لطفا منتظر باشید

تفسير سوره حمد - جلسه هفتم

(قم حوزه علمیه قم )
-

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمه المعصومین علیهم السلام 

تفسیر سوره حمد دریای شگفت و عجیبی است که ساحل ناپیدایی دارد، بعضی از مفسرین در قرون گذشته با این که علم خیلی پیشرفت نکرده بود، در رابطه با این سوره حرف میلیارد معنا مطرح می‌کنند، البته راهنمایی هم می‌کنند که چگونه این سوره مبارکه با میلیون‌ها مسئله یا میلیاردها مسئله در ارتباط است، به این خاطر فرمودند: رسیدن به تمام حقایق این سوره برای ما ممکن نیست.

آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشیدطبق آیات قرآن مجید واجب است تدبر در آیات قرآن، تحقیقی در آیات قرآن و فهم آیات قرآن، یک کتابی هست که خیلی وقت پیش من این کتاب را به دست آوردم نویسنده کتاب معلوم نیست کل کتاب فقط تفسیر سوره مبارکه فاتحه الکتاب می‌باشد طبق تحقیق مرحوم آشتیانی که من با ایشان هم جلسه داشتم در مشهد، ایشان اعتقادش این بود که چون مقدمه هم به این کتاب زده اند این کتاب اولا: از بهترین کتابهای تفسیر سوره حمد می‌باشد ثانیا: متن و انشا نشان می‌دهد که این کتاب 400 سال قبل در اواسط حکومت صفویه نوشته شده و نویسنده‌اش هم عصر مرحوم فیض کاشانی است.

با ایشان در جلسه‌ای با میزان گیری با یکی از آیات سوره نمل درباره علم امیرالمومنین (ع) بحث کردم که خداوند می‌فرماید ﴿قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکتابِ﴾ (1)

که این کتاب یک علم جامع است بخشی از آن را کسی که به سلیمان گفت قبل از این که پلک به هم بزنی، من از مملکت سبا تخت بلقیس را در این فلسطین حاضر می‌کنم، با قدرتی که از بخشی از علم کتاب پیش رویش بود تخت را حاضر کرد اما در آخرین آیه سوره رعد درباره امیرالمومنین (ع) خدا می‌فرماید:

 ﴿وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ(2) که حضرت خودش را با پروردگار دو شاهد برای صدق نبوت پیغمبر (ص) معرفی کرده و این دو مسئله یکی علم الکتاب و یکی این که امیرالمومنین (ع) شهادت و گواهی دادنشان برابر با شهادت و گواهی دادن خداست، واقعا مطلب کوچکی نیست کوههای عالم تاب تحملش را ندارند، وزن علم امیرالمومنین (ع) و وزن این که شهادت حضرت مساوی با شهادت پروردگار است از نظر معنوی بسیار وزنه سنگینی است، این روایت را اهل تسنن هم از طریق ابن عباس نقل کرده‌اند که شاگرد تفسیر امیرالمومنین (ع) بوده و بسیار هم آدم با انصافی بوده، اینقدر هم قران بلد بوده که او را رهبر امت لقب دادند دانشمند امت، در تفاسیر شیعه و سنی برای توضیح آیات خیلی از ابن عباس مطلب نقل شده و مطالبش هم مطالب‌نسبتاً مهمی است، آن وقتی که برای خودش یک شخصیت علمی شده بود شخصی از او پرسید حالا علم تو با علم علی بن ابیطالب (ع) مساوی شده، یعنی آیا تو دانش قرآنیت هم وزن امیرالمومنین (ع) است؟ این آدم با انصاف جواب داد، علم امیرالمومنین (ع) دریاست و دانش من قطره است و این قطره هم از آن دریا برداشته شده، یعنی من نسبت به امیرالمومنین (ع) هیچی نیستم.

ابن عباس نقل می‌کند که حضرت فرمودند: و لو شئت البته لو دارد معلوم می‌شود که کاری که حضرت می‌خواستند بکنند و نکردند، طاقت انسانها نبوده و این مقدار تا قیامت مردم کشش درک اسرار سوره مبارکه فاتحه را نداشتند.

