لطفا منتظر باشید

تفسير سوره حمد - جلسه بيست و یکم

(قم حوزه علمیه قم )
-

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمه المعصومین علیهم السلام 

وجود مبارک حضرت رضا علیه السلام روایتی دارند در رابطه با بسم الله که این روایت روزهای شروع این مجلس گفته شد، از آن روایت استفاده می‌شود اثار عظیمی که برای بسم الله بیان شده است در آیات و روایات البته در آیات نه به عنوان بسم الله بلکه به عنوان خود حضرت حق آثار جامع و کاملی برای دنیا و آخرت هست و در روایات این آثار بیان شده است، از آن روایت استفاده می‌شود که این آثار یقیناً مال الفاظ بسم الله نیست، چون ما می‌دانیم که هر حقیقتی چهار وجود برای آن متصور است یک وجود ذهنی یک وجود کتبی و یک وجود لفظی و یک وجود عینی.

برای روشن تر شدن مطلب به آتش مثل می‌زنند: آتش چهار مرتبه از وجود را دارد وجود ذهنی یعنی ما تصوری از آتش داریم تصورمان هم درست است، اما آن وجود ذهنی دارای آثار نیست نه می‌سوزاند نه می‌پزد و نه تاریکی را فراری می‌دهد، وجود لفظی هم همین طور ما هزاران بار بگوییم آتش دهان ما نمی‌سوزد، نوری هم از فضای دهان بیرون نمی‌آید هزار بار هم بنویسیم آتش، کلمه آتش روی کاغذ نازک کاغذ را نمی‌سوزاند، همه عناصر هم همین‌اند. برق آب نان آثار ظهورش برای وجود خارجی است، آن آتش حقیقی دارای آثار است، آن آب موجود که مرکب از اکسیژن و هیدروژن در طبیعت است دارای اثار است

و شما همین چهار مرتبه‌وجود را می‌توانید به تمام حقایق عالم چه مادی و چه معنوی بگسترانید آثاری که از ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾  مربوط به مسمای آن است یعنی ارتباط به وجود فعلی اش است و الا اگر ارتباطی بین قائل و بین حقیقت نباشد، قائل می‌شود به وجود آورنده وجود لفظی خیلی آثاری برای او ندارد وقتی یک نفر قائل به بسم الله است با قلبش یعنی اللهی که رحمان و رحیم است باور دارد یعنی ارتباط قلبی دارد با ذات که همان باور خیلی مؤثر است در تمام جوانب وجود انسان و ارتباط عملی دارد با الله‌ یعنی احکام تشریعیه حضرت او را علاوه بر باور، عمل می‌کند خود این رابطه‌قلبی و عملی همراه با رابطه زبانی یا مجموعاً برای دنیا و آخرت انسان تولید آثار می‌کند و الا اگر کافری هر روز ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾  بگوید در حالی که قلبش خالی از باور است، عملش تطابق با احکام تشریعیه الله ندارد. آن بسم الله برای او اثری در دنیا و آخرت ندارد

روایات شیعه و سنی مشترکاً برای بسم الله آثاری ذکر می‌کنند که حالا یکی از مهم ترین روایاتش را بعد از اولین روایتی که خواندم قرائت می‌کنم که مؤید همین مقدمه‌ای است که از روایت وجود مقدس حضرت رضا علیه السلام گرفته شده که امام می‌فرمایند آنی که بسم الله الرحمن الرحیم می‌گویند عملًا دارد اعلام می‌کند که من پایبند به این ناحیه ام و نشانه بندگی من این است که اسمش را می‌برم که این الله، رحمان، رحیم اشاره به اوست، من در این بندگی نسبت به او پایبندم، که هم روایات خبر از ایمان قلبی می‌دهد، هم ایمان عملی و هم ایمان اقراری و قولی، یک چنین انسانی قطعاً بسم الله برایش اثاری دارد، زمخشری از علمای بزرگ اهل تسنن در کتاب ربیع الابرار نقل می‌کند «أن النبی لا یردّ دعاء أوله بسم الله الرحمن الرحیم» (1) با توجه به این که می‌دانید قرآن می‌فرماید: ﴿وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ﴾  پس این دعا دعای کیست که (اولش بسم الله الرحمن الرحیم) است رد نمی‌کنند؟ همانهایی هستند که حضرت رضا می‌فرماید:

