تفسير سوره حمد - جلسه چهارم
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید«بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و صلى الله على جميع الانبياء و المرسلين و الائمه المعصومين عليهم السلام
در رابطه با باء حرف جر كه در آيهى شريفه بسم الله به كار گرفته شده نكته ديگرى لازم است عرض كنم. كسى كه مفهوم الله را درك بكند و در باطنش و در قلبش با دلايل و براهينى كه در قرآن و روايات و عالم طبيعت هست به اين معنا برسد كه وجود مقدس او ذات مستجمع جميع صفات كماليه است يقيناً خودش را و آن چه را كه در اختيار دارد صرف غير خدا نخواهد كرد، مثالش را به عبادت بزنيم كه در آيات و روايات هم مطرح است، نماز عبادت است، بندگى است، در نماز نيت و توجه انسان و هم فكر و بدن و هم روح انسان ضرورتاً هزينه مىشود يعنى عبادتى است كه در اينعبادت انسان و بخشى از آن چه كه در اختيار دارد مصرف مىشود اين عبادت داراى پاداش است پاداش اين عبادت بر عهدهى كسى است كه تمام خزائن جهان هستى ملك اوست و نزد اوست، مىگوييم ذات مستجمع جميع صفات كماليه، خالق ظاهر و باطن هستى است و پاداش را او كه خالق آنچه كه در ظرف ظاهر و باطن هستى است در اختيار دارد و ديگرى ندارد، ديگرى مثل خود انسان كه فقر محض است و به قول فلاسفه موجود ممكن است، بيايد همهوجودش را به نماز بكشد و بخشى از آنچه كه در اختيار دارد مثل لباس و مالش را و خانه اش را كه در آنها نماز مىخواند و اين عبادت را به نيت جلب نظر غير خدا كه آن هم فقر محض است انجام بدهد، او كه فقر محض است و مالك خزائن ظاهر و باطن عالم هستى نيست و كليدى در اختيار او نيست محتاج آفريده شده و هميشه هم اين احتياج را دارد حتى بعد از مرگ و تا روز قيامت هم نيازمند است اين فقير كه مالك چيزى نيست و قدرت احاطى هم ندارد و كليدى هم در اختيارش نيست چگونه به آدم پاداش بدهد؟
امور ديگر هم همين طور است يعنى اگر كسى در هر امرى، چه امر عملى چه امر اخلاقى چه امر مالى هزينهى غير بشود چيزى بدست نمى آورد موقعى هزينه مىشود كه الله را باور بكند و باور بكند كه ذات مستجمع جميع صفات كمال همهى كليدها دستش است و غير او كليدى در اختيار ندارد. بنابراين مىآيد هزينهى او مىشود از رحمت او هم كه بهره مىگيرد كه از آثار رحمتش همين نيروهاست، وقتى از آثار رحمانيت و رحيميت او هم بهره گرفت و همهى اين حقايق اعتقادى و عملى را هم از الله و رحمان و رحيم كسب كرد، كاملًا مىشود يك مجرور كه جارش پروردگار عالم است آن وقت سايهى اين جار بر سر اين مجرور مىافتد و اين جار كه الله و رحمان و رحيم است فيوضات مادى و معنويش را در همهى زمينهها به طرف بنده اش مىكشد حالا اين مسئله را شما مىتوانيد در آيات كتاب خدا، قرآن مجيد ببينيد من يكى دو نمونه از آن آيات را مىخوانم بقيه اش را شما از قرآن مجيد مىتوانيد به يادداشت هايتان اضافه كنيد ﴿إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا﴾ (1) خدا دفاع گر از اهل ايمان است، اهل ايمان چه كسانى هستند آنهايى كه با جان و مالشان هزينهخدا مىشوند ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا﴾ در ايمان كه قوى هستند و شكى و ترديدى ندارند به اين نقطه رسيدند يعنى نقطهى يقين خدا به مبدأ و به معاد ﴿وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ﴾ (2)
كه در اغلب آيات قيد فى سبيل الله در كنار امور مردم مومن آمده، اين مومنى كه خودش و مالش به هر شكلى براى پروردگار عالم هزينه شده خدا با او چه مىكند، دفاعش را به طرف او مىكشد غفرانش را به طرف او مىكشد، رحمت و آثارش را به طرف او مىكشد و اين همه از قلب بسم الله الرحمن الرحيم كه به حالت علمى و عملى در وجود انسان طلوع بكند در مىآيد.
