لطفا منتظر باشید

روز اول جمعه (14-12-1394)

(تهران مسجد محمدی)
جمادی الثانی1437 ه.ق - اسفند1394 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

 الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

ما وقتی آیات کتاب خدا و روایات را بررسی می‌کنیم می‌بینیم که دو بخش بسیار مهم برای همه انسان‌ها نه مسلمانان تنها، بیان شده است.

البته این دو بخش در کتاب‌های آسمانی گذشته هم و در فرمایشات انبیاء خدا سابقه دارد. هر دو بخش را خداوند متعال در قرآن بیشتر در سوره شعراء و سوره طه و سوره اعراف، هم از کتابهای گذشته، هم از فرمایشات نورانی انبیاء نقل کرده است. برای هیچ خردمندی هم نه در گذشته، نه الان، این دو بخش قابل انکار نیست. حقیقت است واقعیت است. هر دو بخش وجود داشته وجود دارد تا قیامت هم وجود خواهد داشت.

تمام سعادت و شقاوت انسان هم بستگی به این دو بخش دارد، نجات، بستگی به این دو بخش دارد. خیر دنیا و آخرت بستگی به این دو بخش دارد، بهشت و جهنم بستگی به این دو بخش دارد. در یک بخش که حالا لغت عربی‌اش هم برایتان عرض می‌کنم ارزش‌های ایمانی، اخلاقی، و عملی بیان شده است، در بخش دیگر پستی‌ها و خصلت‌ها و امور بی‌ارزش در بخش عقاید و اخلاق و اعمال بیان شده است.

خیلی مهم است که در باب ارزش‌ها وجود مبارک رسول خدا که حالا برای ما معلوم نیست این سخنشان برای اوائل بعثت است، برای اواسط است، برای روزگاری است که مدینه بودند، نمی‌دانیم. ولی معتبرترین کتاب‌ها نقل کردند هم کتاب‌های ما نقل کردند و هم کتاب‌های غیر ما که حضرت فرمودند بعثت من، فرستاده شدن من، به پیغمبری انتخاب شدن من، به خاطر این بوده که من تمام ارزشها که خدا شمرده است، یعنی بیان کرده است نه اینکه یک و دو بغلش گذاشته باشد، شمرده یعنی بیان کرده، تمام ارزش‌هایی را که خدا بیان کرده در کتب آسمانی، انبیا بیان کردند در فرمایشاتشان، مبعوث شدم برای اینکه این ارزش‌ها را در وجود شما انسان‌ها کامل کنم.

چون اگر این ارزشها در وجودشما کامل بشود حالا به قول امیرالمومنین نفرمودند که به مقام عصمت می‌رسد، اما به مقامی می‌رسید که رابطه‌تان با تمام گناهان کبیره قطع می‌شود، ارتباط‌تان با اصرار بر گناهان کوچک می‌برد، و تا پایان عمرتان این در فرمایشات امیرالمومنین است لغزش‌هایتان خیلی کم می‌شود. آن هم لغزش‌هایی که پشت سرش جریمه نیست، عذاب خدا نیست و دوزخ نیست.

شما می‌شود یک ساختمان کاملی از انسانیت، که تمام روزنه‌های ورود فیوضات الهیه به روی شما باز می‌شود، این هم از فرمایشات امیرالمومنین است و تمام روزنه‌های ورود مسائل ابلیس و فرهنگ شیاطین بسته می‌شود. به یک همچنین مقامی می‌رسید. و رسیدن به این مقام هم یقین و قطعی است که انحصاری نیست. یعنی پروردگار عالم عددی را برای دارندگان این مقام اعلام نکرده است که این یک مقام کاملی است که فقط ویژه یک عده خاص است که یا دارای مقام نبوت هستند، یا دارای مقام امامت هستند، یا نه از رده‌های بالای اولیاء خدا هستند. انحصاری نیست. هر کسی می‌تواند به این مقام کامل برسد یعنی مقامی که ارزش‌ها در وجود او کامل شده باشد.

