لطفا منتظر باشید

تفسير سوره حمد - جلسه پانزدهم

(قم حوزه علمیه قم )
-

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمه المعصومین علیهم السلام 

زمانی که شأن و منزلت و عظمت کتاب خدا را انسان بفهمد و درک کند از محصولات و نتایج دریافت عظمت البته همراه با فکر و مطالعه و رجوع به روایات این است که معانی بسیار بلند و با رفعت آیات الهی در وجود انسان تحقق عملی پیدا کرده و از انسان یک موجود با ارزش کم نظیر یا بی نظیر خواهد ساخت، اعتقاد بعضی‌ها این است که در سوره مبارکه اسراء جمله ﴿وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا﴾ (1)

ربطی اولًا به بدن ندارد و ربطی هم به فعلیت ندارد، چون قوی تر از بدنِ انسان را موجودات زنده دیگر دارند، قدرت بدنی بسیاری از موجودات زنده حتی با حجم بسیار اندکشان از انسان بیشتر است، اگر درباره مورچه مقاله‌ای یا کتابی یا کتاب‌هایی را مطالعه کرده باشید که تاکنون آماری که اتفاقی من به دست آوردم، حیوان شناسان بیست هزار کتاب بی تکرار درباره زندگی مورچگان نوشته‌اند.

یک مطلبش این است که هر مورچه‌ای هشتاد برابر وزن خود بار می‌تواند بکشد حتماً ملاحظه هم کرده اید یک مورچه ریز یک سوسکی را به طرف لانه خود به تنهایی می‌برد ﴿وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کثِیرٍ﴾  ممن خلقناارتباطی با بدن ندارد با توجه به محورهای دیگر آیات می‌گویند بالاستعداد بالقوه ﴿وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا﴾  هست اگر عقل را به کار گیرد هدایت حق را به کار گیرد عمل را به کار گیرد اخلاص را به کار گیرد به فعلیت ﴿وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا﴾  هم خواهد رسید و این بعد از وجود مبارک رسول خدا (ص) فقط با قرآن و با هدایت پیامبر و ائمه (ع) میسر شده است برای بشر تا روز قیامت گذشتگان هم خودشان کتاب‌های آسمانی داشتند

البته تعداد کمی در زمان حضرت نوح، ابراهیم، موسی، عیسی (ع) و سایر انبیائی که محور تبلیغ شان هم این کتاب‌های اصیل پروردگار بوده است به این درجه ﴿وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا﴾  رسیدند یعنی این ارزش را فعلیت دادند در رابطه با قرآن وقتی آن منزلت واقعی و عظمت واقعی قرآن معلوم شود، دیگر انسان قناعت به ترجمه لفظی کتاب خدا نخواهد کرد، می‌نشیند فکر می‌کند، محصول اندیشه محققان را می‌بیند، کتاب‌های قوی را مطالعه می‌کند با روایات بسیار پر قیمت سرو کار پیدا می‌کند که این مجموعه کشتی می‌شود برای این که آدم بتواند با این کشتی وارد قرآن شود، این که آدم با عجله از قرآن عبور نمی‌کند، به معانی لفظی و معمولی هم قناعت نمی‌کند، حالا یک موردش را من برای شما عرض می‌کنم این مواردی که بعضی روزها می‌گویم این‌ها جنبه کلیدی دارد یعنی خود این کلیدی است برای این که به قول حضرت زین العابدین (ع) در روایتی که قبلًا خوانده‌ایم برای باز کردن خزائنی است که در آیات شریفه قرآنی قرارداده شده است که حالا گفتار پیامبر (ص) را هم ضمیمه کنیم که اغلب نقل کرده‌اند برای قرآن هر آیه اش هفتاد معنا هست هر معنایی باز به هفتاد معنای دیگری راه دارد، این هم حداقل است که شما در هر آیه‌ای چهار هزار و نهصد خزینه می‌بینید که حالا قابل کشف است، قابل به دست آوردن است، البته باید دقت هم داشت که به دست آمده‌ها فقط تکیه بر عقل خود آدم نداشته باشد، یعنی به دست آمده باید با آیات دیگر و با روایات و تحقیقات پخته شود و انسان قبول کند،

