لطفا منتظر باشید

تفسير سوره حمد - جلسه نوزدهم

(قم حوزه علمیه قم )
-

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمه المعصومین علیهم السلام 

پس از رحلت وجود مبارک رسول خدا به تدریج سه خطر متوجه دین خدا شد.

خطر اول: حدیث سازی بود و وضاعین و کذّابین با پول کلان بنی امیه و بنی عباس کارخانه ساخت حدیث راه انداختند، این طور که اهل تسنن نقل می‌کنند که به نظرم شافعی گفته است: قریب به یک میلیون حدیث در بین امت رواج دادند. شافعی می‌گوید: من چهل هزار حدیثش را که بنظرم صحیح می‌آمد انتخاب کردم البته بیشتر این احادیث ساختگی وارد کتب اهل سنت شد، شیعه هم نصیب کمی از این احادیث ساختگی برد که خوشبختانه بزرگان دین و دانشمندان ما با قواعدی که در اختیار داشتند در شناخت حدیث عمرشان را هزینه کردند که یکی از آن کارهای قوی از مرحوم علامه مجلسی در کتاب مستقل مرآه العقول است.

بعد از مجلسی هم بحث روایت شناسی ادامه داشت تا الان که البته بیشتر به سوی روایات فقهی رفتند، در این زمینه به اصول کمتر پرداخته شد.

خطر دوم: خطر تحریف معنوی بود که روایات و آیاتی را از آن معنای حقیقی اش برگرداندند. توده مردم هم در دوره‌های مختلف تابع عالمان بودند و مخالفین ما توانستند یک دین تحریف شده را به عنوان دین اسلام به مردم عرضه کنند که یک میلیارد مسلمان الان همان دینی را دارند که ساخت بنی امیه و بنی عباس است. واقعاً ارتباطی به خدا و پیغمبر عظیم الشأن اسلام ندارد.

خطر سوم: هم ترجمه کتب فلسفه یونانی اسکندریه و هند بود که عقاید مردم را مشوش کرد و نسبت به بخشی از حقایق قرآن مجبور کرد امت را به تأویلات آن هم تأویلاتی که از راسخون فی العلم نبود، اگر تأویلات از راسخون باشد که قرآن مجید می‌فرماید: ﴿ما یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ﴾ (1) راسخ در علم به کسی می‌گویند که با گذشت زمان و با پیشرفت علوم دانشش تغییر نکند مثل دانش انبیاء و ائمه طاهرین علیهم السلام که هرگز دانش آن‌ها تغییر نمی‌کند چون دانش حقیقی است دانش گرفته شده از پروردگار مهربان عالم است و همیشه فوق دانش هاست لذا تا قیامت فوق همه‌هستند، چه در علم، چه در عمل، چه در اخلاق، به این خاطر پیروی از آن‌ها تا قیامت بر هر کسی واجب است و وجوب پیروی به ما نشان می‌دهد که هم وجوب عقلی دارد و هم وجوب شرعی.

وجوب عقلی اش از طریق رجوع جاهل به عالم خوب باید باشد. و وجوب شرعی اش هم که دستور پروردگار است که از انبیاء و اولی الأمر اطاعت کنید یقین بدانید اگر از زمان پیغمبر اکرم (ص) یا ائمه طاهرین تا روز قیامت یک نفر در علم و شناخت فوق آن‌ها پیدا می‌شد واجب بود بر او که از پیغمبر یا ائمه اطاعت کند؛ ترجیح بلا مرجح می‌شدکه ما در اصول هم خواندیم ترجیح بلا مرجح قطعاً قبیح است که من بیایم یک جاهلی را بر عالمی ترجیح دهم و همان حرف شارح نهج البلاغه ابن ابی الحدید را بزنم و خجالت هم نکشم از این حرفم و بعد هم مسأله ترجیح مرجوح بر راجح را نسبت به خدا بدهم. «الحمدلله الذی قدّم المفضول علی الفاضل لمصلحه اقتضاها التّکیف» (2) چه مصلحتی اقتضا می‌کرد که مرجوح بر راجح برتری داده شود، جاهل بر عالم برتری داده شود، متخصص بر غیر متخصص، وقتی که نسبت گیری شود غیر متخصص را ترجیح دهند.

