لطفا منتظر باشید

تفسير سوره حمد - جلسه چهاردهم

(قم حوزه علمیه قم )
-

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمه المعصومین علیهم السلام 

می‌دانیم که ظرفیت‌ها در تمام موجودات عالم مختلف است آن اختلاف هم میوه حکمت پروردگار است، آن کار درستی نبود که جهان یک موجود باشد، کار درستی هم نبود که تمام موجودات ظرفیت مساوی داشته باشند، حتی در قرآن مجید می‌بینید که انبیاء الهی با همه عظمت‌شان، اخلاص شان و با مقام عصمتی که دارند تفاوت شأن دارند، تفاوت منزلت و ظرفیت دارند، ﴿تِلْک الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ﴾ (1)

البته سوره مبارکه‌ کهف آن عالم مقیم در مجمع البحرین را اسم نمی‌برد در خارج از قرآن می‌گویند خضر، ولی خیلی قوی نیست، صریحاً ملاحظه می‌کنید که ظرفیت قبول اسرارش و این که کنار اسرار چه قدم‌هایی بردارد از وجود مبارک موسی بن عمران بیشتر بوده است، البته مقام علمی او دلیل بر این نمی‌شود که او برتر از موسی باشد که چرا در آن روزگار او سومین پیغمبر اولوالعزم خدا و کلام الله نشد، آری، در یک مرتبه ایشان از موسی بن عمران ظرفیت گسترده‌تری داشت، در مراتب دیگر امتیاز بر این مرد عالم داشت، حالا بحث به عنوان مثال که به این جا رسید مرحوم آقا شیخ محمد بهائی که جزء رشته مرحوم آخوند ملاحسین قلی درجزینی است که ایشان از رده‌های اول مرحوم شیخ انصاری بوده است، سلوک آقا شیخ محمد برگرفته از آن منبع و منشأ است که خود آخوند ملا حسین قلی فقه و اصولش را از شیخ گرفت، مقام اخلاق و سلوک را از آقا سید علی شوشتری، آقا سید علی شوشتری هم زمانی که در شوشتر بود با پیش آمدن یک حادثه مسیرش به وسیله شخص ناشناسی به نام ملا قلی جولا عوض شد که به این درجات عظیم رسید.

ظرفیت‌های موجودات مختلف است، عوام یک مطلب خوبی را در این زمینه می‌گویند، می‌گویند که دو انگشت یک طور نیست خوب نباید یک طور باشد خوب اگر پنج انگشت یک طول و یک عرض و یک حجم داشتند واقعاً انسان مشکل پیدا می‌کرد اگر کل درختان عالم فقط درخت گردو بود، اگر کل بوته‌ها فقط بوته‌های خیار بود، اگر کل زراعت فقط ارزن بود، اگر کل این عالم یک ماه و خورشید و زمین بود، بعد همین نظام مطلق نبود، حتی پروردگار اختلاف در رنگ و زبان را از نشانه‌های اراده خود و حکمت خود و علم خود می‌داند که در قرآن مجید هم ذکر می‌کند ﴿وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکمْ وَ أَلْوانِکمْ﴾ (2)

این خیلی مهم است و اگر کسی واقعاً تسلیم قرآن مجید باشد به تمام هویت وجودی خود رضایت کامل خواهد داشت راجع به شکل خود، رنگ خود، زبان خود، قلب خود، نقش خود، واقعاً دیگر حرفی‌نخواهد زد اشکالات در ذهن و باطن مردم و حتی خود ما برای فاصله داشتن با معارف الهیه است، اگر آن نگاه وجود مبارک حضرت‌اباعبد الله الحسین را در حد ظرفیت مان و سعه وجودی مان ما هم پیدا کنیم ما هم در سخت ترین شدائد و کوران‌ها با لبخند می‌گوییم «الهی رضاً بقضائک» (3)

