لطفا منتظر باشید

تفسير سوره حمد - جلسه دهم

(قم حوزه علمیه قم )
-

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمه المعصومین علیهم السلام 

سوره مبارکه حمد، به خاطر گستردگی حقایقی که از مبدا و معاد و راه و سالک راه و منحرفین از راه، در آن هست با همه سوره ها، از نظر بار معنوی و اسامی و نامها فرق می‌کند. هر اسمی از اسامی این سوره مبارکه دلالت بر حقیقتی یا حقایقی دارد. در جلسه قبل در باب سبع المثانی ملاحظه کردید که سوره در ارتباط با حقایق هفتگانه بی نظیری است.

یعنی اگر قرائت کننده این سوره را بفهمد و دل به این سوره بدهد. توجه خواننده را تصحیح می‌کند و روی دل خواننده را به جانب حقایق هستی عالم منعطف می‌کند و او را از گرفتار بودن به تعلقات غیر خدایی نجات می‌دهد. و باعث می‌شود که خواننده سوره حمد تمام ارتباطات او با ظاهر عالم و با نعمتها، بر این اساس بشود که همه ابزار و عناصر وسایل مادی را دنبال خودش به طرف عالم معنا و به طرف حق بکشد. به عبارت دیگر نسبت به همه چیز از امور مادی امام می‌شود. و امور غیر خدایی نسبت به او ماموم می‌شود. اوست که همه ابزار و نعمتها را، دنبال خودش می‌کشد برای اینکه تبدیل به واقعیات معنوی بشود.

این مسئله در قرآن مجید به صورتهای گوناگون آمده است. من یک آیه برای نمونه قرائت می‌کنم که خود شما با این نمونه بتوانید آیات دیگر را بدست بیاورید. در سوره مبارکه توبه است: پروردگار عالم بازار قیامت را این گونه شرح می‌دهد. که یک بازاری است با یک مشتری، دوتا ندارد، اما فروشنده زیاد دارد. علت اینکه یک مشتری، دارد چون قیمت جنس فروشندگان را غیر آن مشتری کسی ندارد. نه ملائکه، نه انبیاء، نه اولیاء، نه دیگر انسانها، این یک مشتری خدا است فروشندگان فقط یک گروهند که جنس قابل فروش را به این مشتری دارند، دیگران این جنس را ندارند، این فروشندگان اهل ایمان هستند مومنان واقعی هستند. مثمن جان و مال آنها است خریدار پروردگار است، ثمن بهشت است.

تمام این مسائل از این آیه شریفه در می‌آید و ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ﴾ (1)

باء، باء عوض است که در ادبیات خوانده اید معنای این باء با توجه به متن آیه باء بدل و باء عوض می‌باشد ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَری﴾  خدا می‌خرد، کلمه شری معنی دو پهلو دارد هم به معنی فروش و هم به معنی خرید است اینجا به معنی خریدن است. خدا می‌خرد از اهل ایمان جان آنها را، چه جانی می‌خرد، پروردگار، جانی که دینی باشد، جانی که هزینه دین شده باشد، جانی که در عبادت خدا مصرف شده باشد. البته جان در تمام برنامه های مثبت با بدن شریک است به همین خاطر که ما در عین آن همه مطالب فلسفی، به معادی قائلیم که قرآن قائل است. یعنی معاد با همین بدن و با همین جان است، با همین هویت است با همین حیثیت است.

ما معاد روحانی محض را قبول نداریم، چون در معاد روحانی محض بحثی از جسم مطرح نیست ولی در این معاد قرآن ﴿بَلی قادِرِینَ عَلی أَنْ نُسَوِّی بَنانَهُ﴾ (2)

ما قادریم که سر انگشتان دست مردم را با همین کیفیت و صورت و حالت و نقشه در قیامت بیاوریم.