اين مقدمه تكميلى بود بر مسئله جار و مجرورى كه ديروز شنيديم كه در الفاظ باء جر مىدهد امّا در معنا جار خود حضرت حق است و مجرور هم عبد واقعى حضرت حق است و آنچه كه كشانده مىشود به طرف عبد از طريق رحمانيت و رحيميت فيوضات مادى و معنوى، وجود مقدس حضرت حق است، اين كه كراراً عنايت فرموديد فيوضات مادى و معنوى خيلى جالب است كه در قرآن مجيد رحمانيت و رحيميت مواردش بيان شده كه كجا جلوهى رحمانيت و كجا جلوهى رحيميت است، در هر دو بخش بيان شده، هم در بخش مادى و هم در بخش معنوى و هر دو يعنى هم براى رحمانيت هم براى رحيميت در رابطه با ايمان و عمل صالح دو بخش معنوى در سورهى مريم آيهى 96 ملاحظه مىكنيد كه اين آيه هم از آيات بسيار مهم قرآن مجيد است، كلّى مژده و بشارت در اين آيه است كه حقيقت آيه مىخواهد بگويد:
كسانى كه متعلق اين آيهاند در دنيا و آخرت تنها نخواهند ماند، آيهى 69 سورهى نساء وضع ايشان را بيان كرده ﴿وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً﴾ (3) آيه ميدان بحث زيادى دارد كه اينجا جايش نيست چون به عنوان نمونه بيان مىشود ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ*﴾ آنكه مومن واقعى و اهل عمل است، يعنى باطنش منور به يقين به حضرت حق و به معاد است اين ايمانش هم اينقدر قوى است كه در منش و روش و رفتارش طلوع مىكند به صورت عمل صالح ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا﴾ (4) كه اين سين هم با اين كه روى فعل مضارع است (سين) تحقيق است يعنى قطعاً رحمان در قلوب مردم براى او سرمايهى محبت ايجاد مىكند يعنى دلهاى مردم مؤمن به او محبت پيدا مىكند، او محبوب مردم مىشود و وقتى محبوب مردم شد و تنها نبود و ياران فراوانى داشت مىتواند اهداف و طرحهايش را راحت با كمك ديگران پياده بكند و از محبت ديگران نسبت به خودش در راه خدا بهرهى فراوان بگيرد چنانكه بخش عمدهاىاز علماى بزرگ ما و اهل ايمان و اولياى خدا به خاطر محبوب شدنشان در قلوب مردم مومن كارهاى مهمى كردند البته كافران كه ما را دوست ندارند، منافقان كه ما را دوست ندارند، دلهاى نجس سراغ ما نمىآيند آنها را پروردگار در سورهى انفال مىفرمايد: ﴿عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ﴾ (5)
پس منظور از اين قلبها، قلبهاى پاك قلبهاى مردم مؤمن قلبهاى مردم مسلمان است، همين كه خدا انسان را به خاطر ايمان و عمل صالحش محبوب ديگران كرد به حرفش گوش بدهند و با همان مردم مومن كارهاى مهمى را مىتواند انجام بدهد با يك اعلاميه مىتواند مردم را به خيابان بكشد و دولت ظالمى را فلج بكند با يك سخنرانى مىتواند جبههها را گرم نگه دارد و با همان مردم مىتواند اسلام را از شرّ اشرار نجات بدهد، در سطح پايينتر از طريق محبت همان مردم مىتواند ده تا درمانگاه
درست بكند، ده تا مسجد بسازد، مىتواند پل بسازد، مىتواند حمام بسازد و مىتواند براى مردم فقير خانه بسازد، پيغمبر مىفرمايد: «المومن كيس» (6) آدم مومن باهوش و با فراست است هيچ وقت سرمايهها را معطل نخواهد كرد وقتى مىبيند خداوند متعال چنين سرمايهاى را براى او در قلوب ديگران قرار داده از اين سرمايه بهره مىگيرد كارهاى مهمى را مىكند.
