لطفا منتظر باشید

تفسير سوره حمد - جلسه سي و نهم

(قم حوزه علمیه قم )
-

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمه المعصومین علیهم السلام 

امروز به خواست خدا بحث در مالک یوم الدین به آخر برسد البته در حدّی که مطالعه شده و یادداشت برداری شده و الا مفاهیم قرآن مجید به فرمود پیغمبر «لا تحصی عجائبه»(1)

بحث بعد آی شریف ایاک نعبد و ایاک نستعین است که یک بحث مختصر ادبی دارد مصادیق متعدد عبادت است، عبادت حق عبادت باطل و توضیحی در این که ما کمک خواهی از پروردگار را انحصاری اعلام می‌کنیم و ایاک نستعین الان نمی دانم آیه بعد چند جلسه طول می‌کشد ولی دریای مسائل در اهدنا الصراط المستقیم است‌و آی بعدش که پیوند با این آیه دارد. فکر کنم در حدّ لازم مالک و کلمه دین توضیح داده شد یک لطایفی از کلمه یوم و یک نگاهی پاداش و کیفر قیامت باقی مانده که با هم سیر می‌کنیم.

طبق مطالب قرآن و روایات، معنای یوم همه جا محدود به حدّ معین «من طلوع الشمس الی غروبها»(2) نیست گاهی معنا حد ندارد، حدود ندارد، چهارچوب ندارد، امیرالمؤمنین می‌فرماید: الدّهر یومان روزگار دو روز است یعنی دو روزگار است دو زمان است، دو وقت است، «یوم لک و یوم علیک» (3) یک روزگاری است که به نفع تو است. و روزگاری که بر ضرر توست.

البته ما یک موقعی تمام جریاناتی را به نفع خودمان برمی گردانیم باید زمین برگشت به نفع خود را فراهم کنیم. در این زمینه من توضیح نمی دهیم، شما فقط به آیاتی که کلمه خسارت در آن به کار رفته مراجعه کنید آنجا می‌بینید که روزگار چگونه علیک می‌شود و جهت دهی روزگار در علیک شدن کار خود انسان است و یوم لک جهت دهی جریانات و روزگار به نفع خود اینطور که از آیات قرآن استفاده می‌شود با ایمان و عمل صالح، اخلاق حسنه و تقوا میسر است. در ذیل این روایت شما می‌توانید از قرآن کریم و سایر روایات به خصوص از خود نهج البلاغه مسائل مهمی را استخراج کنید. باز در نهج البلاغه دارد حضرت ألا و انّ الیوم المضمار اسم‌مکان است یوم یعنی روزگاری که بسر می‌برید این روزگار که روزگار دنیا است روز مضمار است یعنی روز تمرین کردن است و قدم از سباق، امّا فردا بعد از این روزگار روز مسابقه است وَ السَّبقه الجنّه به قول امروزی‌ها کاپ طلایی مسابقه را فردای قیامت که بهشت، به تمرین کرده‌ها در دنیا می‌دهند و «وَ الغایه النّار»(4)

آنهایی که در قیامت نمی توانند در این مسابقه برای برد بهشت شرکت بکنند جایگاهشان آتش دوزخ است.

تمام مسائل مربوط به تمرین هم در اختیار ما قرار داده شده، میدان تمرین هم دنیا است و اما ورزش هایی که باید برای تمرین انجام بدهیم که فردا در مسابقه شرکت بکنیم و ببریم همین عبادات و ترک محرمات است. چون کلمه یوم در قرآن کریم است و هم در نهج البلاغه، هم در روایات اغلب محدود به حدّ معین استعمال نشده، ابداً در برابر لیل به کار گرفته نشده، خدای متعال نهار را در مقابل لیل آورده که او معنای محدودی دارد «من طلوع الشمس الی غروبها» ﴿انّ فی اختلاف اللّیل و النهار(5).

یا در سور یاسین و سوره‌های دیگر که نهار با لیل استعمال شده.

کلمه یوم خیلی جاها استعمال شده است یوم القیامه، یوم الحسره، یوم التغابن که در آن روزگار، این قیامت این حسرت این تغابن حدودی ندارد کاری هم به طلوع الشمس الی غروبها ندارد یا در آیاتی که مربوط به عالم طبیعت است سور اعراف آی 54 ﴿خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیامٍ.