اینکه در آیات قرآن هم هست، ﴿تُکلِّمُنا أَیدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یکسِبُونَ﴾ (3). خود روح که به تنهای دست و پا ندارد. یا ﴿شَهِدَ عَلَیهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ﴾ (4). روح که پوست ندارد. با آیات قرآن مجید ما در فلسفه نسبت به معاد گیر نمی کنیم وسوسه نمی‌شویم، به تردید نمی‌افتیم. جان مردم را می‌خرند البته با شرکت بدن، مال مومنین را می‌خرند ﴿بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ﴾ (5)

یعنی ثمن بهشت است، مشتری پروردگار است، فروشنده مومن است. با توجه به این حقیقت شما در همین سوره توبه که پروردگار می‌فرماید. اموال را به عوض بهشت می‌خرم. در همین سوره توبه درباره اموال این آیه را هم ملاحظه کنید.

 ﴿وَ الَّذِینَ یکنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا ینْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ﴾ (6)

خیلی عجیب است آیه را که آدم دقت می‌کند. ﴿یکنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ﴾ . یعنی جمع کردن ثروت، خزینه کردن ثروت، انبار کردن ثروت، بالا بردن ثروت در این بانکها ﴿وَ لا ینْفِقُونَها﴾ . اینکه انفاق راجع به مال و ثروت جمع شده را مطرح می‌کند معلوم می‌شود مال، مال حلال است چون حکم انفاق به مال حرام نمی خورد. مال حرام یک حکم بیشتر ندارد از ید اهل حرام خارج بشود و به مالکان آنها برگردد و لو مالک بی دین و لائیک و کافر غیر حربی، مشرک غیر حربی باشد.

یکی از یاران امام صادق می‌خواهد مکه برود، ظاهرا مکه واجب هم بوده صحبت دین پیش آمد که آدم باید در وطن خودش یک پاکسازی کامل بکند از خودش و زندگی خودش و بعد به حج برود. من سه تا رساله برای بعثه نوشتم، چاپ شده، بنام در بارگاه نور، چهل حدیث حج، و حج در آیینه عرفان. خودشان چاپ کردند. وقتی این سه رساله را می‌نوشتم، فهمیدم تمام بار سنگین حج مال قبل از حج است نه مال اعمال حج. کسی که می‌خواهد به حج برود، یک برنامه‌ای که باید انجام بدهد تصفیه مالش است. اگر 5 میلیون تومان از 5 میلیارد مالم را تخمیس کنم و با آن بروم حج و با همین هم لباس احرام بخرم، حوله بخرم، پول گوسفند بدهم، مرحوم آیت الله العظمی خویی یک چنین تصفیه را قبول نداشت، می‌فرمود خمس مشاع در کل مال است با 5 میلیون تومان با توجه به مشاع بودن خمس، اگر خمسش را بدهند پاک نمی شود. حالا کاری به مسائل فقهی حج ندارم، بار سنگین حج مال قبل از حج است توی سه تا رساله من، به این نتیجه رسیدم. که حج با این اصراری که‌خدا دارد ﴿وَ مَنْ کفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِی عَنِ الْعالَمِینَ﴾ (7). یا آن روایتی که در رساله های گذشتگان نقل شده بود کسی که حج ندارد وقت مرگش به او می‌گویند «فَلَیمُت یهودیا او نصرانیا» (8). با توجه به اینکه شب 21 امیر المومنین فرمود: «الله الله فی بیت ربّکم لا تخلّوه ما بقیتم» (9). و بعد هم فرمودند: این خانه را خالی نگذارید اینجا باید هر سال پر باشد از تمام مطالبی که عرض شد نتیجه می‌گیریم که مال مورد انفاق مال حلال است.

