تفسير سوره حمد - جلسه چهل و یکم
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمه المعصومین علیهم السلام
عبادت که در «ایاک نعبد» مطرح است به معنای عامش تسلیم بودن، گردن سپاری در برابر پروردگار است و بعد از این حالت تسلیم و انقیاد و گردن سپاری اطاعت از حضرت حق است. این عبادت عبادت مثبت است، عبادت حق است امّا به همین معنای عام انقیاد و گردن سپاری و تسلیم بودن در برابر غیر حق اگر واقع بشود، این عبادت منفی است همان ضلالت و گمراهی است و به فرمود قرآن مجید هم سرمای وجودی خود را در معرض تباهی و ضایع شدن قرار دادن است.
در آیات قرآن ملاحظه کردهاید که اینگونه عبادات قاتل استعدادهای انسان است آن استعدادهایی که انسان را به سعادت، به امنیت، به خوشبختی، به کمال، به تبدیل شدن به شجره طیبه میرساند و در این نوع عبادت انسان در چرخ شهوات و خواسته های فرهنگ فرعونها و طاغوتها و شیاطین قرار میگیرد و آن وجود انسانی به فرمود قرآن مجید نابود میشود و دیگر از عنوان انسان بودن در میآید که خدای متعال کسانی که از عنوان انسانی بودن در میآیند یا با تعبیر صریح از آنها یاد میکند مثل عنوان فاسق که مصدر فسق و این لغت قبل از کتاب خدا در بین اعرابی که نخلستان خرما داشتند استعمال میشده. خرما وقتی از آن غلاف اولش، از آن جلدش، از آن پوست دور ریختنیش در میآمد در فصل معین به نخلستانها میگفتند فسق انجام گرفت یعنی خرما از آن جلدش درآمد.
﴿أُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ﴾ (1) در آیات آمده که مردم حکم خدا را پشت سر انداختند، از قرآن کریم جدا شدند، از هدایت پروردگار خودشان را محروم کردند و اعمال و رفتارشان ضد احکام الهی و ضد حلال و حرام پروردگار است که حالا شما لغت خسران را و لغت فسق را، هر دو را در قرآن ببینید معانی بسیار مهمی نصیبتان میشود.
فاسق با توجه به کلم فسقی که به وسیل نخلستان دارها به کار گرفته میشود یعنی انسانی که از چهارچوب انسانیت خارج شده آن آثار انسان بودن را که عقل تفکر اندیشه صحیح، عاقبت بینی ایمان به پروردگار ایمان به آخرت است از هم اینها جدا زندگی میکنند این آثار وقتی در آن نباشد معلوم میشود از جلد انسانیت که شخصیت انسانیت هم به همان است، به تفکرش است به اخلاقش است، به عملش است.
روایت از امیرالمؤمنین از روایات واقعاً پرارزش شیعه است «اصل الانسان لبه» حقیقت انسان همان مغزش است یعنی آن قدرت تفکرش است، یعنی آن قدرت اندیشه اش است، آنوقت شما با توجه به این روایت «اصل الانسان لبّه و عقله و دینه و مروّته» عقل در اینجا همان معنای لغوی را نشانمیدهد یعنی پایبندی او عقال بندی بوده که وقتی عرب شتر را میخواباند، میبندد که برود کارش را انجام بدهد و بعد شتر بلند نشود که برود.
«عقله و دینه» آن مهاری که انسان را حفظ میکند دینش است و مرّوت و جوانمردیش است «حیث یجعل نفسه» (2) اگر این دین را بکار بگیرد اگر این جوانمردی و مروّت و آدمیت را بکار بگیرد.
«اصل الانسان لبّه» شما آیات اول سور مبارکه رعد را ملاحظه بکنید آیه 19 آنجایی که میفرماید «انما یتذکر اولوا الألباب» (3) حقایق را درک نمیکنند واقعیات را درک نمیکنند چون از لوازم درک به اجرا گذاشتن و شکل گرفتن است رنگ گرفتن است مگر ﴿أُولُوا الْأَلْبابِ﴾ .
