لطفا منتظر باشید

تفسير سوره حمد - جلسه سي و پنجم

(قم حوزه علمیه قم )
-

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمه المعصومین علیهم السلام 

برای آغاز از مقام ربوبیت حضرت حق که قرآن هم به همین هدف نازل شده ﴿ذلِک الْکتابُ لا رَیبَ فِیهِ هُدی لِلْمُتَّقِینَ﴾  که هدی در این آیه شریفه مصدر هست و معنی آن این است که سراسر قرآن مجید هدایت است.

باید به تمام معانی رب تکیه و توجه کرد. یک توجه قلبی، اعتقادی، ایمانی. به عبارت دیگر، این معانی باید با دل لمس شود که نگاه انسان به پروردگار عالم مالک واحد باشد که در این زمینه تحقق توحید در قلب ظهور کند که یک مالک بیشتر در این عالم نیست ماسوی الله مملوک این مالکند.

معنای دیگر ربّ مربی است یعنی یک فرهنگ جامع تربیتی کامل در این عالم بیشتر نیست و آن اسلام حضرت حق است ﴿إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ﴾  در سوره انعام آیه 153 می‌گوید ﴿وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ﴾  جمع می‌باشد یعنی هر چی فرهنگ غیر فرهنگ خداست. «فتفرق بکم» . حزب، حزبتان می‌کند و گروه و گروهتان می‌کند که نتیجه این دسته و گروه گروه شدن هم این است که مقابل هم صف آرایی می‌کنند که نمونه کوچک آن در بخش سیاست در کشور خودمان می‌بینیم. در بخش فرهنگی یک مصلح بیشتر در عالم نیست و آن خداست. که البته با نبوت انبیاء و نزول کتب، اصلاحگری می‌کند، بقیه آن افساد و فساد و مفسد است.

توجه به این حقیقت هم در کنار کلمه رب که از امور متضایفه باید دانست که مالک مملوک دارد، خالق مخلوق دارد، مصلِح مصلَح دارد، مربی مربا دارد. تمام سلامت فکر انبیاء و اخلاق انبیاء و عمل انبیاء و روش انبیاء و ائمه طاهرین (ع) مال همین توجه اعتقادی و ایمانی آنها به مفهوم رب بوده در همه زمینه‌ها که در حق پروردگار مهربان عالم به طور حقیقی استعمال می‌شود نه به صورت مجازی.

و نسبت به خودشان که تنها در این عالم او را مالک و مصلح مدبر خالق و مربی می‌دیدند و خود را مملوک این مالک و مخلوق این خالق و لایق تربیت مربی گیری وجود مقدس او می‌دانستند لذا هیچ راهی غیر از راه رب را طی نکردند و ملاحظه کردید در بعثتشان لبه تیز مبارزه ایشان با فرهنگهای ساخته شده و با بت پرستیها و با شرک و با کفر و با فساد بوده که همه اینها نتیجه این بوده که جامعه‌ها مالک واقعی را نمی دیدند و مملوک بودن خودشان را هم نمی‌دیدند یعنی از دو جهت غفلت داشتند: یکی جهت ربوبیت حق و یکی هم جهت مملوکیت خودشان. طبل آزادی می‌زدند وقتی مالک را نمی‌دیدند می‌گفتند: ما آزادی داریم ما استقلال داریم ولی انبیاء الهی می‌گفتند: ما عبدیم، ائمه طاهرین می‌گفتند: ما عبدیم، می‌گفتند: «انت المالک و انا المملوک» .

به همین خاطر هم کتاب خدا در تمام زمینه‌های زندگی، آنچه را از انبیاء و اولیاء الهی نقل می‌کند، در اتصال به ربوبیت نقل می‌کند تمام فسادها از همین ناشی می‌شده که مفسدین از این حوزه خودشان را خارج کرده بودند، از حوزه ربوبیت خارج نبودند، الله را قبول‌داشتند ولی توحید ربوبی نداشتند ﴿وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیقُولُنَّ اللَّهُ*﴾ . اما بحث فرهنگی که پیش می‌آمد تابع فرهنگ فرعون و نمرود و شداد بودند یا الان عده‌ای تابع فرهنگ بودا و عده ای هم تابع امپریالیسمی و عده ای کمونیستی و اسمهای متعدد که در دنیا هست، این بردگی به خاطر غفلت از مالکیت خدا و مملوکیت خود ﴿فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ﴾  این که خود را فراموش کردند که مملوکند همه کارخانه تولید فساد شدند اما آنهایی که یافته بودند مالک بودن خدا را و مملوک بودن خود را، حاضر نبودند در هیچ زمینه ای تحت تصرف چیزی باشند جز خدا.

