، پس کسی که
-
اَحَبَّ الدُّنْيا وَ تَوَلاّها اَبْغَضَ الاْخِرَةَ وَ عاداها.دنیا را دوست داشت و مهرش را به دل جای داد آخرت را دشمن داشت و با آن دشمنی نمود.
-
وَ هُما بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ، وَ ماش بَيْنَهُما،دنیا و آخرت به منزله مشرق و مغربند، و رونده بین آن دو
-
كُلَّما قَرُبَ مِنْ واحِد بَعُدَ مِنَ الاْخَرِ، وَ هُما بَعْدُهرمقدار به یکی نزدیک شود از دیگری دور می شود، این دو در ناسازگاری باهم به مانند
-
ضَـرَّتــانِ .دو هوو می باشند.
-
104 - وَ عَنْ نَوْف الْبِكالِىِّ، قالَ: راَيْتُ اَميرَالْمُؤْمِنينَ عَلَيْهِ السّلامُ ذاتَ لَيْلَة وَ قَدْخبر از نوف بِکالی است که گفت: شبی امیرالمؤمنین علیه السلام را دیدم از
-
خَرَجَ مِنْ فِراشِهِ، فَنَظَرَ فِى النُّجُومِ، فَقالَ لى: يا نَوْفُ! اَ راقِدٌ اَنْتَ اَمْ رامِقٌ؟بسترش بیرون شد، به ستارگان دیده دوخت، سپس به من گفت: ای نوف! خوابی یا بیدار؟
-
فَقُلْتُ: بَلْ رامِقٌ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ، قالَ:-گفتم: بیدارم یا امیرالمؤمنین، فرمود:
-
يا نَوْفُ طَوبى لِلزّاهِدينَ فِى الدُّنْيا، الرّاغِبينَ فِى الاْخِرَةِ.ای نوف، خوشا به حال زاهدان در دنیا، و دلدادگان به آخرت.
-
اُولئِكَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الاَْرْضَ بِساطاً، وَ تُرابَها فِراشاً، وَ ماءَهاآنان مردمی هستند که زمین را فرش، و خاکش را بستر، و آبش را
-
طيباً، وَالْقُرْآنَ شِعاراً، وَالدُّعاءَ دِثاراً، ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْياشربت خوشگوار قرار دادند، قرآن را لباس دل، و دعا را جامه رو نموده، و دنیا
-
قَرْضاً عَلى مِنْهاج ِ الْمَسيح ِ!را بر طریقه مسیح از خود بریدند چه بریدنی!
-
يا نَوْفُ، اِنَّ داوُدَ عَلَيْهِ السَّلامُ قامَ فى مِثْلِ هذِهِ السّاعَةِ مِنَای نوف، داود علیه السّلام در مانند این ساعت از شب برخاست
-
اللَّيْلِ، فَقالَ: اِنَّها ساعَةٌ لايَدْعُو فيها عَبْدٌ اِلاَّ اسْتُجيبَ لَهُ،و گفت: این ساعتی است که عبد در این ساعت دعا نمی کند مگر اینکه مستجاب شود،
-
اِلاّ اَنْ يَكُونَ عَشّاراً، اَوْ عَريفاً، اَوْ شُرْطِيّاً، اَوْ صاحِبَمگر دعای باج گیر، یا گزارشگر وضع مردم به حاکم ستمگر، یا داروغه ظالم،
-
عَرْطَبَة - وَ هِىَ الطُّنْبُورُ- اَوْ صاحِبَ كُوبَة - وَ هِىَ الطَّبْلُ. وَ قَدْ قيلَیا نوازنده عَرطبه یعنی طنبور، و کوبه یعنی طبل. و گفته
-
اَيْضاً: اِنَّ الْعَرْطَبَةَ الطَّبْلُ، وَالْكُوبَةَ الطُّنْبُورُ.-شـده : عرطبه طبـل ، و کوبه طنبـور است .
-
105 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِنَّ اللّهَ افْتَرَضَ عَلَيْكُمُو آن حضرت فرمود: خداوند واجباتی را برعهده شما گذاشته،
-
الْفَرائِضَ فَلاتُضَيِّعُوها، وَ حَدَّ لَكُمْ حُدُوداً فَلاتَعْتَدُوها،آن را ضایع نکنید، و حدودی را مقرّر فرموده از آن تجاوز ننمایید،
-
وَ نَهاكُمْ عَنْ اَشْياءَ فَلاتَنْتَهِكُوها، وَ سَكَتَ لَكُمْ عَنْو از اموری نهی نموده حرمت آن را از بین نبرید، و مسائلی را بر شما تکلیف نکرده و آنها را از روی
-
اَشْياءَ وَ لَمْ يَدَعْها نِسْياناً فَلاتَتَكَلَّفُوها.فراموشی وانگذاشته پس خود را نسبت به آنها در زحمت نیندازید.
-
106 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لايَتْرُكُ النّاسُ شَيْئاً مِنْ اَمْرِ دينِهِمْو آن حضرت فرمود: مردم چیزی از برنامه دینشان را برای بهبود دنیایشان
-
107 لاِسْتِصْلاح ِ دُنْياهُمْ، اِلاّ فَتَحَ اللّهُ عَلَيْهِمْ ما هُوَ اَضَرُّ مِنْهُ.ترک نمی کنند، مگر آنکه خداوند زیانبارتر از آن را در کف دستشان می نهد.
-
- وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - رُبَّ عالِم قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ، وَ عِلْمُهُ مَعَهُو آن حضرت فرمود: بسا دانشمندی که نادانیش او را به کشتن دهد، در حالی که دانشش با
-
لايَـنْـفَـعُـهُ .اوست ولی سودی به او ندهد.
-
108 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لَقَدْ عُلِّقَ بِنِياطِ هذَا الاِْنْسانِ بَضْعَةٌو آن حضرت فرمود: رگ این انسان را قطعه گوشتی آویخته شده که عجیب تر چیزی که
-
هِىَ اَعْجَبُ ما فيهِ وَ ذلِكَ الْقَلْبُ، وَ لَهُ مَوادٌّ مِنَ الْحِكْمَةِ،در وجود اوست آن است و آن قلب است، برای قلب مادّه هایی از حکمت
-
وَ اَضْدادٌ مِنْ خِلافِها. فَاِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجاءُ اَذَلَّهُ الطَّمَعُ، وَ اِنْو اضدادی مخالف آن است. اگر امیدی برای دل پدید آید طمع خوارش کند، و چون
-
هاجَ بِهِ الطَّمَعُ اَهْلَكَهُ الْحِرْصُ، وَ اِنْ مَلَكَهُ الْيَأْسُ قَتَلَهُطمع در آن به هیجان آید حرص آن را به هلاکت افکند، و اگر نومیدی بر آن چیره شود
-
الاَْسَفُ، وَ اِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَيْظُ، وَ اِنْحسرت او را از پای درآورد، واگر کینه عارض اوگردد خشمش فزونی گیرد، و اگر رضا و
-
اَسْعَدَهُ الرِّضى نَسِىَ التَّحَفُّظَ، وَ اِنْ غالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُخشنودی او را مساعدت نمایدمهارخویشتنداری را ازدست دهد. واگر ترس ناگهانی به او دست دهد
-
الْحَذَرُ، وَ اِنِ اتَّسَعَ لَهُ الاَْمْنُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ، وَ اِنْ اَفادَ مالاًاحتیاط و حذر مشغولش کند، و اگر ایمنی برایش فراخ گردد غفلت او را رباید، و اگر مالی
-
اَطْغاهُ الْغِنى، وَ اِنْ اَصابَتْهُ مُصيبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ، وَ اِنْبه او رسد ثروت او را به سرکشی اندازد، و اگر مصیبتی به او برسد جزع و فزع رسوایش
-
عَضَّتْهُ الْفاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلاءُ، وَ اِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُسازد، و اگر دچار تهیدستی شود بلا او را مشغول به خود کند، و اگر گرسنگی بر او سخت گیرد
-
قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ، وَ اِنْ اَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ كَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ،ناتوانی وی را از پا درآورد، و اگر سیری او از اندازه بگذرد شکم پری گرفتار زحمت و اضطرابش نماید.
-
فَكُلُّ تَقْصير بِهِ مُضِرٌّ، وَ كُلُّ اِفْراط لَهُ مُفْسِدٌ.پس هر کمبودی برای او زیانبار، و هر افراطی فاسدکننده اوست.
-
109 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الْوُسْطى، بِها يَلْحَقُ التّالى،و آن حضرت فرمود: ما تکیه گاهِ راه میانه ایم، عقب مانده به آن برسد،
-
وَ اِلَيْها يَرْجِعُ الْغالى.و پیشی گرفته به آن باز گردد.
-
110 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لايُقيمُ اَمْرَ اللّهِ سُبْحانَهُ اِلاّ مَنْو آن حضرت فرمود: فرمان حق را برپا نمی دارد مگر کسی که سازش ندارد، و در برابر
-
لايُصانِعُ، وَ لا يُضارِعُ، وَ لايَتَّبِعُ الْمَطامِعَ.دیگران زبونی نمی کند، و دنبال طمعها نمی رود.
-
111 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ وَ قَدْ تُوُفِّى سَهْلُ بْنُ حُنَيْف الاَْنْصارِىُّ بِالْكُوفَةِسهل بن حُنَیف که در صفّین همراه حضرت بود، پس از بازگشت به کوفه
-
بَعْدَ مَرْجِعِهِ مِنْ صِفِّينَ مَعَهُ، وَ كانَ مِنْ اَحَبِّ النّاسِ اِلَيْهِ:-از دنیا رفت، او از محبوبترین مردم نزد امام بود، امام در مرگ او فرمود:
-
لَوْ اَحَبَّنى جَبَلٌ لَتَهافَتَ.اگر کوهی مرا دوست بدارد از هم فرو ریزد.
-
- مَعْنى ذلِكَ اَنَّ الْمِحْنَةَ تَغْلُظُ عَلَيْهِ فَتُسْرِ عُ الْمَصائِبُ اِلَيْهِ،معنی این فراز این است که محنت و ناراحتی بر او سخت گردد و مصائب به جانب او شتاب گیرد.
-
وَلايُفْعَلُ ذلِكَ اِلاّ بِالاَْتْقِياءِ الاْبْرارِ، وَالْمُصْطَفَيْنَ الاَْخْيارِ. وَ هذا مِثْلُاین چنین نشود جز با پرهیزکاران و نیکان و برگزیدگان اخیار. و این مانند
-
قَوْلِهِ عَلَيْهِ السّلامُ:-گفته آن حضرت است که:
-
112 مَنْ اَحْبَّنا اَهْلَ الْبَيْتِ فَلْيَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْباباً.هر کس ما اهل بیت را دوست دارد باید برای پوشیدن جامه تهیدستی مهیّا باشد.
-
- وَ قَدْ يُؤَوَّلُ ذلِكَ عَلى مَعْنًى آخَرَ لَيْسَ هذا مَوْضِعَ ذِكْرِهِ.-و گفتار حضرت بر مبنای دیگری تأویل شده که اینجا محل بیان آن نیست.
-
113 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لا مالَ اَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ، وَ لا وَحْدَةَو آن حضرت فرمود: ثروتی سودمندتر از عقل، و تنهایی ای
-
اَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ، وَ لا عَقْلَ كالتَّدْبيرِ، وَ لا كَرَمَترسناک تر از خودپسندی، و عقلی چون تدبیر، و بزرگواری ای
-
كَالتَّقْوى، وَ لاقَرينَ كَحُسْنِ الْخُلْقِ، وَ لا ميراثَ كَالاَْدَبِ،مانند تقوا، و همنشینی چون حسن خلق، و میراثی مانند ادب،
-
وَ لاقائِدَ كَالتَّوْفيقِ، وَ لاتِجارَةَ كَالْعَمَلِ الصّالِح ِ، وَ لارِبْحَو رهبری چون توفیق، و تجارتی مثل عمل صالح، و سودی
-
كَالثَّوابِ، وَ لا وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، وَ لا زُهْدَمانند ثواب، و پارسایی ای چون بازایستادن در شبهه، و زهدی
-
كَالزُّهْدِ فِى الْحَرامِ، وَ لا عِلْمَ كَالتَّفَكُّرِ، وَ لا عِبادَةَ كَاَداءِمانند نخواستن حرام، و دانشی همانند اندیشه، و عبادتی چون ادای
-
الْفَرائِضِ، وَ لا ايمانَ كَالْحَياءِ وَ الصَّبْرِ، وَ لا حَسَبَواجبات، و ایمانی مانند حیا و شکیبایی، و حَسَبی
-
كَالتَّواضُع ِ، وَلا شَرَفَ كَالْعِلْمِ، وَ لا عِزَّ كَالْحِلْمِ، وَ لاچون فروتنی، و شرفی مثل دانش، و عزّتی چون بردباری، و
-
مُظاهَرَةَ اَوْثَقُ مِنَ الْمُشاوَرَةِ.پشتیبانی ای استوارتر از مشاورت نیست.
-
114 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِذَا اسْتَوْلَى الصَّلاحُ عَلَى الزَّمانِ وَ اَهْلِهِو آن حضرت فرمود: چون صلاح و نیکی بر مردم زمان غالب گردد
-
ثُمَّ اَساءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُل لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ خَزْيَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ.اگر کسی به کسی که از او رسوایی ای ظاهر نشده گمان بد برد قطعاً ستم نموده.
-
وَ اِذَا اسْتَوْلَى الْفَسادُ عَلَى الزَّمانِ وَ اَهْلِهِ فَاَحْسَنَ رَجُلٌو اگر بر مردم زمان فساد غالب شود و کسی به کسی
-
الظَّنَّ بِرَجُل فَقَدْ غَرَّرَ.گمان خوب بـرد خود را گول زده.