مصلحت در این بوده است که وحدت امت بشکند و هزار راه انحرافی برای امت باز شود. چه مصلحتی که خدا مصلحت دید علی کنار رود و یک مأموم به جای امام، پیشوای امت شود این چه مصلحتی بود خدا در غدیر مصلحت دید علی امام و رهبر شود، بعد از مرگ پیغمبر از آن مصحلتش برگشت، دید نه صلاح نیست علی سر کار باشد صلاح این است که غیر علی سرکار باشد، یعنی بنیان این دین ساخته بنی امیه و بنی عباس است یعنی معمار این دین حنفی مالکی شافعی حنبلی بودند، خیلی راحت از کتاب هایشان می‌شود این معنا را درک کرد.

در هر صورت با تقویت و پول، آن‌ها وقتی که کار ترجمه گسترده شد دیدند که خیلی از مسائل قرآن با فلسفه موافق نیست. چه اشتباه خطرناکی کردند به جای این که آن چه در فلسفه یا حکمت یا عرفان که موافق با قرآن و روایات اصیل نیست با کمال شجاعت کنار بزنند بگویند: این حرف قبول نیست، میزان رد و قبول ما قرآن مجید است، آمدند یا آن‌ها را تحمیل به قرآن کردند یعنی کتاب خدا را مطابق آن علم معنا کردند، وارد تأویل شدند و تأویل را بر قرآن کریم تحمیل کردند.

این سه خطر برای مسلمانان و برای دین و برای عالمان پیش آمد و با پیش آمدن این سه خطر مسئولیت بسیار سنگینی بر دوش ائمه طاهرین و تربیت شدگانشان آمد که در مقابل مکتب‌های وارداتی به خصوص از زمان امام باقر (ع) به بعد در برابر مکتب‌های وارداتی که هم ظاهرش را تحمیل به قرآن می‌کردند و اگر نمی‌شد محتویاتش را تحمیل به قرآن و روایات می‌کردند، این‌ها در مقابل این هجوم فرهنگی و شبیخون بسیار خطرناک فرهنگی ایستادند.

این تأویلات و تحریفات ناروا تقریباً عمرش به آن شکل در اواخر قرن هفدهم پایان پذیرفت.

در قرن هفدهم موج فلسفه مادی از اروپا و فلسفه حسی به شکل دیگر حمله به دین را شروع کرد که این وسوسه‌ها و تردیدها بود که کار را تقریباً در داخل کشور ما به حمله به نبوت و امامت و وحی بودن قرآن مجید کشاند، آن زمان که ائمه خودشان بودند جواب می‌دادند و افراد را محکوم می‌کردند الان هم باز قرآن کریم و روایات جواب دارد، این بستگی دارد که این جواب‌ها به گوش که بخورد که منصف باشد و حق را بپذیرد، شبیخون فرهنگی زمان‌امام باقر و امام صادق و حضرت رضا (ع) که تقریباًتا اواخر قرن هفدهم میلادی در کشورهای اسلامی کار می‌کرد.

شبیخون دوم بعد از پایان عمر شبیخون اول فلسفه مادی بودو مکتب حس گرایی که تقریباً موجش هم خیلی قوی و خطرناک بود در اروپا توانست سفره دین مسیح را جمع کند که دیگر این دین هم‌آخرهای دینش را طی می‌کند، من در کشورهای اروپایی که منبر می‌رفتم سر در کلیساها پارچه زده بودند که این کلسیا به فروش می‌رسد برای این که مشتری نداشت و مردم هم دیگر با کلیسا کار ندارند با فلسفه حس گرایی مردم در ظاهر به مریم و مسیح توجه می‌کنند که دلار از آن در بیاید، اگر دلار از آن در نیاید ابداً به مریم و مسیح کاری ندارند یعنی کسی که در مکتب الهی است اگر برود در اروپا و ببیند آن‌ها از قرن هجدهم به بعد واقعاً تابع چه مکتبی شده‌اند به این نتیجه می‌رسد که در سراسر اروپا، دولت‌ها، دانشگاه‌ها، مدارس و در حوزه زندگی مردم یک شعار بیشتر وجود ندارد و آن این است «لا اله الا الدلار»  یعنی الان معبود پول است تا قبل از پول معبود علم حسی بود تا قبل از علم حسی معبود کلیسا و کشیشان بودند که قرآن مجید می‌گوید آن‌ها را ﴿أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ*﴾  گرفتند تعبیر رب یعنی همه کاره زندگی شان را کشیش و پاپ می‌دانستند قدرت معنوی پاپ و کاردینال‌ها و کشیش‌ها به پایان رسید بعد موج علم؛ علم را معبود کرد.

