لطفا منتظر باشید
آل عمران 
سوره نساء 
المائدة 
وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا ٧٥ الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ ۖ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا ٧٦ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً ۚ وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِيبٍ ۗ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَىٰ وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا ٧٧ أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ ۗ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِنْدِكَ ۚ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ فَمَالِ هَٰؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا ٧٨ مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ ۚ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا ٧٩
شما را چه شده که در راه خدا، و [برای رهایی] مردان و زنان و کودکانی که [بر اثر ستمکاری طاغوتیان در همۀ امور] به زنجیرِ استضعاف بسته شده‌اند [و راه چاره بر آنان مسدود گشته] نمی‌جنگید؟! آن مستضعفانی که همواره [به پیشگاه خداوند ناله کرده،] می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند خارج کن، و از سوی خود سرپرستی [نجات‌بخش] و یاوری [دلسوز] برای ما قرار ده‌! (٧٥) مؤمنان در راه خدا می‌جنگند، و کافران در راه طاغوت[یعنی هر شیطان فریبنده و بت و هر طغیان‌گری] پیکار می‌کنند؛ بنابراین با یاران شیطان بجنگید! که یقیناً توطئه و نیرنگ شیطان [در برابر ارادۀ خدا و استقامت شما] بی‌پایه و سست است‌ (٧٦) آیا ندانسته‌ای وضع و حال کسانی که [پیش از نزول حکمِ جهاد] به آنان گفته شد: دست [از جنگ] باز دارید، و [فعلاً در این موقعیت،] نماز را [با شرایط ویژه‌اش] بخوانید و زکات بپردازید [که به‌خاطر نبودن فرصت جنگ رنجیده‌خاطر شدند،] و چون جنگ بر آنان واجب گشت ناگهان گروهی از آنان مانند ترس از [عقوبت] خدا، یا ترسی سخت‌تر از آن، از دشمن ترسیدند و [معترضانه] گفتند: پروردگارا! چرا جنگ را بر ما واجب کردی؟ و چرا ما را تا زمانی نزدیک مهلت ندادی [که به امورمان سر و سامان دهیم]؟ بگو: کالای دنیا [که به آن دل بسته‌اید و به این علت نمی‌خواهید از ترس کشته‌شدن به جنگ بروید] اندک [و فانی] است، و آخرت برای آنان‌که [از خدا اطاعت کرده و از محرّماتش] اجتناب داشتند بهتر است، و به اندازۀ رشتۀ میان هستۀ خرما مورد ستم قرار نمی‌گیرند‌ (٧٧) هرکجا باشید مرگ شما را درمی‌یابد؛ هرچند در قلعه‌های محکم و استوار باشید، اگر خیری [چون پیروزی و غنیمت] به آنان [که منافق سست‌اراده و ترسو هستند] برسد می‌گویند: این از سوی خداست. و اگر حادثه‌ای [چون شکست و ناکامی] دچارشان گردد می‌گویند: این از ناحیۀ [سوء تدبیر و مدیریتِ] توست. بگو: همۀ [خوبی‌ها و آسیب‌ها] از ناحیۀ خداست [که به‌صورت نتیجۀ اعمالِ درست و نادرست تحقق می‌یابد.] این گروه را چه شده که نمی‌خواهند [معارف الهی و حقایق را] بفهمند؟! (٧٨) [ای انسان!] آنچه از خوبی‌ها به تو می‌رسد از سوی خداست، و هرچه از آسیب‌ها دامنگیر تو می‌شود از ناحیۀ خودِ توست. [ای پیامبر!] و [از خوبی‌هایی که از سوی ماست این است که] تو را برای مردم به پیامبری فرستادیم، و شاهد بودنِ خدا [بر پیامبری تو] بس است (٧٩)