-
115 - وَقيلَ لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ: كَيْفَ تَجِدُكَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ؟ فَقالَ عَلَيْهِ السّلامُ:-از حضرت سؤال شد: خود را چگونه می یابی؟ فرمود:
-
كَيْفَ يَكُونُ حالُ مَنْ يَفْنى بِبَقائِهِ، وَ يَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ،چگونه است حال کسی که به بقایش فانی، و به سلامتش بیمار می شود،
-
وَ يُـؤْتى مِـنْ مَـأْمَنِـهِ؟!و از محلی که در امان نیست مرگش فرا می رسد؟!
-
116 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَج بِالاِْحْسانِ اِلَيْهِ،و آن حضرت فرمود: چه بسا کسی که با احسانی که به او شود غافلگیر گردد،
-
وَ مَغْرُور بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ، وَ مَفْتُون بِحُسْنِ الْقَوْلِ فيهِ.و با پرده ای که بر گناهش افتد فریفته شود، و با ستایشی که از او شود فریب خورد.
-
وَ مَا ابْتَلَى اللّهُ اَحَداً بِمِثْلِ الاِْمْلاءِ لَهُ.خداوند احدی را به مانند مهلتی که به او داده آزمایش نکرده است.
-
117 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - هَلَكَ فِىَّ رَجُلانِ: مُحِبٌّ غال،و آن حضرت فرمود: دو نفر در رابطه با من هلاک شدند: عاشق غلوّکننده،
-
وَ مُبْغِضٌ قال.و دشمن متجاوز از حد.
-
118 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِضاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ.و آن حضرت فرمود: تباه نمودن فرصت اندوه است.
-
119 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَثَلُ الدُّنْيا كَمَثَلِ الْحَيَّةِ، لَيِّنٌ مَسُّها،و آن حضرت فرمود: مَثَل دنیا همچون مار است، که سودنِ آن نرم،
-
وَ السَّمُّ النّاقِعُ فى جَوْفِها. يَهْوى اِلَيْهَا الْغِرُّ الْجاهِلُ،و درونش سمّ کشنده است. گول خورده نادان به آن میل کند،
-
وَ يَحْذَرُها ذُواللُّبِّ الْعاقِلُ.و خردمند عاقل از آن حذر نماید.
-
120 - وَ سُئِلَ عَلَيْهِ السّلامُ: عَنْ قُرَيْش فَقالَ:- اَمّا بَنُومَخْزُوم فَرَيْحانَةُدر رابطه با قریش از حضرت سؤال شد فرمود: اما بنی مخزوم گل خوشبوی
-
قَرَيْش، نُحِبُّ حَديثَ رِجالِهِمْ، وَ النِّكاحَ فى نِسائِهِمْ.قریشند، گفتار مردانشان، و ازدواج با زنانشان را دوست داریم.
-
وَ اَمّا بَنُوعَبْدِشَمْس: فَاَبْعَدُها رَأْياً، وَ اَمْنَعُها لِما وَراءَ ظُهُورِها.اما فرزندان عبد شمس دوراندیش تر، و موقع حوادث نیرومندترند.
-
وَ اَمّا نَحْنُ فَاَبْذَلُ لِما فى اَيْدينا، وَ اَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِو اما ما بنی هاشم از آنچه در دست داریم بخشنده تر، و به وقت بذل جان
-
بِنُفُوسِنا، وَ هُمْ اَكْثَرُ وَ اَمْكَرُ وَ اَنْكَرُ، وَ نَحْنُ اَفْصَحُسخاوتمندتریم. فرزندان عبد شمس در عدد بیشتر و مکارتر و بدکردارترند، و ما فصیح تر
-
وَ اَنْصَحُ وَ اَصْبَحُ.و خیرخواه تر و خوشروتریم.
-
121 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - شَتّانَ ما بَيْنَ عَمَلَيْنِ: عَمَل تَذْهَبُ لَذَّتُهُو آن حضرت فرمود: چه اندازه بین دو عمل فاصله است: عملی که لذّتش از بین برود
-
وَ تَبْقى تَبِعَتُهُ، وَ عَمَل تَذْهَبُ مَؤُونَتُهُ وَ يَبْقى اَجْرُهُ.و زیانش بماند. و عملی که رنجش پایان پذیرد و اجرش باقی ماند.
-
122 - وَ قَدْ تَبِعَ جَنازَةً فَسَمِعَ رَجُلاً يَضْحَكُ، فَقالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - كَاَنَّامام دنبال جنازه ای می رفت شنید مردی می خندد، فرمود: گویا
-
الْمَوتَ فيها عَلى غَيْرِنا كُتِبَ، وَ كَاَنَّ الْحَقَّ فيها عَلى غَيْرِنامردن در این جهان را برای غیر ما ثبت کرده اند، و انگار حق بر غیر ما
-
وَجَبَ، وَ كَاَنَّ الَّذى نَرى مِنَ الاَْمْواتِ سَفْرٌ عَمّا قَليل اِلَيْناواجب شده، و خیال می کنی مردگانی که می بینیم مسافرانی هستند که به زودی به جانب ما
-
راجِعُونَ، نُبَوِّئُهُمْ اَجْداثَهُمْ، وَ نَأْكُلُ تُراثَهُمْ، كَاَنّابازمی گردند، آنان را در قبرهایشان می نهیم و ارثشان را می خوریم، گویی
-
مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ، ثُمَّ قَدْ نَسينا كُلَّ واعِظ وَ واعِظَة، وَ رُميناما پس از آنها جاودان خواهیم بود، که پند پنددهندگان را از یاد بردیم، و نشانه
-
بِكُلِّ فادِح وَ جائِحَة.هر بلای سخت و سنگین شدیم.
-
123 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - طُوبى لِمَنْ ذَلَّ فى نَفْسِهِ، وَ طابَ كَسْبُهُ،و آن حضرت فرمود: خوشا به حال کسی که نزد خود خوار، و کسبش پاک،
-
وَ صَلَحَتْ سَريرَتُهُ، وَ حَسُنَتْ خَليقَتُهُ، وَ اَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْو باطنش شایسته، و اخلاقش نیکوست، اضافه مالش را
-
مالِهِ، وَ اَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ لِسانِهِ، وَ عَزَلَ عَنِ النّاسِ شَرَّهُ،انفاق می کند، و زبان را از پرگویی حفظ می نماید، و شرّش را از مردم دور می دارد،
-
وَ وَسِعَتْهُ السُّنَّةُ، وَ لَمْ يُنْسَبْ اِلَى الْبِدْعَةِ.و اجرای سنّت پیامبر بر او سخت نیاید، و به بدعت گرایی متّهم نشده است.
-
- اَقُولُ: وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَنْسُبُ هذَا الْكَلامَ اِلى رَسُولِ اللّهِمؤلف: گروهی از مردم این کلام و قطعه قبل از این را به پیامبر
-
صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ كَذلِكَ الَّذى قَبْلَهُ.-صلّـی اللّـه علیـه و آلـه نسبـت داده انـد.
-
124 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - غيرَةُ الْمَرْاَةِ كُفْرٌ، وَ غيرَةُ الرَّجُلِ ايمانٌ.و آن حضرت فرمود: غیرت زن بر شوهرش کفر، و غیرت مرد بر همسرش ایمان است.
-
125 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لاََنْسُبَنَّ الاِْسْلامَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْها اَحَدٌو آن حضرت فرمود: اسلام را آنچنان معنی کنم که احدی پیش از من به این صورت معنا
-
قَبْلى: الاِْسْلامُ هُوَ التَّسْليمُ، وَالتَّسْليمُ هُوَ الْيَقينُ، وَ الْيَقينُنکرده باشد: اسلام همان تسلیم بودن، و تسلیم همان باور، و باور
-
هُوَ التَّصْديقُ، وَالتَّصْديقُ هُوَ الاِْقْرارُ، وَ الاِْقْرارُ هُوَ الاَْداءُ،همان قبول کردن، و قبول کردن همان اقرار، و اقرار همان ادا نمودن،
-
وَ الاَْداءُ هُوَ الْعَمَلُ.و ادا نمودن همان عمل کردن است.
-
126 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - عَجِبْتُ لِلْبَخيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَو آن حضرت فرمود: از بخیل در عجبم که به فقری می شتابد
-
الَّذى مِنْهُ هَرَبَ، وَ يَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذى اِيّاهُ طَلَبَ، فَيَعيشُکه از آن می گریخته، و ثروتی را از دست می دهد که آن را می جسته،
-
فِى الدُّنْيا عَيْشَ الْفُقَراءِ، وَ يُحاسَبُ فِى الاْخِرَةِ حِسابَدر دنیا همچون تهیدستان زندگی می کند، و در آخرت همچون ثروتمندان
-
الاَْغْنِياءِ. وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الَّذى كانَ بِالاَْمْسِ نُطْفَةً،به حسابش می رسند. و از متکبّر شگفت زده ام که دیروز نطفه،
-
وَ يَكُونُ غَداً جيفَةً. وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَكَّ فِى اللّهِ وَ هُوَ يَرىو فردا مردار است. و از آن که در خدا شک دارد در عجبم در حالی که آفریده های خدا را
-
خَلْقَ اللّهِ. وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِىَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى مَنْ يَمُوتُ.می بیند. و عجب دارم از کسی که مرگ را فراموش نموده و حال اینکه مردگان را با چشم می بیند.
-
وَ عَجِبْتُ لِمَنْ اَنْكَرَ النَّشْاَةَ الاُْخْرى وَ هُوَ يَرَى النَّشْاَةَو ازآن که زنده شدن در آن جهان را قبول ندارد درشگفتم و حال این که ساخته شدنش را
-
الاُْولى. وَ عَجِبْتُ لِعامِر دارَ الْفَناءِ، وَ تارِك دارَ الْبَقاءِ.در این جهان می بیند. و در تعجبم از کسی که سرای فانی را آباد می کند، و خانه باقی را وامی گذارد.
-
127 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ قَصَّرَ فِى الْعَمَلِ ابْتُلِىَ بِالْهَمِّ.و آن حضرت فرمود: کسی که در عمل کوتاهی ورزد دچار اندوه می شود.
-
وَ لا حاجَةَ لِلّهِ فيمَنْ لَيْسَ لِلّهِ فى مالِهِ وَ نَفْسِهِ نَصيبٌ.آن را که در مال و جانش سهمی برای خدا نیست برایش راهی به سوی رحمت خدا نمی باشد.
-
128 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - تَوَّقُوا الْبَرْدَ فى اَوَّلِهِ، وَ تَلَقَّوْهُ فى آخِرِهِ،و آن حضرت فرمود: سرما را در ابتدایش بپرهیزید، و از آن در پایانش استقبال کنید،
-
فَاِنَّهُ يَفْعَلُ فِى الاَْبْدانِ كَفِعْلِهِ فِى الاَْشْجارِ، اَوَّلُهُ يُحْرِقُ،که سرما با بدنها آن گونه می کند که با درختان، ابتدایش می سوزاند،
-
وَ آخِرُهُ يُورِقُ.و آخرش برگ می رویاند.
-
129 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - عِظَمُ الْخالِقِ عِنْدَكَ يُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَو آن حضرت فرمود: عظمت خالق هستی نزد تو، آفریده شده را
-
فى عَـيْـنَـيْـكَ.در نظرت کوچک می کند.
-
130 - وَ قالَ عَلَيْهِ السّلامُ، وَ قَدْ رَجَعَ مِنْ صِفِّينَ، فَاَشْرَفَ عَلَى الْقُبُورِ بِظاهِرِو آن حضرت وقتی از صفّین بازگشت به گورستان بیرون کوفه نظر کرد
-
الْكُوفَةِ:-و فـرمـود:
-
يا اَهْلَ الدِّيارِ الْمُوحِشَةِ، وَالْمَحالِّ الْمُقْفِرَةِ، وَالْقُبُورِای صاحبان سراهای وحشت زا، و مکانهای بی آب و گیاه، و قبرهای
-
الْمُظْلِمَةِ; يا اَهْلَ التُّرْبَةِ، يا اَهْلَ الْغُرْبَةِ، يا اَهْلَ الْوَحْدَةِ، ياتاریک; ای خاکیان، ای غریبان، ای بی کسان، ای وحشت زدگان،
-
اَهْلَ الْوَحْشَةِ، اَنْتُمْ لَنا فَرَطٌ سابِقٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ لاحِقٌ.شما ما را پیشروید که بر ما پیشی جستید، و ما شما را پیرویم که به دنبال شما می رسیم.
-
اَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُكِنَتْ، وَاَمَّا الاَْزْواجُ فَقَدْ نُكِحَتْ، وَ اَمَّااما خانه ها: غیر شما در آن ساکن شدند، امّا همسران: دیگران با آنان ازدواج کردند، اما
-
الاَْمْوالُ فَقَدْ قُسِمَتْ. هذا خَبَرُ ما عِنْدَنا، فَما خَبَرُ مااموال: همه آنها تقسیم شد. این است خبری که نزد ماست، خبر آنچه نزد
-
عِـنْـدَكُـمْ ؟شماست چیست؟
-
- ثُمَّ الْتَفَتَ اِلى اَصْحابِهِ فَقالَ:- اَما لَوْ اُذِنَ لَهُمْ فِى الْكَلامِپس رو به جانب یاران کرد و فرمود: اگر به آنان اجازه سخن می دادند
-
لاََخْبَرُوكُمْ اَنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوى.به شما می گفتند که بهترین توشه تقواست.