آنوقت خود پروردگار در چهار پنج آیه آثار این لب را بیان میکند آنهایی که دارای لب هستند یعنی لبّ آنها، مغز آنها، قدرت اندیشه آنها در حجاب کفر و شرک و نفاق طغیان قرار نگرفته و کاربرد دارد آثار وجود اهل لبّ این امور است و آن امور ارزشی را بیان میکند ارزشهای بسیار والایی است که من این سه چهار آیه را در یک مسجد در یک شهرستان در طول پنج سال است که دارم بیان میکنم هنوز به پایان آثار لبّ نرسیده ام که عاقبت اولوا الالباب را خدا میفرماید: ﴿جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَها﴾ عدن یعنی دائم سرمد ابدی ﴿جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیاتِهِمْ﴾ .
آنقدر این اولوا الالباب پرقیمت هستند که در همین آیات سور رعد پروردگار میفرماید وقتی وارد قیامت میشوند ﴿یدْخُلُونَ عَلَیهِمْ مِنْ کلِّ بابٍ﴾ از همه طرف دایره وار من کل باب ملائکه آنها را احاطه میکنند و برخورد ملائکه با آنها اینگونه است. ﴿سَلامٌ عَلَیکمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ﴾ (4)
امروز یک امنیت دائم سلامت جامع برای شما است سبب این امنیت دائم و سلامت جامع پایداری شما در دنیا در کنار این ارزشها بوده به خیلی از جریانات مخالف برخوردید ولی به خاطر آن لبّتانجریانات را دفع کرده اید و از آن جریانات اثر نامطلوب برنداشتید و ﴿فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ﴾ . و این لبّ عامل این میشود که انسان با آن اندیشهای که میکند، با آن نگاهی که به صفات خدا میکند همین پنج صفاتی که در سور حمد است هم وجودش را تسلیم خدا میکند و مطیع پروردگار میشود و این چند روزه دنیا را برای راحت خودش و نجاتش از ابتلاءات و آزمایشها و ارزشها، از دست نمیدهد.
در اصول کافی است باب عقل و جهل امام صادق (ع) در جواب سؤال شخصی که از عقل و آثارش میپرسد امام به آثارش اشاره میکند.
«العقل ما عبد به الرحمن»(5) ببینید ریشه بندگی از کجا گرفته میشود از اندیشه از تفکر وقتی من بیایم واقعاً خداوند عالم را با دیگران بسنجم به این نتیجه میرسم دیگران هیچ کاره هستند و در دست قدرت خدا ابزارند و همه کاره پروردگار اوست، غیر حق فقیر است، نبوده بود شده آینده هم نخواهد بود آنهم در جریانی دارد سیر میکند که خود من سیر میکنم.
من یک روز نبودم غیر من هر چی مخلوق است یک روز نبود فردا نیستم در این دنیا آنها هم نیستند در این دنیا آنها هم مثل من چه معنی دارد که من یک کسی را عین خودم معبود خودم انتخاب بکنم و هم وجودم را هزین شهوات و خواسته های نامطلوب و غیر منطقی او بکنم که فاسق بشود یعنی فرهنگ او من را از چهار چوب انسانیت بیرون بیاورد وقتی که انسانیت وجود نداشت دیگر منتظر آثار هم نباید بمانم.
گاهی میگوید فاسق هستند گاهی میگوید «هم الخاسرون» تمام سرمایه های وجودی خودشان را تباه کرده اند خسران به این معنا است که من هم موجودی خودم را ببرم هزین غیر خدا بکنم که ضد خداست او را عبادت بکنم دچار خسارت میشوم و گاهی هم اینهایی که از چهارچوب انسانیت بیرون هستند اینها را مثال زده به حیوانات در سوره اعراف میفرماید ﴿فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ﴾ (6) در سوره جمعه میفرماید: آنهایی که به تورات عمل نمیکنند ﴿حُمِّلُوا التَّوْراةَ﴾ فقط کتاب تورات زیر بغلشان است. ﴿ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوها﴾ اما با عقلشان با جانشان با اعضاء و جوارحشان خودشان را هماهنگ با آیات خداوند نمی کنند ﴿حُمِّلُوا التَّوْراةَ﴾ بلد هستند تورات را ولی عمل نمی کنند ﴿کمَثَلِ الْحِمارِ یحْمِلُ أَسْفاراً﴾ (7).