حالا این مورد کلیدی را برایتان عرض کنم مثلًا سراغ این آیه شریفه برویم معنای با رفعتش، تجلی علم کسی است که در سوره مبارکه فاطر خود را ﴿رَفِیعُ الدَّرَجاتِ﴾  معرفی می‌کند باید فعلش هم رفیع باشد، باید وحی اش هم رفیع باشد، باید آیاتش هم رفیع باشد از خدای رفیع کار متوسط کم ارزش و بی ارزش صادر نمی‌شود چون می‌دانید خیلی از اسماء حضرت او را، ما در موجودات می‌بینیم که طلوع دارد که امیرالمومنین (ع) هم در دعای کمیل به این اشاره دارد.

در ماه رمضانی که من کلاس ششم ابتدایی بودم پای منبری بودم البته آن فضا را دوست داشتم آن منبری و شکل حرف زدن و تن حرف زدن او را و آن وقت من ابداً متوجه نمی‌شدم چه می‌گوید ولی بعداً که با کمیل همان وقت‌ها آشنا شدم دیدم تمام یک ماه رمضان را بین یک روزی نیم تا دو ساعت که مستمع پخته‌ای داشت آن زمان استاد دانشگاه عارف و باسواد، بازاری‌های پخته پای آن منبر می‌آمدند البته چهره اش معروف نیست یک ماهه محور بحثش همین بود «وبأسمائک التی» 

 «ملأت ارکان کل شی‌ء» (2) اسماء تو یعنی آن معانی‌ای که از اسماء تحقق دارد عملًا حالا یا در خلقت تکوینی یا در خلقت تشریعی، هر دو به تناسب مخلوقاتی که در دایره‌تکوین است هم در دایره تشریع است مثل ما و ملائکه و جن و یا آن‌هایی که در دایره‌تکوین محض‌اند فرقی نمی‌کند «بأسمائک التی ملأت ارکان کل شی‌ء»  خیلی جالب است اسمائی که ستون‌ها و ارکان وجودی کل شی‌ء را پر کرده است که اگر نبود هر مخلوقی ذاتاً ناقص بود که ما مخلوقی که ذاتاً ناقص‌باشد نداریم اما مخلوقی داریم که حالا از نظر جسمی و بدنی که علتش هم باید در زمین جستجو کرد نه در عالم ملکوت، حالا یک انگشتش کم است، چشمش بینا نیست، یا گوشش کر است، این‌ها علل مادی دارد، علل ملکوتی ندارد.

مرحوم شهید مطهری در کتاب عدل الهی مسئله را خیلی زیبا حلاجی کرده است، مورد سوال هم قرار می‌گیرید اغلب که اگر خدا حکیم است، اگر عادل است، اگر رحیم است، چرا این طوری شده است عارض بالذات نیست، مال آن اصل وجود نیست، وجود نمی‌تواند عیب دار باشد، وجود اشرف حقایق است و حضرت امام هم از وجود می‌فرمودند جز این که تعبیر به تجلی بکنیم چیزی نمی‌فهمیم خود تجلی هم برای ما روشن نیست، می‌فرمودند: ربط بین حادث و قدیم فقط با تجلی قابل حل است و ما هم کیفیت تجلی را اصلًا نمی‌دانیم،این‌ها دیگر مواردی است که آخوند خراسانی می‌فرماید قلم این جا رسید و بشکست، مسأله واقعاً بسیار پیچیده است و پیچیده تر از همه مسائل حرف امیرالمؤمنین علیه السلام است که اصلًا قابل فهم نیست، حضرت می‌فرماید: آفرینش را بدون نقشه قبلی بدون ابزار بدون این که در خود حرکتی بدهد و بدون مواد به وجود آورد، که فهم این خیلی سخت است یعنی خودش بود «ولم یکن معه شی‌ء» (3)