-
131 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ وَ قَدْ سَمِعَ رَجُلاً يَذُمُّ الدُّنْيا: - اَيُّهَا الذّامُّ لِلدُّنْيا،آن حضرت شنید مردی به نکوهش دنیا برخاسته، فرمود: ای کسی که دنیا را نکوهش می کنی،
-
الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِها، الْمُنْخَدِعُ بِاَباطيلِها، اَتَغْتَرُّ بِالدُّنْيا ثُمَّدر حالی که به نیرنگ آن فریفته ای، و به اباطیلش گول خورده ای، آیا فریفته دنیایی و آن را
-
تَذُمُّها؟! اَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَيْها اَمْ هِىَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَيْكَ؟مذمّت می نمایی؟! تو بر گردن دنیا گناه بار می کنی یا دنیا بر گردن تو؟
-
مَتَى اسْتَهْوَتْكَ اَمْ مَتى غَرَّتْكَ؟ اَبِمَصارِع ِ آبائِكَچه زمان دنیا تو را سرگردان کرد یا چه وقتی فریبت داد؟ آیا به جایگاهی که پدرانت
-
مِنَ الْبِلى؟ اَمْ بِمَضاجِـع ِ اُمَّهاتِكَ تَحْتَ الثَّرى؟ كَمْ عَلَّلْتَافتادند وپوسیدند تو را فریفت؟ یا به خوابگاه مادرانت در زیرخاک؟ چه اندازه به دستهایت
-
بِكَفَّيْكَ! وَ كَمْ مَرَّضْتَ بِيَدَيْكَ! تَبْتَغى لَهُمُ الشِّفاءَ،به رفع بیماری اقدام کردی! و چه بیمارانی را که مراقبت نمودی! شفای آنان را خواهان
-
وَ تَسْتَوْصِفُ لَهُمُ الاَْطِبّاءَ، غَداةَ لايُغْنى عَنْهُمْ دَواؤُكَ،شدی، و از طبیبان تدبیر علاج آنان را درخواست کردی، ولی بامدادان دارویت به آنان
-
وَ لايُجْدى عَلَيْهِمْ بُكاؤُكَ، لَمْ يَنْفَعْ اَحَدَهُمْ اِشْفاقُكَ،بهبودی نمی داد، و گریه ات به آنان سودی نمی بخشید، ترس تو برای احدی از آنان نفع نداشت،
-
وَ لَمْ تُسْعَفْ فيهِ بِطِلْبَتِكَ، وَ لَمْ تَدْفَعْ عَنْهُ بِقُوَّتِكَ.و درباره اوآنچه راخواهانش بودی به آن نرسیدی، و مرگ را به نیرویت از اودفع نکردی.
-
قَدْ مَثَّلَتْ لَكَ بِهِ الدُّنْيا نَفْسَكَ، وَ بِمَصْرَعِهِ مَصْرَعَكَ.دنیا با وضعی که برای او پیش آورد وضع تو را هم روشن ساخت، و با قربانگاه او قربانگاه تورانمایاند.
-
اِنَّ الدُّنْيا دارُ صِدْق لِمَنْ صَدَقَها، وَ دارُ عافِيَة لِمَنْ فَهِمَهمانا دنیا سرای راستی است برای کسی که با آن به راستی برخورد کند، و خانه عافیت است
-
عَنْها، وَ دارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْها، وَ دارُ مَوْعِظَة لِمَنِ اتَّعَظَبرای آن که آن را فهمید، و محلّ توانگری است برای آن که از آن توشه گرفت، و جای پنداست
-
بِها. مَسْجِدُ اَحِبّاءِ اللّهِ، وَ مُصَلّى مَلائِكَةِ اللّهِ، وَ مَهْبِطُبرای کسی که با آن پند گیرد. مسجد عاشقان خدا، و جایگاه نماز فرشتگان، و محل فرود آمدن
-
وَحْىِ اللّهِ، وَ مَتْجَرُ اَوْلِياءِ اللّهِ، اِكْتَسَبُوا فيهَا الرَّحْمَةَ،وحی، و تجارتخانه اولیاء خداست، که در آن کسب رحمت کردند،
-
وَ رَبِحُوا فيهَا الْجَنَّةَ. فَمَنْ ذا يَذُمُّها وَ قَدْ آذَنَتْ بِبَيْنِها،و بهشت را سود بردند. پس چه کسی دنیا را نکوهش می کند در صورتی که دنیا جداییش
-
وَ نادَتْ بِفِراقِها، وَ نَعَتْ نَفْسَها وَ اَهْلَها، فَمَثَّلَتْ لَهُمْرا اعلام کرده، و فراقش را فریاد زده، و مرگ خود و اهلش را خبر داده، با بلای خود برای
-
بِبَلائِها الْبَلاءَ، وَ شَوَّقَتْهُمْ بِسُروُرِها اِلَى السُّرُورِ. راحَتْمردم از بلای آخرت نمونه ساخت، و آنان را به شادی خود تشویق به شادی آخرت
-
بِعافِيَة، وَ ابْتَكَرَتْ بِفَجيعَة، تَرْغيباً وَ تَرْهيباً، وَ تَخْويفاًکرد. شب را به سلامت گذراند، و بامداد با بلایی سخت خود را نشان داد، تا تشویق کند و بترساند،
-
وَ تَحْذيراً. فَذَمَّها رِجالٌ غَداةَ النَّدامَةِ، وَ حَمِدَها آخَرُونَو بیم دهد و برحذر دارد. مردمی آن را در صبحگاه پشیمانی نکوهش کنند، و دیگران روز
-
يَوْمَ الْقِيامَةِ. ذَكَّرَتْهُمُ الدُّنْيا فَتَذَكَّرُوا، وَ حَدَّثَتْهُمْ فَصَدَّقُوا،قیامت آن را بستایند. همانان که دنیا تذکرّشان داد متذکر شدند، و با آنان سخن گفت او را تصدیق
-
وَ وَعَظَتْهُمْ فَاتَّعَظُـوا.کردند، و پندشان داد پندش را پذیرفتند.
-
132 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِنَّ لِلّهِ مَلَكاً يُنادى فى كُلِّ يَوْم: لِدُواو آن حضرت فرمود: خدا را فرشته ای است که هر روز فریاد برمی دارد; بزایید
-
لِلْمَوْتِ، وَ اجْمَعُوا لِلْفَناءِ، وَ ابْنُوا لِلْخَرابِ.برای مردن، و گردآورید برای نابود شدن، و بنا کنید برای خراب گشتن.
-
133 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الدُّنْيا دارُ مَمَرٍّ لا دارُ مَقَرٍّ، وَ النّاسُ فيهاو آن حضرت فرمود: دنیا خانه گذر است نه جای ماندن، و مردم در آن
-
رَجُلانِ: رَجُلٌ باعَ نَفْسَهُ فَاَوْبَقَها، وَ رَجُلٌ ابْتاعَ نَفْسَهُدو کس اند: مردی که وجودش را به گناه فروخت و خود را تباه کرد و مردی که خود را
-
فَـاَعْـتَـقَـها .به طاعت خرید و آزاد نمود.
-
134 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لايَكُونُ الصَّديقُ صَديقاً حَتّىو آن حضرت فرمود: دوست دوست نیست مگر اینکه برادر دینی
-
يَحْفَظَ اَخاهُ فى ثَلاث: فى نَكْبَتِهِ، وَ غَيْبَتِهِ، وَ وَفاتِهِ.خود را در سه موضع بپاید: در رنج و بلا، و پشت سر، و هنگامی که از دنیا برود.
-
135 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ اُعْطِىَ اَرْبَعاً لَمْ يُحْرَمْ اَرْبَعاً: مَنْو آن حضرت فرمود: هر که را چهار چیز بخشند از چهار چیز محروم ننمایند: آن را
-
اُعْطِىَ الدُّعاءَ لَمْ يُحْرَمِ الاِْجابَةَ، وَ مَنْ اُعْطِىَ التَّوْبَةَکه دعا بخشند از اجابت، و هر که را توبه بخشند
-
لَمْ يُحْرَمِ الْقَبُولَ، وَ مَنْ اُعْطِىَ الاْسْتِغْفارَ لَمْ يُحْرَمِ الْمَغْفِرَةَ،از قبول، و هر که را استغفار بخشند از آمرزش،
-
وَ مَنْ اُعْطِىَ الشُّكْرَ لَمْ يُحْرَمِ الزِّيادَةَ.و هر که را شکر بخشند از اضافه شدن نعمت محروم ننمایند.
-
وَ تَصْديقُ ذلِكَ فى كِتابِ اللّهِ تَعالى، قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ فِىگواه این واقعیات در کتاب خداست، خداوند در مسأله
-
الدُّعاءِ: «ادْعُونى اَسْتَجِبْ لَكُمْ.» وَ قالَ فِى الاِْسْتِغْفارِ: «وَدعا فرمود: «مرا بخوانید شما را اجابت کنم.» و در استغفار فرمود: «آن که
-
مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً اَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّهَ يَجِدِ اللّهَکار زشت کند یا بر خود ستم روا دارد آن گاه از خدا آمرزش خواهد خدا را آمرزنده
-
غَفُوراً رَحيماً.» وَ قالَ فِى الشُّكْرِ: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لاََزيدَنَّكُمْ»و رحیم یابد.» و درباره شکر فرمود: «اگر شکر کنید به شما می افزایم.»
-
وَ قالَ فِى التَّوْبَةِ: «اِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَو در توبه فرمود: «بازگشت به خداوند برای آنهایی است که از
-
السُّوءَ بِجَهالَة ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريب، فَاُولئِكَ يَتُوبُ اللّهُروی نادانی کار بد می کنند سپس به زودی بازمی گردند، آنانند که خداوند توبه
-
عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللّهُ عَليماً حَكيماً.»آنان را می پذیرد و خداوند دانا و حکیم است.»
-
136 - وَ قالَ عَلَيْهِ اَلسَّلامُ: - الصَّلاةُ قُرْبانُ كُلِّ تَقِىٍّ، وَالْحَجُّ جِهادُو آن حضرت فرمود: نماز وسیله قرب به خدا، و حج جهاد
-
كُلِّ ضَعيف. وَ لِكُلِّ شَىْء زَكاةٌ، وَ زَكاةُ الْبَدَنِ الصِّيامُ،هر ناتوان است. برای هر چیزی زکاتی است، و زکات بدن روزه است،
-
وَ جِهادُ الْمَرْاَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ.و جهاد زن شـوهرداری نیکوسـت.
-
137 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ.و آن حضرت فرمود: فرود آمدن روزی را با صدقه بخواهید.
-
138 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ اَيْقَنَ بِالْخَلَفِ جادَ بِالْعَطِيَّةِ.و آن حضرت فرمود: کسی که به پاداش یقین کند در مسأله بخشش سخاوت به خرج دهد.
-
139 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - تَنْزِلُ الْمَعُونَةُ عَلى قَدْرِ الْمَؤُونَةِ.و آن حضرت فرمود: رزق و روزی به اندازه نیاز و خرج نازل می شود.
-
140 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - ما عالَ امْرُؤٌ اقْتَصَدَ.و آن حضرت فرمود: آن که میانه روی پیشه کرد تنگدست نشد.
-
141 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - قِلَّةُ الْعِيالِ اَحَدُ الْيَسارَيْنِ.و آن حضرت فرمود: کمی نانخور یکی از دو آسایش است.
-
142 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ.و آن حضرت فرمود: دوستی کردن نیمی از عقل است.
-
143 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ.و آن حضرت فرمود: غم و اندوه نصف پیری است.
-
144 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - يَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلى قَدْرِ الْمُصيبَةِ.و آن حضرت فرمود: شکیبایی به اندازه مصیبت می رسد.
-
وَ مَنْ ضَرَبَ يَدَهُ عَلى فَخِذِهِ عِنْدَ مُصيبَتِهِ حَبِطَ اَجْرُهُ.و آن که زمان مصیبت جزع کند ثوابش نابود می شود.
-
145 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - كَمْ مِنْ صائِم لَيْسَ لَهُ مِنْ صِيامِهِ اِلاَّو آن حضرت فرمود: بسا روزه داری که از روزه اش جز
-
الْجُوعُ وَالظَّمَاءُ. وَ كَمْ مِنْ قائِم لَيْسَ لَهُ مِنْ قِيامِهِ اِلاَّ السَّهَرُگرسنگی و تشنگی نصیب نگردد. و بسا نمازگزاری که از ایستادنش به نماز جز بیداری
-
وَالْعَناءُ. حَبَّذا نَوْمُ الاَْكْياسِ وَ اِفْطارُهُمْ!و زحمت سود نگیرد. چه نیکوست خواب زیرکان و افطار آنان!
-
146 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - سُوسُوا ايمانَكُمْ بِالصَّدَقَةِ،و آن حضرت فرمود: ایمان خود را با صدقه،
-
وَ حَصِّنُوا اَمْوالَكُمْ بِالزَّكاةِ، وَ ادْفَعُوا اَمْواجَ الْبَلاءِ بِالدُّعاءِ.اموالتان را با زکات حفظ کنید، و امواج بلا را با دعا برانید.