حالا من برسم خداوند توفیق بدهد در همین زمینه امروز اگر بشود روایتی را از وجود مبارک امام ششم می‌خوانم که حضرت در این روایتشان کلمه کاملین از مومنین را دارد. که اینها دیگر مومنینی هستند که به این مقام رسیدند، کاملین از مومنین. خب بعثت لاتمم مکارم الاخلاق، اخلاق ایمانی، اخلاق نفسی، اخلاق عملی.

من مبعوث شدم برای اینکه این ارزش‌ها را در وجود شما کامل بکنم، یعنی زمینه مودب شدن شما را به آداب الهی، فراهم بکنم وقتی زمینه فراهم شد این ارزش‌ها در وجود یک انسان مودب به آداب الهی نشر و نما می‌کند، روئیده می‌شود و به کمال می‌رسد یعنی به میوه می‌نشیند، این یک مطلب درباره ارزش‌ها.

ضد هر چه که در ارزش‌ها بیان شده در امور پست است، امور پست انسان را به تدریج رو به کم قیمت شدن می‌برد، اگر ادامه پیدا بکند انسان را به نقطه‌ای می‌رساند که وزنی پیش پروردگار عالم برای انسان نمی‌ماند. سوره مبارکه اسراء را می‌خوانیم که پروردگار درباره قیامت و حسابرسی بندگان و سوره اعراف را می‌خوانیم درباره قیامت و حسابرسی بندگان. که در این دو سوره این معنا بیان شده که خداوند و در سوره انبیا، برای ارزیابی بندگانش در قیامت ترازوهایی دارد، ترازوهای معنوی نه مادی، آنجا نمی‌خواهند وزن‌کشی جسمی بکنند از کسی، این ترازوها مادی نیست، مثل قمپان و ترازوی مغازه‌ها، این ترازوها همه  معنوی است نور است و این نوری است که کاملا با این نور بندگان ارزیابی می‌شوند. آن وقت درباره یک عده‌ای در سوره اسراء می‌فرماید فَلاٰ نُقِيمُ لَهُمْ وَزْناً برای مردمی که به نهایت پستی‌ها رسیدند ما ترازوی ارزیابی برپا نمی‌کنیم چون هیچی ندارند که بسنجیم. هیچی ندارند.

یک موجود پوک، پوچ، بی‌وزن، یک موجودی که در دنیا به قول حضرت صادق یک آیه‌ای داریم خیلی آیه مهمی است که پروردگار در آن آیه مردم را سه تقسیم کرده است، در آنجا می‌فرماید ثُمَّ أَوْرَثْنَا اَلْكِتٰابَ اَلَّذِينَ اِصْطَفَيْنٰا مِنْ عِبٰادِنٰا ﴿فاطر، 32﴾ ما این قرآن را به عنوان سرمایه به بندگانمان دادیم،  ارث یعنی سرمایه، ما می‌گوییم فلانی مرد ارث ازش ماند، یعنی خانه و مغازه ماند، پول ماند، اصلا کلمه ارث یعنی ثرمایه، ثروت، متاع، کالا.

ثُمَّ أَوْرَثْنَا اَلْكِتٰابَ اَلَّذِينَ اِصْطَفَيْنٰا مِنْ عِبٰادِنٰا ما این قرآن را به بندگانمان سرمایه دادیم، خب این سرمایه‌ای که خدا می‌گوید خیلی مسئله مهمی است، سرمایه یعنی چی؟ یعنی با آن کار کردن، یعنی با آن تجارت کردن، یعنی با آن کاسبی کردن، خب با قرآن مجید چه کسبی می‌شود کرد؟ برویم سراغ امیرالمومنین ایشان بعد از پیغمبر خیلی از مسائلی که زمان پیغمبر اقتضا نکرد برای پیغمبر بگوید، ایشان بیان کردند.