امّا جلوهى رحمانيت در طبيعت عالم ﴿أَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ﴾ (7) خيلى از لغات قرآن به خاطر اينكه آدم از ادبيات گاهى فاصله مىگيرد آدم را به اشتباه مىاندازد مثلًا خيلى از ترجمههاى قرآن را من ديدم به خصوص ترجمه بعضى از بزرگان را كه در سورهى اسراء دچار اين اشتباه شده اند، البته اشتباه به خاطر فاصله شان از ادبيات عرب است شما مىدانيد اصل ريشه و مايهاى كه ما را در شناخت حقايق آيات و روايات كمك مىدهد ادبيات عرب است يعنى آدم اگر مجتهد در صرف و نحو نباشد و خودش بخواهد آيات و روايات را تحليل بكند خيلى ناقص تحليل مىكند و يا در ترجمه كردنش به اشتباه مىافتد و اين اشتباه را هم ممكن است از طريق نوشتن يا منبر بكشد در مردم، در آيهى انفاق در سورهى اسراء پروردگار مىفرمايد كه وقتى مىخواهيد انفاق بكنيد ﴿لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ﴾ (8) اين به معناى آن نيست كه دستت را بلند بكنى و به گردنت چفت بكنى يك كارى كه ما بايد دنبالش باشيم كار اصطلاح شناسى است ﴿وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ﴾ اين جمله اصطلاح است يعنى بخيل نباش كه در فارسى هم مىگويند فلانى خيلى آدم دست بستهاى است معنيش اين نيست كه دستش را با طناب بسته يا با زنجير بسته يا به گردنش بسته يعنى بخيل است قرآن مجيد مىگويد: نه كاملًا بخيل باش ﴿وَ لا تَبْسُطْها﴾ يدك ﴿كُلَّ الْبَسْطِ﴾ (9) نه اينكه بيا حتى فرش زير پايت و اجناس آشپزخانه را در راه خداانفاق كن، ﴿كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً﴾ (10) نه افراط بكن نه تفريط، چون در صورت افراط و تفريط ﴿فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً﴾ (11). اين جا بعضيها ترجمه كردهاند كه از چشم مردم افتاده و خواهى نشست اينجا قعد به معنى نشستن است قعد از افعال قلوب است كه دو تا مفعول هم مىگيرد كه مىبينيد در متن آيه هم دو مفعول گرفته ﴿مَلُوماً مَحْسُوراً﴾ قعد اينجا به معنى صار است يعنى ملامت شده مىشوى در اين آيهى شريفهى ملك آيه ﴿أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ﴾ (12)
و نظير اين آيه از افعال قلوب رأى است كه به معنى علم است، به معنى ظن و گمان است، بيشتر به معنى علم است ﴿أَ وَ لَمْ يَرَوْا﴾ آيا
ندانستند نه نديدند، آيا ندانستند اينجا استفهام انكارى هم هست، چرا مىدانند و در عين دانستن به انكار حقايق بر مىخيزند.
واقعاً خيلى عجيب است وقتى من بچه بودم بعضى از مهمانها مىگفتند حجت به همه تمام است خيلى برايم معلوم نبود، يعنى چه، امّا الان با اين آيات خيلى روشن است كه حجت بر همگان تمام است مثلًا در بارهى مشركين و بت پرستان شما ببينيد در سورهى بقره مىگويد ﴿فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ (13)
متعلق تعلمون حذف شده و محذوف است چون قرآن فصيح و بليغ است، خيلى متعلقات را لازم نبوده بياورد چون براى اهلش روشن است ﴿فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً﴾ براى خداوند شريك و بت قرار ندهيد ﴿وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ و حال اينكه مىدانيد خداوند متعال داراى وحدت حق به معناى حقيقى است و در اراده و فعلش نيازى به بتها ندارد شما مىدانيد ولى با داناييتان داريد اين كارها را انجام مىدهيد.
الان غرب هر جنايتى كه دارد در عراق و افغانستان مىكند بر مبناى جهل كه نيست مىداند و جنايت مىكند زشتى را مىداند، ظلمش را مىداند بيشتر عالمان دين و اهل فجور، عالم به اعمال خود هستند اگر پرندگانشان يك سال نپرند حيات در زمين به عمرش خاتمه داده مىشود يعنى موجودات زنده اعم از انسان و حيوانات همه مىميرند به علت اين كه اگر اين پرندگان پرواز نكنند تعداد حشرات حمله كنندهى به مزارع و درختان اين قدر زياد مىشود كه تمام محصولات به وسيلهى اينها درو مىشوند زمين ديگر نمىتواند انبار غذاى موجودات زنده بشود علت پريدن اينها هم يكى بالشان است كه فوق العاده قوى است و يك علتش هم اين است كه استخوانهاى پرندگان توخالى است يعنى مثل طياره كه بدنش را با آلومينيوم مىسازند آلومينيوم فشرده كه سبك باشد بتواند از زمين بلند بشود پرندگان هم مثل ما استخوانهايشان تو پر نيست تو خالى است كه با آنها هم خوب زندگى مىكنند و هم راحت پرواز مىكنند و تمام خطراتى كه متوجه اين انبار رزق است همين پرندگان دفع مىكنند البته براى شرح بهتر بايد كتابهايى در رابطه باپرندگان و حشرات و گياهان و رابطهى بين اين موجودات با همديگر را بخوانيد ﴿إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ﴾ (14) پروردگار شما به هر چيزى بصير و بينا است و اگر در اين جلوهى رحمانيت نياز به پرندگان نبود انبار روزى مىسوخت و تمام مىشد اين آيه يكى از مواردى است كه رحمان را در امر عادى به كار گرفته، من رحمان و رحيم هر دو را با هم عرض مىكنم، مسئله رحيميت حضرت حق در دنيا كه اگر نبود به جز انبياء و ائمه و اولياء خاص خدا درِ نجات، به روى كسى قطعاً باز نبود، يكى از موارد ظهور رحمت رحيميه در باب توبه است اگر گنهكارى توبه بكند توبه با شرايطى كه برايش در قرآن مجيد بيان شده ﴿إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً﴾ (15) يا ﴿تابُوا وَ أَصْلَحُوا﴾ (16)*.