-
وَ مِنْ کَلام لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
-
از سخنان آن حضرت است
-
لِكُمَيْلِ بْنِ زِياد النَّخَعِىِّبه کمیـل بن زیـاد نخعـی
-
147 - قالَ كُمَيْلُ بْنُ زِياد: اَخَذَ بِيَدى اَميرُالْمُؤْمِنينَ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِب عَلَيْهِ السّلامُکمیل بن زیاد گفت: امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام
-
فَاَخْرَجَنى اِلَى الْجَبّانِ، فَلَمّا اَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَداءَ، ثُمَّ قالَ: -دستم را گرفت و به صحرا برد، چون به آنجا رسید آهی کشید چون آه اندوهناک، سپس فرمود:
-
يا كُمَيْلُ، اِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ اَوْعِيَةٌ، فَخَيْرُها اَوْعاها، فَاحْفَظْای کمیل، این دلها ظرفهاست، و بهترین آنها نگاهدارنده ترین آنهاست، پس آنچه
-
عَنّى ما اَقُولُ لَكَ.را برایت می گویم حفظ کن.
-
النّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعالِمٌ رَبّانِىٌّ، وَ مُتَعَلِّمٌ عَلى سَبيلِ نَجاة،مردم سه گروهند: دانشمند ربّانی، دانشجوی بر راه نجات،
-
وَ هَمَجٌ رَعاعٌ، اَتْباعُ كُلِّ ناعِق، يَميلُونَ مَعَ كُلِّ ريح ،و مگسانی ناتوان که به دنبال هر صدایی می روند، و با هر بادی حرکت می کنند،
-
لَمْ يَسْتَضيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ، وَ لَمْ يَلْجَاُوا اِلى رُكْن وَثيق.به نور دانش روشنی نیافته، و به رکنی محکم پناه نبرده اند.
-
يا كُمَيْلُ، الْعِلْمُ خَيْرٌ مِنَ الْمالِ، الْعِلْمُ يَحْرُسُكَ وَ اَنْتَای کمیل، دانش بهتر از ثروت است، دانش تو را می پاید و تو
-
تَحْرُسُ الْمالَ. الْمالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَالْعِلْمُ يَزْكُو عَلَىثروت را می پایی. ثروت را خرج کردن کم می کند و دانش با خرج شدن افزایش
-
الاِْنْفاقِ. وَ صَنيعُ الْمالِ يَزُولُ بِزَوالِهِ.می یابد. نیکی کردن با ثروت با از بین رفتن ثروت از بین می رود.
-
يا كُمَيْلُ بْنَ زِياد، مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ دينٌ يُدانُ بِهِ، بِهِ يَكْسِبُای کمیل، شناخت دانشْ دینی است که انسان به آن جزا داده می شود، انسان با کمک معرفت
-
الاِْنْسانُ الطّاعَةَ فى حَياتِهِ، وَ جَميلَ الاُْحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفاتِهِ.کسب طاعت می کند، و بعد از مرگش نام نیک به دست می آورد.
-
وَالْعِلْمُ حاكِمٌ، وَ الْمالُ مَحْكُومٌ عَلَيْهِ.دانش حاکم، و ثروت محکوم است.
-
يا كُمَيْلُ، بْنَ زياد، هَلَكَ خُزّانُ الاَْمْوالِ وَ هُمْ اَحْياءٌ،ای کمیل بن زیاد، ثروت اندوزان در حالی که زنده اند مرده اند،
-
وَ الْعُلَماءُ باقُونَ ما بَقِىَ الدَّهْرُ، اَعْيانُهُمْ مَفْقُودَةٌ، وَ اَمْثالُهُمْو دانشمندان تا جایی که روزگار باقی است باقی اند، شخصشان با از دنیا رفتن گم شده، و شخصیّتشان
-
فِى الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ.در دلهـا مـوجـود اسـت.
-
ها، اِنَّ ههُنا لَعِلْماً جَمّاً - وَ اَشارَ بِيَدِهِ اِلى صَدْرِهِ- لَوْ اَصَبْتُ لَهُبدان که در اینجا دانش فراوانی است ـ اشاره به سینه اش فرموده ـ اگر برای آن افراد شایسته ای
-
حَمَلَةً! بَلى اَصَبْتُ لَقِناً غَيْرَ مَأْمُون عَلَيْهِ، مُسْتَعْمِلاً آلَةَمی یافتم انتقال می دادم! آری شخص تیزفهمی را برای این علوم می یابم ولی از او بر آن ایمن
-
الدّينِ لِلدُّنْيا، وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللّهِ عَلى عِبادِهِ، وَ بِحُجَجِهِنیستم، ابزار دین را برای دنیا به کارمی گیرد، و با نعمت های خداوند بربندگانش، و به حجت های حق
-
عَلى اَوْلِيائِهِ. اَوْ مُنْقاداً لِحَمَلَةِ الْحَقِّ، لا بَصيرَةَ لَهُ فىبر اولیائش بزرگی می فروشد، یا کسی را می یابم که پیرو حاملان حق است و او را در اطراف
-
اَحْنائِهِ، يَنْقَدِحُ الشَّكُّ فى قَلْبِهِ لاَِوَّلِ عارِض مِنْ شُبْهَة.و جوانب آن بصیرتی نیست، به اولین شبهه ای که عارضش می گردد آتش شک در دلش افروخته می شود.
-
اَلا، لاذا وَلا ذاكَ. اَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ الْقِيادِ لِلشَّهْوَةِ.بدان که نه این را اهلیّت است نه آن را. یا کسی را می یابم که حریص به لذت شده، و به آسانی
-
اَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْع ِ وَ الاِْدِّخارِ، لَيْسا مِنْ رُعاةِ الدّينِ فى شَىْء،مطیع شهوت گشته. یاکسی که شیفته جمع کردن مال و انباشتن آن است، این دو نفر به هیچوجه
-
اَقْرَبُ شَىْء شَبَهاً بِهِمَا الاَْنْعامُ السّائِمَةُ. كَذلِكَ يَمُوتُرعایت کننده دین نیستند، نزدیکترین موجود از نظر شباهت به این دو طایفه چهارپایان
-
الْـعِـلْـمُ بِـمَـوْتِ حـامِـليـهِ .رها شده در علفزارند. علم با مرگ حاملانش به این صورت می میرد.
-
اللّهُمَّ بَلى، لا تَخْلُو الاَْرْضُ مِنْ قائِم لِلّهِ بِحُجَّة، اِمّا ظاهِراًخداوندا، آری زمین از کسی که به حجّت خدا برای خدا قیام نماید تهی نمی ماند، قائمی
-
مَشْهُوراً، اَوْ خائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَ بَيِّناتُهُ.آشکار و مشهور، یا ترسان و پنهان، تا دلایل الهی و بیّناتش باطل نگردد.
-
وَ كَمْ ذا؟ وَ اَيْنَ اُولئِكَ؟ اُولئِكَ وَاللّهِ الاَْقَلُّونَ عَدَداً،اینان چند نفرند، و کجایند؟ به خدا قسم عددشان اندک،
-
وَ الاَْعْظَمُونَ عِنْدَ اللّهِ قَدْراً، يَحْفَظُ اللّهُ بِهِمْ حُجَجَهُو نزدخداوند از نظرمنزلت بسیاربزرگند، خداوند دلایل وبیّناتش را بهوجودآنان محافظت
-
وَ بَيِّناتِهِ حَتّى يُودِعُوها نُظَراءَهُمْ، وَ يَزْرَعُوها فى قُلُوبِمی کند تا به افرادی شبیه خود بسپارند، و بذر آن را در دلهایشان
-
اَشْباهِهِمْ. هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلى حَقيقَةِ الْبَصيرَةِ، وَ باشَرُواکشت کنند. دانش با حقیقت بصیرت به آنان روی نموده، و با روح
-
رُوحَ الْيَقينِ، وَ اسْتَلانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ، وَ اَنِسُوایقین درآمیخته اند، و آنچه را نازپروردگان سخت گرفته اند آسان یافته اند، و به آنچه
-
بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجاهِلُونَ، وَ صَحِبُوا الدُّنْيا بِاَبْداننادانان از آن وحشت کرده اند مأنوس شده اند، و با بدنهایی که
-
اَرْواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الاَْعْلى. اُولئِكَ خُلَفاءُ اللّهِ فىارواحشان به محلّ برتر آویخته همنشین دنیا شده اند. اینان جانشین حق در
-
اَرْضِهِ، وَ الدُّعاةُ اِلى دينِهِ. آهِ آهِ، شَوْقاً اِلى رُؤْيَتِهِمْ!زمین، و دعوت کنندگان به دین خدا هستند. آه آه که چه مشتاق دیدار آنانم!
-
اِنْصَرِفْ يا كُمَيْلُ اِذا شِئْتَ.ای کمیل، اگر می خواهی بازگرد.
-
148 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسانِهِ.و آن حضرت فرمود: شخصیت مرد در زیر زبانش پنهان است.
-
149 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - هَلَكَ امْرُؤٌ لَمْ يَعْرِفْ قَدْرَهُ.و آن حضرت فرمود: انسانی که اندازه خود را نشناخت هلاک شد.
-
150 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ، لِرَجُل سَاَلَهُ اَنْ يَعِظَهُ: - لاتَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُوو آن حضرت به مردی که از او درخواست موعظه کرد، فرمود: از آنانی مباش که
-
الاْخِرَةَ بِغَيْرِ الْعَمَلِ، وَ يُرَجِّى التَّوْبَةَ بِطُولِ الاَْمَلِ.بدون عمل امید به آخرت دارد، و به آرزوی طولانی توبه را به تأخیر می اندازد.
-
يَقُولُ فِى الدُّنْيا بِقَوْلِ الزّاهِدينَ، وَ يَعْمَلُ فيها بِعَمَلِ الرّاغِبينَ.سخنش درباره دنیا سخن زاهدان، و عملش عمل راغبان است.
-
اِنْ اُعْطِىَ مِنْها لَمْ يَشْبَعْ، وَ اِنْ مُنِعَ مِنْها لَمْ يَقْنَعْ.اگر از دنیا داده شود سیر نمی گردد، و اگر منع شود قناعت نمیورزد.
-
يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ ما اُوتِىَ، وَ يَبْتَغِى الزِّيادَةَ فيما بَقِىَ.از شکرآنچه به او عنایت شده ناتوان، و نسبت به باقیمانده افزون طلب است.
-
يَنْهى وَ لا يَنْتَهى، وَ يَأْمُرُ بِما لايَأْتى.از بدی نهی می کند و خود پذیرای نهی نیست، و به آنچه خود به جا نمی آورد دستور می دهد.
-
يُحِبُّ الصّالِحينَ وَ لايَعْمَلُ عَمَلَهُمْ، وَ يُبْغِضُ الْمُذْنِبينَبه شایستگان علاقه دارد ولی مانند آنان عمل نمی کند، و با گنهکاران دشمنی میورزد
-
وَ هُوَ اَحَدُهُمْ. يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ، وَ يُقيمُ عَلىو خود یکی از آنان است. به علت کثرت گناهش از مرگ نفرت دارد، و بر آنچه که به خاطر
-
ما يَكْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ اَجْلِهِ. اِنْ سَقِمَ ظَلَّ نادِماً، وَ اِنْ صَحَّآن ازمرگ می ترسد پابرجاست. اگر بیمار شود پشیمان می گردد، و اگر تندرستی یابد
-
اَمِنَ لاهِياً. يُعْجِبُ بِنَفْسِهِ اِذا عُوفِىَ، وَ يَقْنَطُ اِذَا ابْتُلِىَ.در حالتی از امنیت به لهو پردازد. چون عافیت یابد خودپسند شود، و چون مبتلا گردد ناامید شود.
-
اِنْ اَصابَهُ بَلاءٌ دَعا مُضْطَرّاً، وَ اِنْ نالَهُ رَخاءٌ اَعْرَضَ مُغْتَرّاً.اگر مصیبتی به او برسد به حال اضطرار دعا کند، و اگر آسایشی به او رسد در حال غرور روی از خدا بگرداند.
-
تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلى ما يَظُنُّ، وَلايَغْلِبُها عَلى ما يَسْتَيْقِنُ.نفسش بر آنچه گمان دارد بر او غالب است، و به آنچه باور دارد بر نفس غالب نیست.
-
يَخافُ عَلى غَيْرِهِ بِاَدْنى مِنْ ذَنْبِهِ، وَ يَرْجُو لِنَفْسِهِ بِاَكْثَرَبر غیر خود به کمتر از گناه خود می ترسد، و به پاداشی بیش از
-
مِنْ عَمَلِهِ. اِنِ اسْتَغْنى بَطِرَ وَ فُتِنَ، وَ اِنِ افْتَقَرَ قَنَطَ وَ وَهَنَ.کردارش امیدوار است. اگر توانگر شود در طغیان و فتنه افتد، و اگر تهیدست گردد به ناامیدی و سستی دچار شود.
-
يُقَصِّرُ اِذا عَمِلَ، وَ يُبالِغُ اِذا سَاَلَ. اِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌدر عمل کوتاهی کند، و چون درخواست نماید مبالغه کند. اگر شهوتی به او روی کند
-
اَسْلَفَ الْمَعصِيَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ، وَ اِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَگناه را جلو اندازد و توبه را تأخیر افکند، و اگر رنجی به او رسد
-
عَنْ شَرائِطِ الْمِلَّةِ.يَصِفُ الْعِبْرَةَ وَلايَعْتَبِرُ، وَ يُبالِغُ فِىاز شرایط دین دور شود. عبرت را بیان می کند ولی خود عبرت نمی گیرد، در پند دادن مبالغه
-
الْمَوْعِظَةِ وَلايَتَّعِظُ، فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ، وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ.نماید ولی خود پند نگیرد، به گفتار می نازد، و به عمل کمتر می پردازد.
-
يُنافِسُ فيما يَفْنى، وَ يُسامِحُ فيما يَبْقى.در آنچه فانی است رغبت می کند و نسبت به آنچه باقی است سهل انگاری می نماید.