شمر وقتی تیزی خنجر را به گلوی مبارک نزدیک کرد که دیگر می‌خواهد بکشد و سر جدا شود امام با همه وجودشان لبخند زدند و با خنده از دنیا رفتند، خوب نگاهشان به مرگ، نگاه شان به حادثه کربلا، نگاه شان به آن همه سختی‌ها، یک نگاه صحیح و درستی بوده، نگاه رضایت بوده، نگاه رغبت و نگاه شوق بوده است حالا که ما هم لباس ایشان هستیم یک حداقلی از آن نگاهی را باید به زندگی مان داشته باشیم «الدنیا دار بالبلاء محفوفه» (4) این طور نیست که حالا ما آمده ایم طلبه شده ایم اهل خدا شده ایم و پروردگار عالم به صورت ظاهر ناز ما را بکشد و ما را در پر قو بخواهد، نه واقعاً هر کسی در این بزم مقرب‌تر است جام بلا بیشترش می‌دهند، حادثه هست تا آخر عمر هم هست اما اگر آدم نگاه درستی به حادثه داشته باشد، تمام سلول‌های وجودش فریاد «الهی رضاً بقضائک»  خواهند داشت.

اصل کلام این است که ظرفیت‌ها کاملًا مختلف است و سعه وجودی افراد با هم یکی نیست یقیناً آن درکی که از عظمت قرآن، امین وحی دارد، آن درکی که پیامبر عظیم الشأن، امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین (ع) از منزلت قرآن دارند، ما به آن نخواهیم رسید، بله اگر آن ظرفیت را به ما هم بدهند و ما هم در مسیر باشیم به آن درک خواهیم رسید اما بنا نیست آن ظرفیت‌ها را به ما بدهند چون اگر ظرفیت امیرالمؤمنین (ع) را به ما بدهند ما می‌شویم امیرالمؤمنین ولی جهان یک علی نیاز دارد، جهان یک امام حسین می‌خواهد، جهان یک پیامبر آخر الزمان می‌خواهد، لذا کل ولایت تشریعی و ولایت تکوینی را به او و ائمه طاهرین ختم کرد، اگر بنا بود ظرفیت ابراهیم را به همه انسانها می‌داد، دیگر همه ابراهیم بودند، مسئله بعثت انبیاء دیگر در کار نبود و مسئله بهشت و جهنم در کار نبود، خیلی کارها دیگر در کار نبود زیبایی کار و نقش عالی کار به همین اختلافات است و گاهی که بعضی‌ها مصر بودند پرده‌ای را ببینند یک بار دیدند و دیگر طاقت نیاوردند و برگشتند.

یک وقتی قبل از انقلاب ماه مبارک رمضان شب یک مسجدی منبر می‌رفتم، یک آدم نجف درس خوانده اخلاقی و الهی، امام جماعت آن مسجد بود اصالتاً هم اهل اصفهان بود و در نجف هم مجذوب مبارک آیت الله العظمی آقا سید جمال الدین گلپایگانی بود و تا نجف بوده است خدمت ایشان بود، غیر از این که حالا آقا زاده شان مسائلی را برای شخص خود من از سید نقل می‌کردند ایشان هم غیر مسائلی که آقازاده شان نقل کرده است نقل کرده اند، یکی را من برایتان می‌گویم که نسبت به ورودمان‌به قرآن خیلی به درد می‌خورد چون شما در سوره مبارکه واقعه ملاحظه کردید فرمودند ﴿لا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾ (5) مفهوم المطهرون یعنی کسانی که‌خودشان با لیاقت با شایستگی با رعایت تقوا در آغوش من انداختند و من آن‌ها را به آن طهارت همه جانبه لازم رساندنم، چون باب تفعیل است دلالت بر طهارت نوعی می‌کند یعنی همه جوانب طهارت را می‌گیرد، این ابوابی که در جامع المقدمات خواندیم این‌ها باید واقعاً کاربردشان را بدانیم که حالا باب تفعیل به چند معنا دلالت دارد، مفعول اصلًا چه کاره است در ادبیات عرب، تفعل و استفعال چه کاره است، این‌ها به خصوص در ارتباط با روایات و قرآن فوق العاده به درد ما می‌خورد، هر (س، ت) که به فعل اضافه شود و به باب استفعال برود همه جا به معنای طلب نیست ﴿یسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ﴾ (6)