 ﴿الَّذِینَ یکنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا ینْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ﴾ . عاقبت ماندن این مال ومردن صاحبش این می‌شود. ﴿فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ﴾ . خیلی راحت می‌گوید پول باعث می‌شود شما به جهنم بروید. آنجا هم می‌گوید پول باعث می‌شود بهشت بروید. اینجا که می‌گوید پول باعث می‌شود شما بروید به جهنم، معلوم می‌شود اینجا مالک ماموم پول است. ماموم در حوزه جاذبه پول است، آنجایی که می‌گوید پول باعث می‌شود شما بروید بهشت، مومن امام پول است یعنی پول را دنبال خودش می‌کشد، خودش هم دارد به طرف پروردگار عالم حرکت می‌کند و به همین تناسب زن و بچه‌اش را هم دنبال خودش می‌کشد، حالا آمدند که آمدند اگر به اختیار خودشان مثل پسر نوح نیامدند، باری به دوش پدر نیست. ﴿لا تُلْهِکمْ أَمْوالُکمْ وَ لا أَوْلادُکمْ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ﴾ (10)

یا در آیه شریفه ﴿إِنَّ مِنْ أَزْواجِکمْ وَ أَوْلادِکمْ عَدُوًّا لَکمْ﴾ . وقتی فرهنگ آدمها را نخواهند حالا این دشمنی به صورت قلبی نیست، بلکه عملی است و آدم با زبان لین و با ارائه دلیل می‌خواهد اینها را دنبال خودش بکشد و اینها حاضر نمی‌شوند، دیگر چیزی به گردن آدم نیست. اینها امام دوستانشان و امام زن و بچه و امام پولشان هستند.

اگر سوره حمد خوب درک بشود و در قلب آدم خوب تحلیل بشود، توجه انسان از تعلقات به متعلقاتی که بریده از پروردگار هستند بر می‌گردد و به جانب پروردگار عالم می‌رود.

از اسامی دیگر سوره، وافیه است وفی یعنی کامل و تمام. ﴿یوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ﴾ (11). یعنی تمام ﴿أَوْفُوا الْکیلَ وَ الْمِیزانَ﴾ (12)

یعنی پر بدهید، کامل بدهید. وافیه یعنی این سوره خودش، جملات آن، حروف آن باید کامل خوانده بشود و کمترین نقصی در آن نیاید، یک حرفش را آدم بیندازد کامل نیست. آن نماز، نماز نخواهد بود یک دال آن، یک صاد آن، یک واو، آن نباید بیفتد، چه برسد به آن که بسم الله آن حذف بشود که حالا به بحث این مسئله می‌رسیم، سوره 7 آیه است و بزرگترین علمای اهل سنت مانند شافعی، فخر رازی و شخصیتهای دیگر آنها، قبول دارند و روایت‌هایی را از ابن عباس، حتی ابوهریره بازرگان حدیث، مرد پلید چند چهره، وضاع حدیث ودروغ زن به پیغمبر، این آدم هم روایت دارد که سوره حمد 7 آیه است. سوره حمد کی وافیه است وقتی کل آیات خوانده بشود کل جملات خوانده بشود و کل حرفهای آن به زبان ظاهر بشود.

یک نام دیگر آن کافیه است کفایت، بس بودن، معنی آن این است این 7 آیه و این سوره کوتاه و مختصر در رکعت اول و دوم نماز کافی از جمیع سوره های قرآن، ولی کل سوره های قرآن کافی از حمد نیست. یعنی بجای حمد اگر آدم بیاید سوره بقره را بخواند و بعد یک سوره کوچک، آن نماز باطل است. کافیه یعنی این سوره با همه کوتاهی آن و مختصر بودن و مجمل بودن برای تحقق آن نماز ی که خدا می‌خواهد کفایت از همه سوره‌ها می‌کند، ولی هیچ سوره‌ای کفایت از سوره حمد نمی‌کند.