ما می‌دانیم که پدید شب و روز مال گردش زمین به دور خودش است که ساعتها به نصف زمین خورشید نمی تابد آن وقتی که آن قسمت زمین از نگاه خورشید پنهان است، آن مقداری که خورشید به آن می‌تابد روز است. اما این ستّه الایام ابداً کاری به غروب شمس و طلوع شمس ندارد، ایام در اینجا به معنای دوره است، به معنی روزگار است در شش دوره. که البته دانش جدید تکون آسمانها و زمین را گره زده به میلیاردها سال مثلًا دربار زمین می‌گویند چهار میلیارد و پانصد میلیون سال است که از آفرینش زمین گذشته، دربار خورشید می‌گویند شش میلیارد سال است که این دو تا عدد من را به یک معجز هدایت کرد.

ببینید الان ابزار بسیار بالایی که کشف شده فرض بکنید می‌آیند اجرام را با آن ابزار بررسی می‌کنند حدود سال را دست می‌آورند حالا توی پرانتز یک کتابی در موز برینتیش در کتابخان جنب موز برینتیش انگلستان است که من آن کتابخانه را در لندن دیده ام، خیلی کتابخان واقعاً با عظمتی است حدود هفت سال پیش‌که من در لندن این کتابخانه را چهار پنج ساعت می‌گشتم، هفتاد درصد کتاب هایش، کتاب های اسلامی و خطی و چاپی است، قفسه بندی این کتابخانه را اگر طولی بکنند یعنی همه را در بیاورند کنار هم بچینند به صورت طول بالای هزار کیلومتر می‌شود، در این کتابخانه یک کتابی بود، کتاب تحقیقاتی آن زمانی که انگلیسی‌ها زمان قاجار تسلط به همه چیز این کشور داشتند، وجب به وجب خاک این کشور را بلد بودند نقشه کشیدند، نوشتند این کتاب حدود هزار صفحه بود عکس مجموع فرشهایی که در ایران در مناطق مختلف بافته می‌شود در این کتاب بود، شرح داشت که مثلًا این قالیچه در عشایر لرستان بافته شده، بعد خاک را، آب را از نظر املاح ارزیابی کرده بودند و نوشته بودند گوسفند در منطق لرستان که علف این خاک را خورده و آب آن منطقه را خورده، بر اساس ارزیابی علمی خاک و آب و پشمی که روی پشت این گوسفند روییده شده این فرش می‌تواند تا 312 سال سلامت خودش را حفظ کند.

الان که دستگاه‌ها و ابزارهایی ساخته شده که جمجم مرده را می‌آورند ارزیابی می‌کنند و حدود سال مرگش را می‌گویند بعضی از جمجمه هایی که در هند پیدا شده با سنجش این ابزار که البته نمی گوییم که خیلی دقیق است ولی 90 درصد احتمال صحّت در آن است اعلام کرده اند که صاحبان این جمجمه‌ها 15 میلیون سال قبل از دنیا رفته اند.

دقیق می‌آیند نور، جرم، اتم های نور و اتم های خاک را ارزیابی می‌کنند یک عمر احتمالی از آن در می‌آورند. من در این آزمایشگاهها رفته ام و چیزهایی را هم دیده ام، واقعاً مسائل علمی جالبی را نشان می‌دهند، همه چیز علم قابل رد نیست، قابل بطلان نیست اینجوری نیست که ما یک پارچه بگوییم که قرآن و روایت برای ما بس است و زندگی را اداره می‌کند، اینکه می‌نشیند حساب می‌کند 35 سال پیش این فرد نیروی هوایی را آرمسترانگ را، در این سفینه بنشانم چند کیلومتر برود و آنجا چه جوری جدا بشود از این سفینه و آرام روی کر ماه فرود بیاید اینها که قابل انکار نیست.

می گویند عمر زمین چهار میلیارد و پانصد میلیون سال، خورشید شش میلیارد سال است یک زمانی می‌گفتند زمین یک قطعه ای بوده که از خورشید جدا شده و بعد بر اساس نیروی جاذبه در این فاصله قرار گرفته است. از عجایب است که حضرت باقر چنان که در روایت السماء والعالم بحار و کتاب الهیئه و الاسلام مرحوم سید شهرستانی این مسئله را قبول ندارد.