«و لو شئت لاؤقرت سبعین بعیرا من تفسیر فاتحه الکتاب» (3)

اگر بخواهم هفتاد شتر پر قدرت را که از همه حیوانات بیشتر می‌تواند بار بردارد و سنگین تر می‌تواند بار بردارد، قدرتش هم خیلی زیاد است، همه حیوانات را ایستاده بار می‌کنند و به اندازه، اما شتر را خوابیده بار می‌کنند و بعد هم با نهیب او را بلند می‌کنند و او بار به این سنگینی را راحت بلند می‌کند علت آن هم این است که خداوند متعال تمام قوانین جرثقیل را که یک دانش فیزیکی است در ساختمان شتر به کار گرفته، حالا به اولین آیه‌ای که رسیدیم اگر خدا بخواهد مسئله شتر را پروردگار مطرح کرده من خلقتش را بر اساس قوانین فیزیکی جرثقیل در گردن و در پا و در شکم برایتان عرض خواهم کرد که خیلی مسئله مهمی است به همین خاطر هم هست که در سوره غاشیه مشرکین مکه را دعوت می‌کند که در چهار حقیقت با چشم عقل نگاه بکنید تا دست از بتها بردارند و به خدا برسند ﴿أَ فَلا ینْظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کیفَ خُلِقَتْ﴾ (4) که این مطلب را درباره گاو و گوسفند و هدهد و مورچه و سایر حیواناتی که در قرآن نام برده نفرموده است «لو شئت لاوقرت اوقرت»  یعنی بار کردن، اگر بخواهم هفتاد شتر را از تفسیر فقط سوره فاتحه الکتاب بار می‌کنم یعنی نشان می‌دهد که سوره فاتحه یک دریای عمیقی است که نعمت‌های این دریا قابل شمردن نیست و کلش قابل به دست آوردن نیست.

یک روایتی را هم مرحوم آیت الله العظمی خوئی درباره سوره فاتحه نقل می‌کنند که به نظر می‌آید این روایت هم فوق العاده مهم است و آن این که پیغمبر اکرم (ص) می‌فرمایند:

موسی بن عمران (ع) درباره سوره حمد با پروردگار عالم به مناسبتی یک سخن دارد وقتی می‌فهمد سوره‌ای به نام حمد پیش خداست، عرض می‌کند که این را به من و امتم هدیه بکن، خدا می‌فرماید: نه، این برای پیغمبر آخر و امت اوست، پیغمبر اکرم (ص) می‌فرمایند: خدا بر من با نازل کردن سوره حمد منت گذاشت و این سوره را برابر با کل قرآن قرار داد از نظر وزن، در سوره حجر آیه 87 می‌فرماید: ﴿وَ لَقَدْ آتَیناک سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ﴾  ببینید این واو، واو عاطفه است و لنگه به لنگه قرار داده سوره حمد را با همه قرآن‌مجید ﴿وَ لَقَدْ آتَیناک سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ﴾ (5) خیلی عجیب است که خدا با پیغمبرش بر تمام مومنین تا قیامت منت دارد در سوره آل عمران ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾ (6)

این که خدا با بعثت پیغمبر بر اهل ایمان منت گذاشته، دلیل بر عظمت بعثت رسول خدا است، آن وقت بر پیغمبری که وجودش را بر میلیاردها نفر منت گذاشته، نزول سوره حمد را منت گذاشته و حمد را از نظر وزن علمی و معنوی با همه قرآن رو در رو کرده حالا ما در اسامی سوره مبارکه حمد و مطالبی که دارد، به حرف پیغمبر (ص) و امیرالمومنین (ع) می‌رسیم، سوره حمد بر خلاف سوره‌های دیگر اسامی زیادی دارد و تا ده تا اسم برای این سوره مبارکه شمرده شده و کثرت اسم آن هم در این امر وحیانی و الهی یقیناًدلیل بر عظمت مسمی است، یعنی این که اسامی متعددی برای این سوره مبارکه انتخاب شده، این دلیل بر شرف این مسمی و بزرگی این مسمی و عظمت این مسمی می‌باشد.