اين را من از همهى شما درخواست مىكنم اگر جايى خواستيد بحث توبه را مطرح بكنيد شرايط بسيار زيبا و عالى توبه در كنار لغت توبه در اغلب آيات ذكر شده، ما يك بحث جامعى را بايد به مردم تحويل بدهيم كه من تا حالا نشنيدهام، ديدم به خصوص شبهاى احياء كه با پدرم مىرفتم در مساجد آنجا ديده بودم كه گوينده از سورهى مباركهى زمر فقط اين آيه را مطرح مىكرد ﴿قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ﴾ (17) در حالى كه حدود چهار تا پنج آيه با واو عاطفه يا با غير واو عاطفه اتصال به اين آيه دارد يعنى مجموعه را بايد براى مردم گفت كه يك غذاى كامل معنوى نصيبشان بشود حالا ﴿فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ﴾ (18)
آدم از پروردگارش كلمات را دريافت كرد اين جا (من الله) ندارد جالب است ﴿مِنْ رَبِّهِ﴾ دارد به معنى رو كردن به تائب يعنى آشتى كردن با تائب، قبول توبهى تائب است ﴿فَتابَ عَلَيْهِ﴾ يعنى توبه آدم را قبول كردم ﴿إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾ من بسيار توبه پذيرم تواب صيغهى مبالغه است، رحيم هم كه صفت مشبهه است يعنى رحمت من، مهر من، محبت من، به تائب عامل، اين است كه توبه اش را قبول بكنم اينجا مىبينيد كه رحيميت اختصاص به قيامت پيدا نكرده و از لوازم رحيميت پروردگار كه خيلى مهم است اين است كه ايمان اهل ايمان را حفظ مىكند و از آفات و بلاها نگه مىدارد تا روز قيامت بتوانند به پاداش لازم برسند و عجيب اين است كه آنهايى كه مىگويند رحيميت فقط اختصاص به مومنان دارد و حق ديگران نيست اين آيه، اين اختصاص را دفع مىكند و علناً مىگويد رحيميت خدا فقط اختصاص به اهل ايمان ندارد.
خداوند بنا ندارد كه شما را ضايع كند ﴿وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ﴾ (19)
خطاب به مردم مومن است ﴿وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ﴾ معلوم است ديگر ايمان به كم اضافه شده معلوم است كه اهل ايمان را مىگويد بعد مىگويد ان الله با حرف مشبهه بالفعل كه حرف تاكيد است يعنى يقيناً و قطعاً ﴿إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ﴾ خدا به تمام انسانها رأفت و رحمت دارد به تمام انسانها، اگر انسانى دلش خواست از كفر و شرك و نفاق و گناه در بيايد و اهل ايمان بشود خدا مهربان است و قبولش مىكند و راحت هم قبول مىكند و ايمانش را هم حفظ مىكند. يك مورد ديگر رحمت در سوره مباركه بقره آيه 218 كه در مورد ايمان و هجرت و جهاد است اين آيه مربوط به آخرت است ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ﴾
﴿الَّذِينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ (20)
اهل ايمان و جهاد و هجرت حتماً و هميشه و دائما به رحمت خدا دلگرم هستند دلگرميشان هم درست است چون ﴿وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ هم گناهان اهل ايمان و اهل هجرت و اهل جهاد را مىآمرزد و هم از آثار رحيميتش آنها را بهره مند مىكند.
______________________________
(6) مجموعه ورام: 2/ 297؛ الدعوات: 39، حديث 94.
(7) نحل (16): 79؛ ملك (67): 19.
(15) مريم (19): 60؛ فرقان (25): 70.