یا ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکمُ﴾ آن که نمی خواهد سخن حق را بشنود اهل سخن از حقیقت نیست ﴿الَّذِینَ لا یعْقِلُونَ﴾ اهل اندیشه هم نیست عمرش را برده خرج فرعون نمرود، آمریکا اسرائیل، جاسوسی، روابط نامشروع، مال حرام کرده که هم اینها قاتل ارزشها و قاتل انسانیت انسانهستند. در عبادت خدا وقتی آدم از عبادت خدا رنگ میپذیرد، شکل میپذیرد نهایتاً به قول امروزیها خدا گونه میشود، یا به قول قرآن مجید خلیف خدا میشود.
﴿إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً﴾(8) این جاعل که اسم فاعل است مثل فعل مضارع گاهی دلالت بر استمرار دارد بخصوص در حق پروردگار عالم که فیض منقطع نمیشود، خلیفه الله که نکره است لام ندارد اختصاص به آدم پیدا نمی کند یک معنای عامی دارد و از اینکه ملائکه به سؤال افتادند معلوم میشود مطلب خیلی مطلب عظیمی بوده دربار خلقت آسمانها و زمین و موجودات دیگر سؤال نکردند ﴿اتجعل﴾ نگفتند اینمعلوم میشود اولًا ﴿أَ تَجْعَلُ﴾ آنها برای این بوده که خداوند فرمود: ﴿فِی الْأَرْضِ﴾ اینها چون داری عقل هستند و نورند آگاه به جریانات زمین بودند که به قول فلاسفه زمین در گردن کون و فساد است و موجوداتش هم به تبع مادریشان در معرض کون و فسادند، این موجود هم چون دارای اختیار است حالا بدنش در معرض فساد است آن هم دست خودش نیست باید برود به طرف مرگ، اما چون مختار است از نظر عمل هم در مجرای فساد قرار میگیرد آنوقت یسفک الدّماء میشود، یظلم میشود، فاسد میشود.﴿فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ﴾ میشود پروردگار به اصل حقیقت جواب دادند به فرشتهها، اصلًا کاری به چهار تا لات و شارلاتان گناهکار شمر و یزید نداشتند فرمود: ﴿إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ﴾ (9) این یک خلقتی است که از نظر معنوی با ارزش و ذات شما آنها را نمی شناسد که اگر این موجود در معرض هدایت قرار بگیرد و من را بندگی کند خدا گونه میشود خلیف بالاستعداد در آفرینش خلیف بالفعل میشود.
آری! عبادت پروردگار باعث میشود البته اگر عبادت جدی باشد آدم از رحمانیت، رحیمیت، عبوبیتّ، مالکیت، محسن پروردگار شده و از سایر نعمتهایش در کنار صفاتش خوب استفاده کند و در مسیر بندگی هم آن را بکار بگیرد، خوب هم استعدادها شکوفا میشود انسان واقعاً یک نهال است به قول خود پروردگار در سور آل عمران یک موجودی است که قابل رشد است.
﴿أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً﴾(10) پروردگار میگوید: مریم را رویاندم رویاندنی حسن آنهم در فلسطین آنروزگار که غرق در فساد بود این مریم ﴿اقْنُتِی لِرَبِّک وَ اسْجُدِی وَ ارْکعِی مَعَ الرَّاکعِینَ﴾(11) از طریق عبادت مریم شد. ﴿کلَّما دَخَلَ عَلَیها زَکرِیا الْمِحْرابَ﴾ ببینید جایگاه مریم عبادت بوده ﴿وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً﴾(12)
اصلًا زندگی اش زندگی محرابی بوده، محراب اسم مکان است یعنی محل حرب که آنجا آدم در یک جهت دارد رو به خدا میرود و در جهت دیگر هم دارد با تمام عوامل توقف دهنده میجنگدو دارد دفع میکند شیطان، شیاطین وفرهنگهای ضد خدا را، پس عبادت به معنای عامش طوق عبادت او را به گردن انداختن و حاکمیت تصرف تشریع او را قبول کردن، چون با قرآن میخواهد در زندگی ما تصرّف کند.
