و به آنان در آن سرزمین از [همه نوع] امکانات [مادّی و معنوی] عطا کنیم، و از ناحیه آنان به فرعون و هامان و سپاهیانشان عذابی را که همواره از آن هراس داشتند نشان دهیم (٦) به مادر موسی وحی کردیم که: به او شیر بده! و چون [از ستم فرعونیان] بر او بترسی به دریایش انداز! و [از غرقشدنش] نترس! و [از فراقش] محزون مشو! که ما حتماً او را به تو بازمیگردانیم و از رسولان قرارش میدهیم (٧) [چون به وحی پروردگار به دریایش انداخت،] خاندان فرعون او را [از میان آب] برگرفتند تا سرانجام دشمنشان شود و مایه اندوهشان گردد، بیتردید فرعون و هامان و سپاهیانشان گنهکار بودند (٨) همسر فرعون گفت: [این نوزاد] برای من و تو سبب خوشدلی و شادمانی است، او را نکشید امید است به ما سود دهد، یا به فرزندی [خویش] انتخابش کنیم. درحالیکه [از اتفاقات آینده] بیخبر بودند (٩) قلب مادر موسی [از هر چیزی جز توجه به فرزندش] تهی شد، اگر قلبش را محکم و استوار نکرده بودیم تا از باورکنندگانِ [وعدۀ ما نسبت به نوزادش] بماند هرآینه نزدیک بود آن [راز] را فاش کند (١٠) [مادر پس از دریافت وحی و انداختن نوزاد به دریا] به خواهر موسی گفت: [حال و وضع] او را پیگیری کن! [او به دنبال جریان آب به جایی رسید که] موسی را دورادور [در آغوش فرعونیان] دید، درحالیکه آنان [پیگیری او را] نمیفهمیدند (١١) ما پیشاپیش [شیرِ] دایگان را بر او ممنوع کردیم، [به این سبب سینۀ هیچ دایهای را نمیگرفت،] نهایتاً خواهرش [در جمع فرعونیان حاضر شد و] گفت: آیا [میخواهید] شما را به خانوادهای راهنمایی کنم که سرپرستی او را برایتان به عهده گیرند، و خیرخواه او باشند؟ (١٢) پس او را به مادرش بازگرداندیم تا خوشدل و شادمان شود و اندوه نخورد، و یقین کند که حتماً وعدۀ خداوند حق است، ولی بیشتر مردم [به حقبودنِ وعدۀ خداوند] یقین ندارند (١٣) « 386 »