با قرآن چه کسبی می‌شود کرد؟ و با آن کسب چه سودی می‌شود کرد؟ امیرالمومنین در این زمینه یک بیان بسیار بسیار مهمی دارند، یک مواردی را نقل می‌کنند از عباد واقعی خدا در پایان گفتارشان می‌فرمایند اکتسبوا فیه الرحمة، اینها با قرآن خدا در این دنیا کاسب رحمت شدند، با غیر از قرآن هم نمی‌شود کسب رحمت کرد، البته این قرآنی که من می‌گویم باید توجه داشت که با توضیحات ائمه طاهرین می‌گویم، چون بدون ائمه طاهرین فهم بعضی از آیات قرآن ممکن  نیست و بدون آنها هم به اشتباه بیّن آدم می‌افتد، کاسبی کردند رحمت خدا را، خب با چی؟ با این قرآن. با غیر از قرآن اصلا رحمت خدا را نمی‌شود کاسبی کرد. می‌شود؟ نمی‌شود.

اگر با غیر از قرآن می‌شد رحمت خدا را کاسبی بکنند بقیه ملت‌هایی که با قرآن سروکار ندارند یک خوبی‌هایی دارند بالاخره، بقیه ملت‌ها سرتا پایشان که آلودگی نیست، خرابی نیست، گناه نیست، یک خوبی‌هایی هم دارند، قرآن هم اعلام می‌کند خوبی‌هایی دارند، ولی کاسب رحمت خدا نیستند.

در سوره توبه می‌خوانیم، تعمیر مسجد چقدر خوب است که آدم زحمت بکشد در مغازه برود، در کارخانه برود، بفروشد، بخرد، عرق بریزد، بعد یک مقدار پولش را ببرد مسجد تعمیر بکند، حالا سقفش دارد خراب می‌شود، دیوارهایش دارد خراب می‌شود، فرشهایش خیلی کهنه شده به یک شکلی برود مسجدی را تعمیر بکند  چقدر کار خوبی است، چقدر یعنی تعمیر بکند یک جایی را که مرکز علم است، مرکز هدایت است، مرکز گریه کردن است، مرکز سجده کردن است، حالا این مسجد اگر مسجد جامع شهر باشد، اگر این مسجد مسجد بالای سر ائمه طاهرین در کربلا و نجف و مشهد و سامره باشد، اگر این مسجد مسجد پیغمبر باشد، و اگر تعمیر این مسجد تعمیر مسجدی باشد که هم وزنش نه در روی زمین هست نه در آسمان، مسجد الحرام، این چه کار بسیار خوبی است، ولی آیا هر کسی وارد تعمیر مسجد بشود کاسب رحمت است؟

پیغمبر به قوم و خویش‌هایش، یعنی به عموهایش، به عموزاده‌هایش، به دایی‌هایش، به پسردایی‌هایش، به اقوام نزدیک، می‌گفت بیایید و از بت‌ها دل بردارید و توحید را قبول بکنید، قیامت را قبول بکنید، اینها گفتند که ما به جای اینکه حرف تو را گوش بدهیم و مطالب تو را عمل بکنیم پول می‌گذاریم مسجد الحرام را تعمیر می‌کنیم، خب یک آجر آدم بگذارد در مسجدالحرام، در روایاتمان دارد هر کسی یک مسجد به اندازه یک لانه مرغ بسازد بل الله بیتا فی الجنة، خدا یک خانه در بهشت برایش ساخته اندازه لانه مرغ‌ها.

آیه نازل شد، مٰا كٰانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَسٰاجِدَ اَللّٰهِ﴿التوبة، 17﴾، اصلا شایسته نیست که مساجد من را مخصوصا مسجد الحرام را غیر موحدان و مومنان تعمیر بکنند، شایسته نیست حالا اگر مشرکین گوش ندادند رفتند سرمایه‌گذاری کردند و مسجدالحرام را خیلی شیک ساختند، مثل آل سعود، که مسجدالحرام را میلیاردی خرج کردند و دارند خرج می‌کنند ولی مصداق همین آیه هستند، شایسته نیست اینها مسجدالحرام را تعمیر بکنند، مٰا كٰانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَسٰاجِدَ اَللّٰهِ چرا؟ اگر هم بکنند شٰاهِدِينَ عَلىٰ أَنْفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ، خودشان می‌دانند با این میلیاردها تومانی که دارند خرج بیت الله می‌کنند غلام حلقه به گوش اسرائیل و امریکا هستند یعنی کافر واقعی هستند، کفر درونی دارند، شاهدین علی انفسهم بالکفر.