در زندگی ما با نبوّت و با ولایت ائمه طاهرین میخواهد تصرف کند من این تصرف را بپذیرم و مقرّرات و قوانینش را عمل بکنم تا جایی که دیگر یک شکل زیبا همان نبات حسن را پیدا کنم یا تبدیل به شجره طیب بشوم که اگر همین انقیاد و تسلیم بودن و عمل کردن و پذیرش تصرف به غیر خدا صورت بگیرد در هر لباسی که میخواهد باشد این شرک است و از نظر قرآن محکوم است.
من واقعاً میخواهم از شما یک تقاضا بکنم در ایام تابستان در هر شهری که تشریف بردید و در ماه مبارک رمضان چون رجب و شعبان هم در تابستان است و حوزه تعطیل است مناسبتهای مهمی دارد در رجب در شعبان ماه رمضان دیگر فضای بسیار پر جاذب الهی است یک بخش از تبلیغ تان را در حدّی که مردمی که پای منبر بیایند بفهمند با زبان نرم و با بیان رسا و بلیغ و بدون گره و آرام آرام و شمرده، دیگر روزگار ما روزگار صنعت سخنوری نیست بله هشتاد، نود سال پیش واعظ هایی بودند در تهران و شهرستانها که جاذبه شان مال مسلسل حرف زدنشان بود به قول معروف اینها رگباری حرف میزدند که اگر یک تند نویس میخواست سخنرانیشان را بنویسد نمی توانست، خیلی مسلسلوار حرف میزدند اینهایی که خیلی تند حرف میزدند و مسلسلوار آدم نمی تواند از ایشان مطلب بگیرد.
چون تا بیاید دقیق در مطلب اول بشود، آن در مطلب ششم است تا آدم بدود در مطلب ششم آن در مسئل دهم است اما بیان همان است که قرآن میگوید اولًا باید آرام باشد. ﴿فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیناً﴾ (13) چون بیان آرام با روان مردم ارتباط پیدا میکند دوّم این که باید شمرده باشد ﴿رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا﴾ (14)
سرعت در خواندن نداشته باشد، شمرده شمرده، کلمه به کلمه ممکن است حالا چهار تا با این سبک سخنرانی به شما تهمت بزنند بگویند بند خدا خسته است دیشب بی خوابی کشیده است.
اینها را من شنیده ام در حق افراد میزنند، ما یک منبری داشتیم آنوقت من کلاس ششم ابتدایی بودم که واقعاً تا الان شاید پنجاه و پنج سال است که گذشته سال 47 از دنیا رفت توی این صحن بزرگ هم دفن است، من هر وقت برسم میروم سر قبرش چون حق تعلیم به من دارد من تا حالا نمونه اش را پیدا نکرده ام اولًا خیلی پر مطلب بود خیلی آرام و لین بود، خیلی شمرده حرف میزد آدم یک ساعت که منبرش را، میشنید حالا آنوقت که من نفهمیدم منبرش را ولی در ذهن آدم میماند و به خاطر تقوی و پاکی که داشت عجیب روی نفوس اثر میگذاشت، من یادم است که گاهی روی منبر بلند میشد دو زانو میزد زانوهایش را بلند میگرفت نگاه عمیقی به مردم میکرد چند لحظه سکوت میکرد یک بیت شعر میخواند، تا چند ثانیه گریه مردم بند نمیآمد تک بیت هایی زیادی حفظ بود که به مناسبت منبرش میخواند منبر همانطور که قرآن میگوید لین یعنی با زبان نرم.
با زبان خشن با زبان تیز با زبان تند کار درستی نیست باید پرمایه باشد یعنی برگرفته از قرآن و اهلبیت پس دوّم این که باید شمرده باشد نه مسلسل وار و رگبار، سوم باید مفهوم سخن را مستمع درک کند، چهارم باید از عتاب و سرزنش مستقیم به مردم خارج باشد، در سخنرانی نباید بگوید که حالا شما گناه کرده اید این بلا به سر شما آمده. نه قرآن مجید بیشتر غایبانه حرف میزند خیلی رو در رو حرف نمی زند حالا تقاضای من این است که شما یک مقدار شرک را در این اوقات بسیار مهم برای مردم معنی بکنیدشرک یعنی گردن سپاری و اطاعت از ضد خدا، از شیطان به خصوص برای جوانان بگویید.