آنهایی که با علمیت بسم الله یعنی با خود حضرت حق رابطه قلبی دارند، رابطه عملی دارند زبانش را هم برای اقرار به الوهیت و رحمانیت و رحیمیت به کار می‌گیرند «فإن امتی»  این جا خیلی مسئله مهمی به نظرم باید مطرح شود البته اگر یک وقتی خواستید کلمه‌امتی را با یای نسبت امتی شرح دهید برای مردم یک مقدار باید آنجا بایستید که چه کسانی چه مردانی چه زنانی مصداق امت‌اند که حدیقه خیلی بزرگ و بی در و پیکر به ذهن مردم منتقل نشود که خطرناک است، یعنی اگر مردم از گفتار ما یا ترجمه روایات ما برداشت غلطی کنند آنها را در جهل انداختیم و به گمراهی افتادند شما در این نوع جمع‌ها کلمه بری‌ء را حتماً بگیرید تا مثل معجم بحار یا معجم وسائل شما را راهنمایی کند، این لغت به روایات بسیار مهمی که پیامبر اسلام کلمه برائت را از افراد و کسانی که خود را منسوب به او می‌کنند آورده است «أنا بری‌ء منهم»  خوب کسی که برای پیامبر بری‌ء منهم باشد دیگر داخل در امتی نیست،

یا فرض کنید روایاتی که در جوامع مهم حدیث آمده است مثل کافی که این روایت را نقل می‌کند «من أصبح لا یهتم بامورالمسلمین»  که آدم بی تفاوت را می‌گوید یعنی کسی که درد مردم و مشکل مردم مشکل شان نیست، در حالی که می‌تواند حل بکند، یک وقت آدم در درون خود درد می‌کشد به خاطر درد مردم و نمی‌تواند کاری کند این را پیامبرنمی‌گوید بی تفاوتی، کسی را که کار از دستش بر می‌آید ولی انجام نمی‌دهد «فلیس بمسلم» (2).

یا درباره زنان آخر الزمان در امت اسلام روایات مهمی از رسول خدا (ص) نقل شده است که حضرت از این زنان بیزاری جستند این را باید برای مردم توضیح داد که این امتی که پیامبر می‌گویند چه کسانی هستند؟ دایره محدود است نه هر کسی که شناسنامه‌کشور اسلامی دارد یا شناسنامه به اسم مسلمانی دارد او امت پیامبر است «فإنّ امتی یأتون یوم القیامه یقولون»  امت من وارد قیامت می‌شوند طبق همان حالت دنیایی و ارتباطشان قلباً و عملًا و لساناً با پروردگار می‌گویند «بسم الله الرحمن الرحیم فتثقل حسناتهم فی المیزان»  این بسم الله شان حسنات شان را سنگین می‌کند 

«فتقول الأمم»  ملت‌های دیگر که حاضر در قیامت هستند و اوضاع را می‌بینند سؤال می‌کنند «ما ارجح موازین امه محمد فتقول الأنبیاء»  (ع) این ما، مای سؤالیه است کار هل را می‌کند «ما ارجح موازین» ، چه چیزی ترازوی اعمال امت محمد را سنگین می‌کند؟ «فیقول الأنبیاء انَّ ابتداء کلامهم ثلاثه أسماء من أسماء الله تعالی»  این‌ها روزگاری که در دنیا بوده‌اند ابتدای سخن‌شان که از قلب بر می‌خواسته طبق روایت امام هشتم و در عملشان هم جلوه داشته است «لو وضعت فی کفه المیزان»  و «وضعت سیئات الخلق فی کفه اخری»  اگر بسم الله تنهای این امت را در یک کفه بگذارند کل گناهان امت را در کفه دیگر «لرجَّحَتْ کفهُ حسناتهم» (3) بار مثبت ارتباط این امت با بسم الله خیلی سنگین تر از بار گناهان آن هاست.