یعنی خوشحال یعنی طلب خوشحالی معنی آن نیست، این ظرائف به خصوص در مسائل الهی و معارف فوق العاده برای فهم آیات و روایات خیلی کاربرد دارد، آدم را به اشتباه نمی‌اندازد چون اگر آدم نخوانده باشد یا یادش برود، ﴿یسْتَبْشِرُونَ﴾  را که لازم معنی می‌شود، طلب مژده می‌کند حالا ما که نمی‌توانیم مانند امین وحی یا مانند رسول خدا (ص) یا ائمه طاهرین (ع) عظمت تمام قرآن مجید را نگاه کنیم، این چشم و دل را به ما نداده است، اما با این چشم و دل در حد سعه وجودی و عقلی و علمی و معرفتی‌مان، عظمت قرآن کریم و منزلت و شأن کتاب خدا را توجه کنیم، این‌ها هم نیاز به یک مقدار تدبّر و مباحثه دارد یعنی اگر شما در بین خودتان چهار، پنج نفر شوید و مسیر تدبر در آیات کتاب را باز کنید پروردگار عالم هم یقیناً به شما کمک می‌دهد و به دریافته‌های دست اول بسیار عالی و کاربردی نائل می‌شوید حالا من در حد ظرفیت خودمان منزلت قرآن را بگویم.

خیلی سال‌ها پیش روی قرآن مجید در آلمان و فرانسه و مصر خیلی کار شد نه در عربستان و مراکز دیگر این معجم المفهرس که می‌بینید کار اولش مال فلو جل آلمانی بوده، او اول آمد فهرست گیری کرد از قرآن، و این راه گشا شد برای محمد فؤاد عبد الباقی که بتواند معجم المفهرس را به وجود بیاورد، الان دیگر بعد از خارجی‌ها شیعه و سنی یک مقدار نسبت به قرآن به کار افتاده‌اند و قم هم با کارهایی که راجع به قرآن کرده اند قطعاًاز مصری‌ها جلو افتاده اند و واقعاً امید خیلی زیادی هست که در قم این کارهای کم نمونه می‌شود در آینده برای خیزش دادن به تشیع در بدنه فکری جامعه اسلامی کاربرد بالایی داشته باشد، تدبّر می‌خواهد.

من یک ملاقاتی با سیدحسن نصرالله داشتم در حدود یک ساعت نزدیکی‌های مرز لبنان و سوریه، یک مطلب خیلی جالبی را ایشان برای من گفت من مستقیم از خود ایشان شنیدم، گفت: یکی از برادران متعصب اهل سنت که شیعه شده بود یک وقتی از من ملاقات خواست من هم به او ملاقات دادم و آمد پیش من، به او گفتم:

کدام کتاب‌های ما را خوانده‌ای و شیعه شدی چون کم اتفاق می‌افتد که خرد ورزانشان «المراجعات»  را بخوانند یا «الغدیر»  را بخوانند وشیعه نشوند یا «النصرو الاجتهاد»  را ببینند و شیعه نشوند که به نظر من برای استحکام باب اعتقادات ما نسبت به فرهنگ تشیع، خواندن این چند کتاب هم خیلی لازم است، حالا من خدا را شکر می‌کنم با مرحوم علامه امینی هم ملاقات‌هایی داشتم و از نزدیک نشست و برخاست با ایشان داشتم صاحب «المراجعات»  سید شرف الدین ایران آمده بود و من در حدی نبوده ام که خدمت ایشان برسم کتاب‌های این‌ها بسیار استوار و محکم است که بعد از پنجاه سال هنوز خردورزان درجه یک آن‌ها نتوانسته اند جواب دهند به این‌ها، خیلی‌از آنها شیعه شدند مثل محمد سعید دهری امام جمعه حلب البته فوت کرده است که از شخصیت‌های بالای آن منطقه بود، آن‌ها با همین کتاب‌ها شیعه شدند،