نام دیگری که برای سوره‌حمد گفته‌اند شافیه است. شافیه یعنی شفا دهنده. با توجه به بحث دیروز و مقدمه امروز که اگر خدایی نکرده قلب تعلق داشته باشد به متعلقات غیر خدایی، این بدترین بیماری است و این بیماری را فهم عمیق این سوره علاج می‌کند البته برای کسی که واقعا درمان را بخواهد، واقعا علاج را بخواهد، واقعا بخواهد تبدیل به یک انسان خدایی محض بشود. این را یقین بدانید کسی که در ارتباط حقیقی با این سوره است نمی تواند متکبر باشد، نمی‌تواند بخیل باشد، نمی تواند ریا کار باشد، نمی تواند درسش و علمش حجاب اکبر باشد، بلکه علم برای نور است و همه رفتار و کردار و منش او با ارتباط با سوره مبارکه حمد نور است. حالا برای اینکه بیشتر عظمت این سوره و محتویات آن روشن بشود، یک روایت از حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام درباره سوره حمد نقل می‌کنند من هنوز این روایت را در منابع خودمان پیدا نکردم. اما فخر رازی در تفسیر ده جلدیش، جلد اول صفحه 178 این روایت را نقل می‌کند:

عَنِ الحسین (ع) «انزل الله تعالی مأئه و اربعه کتب من السماء»  در بعضی روایات تعداد کتابهای نازل شده، برابر تعداد سوره های قرآن است 114 تا است، در این روایت امام حسین می‌فرماید 104 کتاب نازل شده است «فأودع علوم المائه فی الاربعه» . خداوند تمام حقایق آن 100 کتاب را منتقل به 4 کتاب کرده. و در قرآن از تورات و انجیل و زبور و فرقان بحث شده است. علوم همه آمده در این 4 کتاب. علوم تورات و انجیل و زبور را حضرت می‌فرماید: «ثم اودع علوم هذه الاربعه فی الفرقان» علوم این چهار کتاب را پروردگار در فرقان جمع کرده «ثم اودع علوم الفرقان فی المفصل»  پروردگار عالم علوم همه قرآن در سوره‌های 14 گانه قرار داده. «ثم اودع علوم المفصل فی الفاتحه» . سپس علوم کل سوره‌های قرآن را البته بطور مجمل در فاتحه آورده، حضرت می‌فرماید: «فمن علم تفسیر الفاتحه کان کمن علم تفسیر جمیع کتب الله المنزله» .

درک حقایق سوره حمد بستگی به ظرفیت انسان دارد. فمن علم تفسیر الفاتحه کان کمن علم جمیع کتب الله المنزله. ما در مقابل این مسائل بسیار عظیم ابدا نباید دلسردی یا نا امیدی به خودمان راه بدهیم که حالا ما کجا و قرآن کجا.

بالاخره ﴿لا یکلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها﴾ (13) حضرت ابی عبدالله الحسین می‌فرماید: «ومن قرأها فکأنما قرأ التّوراه و الانجیل و الزبور و الفرقان» (14). خیلی عجیب است که ما شبانه روز 5 وقت صبح و ظهرین و عشاءین 10 بار سوره مبارکه فاتحه را می‌خوانیم پس ما به اندازه 4 کتاب که قرائت کنیم در هر بار ثواب می‌بریم، یعنی وقتی در نماز سوره حمد را می‌خوانیم ثواب قرائت تورات، انجیل، زبور، کل قرآن مجید را به ما عنایت می‌کنند، واقعا چقدر عجیب است و عجیب‌تر، نمازی که این سوره از ارکانش است و چقدر شگفت آمیزتر است، این 17 رکعت را خدا به ما واجب کرده، انگار پروردگار از شدت محبت به ما اصرار شدید دارد که ما را ببرد به بهشت و از جهنم مصون بدارد.

______________________________

(1) توبه (9): 111.

(2) قیامت (75): 4.

(3) یس (36): 65.

(4) فصلت (41): 20.

(5) توبه (9): 111.

(6) توبه (9): 34.

(7) آل عمران (3): 97.

(8) الکافی: 4/ 269، حدیث 5.

(9) نهج البلاغه: نامه 47 (و من وصیت له (ع) للحسن و الحسین (ع) لما ضربه ابن ملجم لعنه الله).

(10) منافقون (63): 9.

(11) زمر (39): 10.

(12) انعام (6): 152.

(13) بقره (2): 282.

(14) التفسیر الکبیر، فخر رازی: 1/ 178.

برچسب ها :