-
يَرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً، وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً. يَخْشَى الْمَوْتَانفاق را که غنیمت است غرامت، و غرامت را که بخل است غنیمت می بیند. مرگ را وحشت دارد،
-
وَلا يُبادِرُ الْفَوْتَ. يَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِيَةِ غَيْرِهِ ما يَسْتَقِلُّ اَكْثَرَولی قبل از فوت وقت به عمل نمی شتابد. گناه غیر خود را بزرگ می شمارد و بیشتر از آن را
-
مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ، وَ يَسْتَكْثِرُ مِنْ طاعَتِهِ ما يَحْقِرهُ مِنْکه خود مرتکب شده کوچک می انگارد، و از بندگیش آن را زیاد می داند که مانندش را از
-
طاعَةِ غَيْرِهِ. فَهُوَ عَلَى النّاسِ طاعِنٌ، وَ لِنَفْسِهِ مُداهِنٌ.دیگران ناچیز به حساب می آورد. به مردم طعنه می زند، و نسبت به خویش سهل انگار است.
-
اللَّهْوُ مَعَ الاَْغْنِياءِ اَحَبُّ اِلَيْهِ مِنَ الذِّكْرِ مَعَ الْفُقَراءِ.لهو با ثروتمندان را از یاد خدا با تهیدستان بیشتر دوست دارد.
-
يَحْكُمُ عَلى غَيْرِهِ لِنَفْسِهِ، وَلايَحْكُمُ عَلَيْها لِغَيْرِهِ،برای سود خود به زیان دیگران حکم می کند، و برای سود دیگری به ضرر خود حکم نمی راند،
-
وَ يُرْشِدُ غَيْرَهُ وَ يُغْوى نَفْسَهُ، فَهُوَ يُطاعُ وَ يَعْصى،دیگری را ارشاد و خود را گمراه می نماید، از او اطاعت می شود و خود عصیان می کند،
-
وَ يَسْتَوْفى وَ لا يُوفى. وَ يَخْشَى الْخَلْقَ فى غَيْرِ رَبِّهِ،حق خود را کامل می ستاند و حق را کامل نمی دهد. در غیر خدا از مردم می ترسد
-
وَ لايَخْشى رَبَّهُ فى خَلْقِهِ.و از خدا درباره مردم نمی ترسد.
-
- وَ لَوْ لَمْ يُكُنْ فى هذَا الْكِتابِ اِلاّ هذَا الْكَلامُ لَكَفى بِهِ مَوْعِظَةً ناجِعَةً،مؤلف: اگر در این کتاب جز این سخن نبود، این سخن برای پند سودمند،
-
و حِكْمَةً بالِغَةً، وَ بَصيرَةً لِمُبْصِر، وَ عِبْرَةً لِناظِر مُفَكِّر.-و حکمت رسا، و بصیرت بصیر، و عبرت بینای اندیشه کننده کافی بود.
-
151 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لِكُلِّ امْرِئ عاقِبَةٌ حُلْوَةٌ اَوْ مُرَّةٌ.و آن حضرت فرمود: برای هر انسانی عاقبتی شیرین یا تلخ است.
-
152 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لِكُلِّ مُقْبِل اِدْبارٌ، وَ ما اَدْبَرَ كَاَنْو آن حضرت فرمود: هر نعمت و خوشیِ روی کننده را برگشتنی است، و آنچه برگشت
-
لَـمْ يَـكُنْ .انگار نبوده است.
-
153 - وَقالَ عَلَيْهِ السَّلامُ:- لايَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَاِنْ طالَ بِهِ الزَّمانُ.و آن حضرت فرمود: شکیبا پیروزی را از دست نمی دهد گرچه روزگار شکیبایی طولانی گردد.
-
154 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الرّاضى بِفِعْلِ قَوْم كَالدّاخِل فيهِو آن حضرت فرمود: آن که به عمل قومی راضی است همانندآن است که با آن کارهمراه آن قوم
-
مَعَهُمْ. وَ عَلى كُلِّ داخِل فى باطِل اِثْمانِ: اِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ،بوده. و بر هر وارد در باطل دو گناه است: گناه انجام باطل،
-
وَ اِثْمُ الرِّضى بِهِ.و گناه رضایت به آن.
-
155 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اعْتَصِمُوا بِالذِّمَمِ فى اَوْتادِها.و آن حضرت فرمود: نسبت به عهد و پیمان و شرایط آن وفادار باشید.
-
156 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ:- عَلَيْكُمْ بِطاعَةِ مَنْ لا تُعْذَرُونَ بِجَهالَتِهِ.و آن حضرت فرمود: بر شما باد به اطاعت کسی که به نشناختنش معذور نیستید.
-
157 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - قَدْ بُصِّرْتُمْ اِنْ اَبْصَرْتُمْ، وَ قَدْ هُديتُمْو آن حضرت فرمود: واقعیت به شما نشان داده شده اگر ببینید، و هدایت شده اید اگر خواهانش
-
اِنِ اهْتَدَيْتُمْ، وَ اُسْمِعْتُمْ اِنِ اسْتَمَعْتُمْ.باشید، و به شما شنوانده اند اگر بشنوید.
-
158 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - عاتِبْ اَخاكَ بِالاِْحْسانِ اِلَيْهِ، وَ ارْدُدْو آن حضرت فرمود: برادرت را با نیکی به او سرزنش کن، و شرّش را
-
شَرَّهُ بِالاِْنْعامِ عَلَيْهِ.بـا بخشش بـه او بـازگـردان .
-
159 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَواضِعَ التُّهَمَةِو آن حضرت فرمود: آن که خود را در مواضع تهمت قرار دهد نباید بدگمان
-
فَلايَلُومَنَّ مَنْ اَساءَ بِهِ الظَّنَّ.بـه خـویـش را سـرزنـش نمـایـد .
-
160 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ مَلَكَ اسْتَأْثَرَ.و آن حضرت فرمود: آن که قدرت یافت دچار استبداد رأی می گردد.
-
161 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ، وَ مَنْ شاوَرَو آن حضرت فرمود: هر که مستبد به رأی شد به هلاکت رسید، و هر که با مردم مشورت
-
الرِّجالَ شارَكَها فى عُقُولِها.کرد خود را شریک عقل آنان نمود.
-
162 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ كَتَمَ سِرَّهُ كانَتِ الْخِيَرَةُ بِيَدِهِ.و آن حضرت فرمود: هر که رازش را پنهان داشت اختیار صواب به دست اوست.
-
163 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْفَقْرُ الْمَوْتُ الاَْكْبَرُ.و آن حضرت فرمود: تهیدستی مرگ بزرگتر است.
-
164 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ قَضى حَقَّ مَنْ لايَقْضى حَقَّهُ فَقَدْو آن حضرت فرمود: کسی که حق کسی را رعایت کند که حق وی را رعایت نمی نماید
-
عَــبَــدَهُ .هرآینه او را بندگی کرده.
-
165 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لا طاعَةَ لِمَخْلُوق فى مَعْصِيَةِ الْخالِقِ.و آن حضرت فرمود: در معصیت خالق، طاعتی برای مخلوق نیست.
-
166 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لايُعابُ الْمَرْءُ بِتَأْخيرِ حَقِّهِ، اِنَّماو آن حضرت فرمود: مرد را به تأخیر حقّش سرزنش نکنند، او را برای
-
يُعابُ مَنْ اَخَذَ ما لَيْسَ لَهُ.ستاندن چیزی که حق او نیست ملامت نمایند.
-
167 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الاِْعْجابُ يَمْنَعُ مِنَ الاِْزْدِيادِ.و آن حضرت فرمود: خودپسندی مانع افزایش کمال و مال است.
-
168 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الاَْمْرُ قَريبٌ، وَ الاِْصْطِحابُ قَليلٌ.و آن حضرت فرمود: مرگ نزدیک است، و زمان باهم بودن اندک.
-
169 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - قَدْ اَضاءَ الْصُّبْحُ لِذى عَيْنَيْنِ.و آن حضرت فرمود: برای آن که دو چشم باز دارد صبح روشن است.
-
170 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - تَرْكُ الذَّنْبِ اَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ التَّوْبَةِ.و آن حضرت فرمود: ترک گناه آسان تر از طلب توبه است.
-
171 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - كَمْ مِنْ اَكْلَة تَمْنَعُ اَكَلات.و آن حضرت فرمود: چه بسا یک خوردن، انسان را از خوردنهای بسیار منع کند.
-
172 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - النّاسُ اَعْداءُ ما جَهِلُـوا.و آن حضرت فرمود: مردم دشمن آن چیزی هستند که نمی دانند.
-
173 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الاْراءِ عَرَفَ مَواقِعَو آن حضرت فرمود: آن که به استقبال آراء معتبره رود موارد اشتباه
-
الْخَطَأِ.را بشناسد.
-
174 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ اَحَدَّ سِنانَ الْغَضَبِ لِلّهِ قَوِىَ عَلىو آن حضرت فرمود: آن که برای خدا نیزه خشم را تیز کند بر کشتن سخت ترین
-
قَتْلِ اَشِدّاءِ الْباطِلِ.اهـل باطـل قـوی گـردد.
-
175 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِذا هِبْتَ اَمْراً فَقَعْ فيهِ، فَاِنَّ شِدَّةَ تَوَقّيهِو آن حضرت فرمود: به وقتی که از چیزی می ترسی خود را در آن انداز، زیرا شدت
-
اَعْظَـمُ مِـمّا تَخـافُ مِنْـهُ .حذر کردن، از آنچه از آن می ترسی بزرگتر است.
-
176 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - آلَةُ الرِّياسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ.و آن حضرت فرمود: ابزار ریاست دارا بودن قدرت تحمّل مشکلات است.
-
177 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اُزْجُرِ الْمُسىءَ بِثَوابِ الْمُحْسِنِ.و آن حضرت فرمود: بدکار را با پاداش دادن به نیکوکار تنبیه کن.
-
178 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ بِقَلْعِهِو آن حضرت فرمود: بدی را با کندن از سینه خود از
-
مِنْ صَدْرِكَ.سینه دیگران برکن.
-
179 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اللَّجاجَةُ تَسُلُّ الرّأْىَ.و آن حضرت فرمود: لجاجت تدبیر صواب را از باطن بیرون می برد.
-
180 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الطَّمَعُ رِقُّ مُؤَبَّدٌ.و آن حضرت فرمود: طمع بندگی دائمی است.
-
181 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - ثَمَرَةُ التَّفْريطِ النَّدامَةُ، وَ ثَمَرَةُ الْحَزْمِو آن حضرت فرمود: نتیجه کوتاهی در امور پشیمانی، و میوه احتیاط
-
السَّـلامَةُ.سلامت است.
-
182 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لا خَيْرَ فِى الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ، كَماو آن حضرت فرمود: در خاموشی از سخن حکیمانه خیری نیست، چنانکه
-
اَنَّهُ لاخَيْرَ فِى الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ.در گفتار جاهلانه خیری وجود ندارد.
-
183 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَا اخْتَلَفَتْ دَعْوَتانِ اِلاّ كانَتْو آن حضرت فرمود: دو دعوت خلاف یکدیگر نیست جز اینکه یکی از
-
اِحْداهُما ضَلالَةً.آنها گمراهی است.
-
184 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - ما شَكَكْتُ فِى الْحَقِّ مُذْ اُريتُهُ.و آن حضرت فرمـود: از زمانی که حـق به من ارائـه شد در آن شـک نکردم.
-
185 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - ما كَذَبْتُ وَلا كُذِبْتُ، وَ لا ضَلَلْتُو آن حضرت فرمود: دروغ نگفتم و به من دروغ گفته نشده، و گمراه نشدم و کسی هم
-
وَ لا ضُـلَّ بـى.به دست من گمراه نگشته.
-
186 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لِلظّالِمِ الْبادى غَداً بِكَفِّهِ عَضَّةٌ.و آن حضرت فرمود: آن که ابتدا به ستم می کند فردا دستش را به دندان می گزد.
-
187 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الرَّحيلُ وَشيكٌ.و آن حضرت فرمود: کوچ کردن از دنیا به آخرت نزدیک است.
-
188 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ اَبْدى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَكَ.و آن حضرت فرمود: هر که در برابر حق بایستد هلاک شود.
-
189 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ لَمْ يُنْجِهِ الصَّبْرُ اَهْلَكَهُ الْجَزَعُ.و آن حضرت فرمود: هر که را صبر نجات ندهد بی تابی هلاک کند.
-
190 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - وَاعَجَباهْ! اَ تَكُونُ الْخِلافَةُ بِالصَّحابَةِ،و آن حضرت فرمود: شگفتا! آیا خلافت به دلیل مصاحبت با پیامبر برپا می شود،
-
وَ لاتَكُونُ بِالصَّحابَةِ وَالْقَرابَة؟!ولی با مصاحبت و خویشی به وجـود نمی آید؟!