و اما روایت خیلی مهمی که در زمینه بسم الله وارد شده است این روایت را از حضرت‌رضا (ع) از موسی‌بن‌جعفر (ع) از پدرانش یعنی موسی‌بن‌جعفر (ع) از آبای گرامیش از وجود مبارک امیرمؤمنان علیه السلام نقل می‌کند، ببینید چه غوغایی است در این بسم الله به شرط همان ارتباط قلبی و عملی نه بازی با لفظ «انه قال امیرالمؤمنین (ع)»  قاطعانه فرمودند، أنه حروف مشبهه بالفعل است تأکید را می‌خواهد بگوید یعنی ائمه ما تا حضرت‌رضا (ع) تمام شان نقل کرده‌اند از امام هشتم تا امیرالمؤمنین (ع) هشت امام در سند روایت است، سند شیخ صدوق هم سند بسیار متینی است، شیخ صدوق هم که دیگر عظمت و جایگاه شان معلوم است حالا من نمی‌دانم این مسئله در رابطه با شیخ صدوق بی استثناء بوده است یا نه استثنائی هم دارد که مخصوصاً گذشتگان ما انقدر اعتمادشان به شیخ صدوق بالا بوده است که مرسله‌های صدوق را به جای مسند قبول می‌کردند

قاطعانه امیرالمؤمنین (ع) فرموده‌اند، چون این روایت هر دو جهت بحث را دارد همین که آیا بسم الله جزء سوره است یعنی فاتحه مانند یک بدن است و بسم الله از ارکان این بدن است، یا نه این جا پرسش و پاسخی نیست ولی امیرالمؤمنین (ع) جواب می‌دهند «أنه قال بسم الله الرحمن رحیم آیه من فاتحه الکتاب»  انگار دست بردن به بسم الله در همان عصر شروع شده است وسرقت بسم الله، و در روایت دیروز هم عنایت کردید امیرالمؤمنین (ع) از کار مخالفین تعبیر به نزع کرده‌اند کندن این آیه را یعنی این آیه جزء ارکان اصولی فاتحه است «إنه قال بسم الله الرحمن الرحیم آیه من فاتحه الکتاب و هی سبع آیات»  یقین بدانید که فاتحه هفت آیه است،

این جا یک نکته بسیار مهمی امیرالمؤمنین (ع) دارند تَمامُها بسم الله الرحمن الرحیم یعنی حضرت حتی از جزئیات هم در آوردند بسم الله را می‌فرمایند: تمام فاتحه، کمال فاتحه، کل پیکر فاتحه، بسم الله الرحمن الرحیم. است سمعت رسول الله امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: از رسول خدا (ص) شنیدم «یقول‌إن الله تعالی قال لی»  خداوند متعال به شخص من فرمود: «یا محمد و لقد آتیناک»  این آیه 87 سوره حجر است ظاهراً قال لی خداوند به من فرمود اشاره به همین نزول آیه 87، ولی قبل از این که حضرت اعلام کنند به قلب مبارکشان که نازل شده است به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: چون می‌دانید قرآن هم مراتبی دارد لذا أفعالی که درباره نزول آورده شده است با هم متفاوت است تنزیل دارد، نزّلنا دارد، (أنزلنا) دارد، (نزلت) دارد، این‌ها هر کدامش در جایگاه خودش معنایی را نشان می‌دهد (دفعی، تدریجی) این‌ها را حالا بعداً خودتان در کتب مربوط به قرآن نگاه کنید «ولقد آتیناک سبعاً من المثانی و القرآن العظیم فأفرد الامتنان علی بفاتحه الکتاب و جعلها بازاء القرآن العظیم و ان فاتحه الکتاب أشرف ما فی کنوز العرش»  عرش خیلی مورد بحث بوده است از زمان شروع تفسیر قرآن تا الان به نظر من بهترین مطلبی که درباره عرش گفته شده است قول امیرالمؤمنین است، علم احاطی بر ظاهر و باطن کل موجودات عالم و قدرت احاطی حضرت حق ظاهراً جهت مادی مثل آسمان‌ها و زمین نداشته باشد، کنایه از علم و قدرت حق است،