حالا اراده فرمود: عالم را با این بساطی که می‌بینید خلق کند این ساختمان را که هرگز طول و عرض و حجمش برای کسی روشن نخواهد شد تا قیامت، من کتاب‌های مختلفی را درباره عالم مطالعه کرده ام حالا چند تای آن‌ها را اسم ببرم بد نیست این‌ها را بخرید بخوانید و ببینید واقعاً آدم را به خدا نزدیک می‌کند، به توحید نزدیک می‌کند،

از علمای اسلام در رابطه با جهان خلقت کسی که کتاب نوشته است مرحوم سید هبه الدین شهرستانی است که ترجمه هم شده است به نام هیئت در اسلام، هیئت کلمه‌ای است که معنای جمع آسمان‌ها و زمین و افلاک و مدارات و جایگاهشان است، این کتاب که مال علمای اسلام است، بخش السماء و العالم بحار مرحوم مجلسی اعلی الله مقامه الشریف است چه آدم پرکاری بوده است واقعاً از انسان‌های شگرف دوره تاریخ بوه است حالا آن زمان می‌گویند سید نعمت الله جزایری که سال‌های بعد از استاد هم زنده بود و جریاناتی هم دیده بود، هم زمان حیات مجلسی و هم بعد از مرگ مجلسی که جریان بعد از مرگش را روضات الجنات نقل می‌کند ایشان می‌گوید: استاد ما آنقدر توفیق الهی شامل حالش بوده است که‌فقط کتاب‌هایی که نوشته اگر ما این کتاب‌ها را به سن 73 ساله اش تقسیم کنیم که 24 ساعته از روز به دنیا آمدن شروع کرده باشد به نوشتن تا مرگش، نوشته‌ها از عمرش اضافه می‌ماند حالا شما با چند کتابش آشنایید، 110 جلد بحارالانوار، 25 جلد مراه العقول، که شاهکار علمی مرحوم مجلسی است، در بررسی فقط بخش اصول کافی که معرکه کرده است، واقعاً مرحوم مجلسی در آنجا این بخش از السماء و العالم بحار الانوار ترجمه شده است

ولی رساندن به حقایق این کتاب، کار گروهی است و این که این‌ها بخواهند السماء و العالم را ترجمه کنند حتماً باید کتاب‌های زمین شناسی کتاب‌های افلاک شناسی کتاب‌های آب شناسی کتاب‌های دریا شناسی کتاب‌های جنین شناسی کتاب‌هایگیاه شناسی را که در شرق و غرب نوشته شده است، این‌ها را باید جزء ابزار کار قرار دهند تا معلوم شود وجود مبارک رسول خدا (ص) چه فرموده‌اند، یا امام هشتم یا حضرت صادق (ع) نگاه‌هایی که ائمه دیگر به کرات داشتند، مخصوصاً نگاه حضرت باقر علیه السلام که مطلقاً امام باقر یافته‌های دانشمندان قرن هجدهم میلادی را نشان می‌دهد ابداً قبول ندارد و یافته‌های جدید را این روایت امام باقر (ع) قبول دارد، آن دانشمندان سال‌ها می‌گفتند، زمین قطعه جدا شده از خورشید است که قبلًا عرض کردم.

امام باقر (ع) می‌فرماید:

تمام عالم یک واحد بوده است اول به صورت دود بوده است، گاز بوده، بعد زبده شده است و از زبده و کره این گاز آمده است به صورت یک خمیر نرم، پروردگار عالم هر موجودی را از هر خمیر آفریده است این که زمین چسبیده به خورشید بوده است و این یک تکه جدا شده باشد امام باقر (ع) قبول ندارد.