حالا میلیاردها تومان هم خرج کردند گوش به حرف من خدا ندادند که می‌گویم شایسته نیست این‌گونه مردم مسجدالحرام را تعمیر بکنند، حالا آمدند و از زیربنا خراب کردند و نو کردند، دویست میلیارد دلار خرج کردند، أُولٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمٰالُهُمْ، من کل زحماتشان را به باد می‌دهم.

خب همه کارهای خوب هم کسب رحمت نیست با قرآن آدم می‌تواند کاسب رحمت بشود. خب قرآن چه می‌گوید؟ قرآن می‌گوید اگر مومن باشی، اگر نیتت در عمل خالص باشد، اگر برای خدا کار بکنی، ولو یک دانه نان تافتون در راه من به یک مستحق بدهی این کار کار باارزشی است، چرا؟ چون همین یک دانه نان را مطابق با هدایت قرآن من خرج کردی، پس تو کاسب رحمت شدی با یک نان تافتون، با یک نان سنگگ با یک بسته پنیر، با دادن طعام به یک مستحق، با پوشاندن لباس نو شب عید به چند تا خانواده فقیر، مومن هستی ایمان به قیامت هم داری، دستور من را هم که در قرآن است أَنْفِقُوا مِمّٰا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ ﴿الحديد، 7﴾، انفاق بکنید از پولی که من شما را در آن پول جانشین خودم قرار دادم، تو کاسب رحمت شدی. با قرآن می‌شود کاسب رحمت شد.

خب سود این کاسبی چیست؟ این که کسبش بود بالاخره ما بده بستان‌هایمان باید سود داشته باشد، ما اگر بفهمیم بده و بستا‌نمان ضرر دارد یا یِر به یِر است معامله نمی‌کنیم، یکی می‌آید ده میلیون از ما جنس بخرد نیازی هم نداریم نه چک‌مان در حال برگشتن است و نه نیازی داریم، می‌گوید که من این مقدار می‌خرم می‌گویم این مقدار خرید خودم است، این ده میلیون خرید خودم است، من ده درصد هم رویش می‌کشم تو یازده میلیون به من بده می‌گوید نمی‌دهم من هم می‌گویم جنس نمی‌دهم به سلامت، من جنسم خوب است و سالم است و خریدم هم ده میلیون تومان است بی‌استفاده نمی‌دهم، ولی اگر بگوید نه میلیون تومان، من در دلم می‌گویم عجب دیوانه‌ای است من ده میلیون خودم خرید کردم این می‌گوید یک میلیون هم ضرر کن، خب این دیوانه است دارد این پیشنهاد را به من می‌کند.

کسب، مردم شوقشان به خاطر نفعش است، وگرنه اگر کاسبی منفعت نداشته باشد، یا ضرر داشته باشد دنبالش نمی‌روند حالا امیرالمومنین می‌فرماید اینها با قرآن کاسب رحمت الله شدند، خب این کسبش. منفعت این کاسبی چیست؟

حضرت پشت سر همین جمله می‌فرمایند ربحوا فیه الجنة، سود این کاسبی‌شان بهشت است، آن هم بهشت ابد. بهشتی که ازشان نمی‌گیرند، بهشتی که خودشان میلیاردها سال هم که در آن بهشت باشند به فکرشان نمی‌آید که از آنجا جایشان را به جای دیگر انتقال بدهند، اصلا به فکرشان نمی‌آید.

