تفسير سوره حمد - جلسه پنجاهم
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمه المعصومین علیهم السلام
اینکه در آیه شریفه به صورت حصر و ﴿إِیاک نَسْتَعِینُ﴾ گفته میشود معنی اش این نیست که امکان کمک گرفتن از غیر خدا وجود ندارد. امکان کمک گرفتن از غیر حق وجود دارد اما این غیر حق اگر ضد حق باشد مثل شیاطین، طواغیت، حرامها این کمک گیری معصیت است و گاهی معصیت کبیره است و عامل خزی دنیا و عذاب آخرت است اینکه نمازگزار میگوید ﴿إِیاک نَسْتَعِینُ﴾ اگر راست بگوید معنی اش این است که کمک گرفتن من فقط منحصر به کمک گرفتن از تو است.
البته میدانید خداوند متعال هم اراده خودش را، اعان خودش را، کمک خودش را به بندگان درخواست کنند کمک از طریق مجاری گوناگون میرساند. کمک مستقیم دارد مثل همان الهاماتی که دیروز عرض کردم و مصادیقی هم برایش بیان کردم و گاهی هم بدون اینکه خود انسان خبردار بشود کمک میرسد به انسان، در این زمینه در تفسیر قرآنی نقل کرده است صاحب تفسیر که یک روزی حالا یا خودش یا از قول دیگری کنار رودخان کنار شهر داشتم قدم میزدم چشمم به یک عقرب جرار افتاد که آمد به دیوار کنار رودخانه پهلو گرفت آب هم زیاد بود پر موج بود. دیدم که یک لاک پشت که از موجودات دو زیستی پروردگار است هم در آب میتواند زندگی کند هم در خشکی. کاملًا این لاک پشت آمد خودش را چسباند به کنار دیوار رودخانه، عقرب پرید روی پشت لاک پشت، لاک پشت برگشت و به آن طرف رودخانه شروع کرد به شنا کردن و فرو هم نمی رفت چون اگر فرو میرفت موج سنگین آب، عقرب را از روی پشتت جدا میکرد و میبرد. من هم سریع آمدم از روی پلی که روی رودخانه بود رد شدم به نظرم آمد داستانی باید در کار باشد. لاک پشت آمد به دیوار آن طرف رودخانه چسبید، عقرب دیوار گرفت آمد بالا و به سرعت حرکت میکرد من هم دنبال عقرب میرفتم کنار یک درختی دیدم یک جوانی خواب است.
و یک مار کبری خطرناک دارد به طرف این جوان میخزد که حالا مار میدانید بعضیهایشان لاک پشت و گوزن کوچک و بره را میتوانند فرو ببرند به خیال اینکه این لاشهای، طعمه ای است برود زهرش بزند اگر حیات دارد بی جان بشود و او را بخورد که نزدیک جوان رسید عقرب پرید روی کل مار یک نیش بهش زد مار شدید به خودش پیچید و بعد از چند لحظه مرد، من آمدم جوان را بیدار کردم گفتم: بلند شو، لطف خدا را، کمک خدا، اعان خدا را در حق خودت ببین. نماز گزار میگوید: بله میشود از دیگران هم کمک گرفت میشود از شیطان، از طاغوت، از حرام برای گشودن گره کار، حالا در حدی که او زورش میرسد کمک گرفت ولی من اهلش نیستم، من اهل توحیدم من کمک میخواهم اما در حوزه توحید و توجه به وجود مقدس تو و اینکه این نعمتها و این انسانها همه ابزار تو هستند، طلب کمک را از تو دارم تویی که به این ابزار، به این قدرتها به این انسان ها، به این داروها، جهتمیدهی که مشکل من را با عنایت تو حل بکنند در حقیقت اعانه، اعان توست ولی به وسیله.