حضرت باقر خلقت زمین را مستقل از خورشید می‌داند و اگر یک قطعه ای بوده که از جرم خورشید جدا شده باشد باید عمر ایشان هم الان شش میلیارد سال باشد ولی این تفاوت سن نشان می‌دهد که خلقت خاص خودش بوده، بنابراین کلمه یوم، اختصاص به روز ندارد معنای مطلق و بی قید هم دارد.

اما نهار، نه جریان طلوع و غروب خورشید در آن لحاظ شده و جعلنا النّهار معاشا(6) در سور عم یتساءلون یعنی: من طلوع الشمس الی غروبها را برای کار وکوشش و کسب و به دست آوردن رزق و روزی قرار داده ام. وقت که باز یک کلمه عربی است، یک زمان محدود است به شئ از عمل یا یک شئ از یک حادثه یا یک جریان است، وقت نماز که خیلی هم محدود است وقت جنگ، اوقات نماز اما کلمه حین قطعه ای است که زمان را می‌گوید ولی مبهم و محدود می‌گوید حین من الدّهر(7) بخشی از روزگار کی و چی و چه مقدار دیگر نشان نمی‌دهد ﴿و لکم فی الارض مستقرٌ و متاع الی حین(8)

تا یک زمانی دیگر زمان را معین نمی‌کند به قوم یونس نمی‌گوید بعد از توبه شما و دفع از عذاب شما، صد سال دیگر زنده می‌مانید و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین.

البته این آیه 36 سوره بقره است مربوط به هبوط آدم و ابلیس که ﴿قلنا اهبطوا منها جمیعا و لکم فی الارض مستقرٌ و متاعٌ الی حین اما کلمه یوم همانطور که عنایت فرموده اید مطلق ذکر شده «یوم القیامه، یوم الآخر، عذاب یوم عظیم،» 

 ﴿یوْمَ یحْشُرُهُمْ جَمِیعاً﴾ ، ﴿یوْمَ ینْفَخُ فِی الصُّورِ﴾ ، ﴿یوْمِ الْبَعْثِ﴾ ، ﴿یوْمَ تَشْهَدُ عَلَیهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ﴾  که به معنای زمان مطلق است.

دین را هم که عرض کردم دو معنا اصلی برای آن گفته‌اند یکی پاداش و جزا که معنی التزامی است، یکی هم به معنای قوانین و مقررات که بعدا عرض می‌کنم. به معنای جزا سور مبارک نور آی 24 و آی 25 ﴿یوْمَ تَشْهَدُ عَلَیهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یعْمَلُونَ﴾  روزی که زبان این‌ها، دست اینها، پای اینها به آنچه که تا آخر عمرشان انجام می‌دادند بما کانوا یعملون کانوا و یعملون ماضی استمراری است البته مجرمین حرفه ای را می‌گوید، اینجوری است که روز قیامت همه زبانشان دستشان، پاهایشان بر ضدشان شهادت می‌دهند، اینها مربوط به مجرمین حرفه ای است چون ما آیات توبه را داریم، آیات عفو را داریم. روایاتی را داریم که در آن روایات می‌گوید خداوند نسبت به تائب هم به زمین می‌گوید کتمان کن خبرت را از او، هم به اعضاء و جوارح می‌گوید کتمان بکنید تشهد علیهم علی در اینجا به معنی ضرر، بر ضدشان شهادت بدهند.

وقتی شهادت داد که صاحب من، با من 60 سال غیبت کرده، افتراء زده، دستش 60 سال ظلم کرده اختلاس کرده، دزدی کرده، توی گوش مظلوم زده، 60 سال 70 سال، قدم به مجالس گناه گذاشته این جزاء دارد پاداش دارد کیفر دارد. یومئذٍ یوَفّیهم الله دینهم الحق یعنی‌پاداش حق پاداش بدون ظلم و یعلمون انّ الله هو الحق المبین(9)

در سور نور، درصافّات آی 53 أءنّا لمدینون کفّار و مشرکین مکه استعجاب داشتند از این که آن بدن خاک شده زنده بشود، بعد وارد قیامت بشود، بعد به اعمال پاداش بدهد با تعجب می‌پرسیدند أءنّا لمدینون مدینون در اینجا به معنای مجزیون است، به معنای محاسبون است.