حالا این آیات را دقت بفرمایید. نوح به مردم می‌گوید.

اعراف آیه 61 ﴿یا قَوْمِ لَیسَ بِی ضَلالَةٌ﴾  اینکه همین جوری میگویی من آدم گمراهی هستم دلیلی که نداری، ولی در من هیچ گمراهی وجود ندارد ولکن اگر می‌خواهید بدانید من چکاره ام می‌فرماید: رسول من رب العالمین. خیلی جالب است نوح می‌گوید: از طرف رب العالمین فرستاده شدم. من را کسی فرستاده که مالک جهانیان است، مربی جهانیان است؛ مدبر جهانیان است، مصلح جهانیان است. ببیند من می‌خواهم شما را از چه مهلکه ای نجات بدهم و به چه منبع خیر دائمی وصلتان بکنم. کارم این است ﴿أُبَلِّغُکمْ رِسالاتِ رَبِّی*﴾ . رسالات جمع است به معنی پیامهاست. آمدم که پیامهای این مالک و مربی را، این مصلح و مدبر را، این مالکی که ارحم الراحمین است به شما برسانم.

باز سوره اعراف ایه (104) ﴿وَ قالَ مُوسی یا فِرْعَوْنُ إِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ﴾ . که همان معانی که در مورد نوح که گفته شد در این آیه هم باید گفته شود، ببینید چینش کلمات چقدر معجزه آمیز است که اینجا باید رب به کار گرفته شود و به کار گرفته شده.

یونس آیه 37 ﴿وَ ما کانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یفْتَری مِنْ دُونِ اللَّهِ﴾ . این که می‌نشینید و می‌گویید قرآن یک دروغ ساختگی هست که به خدا چسباندند. نه این دروغ ساختگی نیست، ﴿وَ لکنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَینَ یدَیهِ﴾  این کتابی است که تمام کتابهای گذشته را تصدیق می‌کند ﴿وَ تَفْصِیلَ الْکتابِ﴾ . شرحی برهمه نازل شده های قبل است. ﴿لا رَیبَ فِیهِ﴾  جنس شک در این نیست. لا لای نفی جنس است.

 ﴿لا رَیبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ﴾ . شکی نیست که این کتاب از طرف مالک و مدبر و مصلح و مربی، جهانیان است. این نسخه تربیتی خداست این فرهنگ تربیتی پروردگار عالم است.

سوره مریم آیه 65 عرض کردم همه شئون انبیاء و غیر انبیاء در قرآن به رب تکیه داده شده ﴿رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَینَهُما﴾ . مالک همه آسمانها و زمین و هر چه بین آسمانها و زمین است. خالق و مربی و مصلح همه هست. بر این اساس به خاطر فاء جمله بعد است که فاء تفریع است حالا که روشن است او رب السموات و الارض وما بینهماست ﴿فَاعْبُدْهُ﴾ . فقط او را عبادت کن چون همه کاره اوست. منشا، مبدا، معین، مصور، که همه اینها در ربوبیت او هست ﴿وَ اصْطَبِرْ لِعِبادَتِهِ﴾ . واصطبر، که صبر در اینجا در باب افتعال رفته ﴿وَ اصْطَبِرْ لِعِبادَتِهِ﴾ . بایست. از فضای بندگی پروردگار تکان نخور. یعنی وقتی او رب السماوات‌والارض وما بینهماست هزاران فرهنگ هم که در مقابلت قد علم کنند هزاران اسم که قد علم کنند، از عبادت جدا نشو.

 ﴿وَ اصْطَبِرْ لِعِبادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیا﴾  آیا برای وجود مقدس او از نظر معانی حقیقی هم نامی، خبری، داری، بشود به کسی گفت الله و خالق و رب مطلقا.

چه سؤال جالبی؟ سؤالی که یک پاسخ بیشتر ندارد. نه. هم نام او در معانی آن نامها و در آثار آن نامها در عالم وجود ندارد.