یک مطلبی را هم فخر رازی دارد که مطلب خیلی خوبی است و این دریافت خودش است چون از جایی نقل میکند میگوید ﴿إِیاک نَسْتَعِینُ﴾ این قسمتش را من عرض میکنم اگر صادقانه باشد اگر راست باشد، اگر حقیقت داشته باشد، اعلام اقتدای به انبیاء خدا و اولیاء خداست، اقتدا میکنم به کسانی که فقط از تو کمک میخواستند و با هیچ موجود ضد تو مداهنه نداشتند و بند و بست نداشتند و برای حل مشکلاتشان رجوع به طاغوت به شیطان و به حرام نمی کردند اینجا ایشان این جور معنی میکند ﴿اسْتَعِینُوا*﴾ را میگوید «لا ارید فی اعانة غیراک» من دنبال کسی دیگر نمی خواهم بروم «بل اریدک وحدک» تنها از تو کمک میخواهم، جهان تدبیرش، حکم فرماییش، فرمانروائیش، دست تو است، تویی که میتوانی من را حالا یا با الهام یا مستقیم یا جایی که نمی دانم یا با این نعمتها و ابزار به من کمک بدهی، من استقلال برای هیچ چیزی قائل نیستم، همه کاره تویی.
«واقتدی فی هذا المذهب» در این کمک گیری اقتدای من نمازگزار به ابراهیم خلیل «لانه لما قید نمرود رجلیه و یدیه و رماه فی النار» وقتی نمرود دست و پایش را بست و با منجنیق بنا شد بیندازنش در آتش «جاء جبرئیل علیه السلام: و قال له هل لک من حاجه؟» امین وحی آمد گفت: کاری داری نیازی داری «فقال: اما الیک فلا» چرا مگر عیبی داشت از جبرئیل کمک بگیرد، چرا اینجا گفت: «الیک فلا» (1) به نظر میرسد که اینجا پای حیات و مرگ در کار باشد. میراندن کار جبرئیل نبود چون حفظ حیات و میراندن کار جبرئیل نبود اینجا نباید استفاده خانقاهی کرد از این جملات که بله اصلًا حرفت را به کسی نزن، دنبال کسی نرو، به هیچ کسی نگو، کاری به مردم نداشته باش و فقط و فقط خدا.
اینکه یک مسئله غلطی است یک مسئله اشتباهی است، دنبال نعمتها و ابزار و انبیاء و اهل ایمان به عنوان عوامل اعمال قدرت خدا رفتن که عیبی ندارد، گفت: نه به تو احتیاجی ندارم اینجا یعنی چی، یعنی حیات من دست تو نیست که بخواهی نگهداری، تداوم حیات دست او است «ازمه الامور کلا بیده والکل مستمده من مدد» بعد هم میراندن دست تو نیست بنابراین من به تو چه بگویم تو اینجا الآن هیچ کارهای.
«فقال اما الیک فلا، فقال سله» گفت: حالا با پروردگار حرف بزن اینجا همانی است که حضرت سیدالشهداء فرمودند آن چه دارد انجام میگیرد در کربلا به عین الله است، دارد میبیند. «فقال حسبی من سؤالی علمه بحالی» او که دارد میبیند و من هم که تسلیم او هستم، خود این زیباترین سؤال است، بعد میگوید حالا جنابعالی در ایاک نستعینت این را میخواهی به خدا بگویی «واما انا فقیدت رجلی فلا اسیر و یدی فلا احرکهما» با سنگینی گناه پا و دستم را بستهام نمیتوانم به مدارج معنوی حرکت بکنم.
«قصرت بی اعمالی و قعدت بی اغلالی» (2) ازکار افتاده میخواهم برای تو کاری انجام بدهم، سنگینم، کسلم، تنبلم، کار هم میتوانم بکنم خیلی کار میتوانم بکنم بعضیها خدا هنر به آنها میدهد اما به قول اینجا، سنگین هستم، تنبلم میتوانند بنویسند، میتوانند بخوانند، میتوانند حفظ بکنند میتوانند ابلاغ بکنند، من یک وقت به کسی که ابلاغ خوبی هم داشت سواد هم داشت گفتم: چرا در طول سال کم منبر قبول میکنی گفت: حالش را ندارم این است که دست و پایم را خودم بستم با بی حالی با کسالت با خواب زیاد با تنبلی با خوشگذرانی «وعینی فلا انظر بهما» چشمم را هم بستم که بیایم به تماشای آثار تو در کتاب تکوین یا کتاب تشریع برخیزم «واذنی فلا اسمع بهما» در گوشم را هم گذاشته ام هر چه راهنمایی میکنند گوش نمی دهم «ولسانی فلا اتکلّم به» منبر بلد بروم نمی روم میگویم: حالش را ندارم حالا همین حقوقی که حوزه میدهد بس مان است.