چنانکه در آیات سور فرقان است آیات 30 به بعد آمده و هم چنین از رفیق بد در قرآن مجید تعبیر به شیطان شده، چون شیطان لغت عام است مصادیق متعددی دارد رفیق بد که یک نفر در قیامت میبیند جهنمی میشود. ﴿یعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یدَیهِ﴾ با این دندانهای درشت و تیز جلو دستش را میگزد ﴿یقُولُ یا لَیتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا﴾ .
ای کاش راهی که پیغمبر به من نشان داد طی میکردم و ﴿لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا﴾ فلانی را به دوستی انتخاب نمی کردم و ﴿لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکرِ﴾ (15)
همه گمراهی من باعثش همان بود، البته من عقل داشتم باید پیغمبر را انتخاب میکردم که نکردم. این شرک است یعنی وقتی که تسلیم رفیق بد بشود و خواسته هایش را عمل بکند این شرک است، وقتی که از طریق رادیوها و سایتها دشمنان انسان را به چیزی دعوت بکنند این شرک است، چون بیشتر ملت ما مشرکین را فقط اهل مکه میدانند و نیز زیاد داستان حضرت پیغمبر، ایام مکه شان برای مردم بیان شده فکر میکنند آنهایی که 360 مجسمه در کعبه گذاشته بودند فقط آنها مشرک هستند این مجسمه های زنده خطرشان با مجسمه های جامد اصلًا قابل مقایسه نیست، الان حکومت مصر حکومت صد درصد مشرک است حکومت عربستان یقیناً بی تردید صد در صد حکومت مشرک است چون اینها بند آمریکا هستند یعنی تسلیم هستند و طوق انقیاد ضد خدا به گردن انداخته اند و به خواسته های آنها عمل میکنند.
گذرگاه های رفح به طرف مصر است اما دو سال است که حکومت نمی گذارد که این گذرگاه باز شود به نفع آمریکا و به سود اسرائیل است این شرک با مظاهر فعلی را برای مردم توضیح بدهید و بگویید که خدا گفته: ﴿إِنَّ اللَّهَ لا یغْفِرُ أَنْ یشْرَک بِهِ وَ یغْفِرُ ما دُونَ ذلِک﴾ (16) اگر خودت بدون طاعت از کسی گناهی بکنی این شرک خفی است که از هوای نفس پیروی کرده ای این را میآمرزد امّا اگر بشوی نیروی آمریکا، بشوی ابزار، این را نمی بخشد حالا این شرک در هر لباسی که میخواهد باشد یک وقت به صورت خضوع است در برابر مجسمههاست چنانکه قبل از انقلاب میبردند ارتش نیروی دریایی و نیروی هوایی را مقابل مجسمه شاه در شهرستانها رژه بروند و تعظیم بکنند چه در چهر تسلیم و فرمانبرداری از بت های بی جان، جاندار مثل اطاعت یهود و نصاری از احبار و رهبان، سرگذاشتن به فرمان فرعون و خدا را در زندگی کنار زدن و هوای نفس را به جای خدا نشاندن و از خواسته های غیر منطقی خود اطاعت کردن این شرک است.
کلم عبادت و مشتقاتش بیش از 300 بار به وضوح و به روشنی و به صراحت در آیات قرآن مجید در دو بعد منفی و مثبتش بیان وتکرار شده و ببینید عدد در قرآن مجید بی علت نیست تکرار بی علت نیست خداوند متعال میفرماید:
﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ﴾ بلافاصله صراط را در آی بعد تکرار میکند ﴿صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ﴾ این تکرار دلالت بر این است که این صراط عظمت دارد که من دارم ذکرش میکنم و به رخ شما میکشد این 300 بار تکرار عبادت عبد و مشتقاتش در قرآن قطعاً فلسف عظیمی دارد که بعداً عرض خواهم کرد.
______________________________
(1) نور (24): 4؛ حشر (59): 19.