آیه 70 طه داستان به سجده افتادن جادوگران را مطرح کرده. آنها خیلی دقیق رب را فهمیدند. یعنی مالک مدبر متصرف مصلح را خیلی خوب می‌فهمیدند با ابزار جادویی خودشان؛ زیرا اینها چیزی را دیدند، که دیدند هان! این جنبه طبیعی و بشری و فرهنگ انسانی و جنبه تصرفات مخلوقی ندارد. اینها این چوب دستی را در دست موسی دیدند چوب را انداخت روی زمین تبدیل به «حیه تسعی» .

مار عظیم پر شتابی شد زنده، جاندار، با شعور و یک تپه کامل ابزار ساحران را یک لقمه کرد و فرو داد و بلعید. و بعد هم موسی آمد دست گذاشت او را گرفت همان چوب شد با همان طول با همان وزن، هیچی هم به او اضافه نشده بود، حتی چوب یک خورده شکم نیاورده بود حالا چند تن ابزار سحره را بلعیده بود ﴿فَأُلْقِی السَّحَرَةُ سُجَّداً. قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسی﴾  اینجا معلوم میشود پای یک مالک یک مدبر و یک مصلح، یک متصرف در کار هست که همه ما را و فرعون و فرعونیان از حوزه مربیگری او فرار کردیم، عالمانه گفتند: ﴿آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسی﴾  شدید هم تهدید شدند. و ﴿فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیدِیکمْ وَ أَرْجُلَکمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ﴾  من دارتان می‌کشم دست و پاهیتان را راست و چپ قطع می‌کنم، آن مالکیت و مدبریت را و مملوکیت خود و اشیاء را واقعا لمس کردند، گفتند: ﴿فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ﴾  هر کاری می‌خواهی، بکن. ما از این رب برگشتی نداریم ما نه پولت را خواستیم، نه مقامات را، نه تشویقات را ابدا.

آیات دیگر. ﴿رَبُّ کلِّ شَی‌ءٍ﴾ . ﴿رَبِّ مُوسی وَ هارُونَ*﴾ . ﴿رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ*﴾  هر کدام در جای خود معانی وسیعی دارد. ﴿رَبُّ آبائِکمُ الْأَوَّلِینَ* رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ* رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ رَبَّ هذَا الْبَیتِ﴾  «رب الفلق رب الناس»  آیات می‌خواهد بگوید مالکیت من را ببینید و همه جا مملوکیت مخلوق را ببینید. هیچکس نیست و هیچی نیستید، همه تحت تصرف من هستید. همه مملوک من هستید. یک راه نجات برای شما می‌ماند که من را عبادت کنید.

یک وقت یک جوان آمد پیش من و گفت من به آفریده شدن خودم راضی نیستم. بهش گفتم راضی به آفریده شدن خودت نیستی دلت می‌خواهد به روز گاری که نبودی برگردی. ﴿لَمْ یکنْ شَیئاً مَذْکوراً﴾  می‌خواهی، به عدم برگردی؟ گفت: بله. گفتم اگر تا قیامت دعا بکنی خدا بنا ندارد این دعا را مستجاب کند. تو را برنمی گردانند به عقب. اینجا هم برای همیشه متوقف نمی‌کند، لحظه به لحظه تو را به سوی جلو حرکت می‌دهد. دعا بکنی که من را آزاد بگذار. هر کاری دلم می‌خواهد بکنم، جهنم من را نبر، می‌برد، این که نمی شود. راه سوم: اینکه کلام پروردگار را گوش بدهی تا او نیز تو را بهشت ببرد اگر نجات می‌خواهی. این آیات می‌گوید: ربوبیت او همه جاحاکم است، مالکیت او همه جا حاکم است، مدبریت او همه جا حاکم است، مملوکیت کل مخلوقات هم همه جا ثابت است. در هر صورت ما میدان گردنکشی و معصیت که آثار آن به ما برنگردد نداریم.

 «وقد یطلق من دون اضافه و تقید شی»  گاهی کلمه رب را ما آزاد از همه چیز می‌بینیم، رب است، الف و لام ندارد، چه معنایی از این رب بگیریم. «فیراد مطلق التربیه من جمیع الجهات»  در اینجا رب معنای تربیت دارد از جمیع جهات. تربیت تکوینی، تربیت تشریعی، تربیت جسمی، تربیت روحی، مثل این آیات «کما فی بلده طیبه و رب الغفور سلام قولا من رب رحیم أغیر الله ابغی ربّا»  من را دعوت می‌کنی ای قوم، ربی غیر خدا را انتخاب بکنم. اصلا ربی غیر خدا وجود ندارد که، من انتخاب بکنم؟

ببیند اینجا رب مطلق ذکر شده. ﴿أَ غَیرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبًّا﴾ (1)

همه مرعوبند. یک رب فقط وجود دارد. شما می‌گویید غیر او یک رب دیگری انتخاب کن. البته خیلی دور نمایی بحث شد، لطائف و دقائق کنار رب بسیار است.