سید حسن می‌فرمودند: من به این آقا گفتم کدام کتاب ما را مطالعه کرده ای؟ گفت هیچ کدام از کتاب‌های شما را من نخوانده ام، حالا در ذهنم بود یا «المراجعات»  را خوانده یا «النصر و الاجتهاد»  را دیده (چون خود سید شرف الدین هم اهل لبنان بود اهل جبل آمل) یا الغدیر، گفت نه من هیچ کتابی از شیعه نخوانده ام، گفتم: که خوب با کدام یک از علمای مایه دار ورزیده ما، حضرت عالی برخورد کرده اید، من راجع به شیعه شدن آقای دکتر تیجانی هم که چند سفر ایران آمد منزل ما هم آمد در تهران ملاقات‌های سه چهار ساعته داشتم، دعوتش کردم زندگی اش را از آمریکا بیاورد قم، مقدماتش را هم اگر خدا بخواهد دارد فراهم می‌شود، اگر بیاید اینجا مقیم بشود سودمند است برای همه سودمند است و اصلًا داستانش را از زبان خود او خیلی شنیده ام، گاهی این‌ها فکراً شیعه شده اند گاهی با مطالعه شیعه شده اند، گاهی با برخورد شیعه شده اند، گاهی با قرآن شیعه شده اند، یکی از آنها همین آقایی است که با سیدحسن ملاقات داشت ایشان گفتند، من به او گفتم: علت شیعه شدن شما چه بوده است؟ گفت من عادت دارم حالا شب یا بعد از نماز صبح قرآن می‌خوانم، یک حزب، یک جزء، بالاخره کتاب خدا را مطالعه می‌کنم ببینید تدبر چه کار می‌کند؟

گفت رسیدم به این آیه ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیهُودَ﴾ (7)

یهود نسبت به اهل ایمان دشمنی شان بسیار سرسخت است گفت: من کنار این آیه ماندم! که اسرائیل با عربستان که دشمنی سرسختی با این‌ها ندارند، تازه رابطه خیلی خوبی هم دارند جدیداً هم یکی از وزرای اسرائیلی را عربستان دعوت نامه‌علنی فرستاده است در یک جلسه‌ای که نه طوفان می‌خواهد برپا شود، با صدام هم که دشمنی ندارند رفیق بودند آن زمان با یمن هم که دشمنی ندارند، با ترکیه هم که دشمنی ندارند، جدیداً هم اسرائیل اعلام کرد که بین ما و بین ترکیه استراتژیکی است، یعنی با هم برادریم، برابریم، یکی هستیم، در این کشورهای مسلمان نشین سخت ترین دشمنی را باایران دارد پس ایران اهل ایمان است، من هم آن جا شیعه شدم، یک مقدار تدبر و این کار را امروز دیگر به تنهایی نمی‌توان‌انجام داد، در خودتان یارگیری کنید، دو نفره، سه نفره، چهار نفره، در قرآن مجید به تدبر برخیزید، تا به عظمت قرآن پی ببرید. ما لغت عظیم را در آیات قرآن در بعدهای مثبت نگاه می‌کنیم چون در بعد منفی هم هست، در سوره‌مبارکه یوسف است که عزیز مصر به همسرش می‌گوید:

 ﴿إِنَّ کیدَکنَّ عَظِیمٌ﴾ (8) بعد منفی را کنار بگذارید، در بعدهای مثبت ما می‌ببینید پروردگار عزیز عالم که گفته است عظیم این بزرگ نمودن هم ذاتی آن عظیم است، نه این که چون خدا گفته است عظیم، عظیم شده است نه ما حسن و قبح ذاتی قائلیم، چون اگر حسن و قبح ذاتی و عقلی قائل نباشیم، هزار جور دچار انحراف می‌شویم حتی در اوصاف پروردگار، این هم از امتیازات فرهنگ أهلبیت (ع) است که حالا نمی‌دانم چرا در نوشته‌های ما و گاهی هم در سخنرانی این حسن و قبح را به معتزله نسبت می‌دهند، ما در روایات خودمان تمام ریشه‌های ارزش‌ها را می‌توانیم ببینیم، یک مورد استعمال عظیم در قرآن راجع به اخلاق پیامبر (ص) است در سوره قلم اوایل سوره ﴿إِنَّک﴾  با حرف «ان»  با حرف مشبهه بالفعل ﴿لَعَلی﴾  علی در این جا به نظرم معنی استعلا دارد، حالا خودتان دقت کنید می‌بینید در معانی علی این جا جای معانی استعلا است ﴿إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾ (9)