خب این ارزش‌ها، اما در مقابلش هم یک مشت امور پست است که این پستی‌ها اگر به نهایت برسد آدم در پیشگاه پروردگار در قیامت بی‌وزن می‌شود، یعنی دیگر ترازوهای ارزیاب را برای انسان برپا نمی‌کنند، ترازوها دارد یک دانه ترازو نیست، وَ نَضَعُ اَلْمَوٰازِينَ اَلْقِسْطَ لِيَوْمِ اَلْقِيٰامَةِ ﴿الأنبياء، 47﴾، اما برای یک عده‌ای فَلاٰ نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ اَلْقِيٰامَةِ وَزْناً  ﴿الكهف‏، 105﴾، ترازو نمی‌گذارند چون هیچی قابل ارزیابی ندارند، که حالا این ترازو اینها را ارزیابی بکند نمره بدهد، بگوید اخلاقش پانزده است، ایمانش شانزده است، عملش هجده است، اهل نجات  است اصلا همچنین ترازویی برایشان نمی‌گذارند اینها از قبر که درآمدند در قیامت معطلی ندارند درجا همه را می‌برند می‌ریزند در جهنم که مزاحم بقیه نشوند در ایستادن، جا تنگ نکنند در قیامت این یک مسئله که هم خدا هم انبیا، هم ائمه، هم خردمندان عالم اولوالالبابی که قرآن می‌گوید، اینها ارزش‌ها را بیان کردند و پستی‌ها را هم بیان کردند.

با آراسته شدن به ارزش‌ها انسان وزن پیدا می‌کند، با آلوده شدن به پستی‌ها انسان بی‌وزن می‌شود و قابل کشیدن و ارزیابی در پیشگاه خدا نخواهد شد، مطلب دوم حالا می‌رسم به ارزش‌ها، یک نمونه‌هایی روزها اگر خدا لطف بکند از ارزش‌ها بیان می‌کنم.

یک روایتی را خیلی روایت نابی است، وجود مبارک حضرت سید الشهدا از پیغمبر نقل می‌کند، روزی که پیغمبر از دنیا رفت حضرت حسین هفت سالش بود، حالا شما فکر بکنید طبیعی ابی عبدالله پنج سال عمرش مطالب پیغمبر را با دو گوش خودش می‌شنید، اینجا جزو روایاتی است که ابی عبدالله می‌فرماید من از جدّم پیغمبر شنیدم، یعنی کسی برایم نقل نکرده واسطه ندارد. خودم شنیدم. بعد هم یک جمله جالب ادبی یعنی یک ترکیب ادبی عربی اول روایت ابی عبدالله بیان می‌کند می‌گوید کان یقول، کان فعل ماضی است در عربی، یقول فعل مضارع است، وقتی که عرب دو تا فعل مخالف همدیگر را ماضی، مضارع را ترکیب می‌کند یک معنی جالبی از آن درمی‌آید می‌شود همواره، پیوسته، می‌گوید تا جدّم زنده بود آن هفت سالی که من کنارش بودم همواره، یعنی یک بار نگفت، دو بار نگفت، ده بار نگفت، به مناسبت‌های مختلف همواره تا پایان عمرشان این جمله را می‌فرمودند.

ان الله یحب معال الامور، خداوند عاشق امور باارزش است، دوست دارد ارزش‌ها را، چرا دوست دارد؟ چون خود پروردگار منبع بی‌نهایت ارزش‌هاست، هر چی ارزش است در خود اوست، شناخت ارزش‌های خدا هم کار مشکلی نیست کلاس هم نیاز ندارد که حالا بگوییم مردم بروند قم کلاس ببینند، ارزش‌های وجود خدا را، یا نه مسجدها کلاس بگذارند برای درس دادن ارزش‌های خدا، شما یک مفاتیح با ترجمه درست، دقیق، بخرید بخوانید، از اول دعای جوشن کبیر تا خط آخرش هزار عدد از ارزش‌های وجودی خدا را این دعای جوشن کبیر بیان کرده. این ارزشها.