-
- وَ رُوِىَ لَهُ شِعْرٌ فى هذَا الْمَعْنى وَ هُوَ: -در این معنا شعری از حضرت روایت شده که چنین است:
-
فَاِنْ كُنْتَ بِالشُّورى مَلَكْتَ اُمُورَهُمْاگر با شورا حکومت را به دست گرفتی،
-
فَكَيْفَ بِهذا وَالْمُشيرُونَ غُيَّبُ؟چه شورایی بود که رأی دهندگانش غایب بودند؟
-
وَ اِنْ كُنْتَ بِالْقُرْبى حَجَجْتَ خَصيمَهُمْو اگر از طریق خویشی با پیامبر برطرف مقابل حجت آوردی
-
فَغَيْرُكَ اَوْلى بِالنَّبِىِّ وَ اَقْرَبُ!دیگری نسبت به پیامبر از تو سزاوارتر و نزدیکتر بود
-
191 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِنَّمَا الْمَرْءُ فِى الدُّنْيا غَرَضٌ تَنْتَضِلُو آن حضرت فرمود: انسان در دنیا هدفی است که مرگها به جانب او تیر
-
فيهِ الْمَنايا، وَ نَهْبٌ تُبادِرُهُ الْمَصائِبُ. وَ مَعَ كُلِّ جُرْعَةمی اندازند، و غارت شده ای است که بلاها به سویش می شتابند. با هر نوشیدنیش جرعه ای
-
شَرَقٌ، وَ فى كُلِّ اَكْلَة غَصَصٌ. وَ لايَنالُ الْعَبْدُ نِعْمَةًجهنده در گلو، و با هر لقمه اش گلوگیری است. بنده به نعمتی نمی رسد
-
اِلاّ بِفِراقِ اُخْرى، وَ لايَسْتَقْبِلُ يَوْماً مِنْ عُمْرِهِ اِلاّمگربه بهای ازدست دادن نعمتی دیگر، و به پیشواز روزی از عمرش نمی رود مگر
-
بِفِراقِ آخَرَ مِنْ اَجَلِهِ. فَنَحْنُ اَعْوانُ الْمَنُونِ، وَ اَنْفُسُنا نَصْبُبه جدایی روزی دیگر از مدت عمرش. پس یاران مرگیم، و وجودمان نشانه تیر
-
الْحُتُوفِ، فَمِنْ اَيْنَ نَرْجُو الْبَقاءَ؟ وَ هذَا اللَّيْلُ وَ النَّهارُمردن ها، از کجا امید به ماندن داشته باشیم؟ این روز و شب
-
لَمْ يَرْفَعا مِنْ شَىْء شَرَفاً اِلاّ اَسْرَعَا الْكَرَّةَ فى هَدْمِ ما بَنَيا،چیزی را بالا نبردند مگر اینکه در خراب کردن آنچه ساخته، و پراکندن آنچه فراهم نموده
-
وَ تَفْريقِ ما جَمَعا.بودند به شتاب بازگشتند.
-
192 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ:- يا بْنَ آدَمَ، ما كَسَبْتَ فَوْقَ قُوتِكَ فَاَنْتَو آن حضرت فرمود: فرزند آدم! آنچه بیش ازحاجت خود به دست آوردی نسبت به آن
-
فيهِ خازِنٌ لِغَيْرِكَ.خزانه دار دیگـری هستی .
-
193 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ اِقْبالاً وَ اِدْباراً،و آن حضرت فرمود: دلها را میل و روی آوردن و پشت کردن است،
-
فَأْتُوها مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِها وَ اِقْبالِها، فَاِنَّ الْقَلْبَ اِذا اُكْرِهَاز راه میل و روی آوردن دلها به سوی دلها آیید، چرا که دل وقتی به کاری مجبور گردد
-
عَمِىَ.کور شود.
-
194 - وَ كانَ عَلَيْهِ السَّلامُ يَقُولُ: - مَتى اَشْفى غَيْظى اِذا غَضِبْتُ؟و آن حضرت می فرمود: وقتی به خشم آمدم چه زمانی خشمم را فرونشانم،
-
اَحينَ اَعْجِزُ عَنِ الاِْنْتِقامِ فَيُقالُ لى: لَوْ صَبَرْتَ؟! اَمْ حينَآیا هنگامی که از انتقام ناتوانم و به من گفته شود: اگر صبر می کردی بهتر بود؟! یا وقتی که
-
اَقْدِرُ عَلَيْهِ فَيُقالُ لى: لَوْ عَفَوْتَ؟!قدرت بر کیفر دارم و به من گفته شود: اگر می بخشیدی بهتر بود؟!
-
195 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ وَ قَدْ مَرَّ بِقَذَر عَلى مَزْبَلَة: - هذا ما بَخِلَ بِهِو آن حضرت از کنار نجاستی در مزبله ای عبور کرد و فرمود: این چیزی است که بخیلان به آن
-
الْباخِلُونَ.بخل ورزیدند.
-
- وَ فى خَبَر آخَرَ اَنَّهُ قالَ: - هذا ما كُنْتُمْ تَتَنافَسُونَ فيهِ بِالاَْمْسِ.و در خبر دیگری است که فرمود: این چیزی است که دیروز در آن رغبت می نمودید.
-
196 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لَمْ يَذْهَبْ مِنْ مالِكَ ما وَعَظَكَ.و آن حضرت فرمود: از ثروتت آنچه تو را پند داد از دستت نرفته.
-
197 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِنَّ هذِهِ القُلُوبَ تَمَلُّ كَما تَمَلُّو آن حضرت فرمود: دلها همچون بدنها خسته می شود،
-
الاَْبْدانُ، فَابْتَغُوا لَها طَرائِفَ الْحِكْمَةِ.برای رفع ملالت دلها لطائف حکمت را بجویید (تکرار شماره : 91)
-
198 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ لَمّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوارِج ِ «لا حُكْمَ اِلاّ لِلّهِ»: -و آن حضرت فرمود: وقتی سخن خوارج را شنید: «لا حکم الاّ للّه»، فرمود:
-
كَلِمَةُ حَقٍّ يُرادُ بِها باطِلٌ.سخن حقّی است که باطل به آن قصد شده.
-
199 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ فى صِفَةِ الْغَوْغاءِ: - هُمُ الَّذينَ اِذَا اجْتَمَعُواو آن حضرت درباره اوباش فرمود: اینان کسانی هستند که چون گرد آیند
-
غَلَبُوا، وَ اِذا تَفَرَّقُوا لَمْ يُعْرَفُوا. - وَ قيلَ: بَلْ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: -پیروز شوند، و چون پراکنده گردند شناخته نشوند. گفته شده: امام فرمود:
-
هُمُ الَّذينَ اِذَا اجْتَمَعُوا ضَرُّوا، وَ اِذا تَفَرَّقُوا نَفَعُوا.اینان کسانی هستند که چون گرد آیند زیان رسانند، و چون متفرق شوند منفعت دهند.
-
- فَقيلَ: قَدْ عَرَفْنا مَضَرَّةَ اجْتِماعِهِمْ، فَما مَنْفَعَةُ افْتِراقِهِمْ؟ فَقالَ: -گفتند: زیان گرد آمدنشان را فهمیدیم، سود پراکندگی آنان چیست؟ فرمود:
-
يَرْجِعُ اَصْحابُ الْمِهَنِ اِلى مِهْنَتِهِمْ فَيَنْتَفِعُ النّاسُ بِهِمْ،اهل کار به کار خود باز می گردند و مردم از آنان بهره مند می شوند،
-
كَرُجُوع ِ الْبَنّاءِ اِلى بِنائِهِ، وَالنَّسّاج ِ اِلى مَنْسَجِهِ، وَالْخَبّازِمانند بازگشت بنّا به ساختمان، و بافنده به محلّ بافت، و نانوا
-
اِلى مَخْبَزِهِ.بـه نـانـوایــی .
-
200 - وَ قَدْ اُتِىَ بِجان وَ مَعَهُ غَوْغاءُ، فَقالَ عَلَيْهِ السَّلامُ:- لامَرْحَباًبِوُجُوهجنایتکاری را به محضر امام آوردند که اوباش همراه او بودند، فرمود: خوش مباد صورتهایی
-
لاتُرى اِلاّ عِنْدَ كُـلِّ سَوْاَة.که جز نزد هر کار زشتی دیده نمی شوند.
-
201 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِنَّ مَعَ كُلِّ اِنْسان مَلَكَيْنِ يَحْفَظانِهِ، فَاِذا جاءَو آن حضرت فرمود: با هر انسانی دو فرشته است که او را حفاظت می کنند، و چون مقدّرات
-
الْقَدَرُ خَلَّيا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ، وَ اِنَّ الاَْجَلَ جُنَّةٌ حَصينَةٌ.الهی فرارسد او را با سرنوشتش وامی گذارند، همانا مدت حیات انسان محافظی است استوار.
-
202 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ وَ قَدْ قالَ لَهُ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ نُبايِعُكَ عَلى اَنّا شُرَكاؤُكَو آن حضرت فرمود: وقتی طلحه و زبیر به او گفتند با تو بیعت می کنیم به شرط اینکه در حکومت با
-
فى هذَا الاَْمْرِ: - لا، وَلكِنَّكُما شَريكانِ فِى الْقُوَّةِ وَ الاِْسْتِعانَةِ،تو شریک باشیم، فرمود: نه، ولی در قدرت و یاری دادن شریک،
-
وَ عَوْنانِ عَلَى الْعَجْزِ وَ الاَْوَدِ.و در ناتوانی و سختی کمک باشید.
-
203 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اَيُّهَا النّاسُ اتَّقُوا اللّهَ الَّذى اِنْ قُلْتُمْ سَمِعَ،و آن حضرت فرمود: ای مردم، خدا را بپرهیزید که اگر حرف زدید می شنود،
-
وَ اِنْ اَضْمَرْتُمْ عَلِمَ. وَ بادِرُوا الْمَوْتَ الَّذى اِنْ هَرَبْتُمْ مِنْهُو اگر نهفته دارید می داند. و بر مردنی پیشی جویید که اگر از آن فرار کردید شما را
-
اَدْرَكَكُمْ، وَ اِنْ اَقَمْتُمْ اَخَذَكُمْ، وَ اِنْ نَسيتُمُوهُ ذَكَرَكُمْ.دریابد، و اگر بایستید شما را بگیرد، و اگر فراموشش کنید شما را به یاد آورد.
-
204 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لايُزَهِّدَنَّكَ فِى الْمَعْرُوفِ مَنْ لا يَشْكُرُهُو آن حضرت فرمود: کسی که سپاس نیکی ات را به جا نیاورَد تو را در نیکی کردن بی رغبت
-
لَكَ، فَقَدْ يَشْكُرُكَ عَلَيْهِ مَنْ لا يَسْتَمْتِعُ بِشَىْء مِنْهُ،نکند، چرا که سپاست را کسی به جا می آورد که از آن نیکی بهره نبرده (خدا)،
-
وَ قَدْ تُدْرِكُ مِنْ شُكْرِ الشّاكِرِ اَكْثَرَ مِمّا اَضاعَ الْكافِرُ،و تو از سپاس سپاسگزار بیش از آنچه کفران کننده نعمت از بین برده به دست می آوری،
-
«وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ».«و خداوند نیکوکاران را دوسـت دارد».
-
205 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - كُلُّ وِعاء يَضيقُ بِما جُعِلَ فيهِ، اِلاّو آن حضرت فرمود: هر ظرفی به آنچه در آن می ریزند تنگ می شود، غیر
-
وِعاءَ الْعِلْمِ فَاِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ.ظرف علم که به علم وسعت گیرد.
-
206 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اَوَّلُ عِوَضِ الْحَليمِ مِنْ حِلْمِهِ اَنَّ النّاسَو آن حضرت فرمود: اول پاداشی که بردبار از بردباریش می برد آن است که مردم
-
اَنْصارُهُ عَلَى الْجاهِلِ.در مقابل جاهل یارش می شوند.
-
207 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِنْ لَمْ تَكُنْ حَليماً فَتَحَلَّمْ، فَاِنَّهُ قَلَّ مَنْو آن حضرت فرمود: اگر بردبار نیستی خود را به بردباری وادار، چرا که کم است کسی
-
تَشَبَّهَ بِقَوْم اِلاّ اَوْشَكَ اَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ.خود را شبیه قومی کند و از زمره آنان نشود.
-
208 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ، وَ مَنْ غَفَلَو آن حضرت فرمود: کسی که خود را محاسبه کرد سود برد، و هر که از خود بی خبر ماند
-
عَنْها خَسِرَ، وَ مَنْ خافَ اَمِنَ، وَ مَنِ اعْتَبَرَ اَبْصَرَ، وَ مَنْ اَبْصَرَزیان دید، و آن که ترسید ایمنی یافت، و هر که عبرت گرفت بینا شد، و هر که بینا شد
-
فَهِمَ، وَ مَنْ فَهِمَ عَلِمَ.فهمید، و هر که فهمید دانست.
-
209 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيا عَلَيْنا بَعْدَ شِماسِهاو آن حضرت فرمود: دنیا بعد از چموشی همچون بازگشت مهربانانه شتر سرکش بر فرزند
-
عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلى وَلَدِها. وَ تَلا عَقيبَ ذلِكَ: «وَ نُريدُخویش به ما باز می گردد. و در پی این گفتار این آیه را تلاوت فرمود: «می خواهیم
-
اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةًبر آنان که در زمین ضعیف شمرده شدند منّت نهیم و آنان را پیشوایان
-
وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ».و وارثــان گــردانـیــم» .
-
210 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِتَّقُوا اللّهَ تَقِيَّةَ مَنْ شَمَّرَ تَجْريداً،و آن حضرت فرمود: خدا را بپرهیزید پرهیز کسی که دامن همت به کمر زده و خود را از علایق تنها نموده،
-
وَ جَدَّ تَشْميراً، وَ اَكْمَشَ فى مَهَل، وَ بادَرَ عَنْ وَجَل،و کوشش کرده و خود را به چالاکی آراسته، در مهلت عمر به راه خدا شتافته،
-
وَ نَظَرَ فى كَرَّةِ الْمَوْئِلِ، وَ عاقِبَةِ الْمَصْدَرِ،و از ترس نابودی مهلت به عمل پیشدستی کرده، و در برگشت به جهان دیگر، و سرانجام کار،
-
وَ مَـغَـبَّـةِ الْـمَـرْجِـعِ .و بازگشت به حساب اندیشه نموده است.
