لطفا منتظر باشید
يونس 
سوره هود 
يوسف 
وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ ۚ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ ٣٨ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ ٣٩ حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ ۚ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ ٤٠ وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا ۚ إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ ٤١ وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَىٰ نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ ٤٢ قَالَ سَآوِي إِلَىٰ جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ ۚ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ ۚ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ ٤٣ وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ ۖ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ٤٤ وَنَادَىٰ نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ ٤٥
او کشتی را می‌ساخت، هرگاه سران [متکبّر] قومش بر او می‌گذشتند مسخره‌اش می‌کردند، [نوح] گفت: اگر ما را مسخره می‌کنید قطعاً ما هم [به هنگام توفانِ خانمان‌برانداز،] شما را مسخره خواهیم کرد همان‌گونه که ما را مسخره می‌کنید (٣٨) پس به‌زودی خواهید دانست به چه کسی [در دنیا] عذابی خوارکننده و [در آخرت] عذابی پایدار وارد می شود (٣٩) [جدال و مبارزۀ قوم نوح با او ادامه داشت] تا این‌که فرمان ما رسید، و [آب از] تنور به شدت جوشید، گفتیم: از هر نوع حیوانی یک جفت، و نیز خاندانت را در کشتی سوار کن! مگر کسی که پیش‌تر فرمان [غرق‌شدنش] بر او حتم شده است و همچنین آنان را که ایمان آورده‌اند [به همراه بیاور]، و جز اندکی همراه او مؤمن نشدند‌ (٤٠) [نوح] گفت: در آن سوار شوید! که حرکت‌کردن و لنگرانداختنش فقط به نام خداست، یقیناً پروردگارم بسیار آمرزنده و مهربان است‌ (٤١) کشتی، آنان را در میان امواجی کوه‌آسا حرکت می‌داد، نوح فرزندش را که در کناری بود بانگ زد: پسرم! همراه ما سوار شو، و با کافران مباش‌! (٤٢) گفت: یقیناً به کوهی که مرا از [غرق‌شدن در] آب نگه دارد پناه می‌برم، [نوح] گفت: امروز هیچ نگهدارنده‌ای در برابر عذاب خدا نیست، جز کسی که [خداوند] به او رحم کند. نهایتاً موج میان آن دو حایل شد، و [پسرک] از غرق‌شدگان گردید‌ (٤٣) [پس از هلاکت کافران] گفته شد: ای زمین! آبِ خود را فرو بَر، و ای آسمان! [از ریختنِ بارانِ سیل‌آسا] خودداری کن! آب فرو نشست و کار به پایان رسید، و [کشتی] بر کوه «جودی» پهلو گرفت، و گفته شد: دوری از رحمت خدا بر ستمکاران باد‌! (٤٤) نوح [در شروع توفان] پروردگارش را ندا داد و گفت: پروردگارا! همانا پسرم از خاندان من است، و مسلّماً وعدۀ تو [مبنی بر نجات خاندانم] حق است، و تو بهترین داورانی‌ (٤٥)