اکتشافات به سرعت شروع شد و واقعاً مردم مسحور علم شدند و الان هم مسحور دلارند یعنی می‌بینید که تمام زندگی در کره زمین به زلف دلار گره داده شده، مهار این معبود هم دست امریکا است هر وقت بخواهد شوکی به دنیا وارد می‌کند نفت را می‌رساند به هفت دلار بخواهد یک شوک دیگر وارد می‌کند و نفت را به 150 دلار می‌رساند هیچ کدامشان هم ضرر قابل توجهی نمی‌کند، ضرر عمده را به کشورهای دیگر می‌زنند بعد هم ضرر خود را از طریق ضعف دولت‌ها و معادن آنان جبران می‌کنند، شبیخون فرهنگی زمان ائمه و شبیخون فرهنگی قرن 17 به بعد و شبیخون فرهنگی داخلی را که موجش هر روز هم قوی می‌شود. قاچاق می‌کنند یا رشوه می‌دهند، کتاب چاپ می‌کنند، به خصوص در حال حاضر شبیخون فرهنگی از طریق بهائیت و مسیحیت تقریباً سراسر مناطق ایران را دارد می‌گیرد در کنارش شبیخون خطرناک وهابیت که رنگ اسلامی هم دارد. شناخت این شبیخونها واقعاً نیاز به مطالعه دارد و باید مسلح باشید که با توفیق خدا در مناطق مختلف که برای تبلیغ می‌روید بتوانید عالمانه و حاکمانه جواب جوانان را بدهید حالا نسل گذشته که در این موقعیت‌ها نبوده است ولی نسل فعلی را قوی به میدان کشانده‌اند و از همه بدتر این شبیخون‌هایی که به ملت زده اند. شبیخون لذت گرایی است. در این زمینه ماهواره‌ها، سایت‌ها و فیلم‌ها حتی گاهی فیلم‌های تولید داخلی این ظلم را مرتکب می‌شود که ظلم بسیار سنگینی است.

حوزه جذاب لذت گرایی برای نسل جوان ایجاد شده است که ما هر چه عالم و هنرمند باشیم جاذبه ما نسبت به این شبیخون لذت گرایی یک به نود و نه است، یعنی چقدر ما باید هزینه کنیم تا ده تا از نسل قدیم، شش تا از نسل جدید به مجلس بیایند، این

موج شبیخون فرهنگی أموی و عباسی پرتوی آن احکام خدا را هم به شدت گرفت که حکم سازی هم در این شبیخون شروع شد، اندک اندک به پیکره نماز هم سرایت کرد که از جمله موج این شبیخون فرهنگی بسم الله الرحمن الرحیم را هم گرفت که بعد از سوره حمد هم هفت آیه است بعضی‌ها گفتند: آیه آخر دو آیه است ﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ، صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ﴾  یک آیه و غیر المغضوب علیهم و لا الضالین هم یک آیه، این شبیخون است.

و یک شبیخون دیگر هم این بود که نه آن آیه آخر هم یک آیه است حمد هفت آیه است ولی بسم الله الرحمن الرحیم برای سوره‌مبارکه جزء نیست بلکه یک حقیقتی غیر حمد است ولی حالا آن هم با هم حساب می‌کنند در شماره‌ای می‌شود هفت تا، یک عده‌ای هم آمدند گفتند: نه جزء حمد است ولی خواندنش واجب نیست اگر هم کسی بخواهد بخواند آهسته بخواند که خدا متوجه نشود که این بسم الله را خوانده است، ائمه مدینه بسم الله نمی‌گویند؛ ائمه جماعات و جمعه مکه هم که حضرت باقر می‌فرماید: «سرقوا آیه من کتاب الله» (3) روز روشن دزدی می‌کنند از قرآن کریم بعضی‌ها هم نتوانستند زیر بار این معانی بروند آن‌ها سوره حمد را با نصف کردن صراط الذین أنعمت هفت آیه گفتند، نه این طور که بسم الله جزء سوره نیست این را هم زیر بار نرفتند و این که آیا واجب است خوانده شود یا نه، نپذیرفتند اگر جزء سوره است باید جهر باشد یا اخفات زیر بار این هم نرفتند. حالا ما وعده داده‌ایم که روایاتی که این جدال را بیان می‌کند از اهلبیت و مخالف آن بخوانیم البته چند تفسیر ناتمامی در اهل سنت و هم در شیعه و دو تا تفسیر ناتمام هم در شیعه داریم که ظاهراً دنبالش را نگرفتند، یک تفسیر ناتمام دیگر داریم که من دنبالش بودم.