خوب یک حدیثی هم نقل شده است از رسول خدا صلی الله علیه و آله الکیس من دانَ نفسه و عمل لما بعد الموت(10) قیامت که قطعی است اینها که سؤال می‌کنند سؤالشان را با وجود خودشان می‌شود جواب داد، در آخر سور یاسین است و ضرب لنا مثلًا و نسی خلقه قال من یحی العظام و هی رمیم قُلْ یحییها الّذی انشأها اولّ مرّهٍ(11)

این که تو می‌گویی این استخوان خاک شده چگونه در قیامت دو مرتبه زنده می‌شود، ما این که آفریدیم اول خاک بوده، حالا که خاک شده دوباره همان کار روز اول را می‌توانیم انجام بدهیم شما وقتی بمیرید و خاک بشوید ما این بدن را به شما برمی‌گردانیم.

چند وقت پیش یک دکتری با من تماس گرفتند که زنده شدن مردگان برای من یک امر ثابت و مسلّم است، گفتم: از طریق قرآن، گفت:

نه، قرآن سر جایش خودش، روایت هم سر جای خودش، گفت: با تخصصی که من دارم کرم ابریشم این برگ سبز را که می‌خورد بعد نوبت بافت پیله می‌شود این پیله را می‌بافد به صورت بیضی و خودش هم در این پیله کاملًا حبس می‌شود و بعد هم عمرش در خود پیله که برای او قبرش می‌شود، خود او در این پیله می‌میرد و بعد از مدتی هم به صورت پروان ابریشم پیله را سوراخ می‌کند و بیرون می‌آید یعنی همان کرم مرده به صورت پروانه در می‌آید.

بیشتر این پروانه‌ها که در کلاس‌های دبیرستان هم خوانده‌اید یا خوانده‌ایم اسمش را می‌گذارند دگردیسی، یعنی انتقال از وضعی به وضع دیگر، کرم توی پیله کاملًا می‌میرد تمام علایم حیات را از دست می‌دهد ولی بعد به صورت پروانه با پر زیبا و با چشم مرکب زنده می‌شود پر می‌زند، حالا قیامت که قطعی است الکیس من دانَ نفسه زرنگ آن است که از خودش حساب بکشد توی همین دنیا و عمل لما بعد الموت باز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم دارد که حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا و زنوا انفسکم قبل ان توزنوا وتأهبوا للعرض الاکبر علی من لا تخفی علیه اعمالکم(12)

که این بخش آخر روایت از یک آیه قرآن گرفته شده این روایت در بحار الانوار و تحف العقول و در دیگر کتب روایی آمده است.

حالا این روایت دوم که خواندم خیلی برای من تعجّب آور بود که یکی از مفسرین مشهور اهل سنّت قال رسول الله را قیچی کرده و ابتدایش نوشته قال عمر ابن خطاب حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا و زنوا انفسکم قبل ان توزنوا که اینجور حرفها به ایشان نمی خورد، اینها با روایات دیگر پیغمبر هماهنگ است که حضرت می‌فرماید خودتان حساب خودتان را برسید قبل از اینکه به حسابتان برسند، اگر خودتان پرونده تان را منظم پر بکنید آنجا دیگر حسابی نخواهید داشت چون خداوند پنج نوع حساب برای قیامت مطرح کرده یکی هم به غیر حساب، یعنی پرونده یک عده را اصلًا نگاه نمی کند چرا؟

چون دو بار آدم را که رسیدگی نمی کنند، آدم خودش با ایمان، با عمل، با اخلاق، با منش درست پرونده اش را پر بکند قیامت دیگر پرونده را باز نمی کنند، حساب نمی کنند، خودتان وزن بکنید قبل از اینکه وزنتان بکنند. به دو آی سور مبارک اعراف 7 و 8 اوایل سوره مراجعه کنید مسئله وزن آنجا مطرح است و تأهبوا للعرض الاکبر برای عرض اکبر خودتان را آماده بکنید که مقابل کسی قرارتان می‌دهند لا تخفی علیه اعمالکم سور حاقّه دارد آی 18 یومئذٍ تعرضون یعنی آن روز شما را بر خدا عرضه می‌کنند لا تخفی منکم خافیه هیچ پنهانی از شما برای او پنهان نخواهد بود.