حالا هزار تا دیگر هم هست آن را فقط انبیا می‌دانند که ظاهرا اجازه نداشتند بگویند، به درد مردم در دنیا نمی‌خورد، هزار تا دیگر هم هست که عنوانش الاسماء المستاثره است، فقط خودش می‌داند آن هزار تا را هم به انبیا اعلام نکرده. یعنی اسماء سرّی است، اسماء مکنون است، فقط پیش خودش است. احدی خبر ندارد.

یکی از این ارزش‌ها در آن هزار ارزش در دعای جوشن رزاق بودنش است، خدا اخلاق نان‌رسانی دارد، به مورچه، به موریانه، به موش، به سوسک، به عقرب، به مار، به سگ، به خوک، به گاو، به گوسفند، به ماهیان دریا، به پرندگان هوا، و به تمام انسان‌ها، عاشق نان‌رسانی است، اگر یکی هم در گرفتن نان از کار بیفتد یکی دیگر را درجا مامور می‌کند نانرسانی کند که بشود نماینده خودش.

سعدی می‌گوید یک نفر برایم تعریف کرد در بیابان داشتم می‌رفتم یک روباهی را دیدم روی شکم افتاده روی خاک، تعجب کردم مثلا این حیوانات در بیابان‌ها آدم را که می‌بینند درمی‌روند و نمی‌ایستند، و اگر بترسند هم حالت حمله به خودشان می‌گیرند از خودشان دفاع کنند، من رفتم جلوتر دیدم روباه تکان نمی‌خورد نه پا دارد و نه دست، پا و دست ندارد راه برود، روی شکم افتاده روی زمین، گفتم بدین بی‌دست و پایی از کجا می‌خورد، در بیابان به این وسیعی جلویش هم که علف سبز نیست، چشمه آب هم که نیست از کجا می‌خورد این که خیلی سرزنده است و سرحال است، اولاد و بچه‌ای دارد، یک نر دارد او برایش کار می‌کند، یک خرده ایستادم ببینم واقعا داستان از چه قرار است.

یک مرتبه دیدم یک شیر یک تکه لاشه گوشت صید شده در دهانش است، آمد جلوی روباه، شیری که روباه را یک لقمه می‌کند، نشست گوشت را گذاشت جلوی روباه، روباه شروع کرد به خوردن، شیر وقتی دید دارد خوب می‌خورد رفت، بعد از یک ربع بیست دقیقه برگشت دهانش را پر از آب کرده بود روباه دهانش را باز کرد، آبش را هم بهش داد، این اخلاق خدا، این یکی از ارزش‌های خدا.

اما نان بریدن یکی از پستی‌هاست، نان بریدن ریشه در بخل دارد، در تسدیع نفس دارد، در بی‌ارزشی انسان دارد.

هیچ کس هم نمی‌تواند حتی خارجی‌های بی‌دین، کافر، کمونیست، توده‌ای، لائیک منکر ارزش‌ها بشود، هیچ کس نمی‌تواند باطنا نمی‌توان منکر ارزش‌ها شد چرا خدا ارزش‌ها را دوست دارد؟ چون خودش منبع همه ارزش‌هاست، هر کسی خودش خودش را دوست دارد، پروردگار هم خودش خودش را دوست دارد، خدا که از خودش نفرت ندارد، خدا منبع ارزش‌هاست و این ارزش‌های خودش را در هر کسی ببیند که مومن هم باشد می‌شود محبوبش، می‌شود محبوبش چرا دوستش دارد؟ چون همرنگ خداست حالا نه  کامل در تمام صفات جلال و کمال و جمال بالاخره پروردگار که ارزش‌هایش بی‌نهایت است، اما شعاع این ارزش‌ها را در هر کسی ببیند دوستش دارد. کاری هم به رنگش ندارد. به پوستش، به شکلش.