در شیعه یک تفسیر ناتمام که از خسارت‌های بسیار سنگین شیعه بود تفسیر البیان مرحوم آیت الله العظمی خویی است، تفسیر ناتمام مواهب الرحمان آیت الله العظمی سبزواری است که یازده جلد است و خیلی تفسیر منظم و متین است مطالب بسیار مهمی دارد برای مردم، به نظرم تفسیر خیلی خوبی باشد، تفسیر الاء الرحمان مرحوم شیخ جواد بلاغی است که دانشمند بسیار روشن و بصیری بود، مرحوم آیت الله مرعشی هم می‌گفتند من از شاگردان درس ایشان بودم، ایشان با تحقیقاتی که کردند می‌فرمایند:

بسم الله الرحمن الرحیم جزء من السوره، جزء یعنی چیزی که ترکیب را کامل می‌کند این را عنایت دارید در ﴿الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ﴾  یعنی همه اجزاء حلال و حرام و احکام و اعمال و اخلاقیات و معارف را کنار هم جزء جزء چیدند در 23 سال دین کامل شد. اکمال و اتمام هم امر مادی را می‌گیرد هم امر معنوی را، مثل خود کمال یعنی آن تمام اجزاء جزءجزء یک نعمت است که کنار همدیگر چیده می‌شود که می‌شود قرآن و اسلام جزء من السوره به چه دلیل جزء من السوره، به اتفاق امامیه این که معلوم است این 15 قرن اصلًا در امامیه کسی را نداریم که در جزئیت بسم الله حرف زده باشد و شافعیه که یک مقدار به ما نزدیک تر است و اجماع اهلبیت یعنی پیغمبر اکرم‌تا امام عصر و به اتفاق مسلمین «علی رسمها»  بر اساس نوشتن بسم الله «فی المصاحف من أول الامر الی الآن»  از زمان پیغمبر هر کسی قرآن نوشت در تمام سوره‌ها بسم الله را نوشت و اگر این جزء سوره نبود خوب نمی‌نوشتند این خیلی دلیل جالبی است «علی رسمها»  بنابر نوشته شدن آن

در مصاحف من أول الأمر الی الآن باز دنباله حرف ایشان است که «الأخبار من طرق أهل السنه عن رسول الله (ص) و فیها الصحاح و الحسان»  باصطلاحهم هم روایات صحیحه هست برابر با اصطلاح خود آن‌ها هم روایت حسنه «متکاثره فی ذلک»  این روایات که بسم الله را جزء هم میداند و هفت آیه می‌داند، بسیار زیاد است حالا روایات آن‌ها از چه کسانی نقل شده است «کما فی أحادیث علی و أم سلمه و عمار و جابر و بریده اسلمی و طلحه‌بن عبید الله و ابن عمر و ابی هریره»  که خودش دزد حدیث و کارخانه سازنده حدیث بوده است، حتی این مردک پست خائن هم نقل کرده است که بسم الله جزء حمد است و أنس و لقمان بن بشیر و ابن عباس. امیر المؤمنین که بالا سر همه موجودات است ولی آن‌ها به ابن عباس و عبد الله بن عمر و أنس و جابر و بریده و أم سلمه خیلی تکیه دارند. روایاتی که از این‌ها نقل می‌کنند معمولًا اگر در طریق این‌ها باشند یا صحیحه است یا می‌گویند حسنه است، این قطعی است که بسم الله یقیناً بر این اساس جزء حمد است.

______________________________

(1) آل عمران (3): 7.

(2) الصوارم المهرقه: 44.

(3) تفسیر الصافی: 1/ 83، سوره فاتحه.

برچسب ها :