و امّا یک نمونه از پاداش پروردگار هم به مناسبت مالک یوم الدّین بگویم و یک نمونه از جزاء و کیفرش را، شما عنایت بکنید برای تقریباً به دست آوردن وضع قیامت، به سه تا کتاب مراجعه کنید جلد هفت، هشت و نه بحار چاپ ایران و هم چاپ بیروت، جلد دوم علم الیقین مرحوم فیض کاشانی که بسیار پر مایه است و جلد هشتم المحجّه البیضاء که آخرین بخش کتاب است البته من این روایتی که الان می‌خوانم از معانی الاخبار صدوق گرفته ام عن النّبی (ص) یا علی اذ کان یوم القیامه وقتی قیامت بر پا بشود أقعد أنا و أنت و جبرئیل علی الصّراط من و تو و امین وحی کنار صراطیم فَلَمْ الا یجز احداً کسی از این جاده که آخرش بهشت است نمی تواند رد بشود من کان معه کتابٌ فیه براءهٌ بولایتک(13)

با توحید خالص و نبوت من کسی نجات پیدا نمی کند این کلید سه تا دندانه دارد. یک دندانه توحید است، یک دندانه اش نبوت است، یک دندانه اش ولایت تو است که ولایت هم شما به مجمع البحرین مراجعه کنید ایشان خیلی زیبا ولایت را معنی کرده در باب ولی و معنی اش هم با کمک گرفتن از آیات و روایات است، من متن معنی ایشان را می‌خوانم ولی شما مراجعه کنید که صفحه و جایش را پیدا کنید که برای مستمع خیلی اثرش بیشتر است بخصوص اول باید عظمت مولف کتاب را برای مستمع گفت بعد عظمت کتاب را بعد روایت خواند، در جا روایت نخوانید جایگاه فیض، جایگاه‌کلینی را، جایگاه صدوق را برای مردم در حد یک ربع بیان بکنید بعد عظمت کتاب را، بعد روایت را.

الولایه بالفتح محبه اهل البیت و أتباعهم فی الدّین وامتثال اوامرهم و نواهیهم و التأسی بهم فی الاعمال و الاخلاق(14)

این ولایت است، ولایت خیلی ساده نیست که قلبی تنها نیست و محبت تنها هم نیست که من بگویم عاشق علی و اهل بیت هستم، پس من دارای ولایت هستم نه، ولایت یک امر مرکب است، بسیط است، جهت قلبی خالی نیست محبه اهل البیت واتباعهم فی الدین چون بعد پیغمبر، حوادث جدید پیدا شده، احکام جدید لازم بوده، هر کسی نمی‌تواند به نظر خودش عمل کند این جریان یا این معاملات جدید که پدید آمده یا این سفرها اینجور عمل بکنید. اصلًا ائمه طاهرین انتخاب شده اند که قرآن را توضیح بدهند، سنّت را توضیح بدهند، حقایق را برای مردم بگویند، مردم را راهنمایی بکنند، این چنین ولایت ائمه را قبول کردن راهی است که منتهی به بهشت می‌شود.

«الّا من کان معه کتاب فیه برائه بولایتک»(15) مگر جواز ولایت تو را داشته باشد نه فقط جواز توحید و نبوت آن جوری دین ناقص است. آنکه جواز ولایت را دارد عبور می‌کند مالک یوم الدّین خداوند پاداش آن توحید نبوت ولایتش را خواهد داد.

جابر ابن عبدالله انصاری نقل می‌کند «قال لنا رسول الله (ص) ألا احدّثکم بغرف الجنّه» دلتان می‌خواهد مقامات بهشت را برای شما بگویم، «قال قُلْتُ بلی یا رسول الله» من گفته ام به جای هم جمعیت بله یا رسول الله «بأبینا أنتَ و امّنا» پدر و مادرمان فدایتان بشود «قال انّ فی الجنّه غرفاً من اصناف الجوهر کلّه» تمام مقامات و غرفه‌ها و منازل و کاخ های بهشت از انواع اشیاء گرانبهاست، از آن آجر سه سانتی‌ها و سنگ، این حرفها نیست از اشیای گرانبها جوهر یعنی شئ ای که گرانبهاست که فارسی آن می‌شود گوهر. «یری ظاهرها من باطنها و باطنها من ظاهرها و فیها»(16) از داخلش بیرونش پیداست و از بیرون باطنش پیداست حالت شیش سکوریت که خیلی ضخیم است شش میل، هشت میل، ده میل، آن جسم هم یک جسمی است که آدم داخل این غرفه بنشیند همه جای بهشت را می‌بیند بیرون باشد همه جای داخل غرفه را می‌بیند و در این غرفه‌ها «من النّعیم و اللّذّات و السّرور»