اگر معنی استعلاء بگیریم که خود من هم در ترجمه قرآن معنی استعلاء گرفتم، این ترجمه بیش از سه سال طول کشید و من سعی‌ام در این ترجمه این بود که هم ادبیات عرب که در آیات فراوان است رعایت شود، حتی یک حرفش مثل (لام) (لآتینّهم)(10) (لنسئلنّ)(11) تأکید داشتم این (لام) هم حتماً معنی شود، چون حرف اضافه در قرآن ابداً وجود ندارد و سعی ام این بود که برای مراجعه‌به چهل منبعی که انتخاب کرده بودم منابع عرب نویس باشد و این منابع هم به عصر صدر اول هر چه نزدیک تر بود برایم مهم تر بود غیر از این که بعضی کلمات آن معانی روزگار قدیم شان را از دست داده اند در ادبیات عرب یک معنی دیگر جدیدی پیدا کرده اند که آن‌ها را من باید با قدیم فکر می‌کردم تا یک معنی صحیحی برداشت کنم. این ترجمه برایم خیلی مشقت داشت قبل از این که چاپ شود به متخصصین فن دادم چهار ماه بررسی کردند و آن‌ها در پنج صفحه نظرشان را اعلام کردند روی هم رفته از کل ترجمه سه ایراد گرفتند، یکی این که یک پرانتز در باب توحید گفتند مفصل است کوتاه تر شود، در قسمت توضیح یکی اصحاب سبت را من فارسی کرده بودم گفته بود به اصطلاح خود باقی بماند، یکی هم ظاهراً یک صفت با قید فعل در معنا اشتباه شده است و این کار را هم که قبل از چاپ داده ام نگاه کردند.

من در مسافرت‌های انگلستان از دانشمندان لندن یاد گرفته ام کل اروپا و امریکا این طور است یعنی چوب انداز کتاب‌نمی‌نویسند، یک دانشمند محقق در رشته خودش کتابی را که می‌نویسد 500، 400، 300 صفحه، هیچ عجله ندارد که چاپ کند چون نمی‌خواهد چهره خود را معروف کند می‌خواهد به علم خدمت کند از این کتاب بیست تا سی تا ابتدائاً درست می‌کند بدون این که چاپ شود عکس برداری می‌کند، نسخه را می‌دهد به سی دانشمند متخصص این رشته، حالا دوسال هم طول بکشد نظر همه آن‌ها را که می‌نویسند، در همان کتاب فتوکپی شده می‌آورد جمع می‌کند، وارد می‌کند، همین دوستان متخصص من به من می‌گفتند: ترجمه قرآنی داریم که بالای 2000 غلط دارد نه غلط چاپی، غلط های ادبی مانند فاعل مفعول معنی شده است، صفت قید معنی شده است که حالا نمی‌خواهم بگویم که هست؟ یا در ترجمه مفاتیح این دعای با عظمت «سبحان مَنْ لا یعتدی علی أهل مملکته» (12) این دعا با سبحان شروع شده و معلوم است برای اهل بیت است. مترجم معروف هم هست نوشته است منزه است خدایی که هیچ اعتنایی به اهل مملکتش نمی‌کند، عجب خدای بی مزه‌ای که همه چیز را خلق کرده است بعد پشت کرده است.

 ﴿إِنَّک لَعَلی﴾  من علی را در ترجمه استعلاء گرفته‌ام، قطعاً تو بر بلندای اخلاق عظیمی یعنی دیگر کسی نیست مسابقه را از تو ببرد یک چند تا عظیم مثبت در قرآن است، که در جلسات بعد اشاره خواهم کرد.

______________________________

(1) بقره (2): 253.

(2) روم (30): 22.

(3) موسوعه الامام علی بن ابی طالب (ع): 7/ 248؛ تفسیر اطیب البیان فی تفسیر القرآن: 11/ 249 سوره ص.

(4) نهج البلاغه: خطبه 226.

(5) واقعه (56): 79.

(6) آل عمران (3): 171.

(7) مائده (5): 82.

(8) یوسف (12): 28.

(9) قلم (68): 4.

(10) اعراف (7): 17.

(11) اعراف (7): 6.

(12) بحار الانوار: 83/ 9، باب 38، حدیث 8.

برچسب ها :