-
211 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْجُودُ حارِسُ الاَْعْراضِ. وَالْحِلْمُ فِدامُو آن حضرت فرمود: بخششْ پاسبان آبروها، بردباری دهنه بند
-
السَّفيهِ. وَالْعَفْوُ زَكاةُ الظَّفَرِ. وَالسُّلُوُّ عِوَضُكَ مِمَّنْ غَدَرَ.نادان، گذشتْ زکات پیروزی، از یاد بردن آن که خیانت کرده پاداش تو،
-
وَالاِْسْتِشارَةُ عَيْنُ الْهِدايَةِ. وَ قَدْ خاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْيِهِ.مشورت عین هدایت است. آن که مستبد به رأی شد خود را به خطر انداخت.
-
وَالصَّبْرُ يُناضِلُ الْحِدْثانَ. وَالْجَزَعُ مِنْ اَعْوانِ الزَّمانِ.شکیبایی ردکننده سختی ها، و بی صبری یاری کننده زمانه بر جفاست.
-
وَ اَشْرَفُ الْغِنى تَرْكُ الْمُنى. وَ كَمْ مِنْ عَقْل اَسير تَحْتَشریفترین ثروت ترک آرزوست. چه بسا عقلی که به دست هوای حاکم
-
هَوىً اَمير. وَ مِنَ التَّوْفيقِ حِفْظُ التَّجْرِبَةِ. وَ الْمَوَدَّةُ قَرابَةٌاسیر است. حفظ تجربه از توفیق، و دوستی قرابتی اندوخته
-
مُسْتَفادَةٌ. وَلاتَأْمَنَنَّ مَلُولاً.شده است. و از دل تنگ آمده از خود ایمن مباش.
-
212 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ اَحَدُ حُسّادِعَقْلِهِ.و آن حضرت فرمود: خودپسندی انسان یکی از حسودان عقل اوست.
-
213 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اَغْضِ عَلَى الْقَذى وَ اِلاّ لَمْ تَرْضَ اَبَداً.و آن حضرت فرمود:از آزار وجفای اهل دنیا چشم بپوش وگرنه هرگز خشنود نخواهی شد.
-
214 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ لانَ عُودُهُ كَثُفَتْ اَغْصانُهُ.و آن حضرت فرمود: آن را که خلق و خو نرم است دوست و آشنا فراوان است.
-
215 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْخِلافُ يَهْدِمُ الرَّأْىَ.و آن حضرت فرمود: مخالفت موجب ویرانی تدبیر است.
-
216 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَـنْ نالَ اسْـتَطالَ.و آن حضرت فرمود: آن که به مقام رسد گردنکشی کند.
-
217 - وَقالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - فى تَقَلُّبِ الاَْحْوالِ عِلْمُ جَواهِرِ الرِّجالِ.و آن حضرت فرمود: در دگرگونی احوال گوهرهای مردان شناخته شود.
-
218 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - حَسَدُ الصَّديقِ مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ.و آن حضرت فرمود: حسادت با رفیق از بیماری دوستی است.
-
219 - وَقالَ عَلَيْهِ السَّلامُ:- اَكْثَرُ مَصارِع ِالْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطامِع ِ.و آن حضرت فرمود: بیشترین قربانگاههای عقول زیر برق طمع هاست.
-
220 - وَقالَ عَلَيْهِ السَّلامُ:- لَيْسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضاءُ عَلَى الثِّقَةِ بِالظَّنِّ.و آن حضرت فرمود: داوری نمودن به گمان علیه انسانِ مورد اعتماد از عدالت نیست.
-
221 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ:- بِئْسَ الزّادُ اِلَى الْمَعادِ الْعُدْوانُ عَلَى الْعِبادِ.و آن حضرت فرمود: ستم بر بندگان توشه بدی برای جهان آخرت است.
-
222 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مِنْ اَشْرَفِ اَعْمالِ الْكَريمِ غَفْلَتُهُ عَمّا يَعْلَمُ.و آن حضرت فرمود: از شریفترین کارهای کریم خود را به بی خبری زدن از چیزی است که می داند.
-
223 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ كَساهُ الْحَياءُ ثَوْبَهُ لَمْ يَرَالنّاسُ عَيْبَهُ.و آن حضرت فرمود: حیا جامه اش را بر هر کس بپوشاند مردم عیبش را نبینند.
-
224 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - بِكَثْرَةِ الصَّمْتِ تَكُونُ الْهَيْبَةُ. وَ بِالنَّصَفَةِو آن حضرت فرمود: وقار به کثرت خاموشی است. پیوستگان با رعایت
-
يَكْثُرُ الْمُواصِلُونَ. وَبِالاِْفْضالِ تَعْظُمُ الاَْقْدارُ. وَ بِالتَّواضُع ِانصاف زیاد می شوند. منزلتها با بخشش عظیم می گردد. نعمت با
-
تَتِمُّ النِّعْمَةُ، وَ بِاحْتِمالِ الْمُؤَنِ يَجِبُ السُّؤْدَدُ. وَ بِالسّيرَةِفروتنی کامل می شود. با تحمل رنجها سروری ثابت می گردد. با روش
-
الْعادِلَةِ يُقْهَرُ الْمُناوِئُ. وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفيهِ تَكْثُرُ الاَْنْصارُعادلانه دشمن مغلوب می شود. با بردباری در برابر نادان، یاران انسان علیه او زیاد
-
عَلَيْهِ .می گردد.
-
225 - وَقالَ عَلَيْهِ السَّلامُ:- الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسّادِ عَنْ سَلامَةِ الاَْجْسادِ.و آن حضرت فرمود: از غفلت حسودان از سلامت بدنهای خود درشگفتم.
-
226 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الطّامِعُ فى وِثاقِ الذُّلِّ.و آن حضرت فرمود: طمعکار دچارِ بند خواری است.
-
227 - وَ قَدْ سُئِلَ عَنِ الاْيمانِ فَقال عَلَيْهِ السَّلامُ: - الاْيمانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ،حضرت را از ایمان پرسیدند، فرمود: ایمان شناخت به دل،
-
وَ اِقْرارٌ بِاللِّسانِ، وَعَمَلٌ بِالاَْرْكانِ.اقرار به زبان، و عمل به اندامهاست.
-
228 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ اَصْبَحَ عَلَى الدُّنْيا حَزيناً فَقَدْ اَصْبَحَو آن حضرت فرمود: آن که به خاطر دنیا غمناک شد بر قضاء
-
لِقَضاءِ اللّهِ ساخِطاً. وَ مَنْ اَصْبَحَ يَشْكُو مُصيبَةً نَزَلَتْ بِهِخداوند خشمگین شده. و هر کس از مصیبتی که به او رسیده شکایت کند از
-
فَاِنَّما يَشْكُو رَبَّهُ. وَ مَنْ اَتى غَنِيّاً فَتَواضَعَ لَهُ لِغِناهُ ذَهَبَپروردگارش شکایت کرده. و هر که ثروتمندی را به خاطر ثروتش فروتنی نماید دوسوم
-
ثُلُثا دينِهِ. وَ مَنْ قَرَاَ الْقُرْآنَ فَماتَ فَدَخَلَ النّارَ فَهُوَ مِمَّنْدینش از دست رفته. و هرکس قرآن را قرائت نموده و مرده و وارد آتش گشته از کسانی
-
كانَ يَتَّخِذُ آياتِ اللّهِ هُزُواً. وَ مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْيَااست که آیات خدا را مسخره گرفته. و هرکس دلش به عشق دنیا شیفته شد دلش به
-
الْتاطَ قَلْبُهُ مِنْها بِثَلاث: هَمٍّ لايُغِبُّهُ، وَ حِرْص لايَتْرُكُهُ،سه چیز دنیا خواهد چسبید: اندوهی که او را رها نکند، و حرصی که او را ترک ننماید،
-
وَ اَمَـل لا يُدْرِكُهُ.و آرزویی که آن را درنیابد.
-
229 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - كَفى بِالْقَناعَةِ مُلْكاً، وَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعيماً.و آن حضرت فرمود: انسان را پادشاهی با گنج قناعت، و نعمت با حسن خلق کافی است.
-
- وَ سُئِلَ عَلَيْهِ السَّلامُ عَنْ قَوْلِهِ تَعالى: «فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً» فَقالَ: -حضرت را از قول خداوند عزّوجلّ: «بنده شایسته را حیات پاکیزه دهیم» پرسیدند، فرمود:
-
هِـىَ الْقَناعَـةُ.حیات پاکیزه قناعت است.
-
230 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - شارِكُوا الَّذى قَدْ اَقْبَلَ عَلَيْهِ الرِّزْقُ،و آن حضرت فرمود: با کسی که رزق به او روی کرده شریک شوید،
-
فَاِنَّهُ اَخْلَقُ لِلْغِنى، وَ اَجْدَرُ بِاِقْبالِ الْحَظِّ عَلَيْهِ.چرا که این شرکت به حصول توانگری سزاوارتر، و به روی آوردن بهره شایسته تر است.
-
231 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ فى قَوْلِهِ تَعالى: «اِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ»: -در معنای قول خداوند عزّوجلّ: «خداوند به عدل و احسان امر می کند»
-
الْعَدْلُ الاِْنْصافُ، وَ الاِْحْسانُ التَّفَضُّلُ.فرمود: عدلْ انصاف، و احسانْ بخشش افزونتر است.
-
232 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ يُعْطِ بِالْيَدِ الْقَصيرَةِ يُعْطَ بِالْيَدِ الطَّويلَةِ.و آن حضرت فرمود: کسی که با دست کوتاه ببخشد، با دست بلند بخشیده می شود.
-
- اَقُولُ: وَ مَعْنى ذلِكَ اَنَّ ما يُنْفِقُهُ الْمَرْءُ مِنْ مالِهِ فى سَبيلِ الْخَيْرِ وَالْبِرِّمؤلف: توضیح این قطعه این است که انسان آنچه را از مال خود در راه خیر و نیکوکاری
-
وَ اِنْ كانَ يَسيراً فَاِنَّ اللّهَ تَعالى يَجْعَلُ الْجَزاءَ عَلَيْهِ عَظيماً كَثيراً. وَالْيَدانِانفاق می کنداگرچه اندک باشدخداوند جزایش را برآن اندک بزرگ وبسیار قرار می دهد. دودست
-
ههُنا عِبارَةٌ عَنِ النِّعْمَتَيْنِ، فَفَرَّقَ عَلَيْهِ السّلامُ بَيْنَ نِعْمَةِ الْعَبْدِ وَ نِعْمَةِ الرَّبِّ،در این جا عبارت از دو نعمت است، ولی بین نعمت عبد و نعمت حق فرق گذاشته،
-
بِالْقَصيرَةِ وَالطَّويلَةِ، فَجَعَلَ تِلْكَ قَصيرَةً وَ هذِهِ طَويلَةً، لاَِنَّ نِعَمَ اللّهِ اَبَداًنعمت عبد را کوتاه، و نعمت حق را بلند مطرح نموده، چرا که نعمت حق همیشه
-
تُضْعَفُ عَلى نِعَمِ الْمَخْلُوقِ اَضْعافاً كَثيرَةً، اِذْ كانَتْ نِعَمُ اللّهِ أصْلَ النِّعَمِچند برابر نعمت خلق است. و نعمتهای الهی ریشه تمام نعمتهاست،
-
كُلِّها، فَكُلُّ نِعْمَة اِلَيْها تَرْجِعُ، وَ مِنْها تُنْزَعُ.-بنابراین همه نعمتها به نعمت های خداوند باز می گردد و از آنها پدید می آید.
-
233 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ لاِبْنِهِ الْحَسَنِ عَلَيْهِمَا السَّلامُ: - لاتَدْعُوَنَّ اِلىو آن حضرت به فرزندش حسن علیه السّلام فرمود: کسی را به
-
مُبارَزَة، وَ اِنْ دُعيتَ اِلَيْها فَاَجِبْ، فَاِنَّ الدّاعِىَ اِلَيْها باغ ،مبارزه مطلب، و اگر تو را به مبارزه خواستند قبول کن، چرا که خواهان مبارزه ستمکار است،
-
وَ الْباغِىَ مَصْـرُوعٌ.و ستمکار افتاده بر خاک است.
-
234 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - خِيارُ خِصالِ النِّساءِ شِرارُ خِصالِو آن حضرت فرمود: بهترین خصلت های زنان بدترین خصلت های مردان
-
الرِّجالِ: الزَّهْوُ وَالْجُبْنُ وَالْبُخْلُ. فَاِذا كانَتِ الْمَرْاَةُ مَزْهُوَّةًاست: کبر، بخل، ترس. هرگاه زن دارای کبر باشد جز در برابر شوهر سر فرود
-
لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِها. وَ اِذا كانَتْ بَخيلَةً حَفِظَتْ مالَها وَ مالَنیاورد. و چون بخیل باشد مال خود و شوهرش را حفظ
-
بَعْلِها. وَ اِذا كانَتْ جَبانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَىْء يَعْرِضُ لَها.کند. و وقتی ترسو باشد از هرچه به او روی آرد دوری نماید.
-
235 - وَ قيلَ لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ: صِفْ لَنا الْعاقِلَ. فَقالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - هُوَ الَّذىبه حضرت عرض شد: خردمند را برای ما وصف کن. فرمود: کسی است که
-
يَضَعُ الشَّىْءَ مَواضِعَهُ. - فَقيِلَ: فَصِفْ لَنَا الْجاهِلَ. فَقالَ: -هر چیزی را در جای خود قرار می دهد. گفته شد: نادان را وصف کن. فرمود:
-
قَدْ فَعَلْتُ.بیــان کــردم.