کتاب عجیبی است بخش «السماء و العالم»  بحار الانوار و کتاب هیئت در اسلام و یک دو سه بی نهایت، از جهان‌های دور، نجوم بی تلسکوپ، افق دانش، علم و زندگی‌انسان وقتی که این مسائل را می‌خواند بعد آیات قرآن مجید را می‌بیند می‌فهمد قرآن مجید رفعت فوق همه رفعت‌ها را دارد زیرا صادر از رفیع الدرجات است و انسان جلوه اسماء او را در تمام موجودات عالم مشاهده می‌کند، خود این باعث می‌شود آدم به طرف عبادت و پاکسازی علم حرکت کند و نهایتاً یک وجود نوری پیدا کند که با این وجود نوری بتواند وارد حقایق شود، یعنی یک چشم بینای عظیمی برای یافتن پیدا کند که این مسئله نورانیت باطن در روایات هم مطرح است. حرف خانقاه و این‌ها نیست.

چند روایت از رسول خدا (ص) نقل شده است «اتّقوا فراسه المؤمن فإنّه ینظر بنور الله» (4) یعنی چه؟

حالا برویم سراغ این کلید بسیار زیبای قرآنی که عرض کردم با مقدمات فراهم می‌شود که آدم آیات را رفیع ببیند از رفیع الدرجات نهایتاً معانی اش را هم خیلی بالا ببیند ﴿إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا﴾  آخر آیه خیلی مهم است ﴿لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ﴾ (5)

این جا ﴿لَعَلَّکمْ﴾  در جمله مثبت است و قطعیت را می‌رساند، فکر کنید رحمت پروردگار اتصال به این رحمت که خود این رحمت جلوه اش رضایت الله و جنت الله در قیامت و حیات طیبه در دنیاست آیا با همین معنی ظاهری آیه مؤثر است که من یا دارم رد می‌شود یک کسی دارد قرآن می‌خواند یا در جلسه قرائت قرآن شرکت می‌کنم ﴿فَاسْتَمِعُوا لَهُ﴾  یعنی گوش بده آقا چه دارد می‌خواند و ﴿أَنْصِتُوا﴾  با بغل دستی‌ات حرف نزن که اگر گوش دهی و صوت قرآن به گوشت بخورد ﴿لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ﴾  می‌شوی، واقعاً همین است، یعنی کسی که می‌آید در قرائت قرآن حالا آدم فسادکاری هم هست حالا کسی نمی‌داند رابطه نامشروع دارد، حرام می‌خورد، غصب می‌کند، دروغ می‌گوید، تهمت می‌زند، نماز نمی‌خواند، آمده است دو زانو نشسته است خیلی با ادب دارد صدای قاری را گوش می‌دهد تا بغل دستی اش هم می‌خواهد حرف بزند با آرنج می‌زند در سینه اش یعنی مگر نمی‌بینی قرآن می‌خوانند بعد هم پا می‌شود می‌رود این واقعاً ﴿لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ﴾  است یعنی با همین گوش دادن و شنیدن وارد فضای رحمت می‌شود یا نه این معنی خیلی بالاتری دارد.

انسان، سکوت، صمت این سه کلمه در همین مرحله مربوط به زوال است أنصتوا انصات نصت صمت، سکوت، این‌ها مواردش کجاست؟ البته