این روایت از رسول خداست اهل تسنن هم دیدم نقل کردند، ان الله لا ینظر الی صورکم و لا الی اموالکم، خدا برای یک بار نه به قیافه‌تان نگاه می‌کند نه به پولتان، و لکن ینظر الی قلوبکم، سیرتکم خدا باطن شما را همیشه می‌پاید که این باطن ظرف ارزش‌هاست یا پستی‌ها؟ اگر ظرف ارزش‌ها باشد دوست‌تان دارد، اگر ظرف پستی‌ها و یکره سفسافها، پیغمبر می‌فرمود از پستی‌ها متنفر است در هر کسی باشد متنفر است.

خب این مقدمه بحث، حالا نوع ارزش‌ها، انشالله به خواست با توفیق پروردگار فردا به یک بخش از ارزش‌ها و آن روایتی که امام صادق می‌گوید مومنین کاملین به آن هم اشاره می‌کنم که روایت کاربردی و اخلاقی و بسیار بسیار باارزش است. واقعا ارزش‌ها عجیب است. اصلا عیادت بیمار یکی از ارزش‌های اسلامی و الهی است، من چند روز پیش شنیدم یک دوست سی و پنج ساله دارم در اصفهان احتمال بیماری هم در او نمی‌رفت، ولی به من خبر دادند بیمار است، پانزده روز بیمارستان بوده گفته بود خبر ندهید، خب می‌دانست که من اگر خبر بشوم می‌روم کارم هم خیلی زیاد بود همین پریروز، یازده و نیم صبح رفتم چهار و نیم رسیدم اصفهان، در خانه‌اش رفتم داخل یک ساعت پیشش بودم سر پنج و نیم هم دوباره برگشتم تهران نزدیک نیمه شب رسیدم، همسرش می‌گفت، می‌گفت امروز که شما آمدی با توجه به تهران تا اصفهان، برگشت تا تهران، همین یک ساعتی که آمدی من حس کردم این نصف بیماری‌اش خوب شد. خب این از ارزشهاست عیادت بیمار. خدا دوست دارد دوست دارد شما بروید دیدن بیمار، حتی بیمار مخالفتان.

با برادرتان قهر هستید حالا مریض شده، با خواهرتان درگیر هستید حالا مریض شده خدا دوست دارد برویددیدنش، بروید نصف مریضی‌اش خوب می‌شود، آثار روانی دارد که آدم یک فردی را ببیند که به سوی ارزش‌ها قدم برداشته گرچه انجام این ارزش تحمل رفت و برگشت هفتصد کیلومتر راه را داشته باشد، خدا دوست دارد خود آدم هم سبک می‌شود. بعد آدم می‌رود عیادت مریض از بالای سرش که بلند می‌شود و برمی‌گردد گناهانش را خدا می‌ریزد، می‌بخشد، آدم احساس شادی می‌کند در انجام ارزشها.

خب حرفم تمام روز جمعه است، روز منبع همه ارزش‌های انسانی و الهی در کره زمین وجود مبارک امام دوازدهم علیه السلام است. کی ظهور می‌کند ایشان؟ همه می‌پرسند می‌آیند گاهی زیاد هم به خود من می‌گویند، می‌گویند علائم ظهور اتفاق افتاده؟ می‌گویم مقداری، اینهایی که ما در روایات دیدیم همش نه، کی است؟ این کی است را خودش هم نمی‌داند این هم جزء اسرار الهی است که علمش را نگه داشته بعدا اولین کسی که آگاه می‌شود لحظه ظهور را خودش است، به او اعلام می‌کنند علامت هم بهش داده علامت داده روز ظهورت چنین روزی است، ولی نگفته چه روزی، فقط بهش علامت داده گاهی بالای سرت را نگاه کن، پیراهنی که از ابی عبدالله بهت رسیده بالای سرت آویخته است روزی که دیدی خون تازه از این پیراهن بیرون زد آن روز روز ظهور است. چه پیراهنی چه داستانی.

 

 

 

 

 

 ...

برچسب ها :