-
- يَعْنِى اَنَّ الْجاهِلَ هُوَ الَّذى لا يَضَعُ الشَّىْءَ مَواضِعَهُ، فَكَاَنَّ تَرْكَ صِفَتِهِیعنی: نادان کسی است که هر چیزی را در جای خود قرار ندهد. بنابراین ترک وصف نادان
-
صِفَةٌ لَهُ اِذْ كانَ بِخِلافِ وَصْفِ الْعاقِلِ.-وصف نادان است، چرا که وصفش خلاف وصف خردمند است.
-
236 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - وَاللّهِ لَدُنْياكُمْ هذِهِ اَهْوَنُ فى عَيْنى مِنْو آن حضرت فرمود: به خدا قسم دنیای شما در نظر من بی ارزش تر از استخوان بی گوشت
-
عُراقِ خِنْزير فى يَدِ مَجْذُوم.خوکی است که در دست جذامی باشد.
-
237 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُو آن حضرت فرمود: گروهی خدا را از روی میل به ثواب عبادت کردند و این عبادت
-
التُّجّارِ. وَ اِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبيدِ.تاجران است. و گروهی از ترس کیفر عبادت کردند و این عبادت بردگان است.
-
وَ اِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبادَةُ الاَْحْرارِ.و گروهی به خاطر سـپاسگزاری عبـادت کردند و این عبادت آزادگان اسـت.
-
238 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْمَرْاَةُ شَرٌّ كُلُّها، وَ شَرُّ ما فيها اَنَّهُ لابُدَّو آن حضرت فرمود: همه چیز زن شرّ است، و بدتر از آن اینکه از وجودش چاره ای
-
مِنْها.نیست. (منظور زنانی هستند که تعهّد و وفا و حیا و صفا ندارند.)
-
239 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ اَطاعَ التَّوانِىَ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ، وَ مَنْو آن حضرت فرمود: هر کس در پی سستی باشد حقوق همگان را ضایع نماید، و هر که
-
اَطاعَ الْواشِىَ ضَيَّعَ الصَّديقَ.سخن چین را اطاعت کند دوست خود را از دست بدهد.
-
240 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْحَجَرُ الْغَصيبُ فِى الدّارِ رَهْنٌ عَلىو آن حضرت فرمود: سنگ غصبی در بنای ساختمان مستلزم
-
خَــرابِـها .خرابی آن است.
-
- وَ يُرْوى هذَا الْكَلامُ عَنِ النَّبِىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ، وَلا عَجَبَ اَنْاین سخن از رسول الهی صلّی اللّه علیه و آله هم روایت شده، و از اینکه شبیه هم است
-
يَشْتَبِهَ الْكَلامانِ، لاَِنَّ مُسْتَقاهُما مِنْ قَليب، وَ مَفْرَغَهُما مِنْ ذَنُوب.-عجبی نیست، زیرا از یک چاه کشیده شده، و از یک دلو ریخته شده.
-
241 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - يَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظّالِمِ اَشَدُّ مِنْ يَوْمِو آن حضرت فرمود: روز مظلوم علیه ظالم سخت تر از روز
-
الظّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ.ظالم بر مظلـوم است.
-
242 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِتَّقِ اللّهَ بَعْضَ التُّقى وَ اِنْ قَلَّ، وَ اجْعَلْو آن حضرت فرمود: خدا را بپرهیز اگر چه کم باشد، و بین
-
بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللّهِ سِتْراً وَ اِنْ رَقَّ.خود و خداوند پرده حرمت قرار ده اگرچه نازک باشد.
-
243 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِذَا ازْدَحَمَ الْجَوابُ خَفِىَ الصَّوابُ.و آن حضرت فرمود: هرگاه جواب از پرسش زیاد شود پاسخ درست پنهان ماند.
-
244 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ:- اِنَّ لِلّهِ تَعالى فى كُلِّ نِعْمَة حَقّاً، فَمَنْ اَدّاهُو آن حضرت فرمود: خداوند را در هر نعمتی حقّی است، هر کس ادا کند نعمتش را
-
زادَهُ مِنْها، وَ مَنْ قَصَّرَ فيهِ خاطَرَ بِزَوالِ نِعْمَتِهِ.افزون کند، و هر کس کوتاهی ورزد خود را در خطر از دست رفتن نعمت قرار دهد.
-
245 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِذا كَثُرَتِ الْمَقْدُرَةُ قَلَّتِ الشَّهْوَةُ.و آن حضرت فرمود: زمانی که توانایی زیاد گردد خواسته کم شود.
-
246 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِحْذَرُوا نِفارَ النِّعَمِ، فَما كُلُّ شارِد بِمَرْدُود .و آن حضرت فرمود: از فرار نعمت ها بترسید، که هر گریخته ای را بازگشت نیسـت.
-
247 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْكَرَمُ اَعْطَفُ مِنَ الرَّحِمِ.و آن حضرت فرمود: جوانمرد مهربان تر از خویشاوند است.
-
248 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَنْ ظَنَّ بِكَ خَيْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ.و آن حضرت فرمود: کسی که به تو گمان خیر دارد گمانش را (در عمل) تحقق بخش.
-
249 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اَفْضَلُ الاَْعْمالِ ما اَكْرَهْتَ نَفْسَكَ عَلَيْهِ.و آن حضرت فرمود: بهترین عمل عملی است که خود را به آن واداری.
-
250 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - عَرَفْتُ اللّهَ سُبْحانَهُ بِفَسْخ ِ الْعَزائِمِ وَ حَلِّو آن حضرت فرمود: خدا را با به هم خوردن تصمیم ها و گشوده شدن
-
الْعُقُودِ وَنَقْضِ الْهِمَمِ.عزمها و شکستن آهنگها شناختم.
-
251 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - مَرارَةُ الدُّنْيا حَلاوَةُ الاْخِرَةِ، وَ حَلاوَةُو آن حضرت فرمود: تلخی دنیا شیرینی آخرت، و شیرینی
-
الدُّنْيا مَرارَةُ الاْخِرَةِ.دنیـا تلخـی آخـرت اسـت.
-
252 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - فَرَضَ اللّهُ الاْيْمانَ تَطْهيراً مِنَ الشِّرْكِ،و آن حضرت فرمود: خداوند ایمان را جهت پاک شدن از شرک واجب نمود،
-
وَالصّلاةَ تَنْزيهاً عَنِ الْكِبْرِ، وَ الزَّكاةَ تَسْبيباً لِلرِّزْقِ،و نماز را برای منزّه شدن از کبر، و زکات را موجب روزی،
-
وَالصِّيامَ ابْتِلاءً لاِِخْلاصِ الْخَلْقِ، وَ الْحَجَّ تَقْوِيَةً لِلدّينِ،و روزه را آزمایشی برای اخلاص مردم، و حج را سبب تقویت دین،
-
وَالْجِهادَ عِزّاً لِلاِْسْلامِ، وَ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوامِّ،و جهاد را برای ارجمندی اسلام، و امر به معروف را به خاطر اصلاح عموم،
-
وَالنَّهْىَ عَنِ الْمُنْكَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهاءِ، وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنْماةًو نهی از منکر را برای بازداشتن نادانان، و صله رحم را برای فراوانی
-
لِلْعَدَدِ، وَالْقِصاصَ حَقْناً لِلدِّماءِ، وَ اِقامَةَ الْحُدُودِ اِعْظاماًنفــرات، و قصاص را برای حفظ خونها، و اقامه حدود را برای بزرگداشت
-
لِلْمَحارِمِ، وَ تَرْكَ شُرْبِ الْخَمْرِ تَحْصيناً لِلْعَقْلِ، وَ مُجانَبَةَحـرامهـا، و ترک خوردن مسکر را برای حفظ عقل، و دوری از
-
السَّرِقَةِ ايجاباً لِلْعِفَّةِ، وَ تَرْكَ الزِّنا تَحْصيناً لِلنَّسَبِ،دزدی را برای پا برجایی پاکدامنی، و ترک زنا را برای حفظ نسب،
-
وَ تَرْكَ اللِّواطِ تَكْثيراً لِلنَّسْلِ، وَالشَّهاداتِ اسْتِظْهاراً عَلَىو ترک لواط را برای ازدیاد نسل، و شهادات را برای
-
الْمُجاحَداتِ، وَ تَرْكَ الْكَذِبِ تَشْريفاً لِلصِّدْقِ، وَالسَّلامُپشتوانه حق، بر علیه انکارها، و ترک دروغ را به خاطر شرافت راستی، و سلام را
-
اَماناً مِنَ الْمَخاوِفِ، وَ الاِْمامَةَ نِظاماً لِلاُْمَّةِ، وَالطّاعَةَامانی از خطرات، و امامت برای نظام امت، و فرمانبرداری را برای
-
تَعْظيماً لِلاِْمامَةِ.بزرگداشـت مقام امامت.
-
253 - وَ كانَ عَلَيْهِ السَّلامُ يَقُولُ: - اَحْلِفُوا الظّالِمَ ـ اِذا اَرَدْتُمْ يَمينَهُ ـو آن حضرت فرمود: اگر بنا دارید ستمکار را سوگند دهید، این گونه سوگند دهید
-
بِاَنَّهُ بَرىءٌ مِنْ حَوْلِ اللّهِ وَقُوَّتِهِ. فَاِنَّهُ اِذا حَلَفَ بِهاکه از حول و قوه خدا بیزار است. زیرا اگر به این صورت به دروغ سوگند خورد
-
كاذِباً عُوجِلَ الْعُقُوبَةَ. وَ اِذا حَلَفَ بِاللّهِ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ،در کیفرش عجله شود. و اگر قسم بخورد به خداوندی که جز اوخدایی نیست،
-
لَمْ يُعاجَلْ، لاَِنَّـهُ قَدْ وَحَّدَ اللّهَ سُبْحانَهُ.در کیفرش شتاب نشود، چه اینکه خدا را یگانه دانسته است.
-
254 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ:- يا بْنَ آدَمَ، كُنْ وَصِىَّ نَفْسِكَ فى مالِكَ،و آن حضرت فرمود: ای فرزند آدم، خودت وصیّ خود در مال خویش باش،
-
وَ اعْمَلْ فيهِ ما تُؤْثِرُ اَنْ يُعْمَلَ فيهِ مِـنْ بَعْدِكَ.و همان گونه با ثروتت عمل کن که علاقه داری پس از مرگت عمل کنند.
-
255 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ، لاَِنَّو آن حضرت فرمود: تندخویی نوعی از دیوانگی است، چون
-
صاحِبَها يَنْدَمُ، فَاِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكِمٌ.تندخو پشیمان می شود، و اگر نشود دلیل بر پا برجایی دیوانگی اوست.
-
256 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ.و آن حضرت فرمود: سلامت بدن از کمی حسادت است.
-
257 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ لِكُمَيْلِ بْنِ زِياد النَّخَعِىِّ: -يا كُمَيْلُ! مُرْ اَهْلَكَ اَنْبه کمیل بن زیادنَخَعی فرمود: ای کمیل، مردم خود را فرمان بده که روز را
-
يَرُوحُوا فى كَسْبِ الْمَكارِمِ، وَ يُدْلِجُوا فى حاجَةِ مَنْ هُوَبه دنبال به دست آوردن مکارم بروند، و شب را از پی قضاء حاجت
-
نائِمٌ. فَوَ الَّذى وَسِعَ سَمْعُهُ الاَْصْواتَ، ما مِنْ اَحَد اَوْدَعَخفته ها باشند. قسم به کسی که شنواییش آوازها را فرا گرفته، احدی دلی را
-
قَلْباً سُرُوراً اِلاّ وَ خَلَقَ اللّهُ لَهُ مِنْ ذلِكَ السُّرُورِ لُطْفاً،شاد نکند مگر اینکه خداوند برای وی از آن شادی لطفی بیافریند،
-
فَاِذا نَزَلَتْ بِهِ نائِبَةٌ جَرى اِلَيْها كَالْماءِ فِى انْحِدارِهِ حَتّىو چون بلایی به او رسد آن لطف همانند آب به سوی آن روان گردد تا آن بلا
-
يَطْرُدَها عَنْهُ كَما تُطْرَدُ غَريبَةُ الاِْبِلِ.را از او دور کند همان گونه که شتر غریب را از آبگاه دور نمایند.
-
258 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - اِذا اَمْلَقْتُمْ فَتاجِرُوا اللّهَ بِالصَّدَقَةِ.و آن حضرت فرمود: هرگاه تهیدست شدید با خداوند به وسیله صدقه دادن معامله کنید.
-
259 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - الْوَفاءُ لاَِهْلِ الْغَدْرِ غَدْرٌ عِنْدَاللّهِ،و آن حضرت فرمود: وفا با پیمان شکنان پیمان شکنی نزد خداست،
-
وَ الْغَدْرُ بِاَهْلِ الْغَدْرِ وَفاءٌ عِنْدَاللّهِ.و بیوفایی با پیمان شکنان وفای نزد خداوند است.
-
260 - وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَج بِالاِْحْسانِ اِلَيْهِ،*
-
وَ مَغْرُور بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ، وَ مَفْتُون بِحُسْنِ الْقَوْلِ فيهِ.*
-
وَ مَا ابْتَلَى اللّهُ سُبْحانَهُ اَحَداً بِمِثْلِ الاِْمْلاءِ لَهُ.*
-
- وَ قَدْ مَضى هذَا الْكَلامُ فيما تَقَدَّمَ، اِلاّ اَنَّ فيهِ ههُنا زِيادَةً*
-
جَيِّدَةً مُفيدَةً.- (تكرار شماره 116)*