جمله‌این روایت هم تقریباً تأیید می‌کند مسئله را «انّ فاتحه الکتاب أشرف ما فی کنوز العرش»  از میان گنج‌های علم پروردگار، فاتحه اشرف ما فی کنوز العرش است و این‌دنباله حرف امیرالمؤمنین (ع) است «وان الله عزوجل خصّ»  این خیلی مهم است این که پروردگار مهربان عالم از میان 124 هزار پیامبر (ع) پیامبراکرم (ص) را ویژه دریافت حمد قرار داده است «ان الله عزوجل خصّ محمداً و شرَّفه بها»  پیامبر را ویژه این سوره قرار داده است و به سبب فاتحه الکتاب مقام شرافت او را زیاد کرده است «ولم یشرک معه فیها أحداً من أنبیائه»  یک نفر از پیامبرانش را در دریافت سوره حمد با پیامبر شریک قرار نداده است، «ما خلا سلیمان» ، مگر سلیمان را. اما به سلیمان از سوره حمد چقدر داده است «فإنه أعطاه منها»  منها اشاره به حمد و فاتحه الکتاب است به سلیمان فقط و فقط یک آیه از کل فاتحه الکتاب را عنایت کرد بسم الله الرحمن الرحیم

ببینید همه این جملات نشان دهنده‌این است که بسم الله الرحمن الرحیم جزء ارکان سوره است «حکی عن بلقیس» (4) قرآن حکایت می‌کند حین قالت ﴿إِنِّی أُلْقِی إِلَی کتابٌ کرِیمٌ﴾  نامه با ارزشی به من رسیده است به من إلقا شده است، هدهد آن نامه را انداخت روی تختش القی یعنی انداخته شده است یک نامه‌با ارزشی ﴿إِنَّهُ مِنْ سُلَیمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾  همین آیه را داده‌اند به سلیمان، سلیمان با آن ملکی که داشته، این جا یک اشکالی بعضی‌ها دارند که سلیمان چرا اسم خود را جلوتر از پروردگار عالم ذکر کرده است، من یادم نیست این را در چه کتابی دیدم از معصوم است یا نه، این است که روی پاکت نوشته بود انه سلیمان داخلش نوشته شده بود انه ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾  ایشان اسم خودشان را مقدم بر پروردگار نکرده‌اند متن ﴿بِسْمِ اللَّهِ﴾  با جمله بعدش داخل بوده است ﴿وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾  علی یک آیه از حمد را خدا به بسم الله عنایت کرده است، اگر در داستان نوح و سوار شدن کشتی شان دیده باشید فقط بسم الله تنها را می‌گوید الرحمن الرحیم، ندارد یا یک آیه کامل از سوره حمد را به سلیمان عنایت کرد،

این را امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: این همان جمله است که من از روایت حضرت‌رضا (ع) استفاده کرده ام و در مقدمه امروز هم توضیح بیشتری دادم، به نظر من این پر قیمتی ترین حرف است که در کنار بسم الله در تمام کتاب‌ها زده شده است، «ألا فمن قرأها معتقداً لموالاه محمد و آله الطیبین»  بسم الله گو که باشد کسی که ولایت پیامبر (ص) یعنی سرپرستی، رهبری و معلمی او را نه به معنی دوستی تنها چون مخالف در «من کنت مولاه فعلی مولاه»  چنین گفته در حالی که ما وقتی می‌خواهیم یک لغت را معنا کنیم، قرینه‌ها را باید ببینیم، زمان را باید ببینیم، مکان را باید ببینیم، عظمت کار را باید ببینیم، این معنی ندارد که پیامبر (ص) حداقل ده هزار نفر را در بیابان پیاده کند و یکی دو روز هم بمانند رفته‌ها را به سرعت بفرستد بر گردانند و منتظر آن‌هایی که دارند می‌آیند بماند و بعد هم بگوید جهاز شتران را بردارید یک منبر برای من درست کنید در این گرمای منطقه غدیر آنها را معطل کند که بگوید هر کس مرا دوست دارد علی را دوست داشته باشد،