به قول امیرالمومنین (ع) تفسیر سوره حمد باید بار هفتاد شتر بشود یا به قول پیغمبر اکرم (ص) سوره‌ای که بر من خدا منت گذارده، ولی همین مطالبی که مجملا به دست می‌آوریم اگر بتوانیم با زبان خود مردم در منابر انتقال به مردم بدهیم و با انتقال دادن این حقایق مجمل، عظمت نماز را برایشان بیان کنیم که یکی از ارکان 5 گانه نماز سوره مبارکه فاتحه است «لا صلاه الا بفاتحه الکتاب» (7) یقینا می‌توانیم بی نمازها را در حدی علاج بکنیم و درد بی نمازیشان را با انتقال همین حقایق مجمل درمان بکنیم، از اسامی این سوره مبارکه ام الکتاب است، یا به عبارتی دیگر ام القرآن(8) عنایت دارید که کلمه ام به معنی ریشه است به معنی ماده است به همین خاطر پدر را ام نمی‌گویند، نسبت به فرزند مادر را می‌گویند (ام) برای این که تمام وجود مادر به فرزند انتقال پیدا می‌کند در 9 ماه در حالی که نطفه طفل، چند ساعتی مهمان وجود پدر است ولی تمام ساختمان وجودی طفل در رحم مادر تکامل پیدا می‌کند و از همه انرژی‌ها و نیروهای مادی و معنوی مادر طفل استفاده می‌کند، به این خاطر به او می‌گویند ام و امّا به مکه چرا ام القری می‌گویند شما اگر قرآن مجید را نگاه بکنید در قرآن مجید خداوند متعال بعد از بیان خلقت آسمان‌ها و بعد از بیان آفرینش تاریکی و بعد از بیان آفرینش نور می‌فرماید: از این مسائل که ما فارغ شدیم ﴿وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِک دَحاها﴾ (9) یعنی گستراندن اولًا شما به خطبه اوّل نهج البلاغه که مراجعه بکنید وجود مبارک امیرالمومنین (ع) ماده اوّلیه حیات را آب می‌داند البته برای ما روشن نیست یعنی برای خود من روشن نیست، این آبی که امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند همین عنصری که مرکب از اکسیژن و هیدروژن است یا یک ماده سیال دیگری است که‌خداوند متعال ابتدائاً این ماده را خلق کرد و بعد حضرت می‌فرماید: بادی را بر این آب پر موج مسلط کرد که از هر طرف این آب را روی هم می‌ریخت و به اراده وجود مقدس او این آب مانند شیری که در مشک زده می‌شود و کره از او گرفته می‌شود و سایر مواد این آب را به این صورت زد تا به صورت کف درآمد البته نه کف تو خالی، کفی که شبیه به خمیر بود.

امام باقر (ع) بر خلاف بعضی از دانشمندان قرن هیجدهم به بعد که البته حرف این گونه دانشمندان را هم امروزه رد می‌کنند، دانشمندان بعد از گالیله عقیده شان این است که کره زمین قطعا قبلا جزو خورشید بوده و این قطعه از خورشید جدا شده و مانند یک گلوله آتشین بوده میلیاردها سال بر او گذشته تا به این صورت درآمده امام باقر (ع) چنانکه در روایات چند جلد السماء و العالم بحار الانوار که واقعا معجزه علمی ائمه ما و معجزه عقلیشان در این روایات کاملًا مشهود است. امام باقر (ع) تمام جهان را ماده واحده می‌داند و عقیده ندارد که زمین از خورشید جدا شده باشد عقیده امام باقر (ع) که راسخ در علمند ﴿وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ﴾  «فرسول الله (ص) افضل الراسخین فی العلم .. (10) که در قرآن آمده یقینا مصداق اتمش پیغمبر اکرم و اهل بیت (ع) و ائمه طاهرین و انبیای خدا هستند چون آنها علمشان علم ثابت یعنی حقایقی که مستقیما یا از خداوند متعال گرفتند و یا این که علم پیغمبری که از خدا گرفته و به اوصیایش انتقال پیدا کرده و هیچ ترسی هم از پیشرفت آن در دنیا نداشتند، که روزی حرف ما را با قواعد علمی آن روز باطل بکنند، با کمال شجاعت مسائل عالم را، مسائل فیزیکی، مسائل بدن، مسائل خلقت، مسائل آفرینش را بیان کردند و هر چه بر علم می‌گذرد عظمت نگاه ائمه طاهرین (ع) به کل مسائل مادی و معنوی بیشتر روشن می‌شود.

امام باقر (ع) می‌فرمایند:

همان آبی که خداوند متعال با باد مثل شیر در مشک زد یا مثل دوغ در مشک و سالها گذشت تا به صورت یک کف، یک خمیر نرم در آمد، از همان طبق آیات قرآن هفت آسمان‌ها و زمین را به وجود آورد. زمین به این صورت نبود، بلکه به صورت یک خمیر نرمی بود که اوّل به اراده او منطقه مسجد الحرام، زیر کعبه، ساخته شد و بعد همین خمیر را کشید و گستراند تا کره زمین به این صورت درآمد، به این خاطر محلی که کعبه و مسجد الحرام هست و ریشه کل زمین است ام القری نام گرفته، از اینرو به کتاب خدا ام الکتاب در ام القرآن می‌گویند، برای این که ریشه همه معارف قرآن است، شما کل قرآن مجید را در همین اصول می‌بینید که بالای دو هزار آیه در قرآن درباره پروردگار عزیز عالم است که شناسنامه حقیقی خداست، بالای هزار آیه درباره معاد، بخشی از آیات درباره جاده و راه است بخشی از آیات درباره راهروی سالک راه می‌باشد که شامل همه انبیا و ائمه و اهل ایمان و سلوکشان است و یک بخش هم درباره منحرفین از راه است، که اهل کفر و اهل شرک و اهل بی

