لطفا منتظر باشید
القلم 
سوره حاقه 
المعارج 
خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ۖ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ ٤٣ فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَٰذَا الْحَدِيثِ ۖ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ ٤٤ وَأُمْلِي لَهُمْ ۚ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ ٤٥ أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ ٤٦ أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ ٤٧ فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَىٰ وَهُوَ مَكْظُومٌ ٤٨ لَوْلَا أَنْ تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ ٤٩ فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ ٥٠ وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ٥١ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ ٥٢
بسم‌الله
الْحَاقَّةُ ١ مَا الْحَاقَّةُ ٢ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ ٣ كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ ٤ فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ ٥ وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ ٦ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَىٰ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ ٧ فَهَلْ تَرَىٰ لَهُمْ مِنْ بَاقِيَةٍ ٨
دیدگانشان [از ترس] فروافتاده، خواری رسواکننده‌ای آنان را فرامی‌گیرد؛ زیرا اینان را در دنیا درحالی‌که در سلامت بودند به سجده دعوتشان کردند [ولی متکبّرانه روی برتافتند]‌ (٤٣) پس مرا با کسانی که این قرآنِ [حکیم] را انکار می‌کنند واگذار! ما آنان را به تدریج از جایی که نمی‌دانند [چه بلایی به سرشان می‌آید، به‌سوی رفاه و خوشی که مایۀ عذابشان خواهد بود] می‌کشانیم‌ (٤٤) آنان را مهلت می‌دهیم [زیرا از دسترس ما بیرون نمی‌روند]، بی‌تردید نقشۀ من استوار است‌ (٤٥) [این‌که دعوتت را نمی‌پذیرند،] مگر از آنان [در برابر ابلاغ پیام وحی] پاداش می‌خواهی که از زیانش سنگین‌بارند؟ (٤٦) یا مگر غیب میدانند که [از روی آن] می‌نویسند، [سپس به مردم اِعلام می‌کنند که آیینشان براساس دانشِ غیب صحیح است]؟! (٤٧) پس در برابر فرمان پروردگارت شکیبایی کن! و مانند همدم ماهی [یونس پیامبر] مباش! [که در آمدنِ عذاب برای قومش شتاب ورزید]، آن‌گاه که [در شکم ماهی] با دلی پُر از اندوه [خدا را] خواند‌ (٤٨) چنانچه رحمتی [ویژه] از سوی پروردگارش او را درنمی‌یافت، درحالی‌که سزاوار سرزنش بود به بیابانی بی‌آب و گیاه افکنده می‌شد‌ (٤٩) پس پروردگارش او را برگزید، و از شایستگانش قرار داد‌ (٥٠) کافران چون قرآن را شنیدند نزدیک بود تو را با چشمِ [کینه‌توزانه] از جای بلغزانند [تا از پای درآیی]، می‌گویند: همانا او دیوانه است! (٥١) درحالی‌که قرآن جز وسیلۀ هشیاری و مایۀ تذکر برای جهانیان نیست‌ (٥٢)
به نام خدا که رحمتش بی‌اندازه است و مهربانی‌اش همیشگی
آن حادثۀ حق [که وقوعش حتمی است]‌! (١) چیست آن حادثۀ حق؟! (٢) تو چه می‌دانی آن حادثۀ حق چیست؟! (٣) ثمودیان و عادیان آن حادثۀ کوبنده را انکار کردند‌ (٤) اما ثمودیان به‌وسیلۀ صاعقۀ سرکش هلاک شدند‌ (٥) اما عادیان با تندبادی بسیار سرد و سرکش از بین رفتند‌ (٦) [خداوند] آن را هفت شب و هشت روز پی‌درپی بر آنان چیره ساخت، [اگر آن‌جا بودی] مردم را می‌دیدی که بر زمین افتاده‌اند گویا تنه‌های پوک و پوسیدۀ درختانِ خرما هستند‌ (٧) آیا از آنان هیچ بازمانده‌ای می‌بینی؟ (٨)