کلمه‌عالمین را چند جور معنا کرده‌اند گاهی صنفی معنی کردند عالمین، یعنی عالم نباتات، عالم جن، عالم انس، عالم حیوان، آدم وقتی در قرآن مجید دقت می‌کند می‌بیند عالمین در دو مورد ذکر شده، یکی مردم روزگار معین، مثل ﴿یا بَنِی إِسْرائِیلَ*﴾  ... ﴿فَضَّلْتُکمْ عَلَی الْعالَمِینَ*﴾  این عالمین به معنی مردم کل روزگار نیست به معنی مردم زمان خودشان هست که ما شما را برتری داده‌ایم معلوم هم نیست برتری، برتری ارزشها باشد. برتری بر فرعونیان. نابودشان کردیم و شما را فوق آنها قرار دادیم.

اگر منظور از عالمین در بنی اسرائیل یا ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاک وَ طَهَّرَک وَ اصْطَفاک عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ﴾ (2)

تمام مردم روزگاران باشد با آیه ﴿کنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ﴾  باید چه جوری برخورد بکنیم خیر در آیه به معنی افعل تفضیل است شما بهترین امت هستید در تمام عالم، یک ﴿فَضَّلْتُکمْ*﴾  معلوم می‌شود عالمین مقید به زمان خاص است. ﴿کنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ﴾  معلوم می‌شود امت برتر بر کل امتها. یعنی از این آیه می‌فهمیم مراد از عالمین در آیه مریم و بنی اسرائیل، مردمان روزگار خودشان است.

اما عالمین در حمد ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ﴾  آحاد موجودات است. تک تک موجودات، هر چی که هست ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ﴾  کدام رب؟ پشت سر آن می‌گوید الرحمن الرحیم مالک و مصلح و مربی و مدبری که نسبت به تربیت‌شدگان او رحمت بی نهایت دارد. این هم یک درس جالبی هست به 3 طایفه پدران، حوزه، اساتید فرهنگی که تربیت شما بر اساس مهر و محبت باشد نه خشم و کینه، نه کتک، نه زجر. اگر چه امر به معروف واجب است. ولی طوری وعظ بکن که قلب گنهکار نشکند.

یکی از نکات جالب قرآن این است که پروردگار گناهکاران حتی رده بالا را بیمار می‌داند ﴿فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ*﴾  است. مرض هم ذاتی نیست‌عارضی و قابل علاج است. اینکه هر کجا که برای تبلیغ تشریف می‌برید اولا: از سخنرانی با تن صدای بالا بپرهیزید. فریاد نکشید. چون فریاد در قرآن به عنوان یکی از عذابها شمرده شده است. ﴿إِنْ کانَتْ إِلَّا صَیحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ﴾  این فریاد اعصاب مردم را می‌کوبد. اما تن صدای نرم، شمرده همراه با موج محبت و دلسوزی، فوق العاده جواب می‌دهد.

امیر المومنین (ع) هر وقت حضرت حسین را نگاه می‌کرد می‌فرمود: یا عبره کل مومن ای سبب گریه هر مومن. یا خود حضرت دارند که: «انا قتیل العبراهِ» (3). من برای این روایت یک معنای دیگر دارم. من کشته اشکم. یعنی پیراهن عثمان را بردند شام، معاویه بلند کرد و کینه ما را با نشان دادن پیراهن به دل مردم وارد کرد. اینقدر داد مظلومیت عثمان را زد که مردم آتش گرفتند اشک ریختند و آماده شدن برای انتقام از امیر المومنین و حضرت مجتبی و حضرت سید الشهداء، انا قتیل العبرات من مقتول همان گریه‌های ساختگی هستم.

______________________________

(1) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم: 4/ 20.

(2) آل عمران (3): 42.

(3) وسائل الشیعه: 14/ 422، باب 37، حدیث 19506.

برچسب ها :