اینجا ما می‌دانیم آیات قرآن بخشی از نعمت های بهشت را بیان کرده، دو سه تا چشمه را فرموده، تخت را فرموده، زینت های اهل بهشت را فرموده، راحتی را فرموده. اما آنچه که پیغمبر می‌خواهند بفرمایند، غیر آنهایی است که در قرآن و روایات بیان شده، دراین غرفه‌ها من النّعیم و اللّذّات و السّرور ما لا عین رأیت چشمی تا حالا ندیده و لااذن سمعت گوشی هم نشنیده و لا خطر علی قلب بشر با چهل و پنج سال تمرین عبادت و اخلاق که برای ما انجامش آسان است انسان به این نعمت های ابد خواهد رسید.

امّا کیفر یک بخشی را من از قرآن برای شما می‌گویم در این کتابهایی که آدرس داده ام در روایت هم نوع کیفرها هم بیان شده، سور مبارک واقعه که من کلّش را در شش جلسه در دو سه تا شهرستان تفسیر کرده ام آنها پیاده شود و جداگانه چاپ شود به عنوان نگاهی به قیامت. چون تمامش سور واقعه است و روایت و داستان های خیلی مهم، کتاب خیلی جالبی می‌شود. ثمّ انّکم ایها الضالّون المکذّبون گمراهان منکر قیامت لآکلون من شجر مّن زقّوم(17)

باید از درختی که از زقّوم است شما بخورید که یک عربی اینجا بلند شد به پیغمبر گفتند: زقّوم چیست؟ خوب نمونه‌اش در دنیا نبود که پیغمبر بگوید برو دکان فلان عطّاری توی آن شیشه نوشته زقّوم، نمونه اش را ببین اصلًا نمونه‌اش در دنیا نیست ولی پیغمبر آثار زقّوم را برای این عرب بیان کرده و فرموده‌اند: اگر یک قطره اش را به هفت دریا در دنیا که همه به هم وصل هستند، خدا بیندازد تمام موجودات زنده دریا نابود می‌شوند و می‌میرند. برای چند لذّت نامشروع و روابط نامشروع، چند روز ربا، چند روز صندلی‌ظالمانه، ببینید این احمقها خودشان را گرفتار چه عذابی می‌کنند در روز دین. لآکلون من شجر من زقّوم باید بچشید، فمالئون منها البطون شکمتان باید از این زقّوم پر بشود فشاربون علیه من الحمیم روی این غذای زقّوم هم باید آبی که از آتش جهنم جوشانده است که می‌گویند: خورشید شعله اش که وصل به خودش است بیست میلیون درجه دارد حالا خدا می‌داند آتش جهنم چه حرارتی داشته باشد از آن آب جوشان جهنم، روی این غذا باید بخورید فشاربون شرب الهیم و می‌خورند مثل شتر تشنه ای که به آب رسیده واقعه آی 51 تا 55.

خداوند به حقیقت اهل بیت و حقیقت قرآن به ما توفیق بدهد که دنیایی بر اساس قرآن و اهل بیت بسازیم و تمام بکنیم و روز قیامت از این عذابها نجات داشته باشیم

______________________________

(1) تفسیر نور الثقلین: 1/ 287، سوره بقره آیات 269 به بعد.

(2) التحقیق فی کلمات القرآن: 14/ 280.

(3) نهج البلاغه: حکمت 396.

(4) نهج البلاغه: خطبه 28.

(5) یونس (10): 6.

(6) نبأ (78): 11.

(7) انسان (76): 1.

(8) بقره (2): 36.

(9) نور (24): 25.

(10) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم: 3/ 289.

(11) یس (36): 78- 79.

(12) تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر: 1/ 48؛ بحار الانوار: 67/ 73، باب 45، حدیث 26.

(13) معانی الاخبار: 35.

(14) مجمع البحرین: 1/ 462.

(15) تفسیر نور الثقلین: 1/ 22.

(16) المحجه البیضاء: 8/ 369.

(17) واقعه (56): 51- 52.

برچسب ها :