همین شما خودتان بودید این کار را می‌کردید برای این اعلام، امیر المؤمنین (ع) را خیلی‌ها دوست داشتند، مثل پیامبر (ص) خیلی‌ها هم امیرالمؤمنین (ع) را به خاطر این که تعصب جاهلی داشتند افرادشان به دست حضرت کشته شده بودند دوست نداشتند، خیلی‌ها هم خود پیامبر (ص) را دوست نداشتند و معلوم می‌شد ولایت در غدیر ولایت امارتی بوده است، ولایت حکومتی بوده است، یعنی من کارگردان که دارم از شما غایب می‌شوم، کارگردانی دین و دنیا و آخرت شما را به علی (ع) واگذار می‌کنم این موالاتی که در این روایت است موالات پیامبر (ص) تنها نیست 

«منقاداً لأمرها»  که واقعاً انقیاد از امر این ولایت داشته باشد ظاهراًضمیر «لأمرها»  به موالات برگردد چون ضمیر به نزدیک ترین کلمه بر می‌گردد، به دور تا نزدیک هست بر نمی‌گردد «منقاداً لإمرها»  تمام فرمان‌های ولایتی پیامبر و اهلبیت (ع) را گردن بگیرد، عمل کند «مؤمنا بظاهرها»  به ولایت تشریعی پیامبر و اهلبیت (ع) «وباطنها»  و به ولایت باطنی تکوینی پیامبر و اهلبیت (ع) ایمان داشته باشد یعنی یک آدم درست و حسابی اگر بسم الله را بگوید «أعطاه الله بکل حرف منها»  بسم الله 19 حرف است زبانیه آتش و موکلین بر آتش 19 تا هستند، که در روایات دارد هر کسی بسم الله را با این کیفیت بگوید از آن19 زبانه آتش در امان خواهد بود چون هم در وصف توحید، هم در وصف رحمت هم در وصف رحمانیت و هم در وصف عمل خودش بر وفق شرع است، هم در وصف ایمانش به ولایت تکوینی پیامبر و اهلبیت (ع) است «أعطاه الله بکل حرف»  عطا، مقام بالاتر اگر چیزی به مقام پایین تر عنایت کند می‌گوید عطاء عطا از خداست «أعطاه‌الله بکل حرفٍ منها»  به هر حرفی در مقابل هر واحدی از این سه قسمتی که گفتم «منقاداً لأمرهما مؤمناً بظاهرها و باطنها»  یعنی پروردگار عالم برای هر حرفی سه بار به او «افضل من الدنیا بما فیها من أصناف أموالها وخیراتها»  برتر از دنیا و آن چه در دنیا است از اصناف اموال دنیا و خیرات دنیا در برابر هر حرف بسم الله سه برابر چنین عطائی به او می‌کند 

«ومن استمع الی قار یقرؤها»  اگر آدم بسم الله را از کسی گوش دهد «کان له قدر ثلث ما للقاری»  به اندازه‌ای که خدا به قاری عنایت می‌کند به مستمع آن هم عنایت می‌کند، چه مستمعی همین مستمعی که گفتم با این شرایط «فلیستکثر أحدکم من هذا الخیر»  زیاد بروید سراغ بسم الله «المعرض بکم فانه غنیمه لایذهبن اوانه فتبقی فی قلوبکم الحسره» (5) بسم‌اللهی که دیگران از آن روی گردانده‌اند، بدبختهایی از آن اعراض کرده‌اند «فإنه غنیمه»  بسم الله گنج است بسم الله غنیمت است «لا یذهبن»  اوقات بسم الله از دست نرود «فتبقی فی قلوبکم الحسره»  که بعد از گذشتن عمر و وقت و زمان چیزی در قلب شما به جز اندوه و حسرت و پشیمانی نماند. 

______________________________

(1) بحار الانوار: 90/ 313، باب 17؛ الدعوات: 52، حدیث 131.

(2) الکافی: 2/ 163، حدیث 1.

(3) البرهان فی تفسیر القرآن: 1/ 100.

(4) البرهان فی تفسیر القرآن: 1/ 95 و 96.

(5) البرهان فی تفسیر القرآن: 1/ 96.

برچسب ها :