با آن مقدماتی که عرض کردم واقعاً آدم به این نتیجه می‌رسد که قرآن قانون پروردگار برای زندگی سالم است این قانون را گوش دهیم این استمعوا گوش عمل است، مثل اینکه پدر بچه را می‌فرستد کاری کند بر می‌گردد آن کار را انجام نمی‌دهد در اصطلاح خودمان است، چرا به حرفم گوش ندادی، یعنی چرا عمل نکردی، کار را انجام ندادی ﴿فَاسْتَمِعُوا﴾  یعنی گوش عملی نسبت به این قوانین الهی داشته باشیم، گوش دهید از حرام‌ها اجتناب کنید یعنی فرائض را به جا بیاورید، آراسته به اخلاق حسنه باشید ﴿أَنْصِتُوا﴾  در کنار این قانون الهی قانون گذاری نکنید، و از وحی جدا نشوید، نه اگر شما کنار قرآن گوش عملی نداشته باشید انصات هم در شما کارگر نباشد، یعنی خودت بگویی دلم می‌خواهد این طوری زندگی کنم ﴿لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ﴾  در حد تو تحقق پیدا نمی‌کند.

دو لک لک با یک لاک پشت رفیق شدند در مرغزاری بعد از چهار پنج ماه لک لک‌ها آماده هجرت شدند، لاک‌پشت گفت: کجا می‌روید؟

این جا زمین‌های سختی دارد داریم می‌رویم در جاهای گرمسیر، ما هر سال کارمان این است که 6 ماه اینجاییم، 6 ماه جای دیگری هستیم، ییلاق نشین هستیم، خوب من به شما دل بستم شما مرا دوست دارید مرا بردارید با خودتان ببرید، گفتند: عیبی ندارد ولی تو باید به ما تعهد دهی که حرف نزنی، رفتند چوب صافی آوردند به لاک پشت گفتند با دهنت سفت وسط این چوب را بگیر ما هم دو سر این چوب را می‌گیریم با پا بلند می‌شویم تو را می‌بریم آن جایی که باید برویم، لاک‌پشت گفت: حرف نمی‌زنم از بالای سر یک ده داشتندعبور می‌کردند، دهاتی‌ها بیکار بودند نشسته بودند کنار دیوار آفتاب می‌گرفتند، هوا سرد بود، گفتند: بیچاره لاک پشت به این بزرگی را ببین که دو تا لک لک او را بلند کردند می‌برند. لاک‌پشت دهانش را باز کرد به این دهاتی‌ها بگوید کار ما درست است، از آن بالا افتاد رو سنگ‌های کنار و از بین رفت.

اگر کنار قرآن دهان مخالفت باز کنید، طرح برای زندگی تان دهید، از این دستگیره نجات جدا می‌شوید و هلاک می‌شوید، این است که شب جنگ نهروان یا ابن عباس یا کس دیگر وقتی در حرکت از امام جدا شد، امام فرمود چرا نمی‌آیی؟ گفت من به حکم قرآن نمی‌آیم فرمود کجای قرآنی؟ قرآن می‌گوید ﴿إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا﴾  یک کسی نصف شب دارد قرآن می‌خواند من ایستاده ام گوش بدهم و ساکت هم هستم، فرمود: نمی‌خواهد گوش بدهی، نمی‌خواهد ساکت شوی، یعنی امیرالمؤمنین (ع) توجه به معنای بلند آیه داشتند، فردا در جنگ نهروان فرمودند: بیا برویم بین کشته‌های دشمن دور بزنیم، در کشته‌های دشمن که می‌گشتند رسیدند به یک کشته، حضرت نوک پایشان را گذاشتند کنار شانه کشته و به ابن عباس فرمودند: دیشب قاری قرآن چه می‌خواند، گفت: این آیه را می‌خواند ﴿أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ﴾ (6)

امام اشاره به کشته کرد، دیشب کشته قرآن می‌خواند امروز آمده‌بود علی را بکشد این استماع و انصات نشد، در هر صورت منزلت قرآن بسیار عظیم، معانی اش هم عظیم، عظیم العظماء قرآن است.

______________________________

(1) بحار الانوار: 83/ 9، باب 38، حدیث 8.

(2) اسراء (17): 70.

(3) البلد الأمین: 188 (دعای کمیل).

(4) تفسیر الصافی: 3/ 288.

(5) الکافی: 1/ 218، حدیث 3.

(6) اعراف (7): 204.

برچسب ها :