دینی و لائیک می‌باشند، مجموع مسائل قرآن کریم و آیات کتاب و 113 سوره زیر مجموعه همین مسائلی که در سوره مبارکه حمد می‌باشد آمده، یعنی مبدا و معاد و راه و راهرو و منحرف از راه که بحث مبدأش، در رابطه با اولوهیت و ربوبیت و رحمت حق در ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾  است بحث معادش، در ﴿مالِک یوْمِ الدِّینِ﴾  می‌باشد بحث راهش در ﴿الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ﴾  می‌باشد، راهروش، ﴿صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ﴾ ، انبیا و صدیقین و شهداء، بحث منحرفین هم در ﴿غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ﴾  که در ضمن می‌توانیم به مردم بگوییم کسی که روگردان از نماز است در حقیقت روگردان از قرآن است، رو گردان از مبدا و معاد و راه است و روگردان از راهروان راه است بنابراین بی نماز را به این آیه ﴿غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ﴾  می‌توان ترساند البته با زبان عاطفی نه با زبان تهدید، به احتمال قوی می‌شود بی نمازیش را معالجه کرد.

نام دوم: (فاتحه الکتاب) است فتح مصدر و به معنای پیروزی و نصرت می‌باشد، فاتحه به معنای شروع و ابتدا کردن و به معنای گشاینده است. یعنی ما با این سوره تمام حقایق قرآن را به روی خودمان باز می‌کنیم، اگر معنی یاری را هم در آن باز بکنیم این می‌شود که با این سوره ما یاری خدا را به طرف خودمان علما و عملًا جلب می‌کنیم، سوره مبارکه فاتحه گشاینده ابواب رحمت به روی عباد است، (مفتاح) به معنای کلید از ماده فتح و این سوره مبارکه کلیدی است برای این که درهای ربوبیت رحمانیت و رحیمیت را به روی ما باز بکند و چه بابی در این عالم اعظم و اشرف از باب معرفت می‌باشد، کدام باب اعظم از علم است، چقدر قرآن مجید اصرار دارد و روایات و اخبار به این که ریز و درشت مردم در حد خودشان دنبال علم باشند، دنبال دانایی باشند، دنبال معرفت باشند، چه تشویقهایی در این باب در روایات آمده کسی که در مجلس علمی بنشیند چقدر فضیلت دارد، حضرت می‌فرماید: نشستگان در مجلس علم مورد استغفار ملائکه اند و تمام ماهیان دریا و پرندگان هوا برای ایشان استغفار می‌کنند حالا بخواهیم تأویل هم بکنیم یک مقدار راحت تر باور بکنیم، به تعداد ماهیان دریا و پرندگان هوا، غفران خدا نصیب انسان می‌شود بخواهیم تاویل هم نکنیم که قرآن مجید بیان کرده، موجودات دارای شعور هستند، دارای درک هستند، به خصوص که کل موجودات خالقشان را می‌شناسند ﴿وَ إِنْ مِنْ شَی‌ءٍ إِلَّا یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ﴾ (11) چه مانعی دارد که خدا چهره طالبان علم را برای آنها انعکاس بدهد و آنها با شعوری که دارند و با رابطه‌ای که با پروردگار دارند از خداوند طلب مغفرت بکنند برای طالب علم، یا در روایت دارد کسی که از خانه اش بیرون می‌آید که برود برای شرکت در مجلس علم قبل از رسیدن به مجلس علم بمیرد مات شهیدا، چه بابی از باب علم و معرفت بالاتر که اگر آدم حقایق این سوره را درک بکند، باب علم و معرفت به رویش باز شده، چه معرفتی بالاتر از معرفت به

حق، معرفت به قیامت، معرفت به راه، معرفت به کیفیت سلوک در راه و معرفت دشمنان که انسان به دام آنان، نیفتد.

______________________________

(1) نمل (27): 40.

(2) رعد (13): 43.

(3) المحجه البیضاء: 2/ 240.

(4) غاشیه (88): 17.

(5) حجر (15): 87.

(6) آل عمران (3): 164.

(7) عوالی اللآلی: 1/ 196، حدیث 2.

(8) الکافی: 3/ 348، حدیث 2.

(9) نازعات (79): 30.

(10) الکافی: 1/ 213، حدیث 2.

(11) اسراء (17): 44.

برچسب ها :