«وکان الخلیل مشرفاً علی نار نمرود و انا مشرف علی نار جهنم» من با تعطیل کردن این همه نیرو و قوا مشرف بر آتش جهنم هستم. «فکما لم یرض الخلیل علیه السلام بغیرک معیناً» همینجوری که ابراهیم خلیل دنبال غیر برای کمک خواهی نرفت «فکذلک لا ارید معیناً غیرک» این مقدمه در ذهن نماز گزار واقعی است و ﴿إِیاک نَعْبُدُ وَ إِیاک نَسْتَعِینُ﴾ حالا جواب پروردگار البته در روایات دیده اید که خدا فرموده: «قسمت الصلاه بینی و بین عبدی» (3) من نماز را بین خودم و بنده ام تقسیم کرده ام، بخشی مال من است و بخشی مال بنده ام است آنکه مال بنده ام است جوابش بر عهد من است. «فکانّه تعالی یقول: ... قلنا یا نار کونی برداً و سلاماً علی ابراهیم» . من آتش ابراهیم را خاموش کرده ام «اما انت فقد نجیناک من النار» با این نماز با معنا و با شرایطت، با توجه به اینکه از هر طاغوتی و حرامی برای کمک گیری بریدی، فقط سراغ من آمده ای از آتش نجاتش دادم.
«اوصلناک الی الجنّه فکذلک تقول لک نار جهنم» فردای قیامت هم آتش جهنم به تو خواهد گفت «جز یا مؤمن قد اطفأ نورک لهبی» (4) جز، بگذر عبور بکن رد شو که این نور تو شعله های من را از بین برد شعله های من را خواباند این نور همان است که در سور حدید و در سور انعام آمده.
در سور حدید چند بار آمده در سور انعام یک بار آمده. ﴿یوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یسْعی نُورُهُمْ بَینَ أَیدِیهِمْ وَ بِأَیمانِهِمْ﴾ (5) ﴿وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ﴾ (6) این همان نور است که آتش جهنم که ظلمت محض است طاقت درگیری با این نور را ندارد شکست خورده است در مقابل نور، نور مؤمن و اینکه جهنم حرف میزند این هم در قرآن مجید است اولًا نه تنها جهنم شعوردارد، حرف میزند بلکه قیامت کل موجودات، موجودات زنده هستند.
﴿وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِی الْحَیوانُ﴾ (7) و کلام جهنم هم در قرآن آمده که پروردگار باهاش حرف میزند. ﴿هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ﴾ (8) با این همه جمعیتی که ریخته ام توی شکم تو سیر شدی پر شدی میگوید: نه ﴿هَلْ مِنْ مَزِیدٍ﴾ آیا باز هم هست.
خوب بحث فکر کنم با این 14 و 15 جلسه تمام شد چیز دیگری اضافه به نظرم نیامد البته اضافه تر از هم تفاسیر قرآن که خودتون هم شاهد بودید مطالب مهمی در ضمن ایاک نعبد و ایاک نستعین بخصوص در توضیح ایاک نستعین بیان شد.
بله، خداوند گفته نازل شو ببین کاری داره آن هم کمال توحید را دارد نشان میدهد یعنی یک کلاس درس درست کرد. خدا جبرئیل را فرستاد، ابراهیم آن گونه جواب داد که تو هیچ استقلالی نداری بخصوص آنجا که پای حیات و مرگ در کار بود جبرئیل در اینجا کاره ای نبود اما جاهایی که نسبت به ما نعمتها و ابزارها کاره ای هستند به عنوان ابزار خدا باید دنبالشان رفت آن میشود اعان خدا.
آیه شریف ﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ﴾ خوب من که الان وارد نماز شده ام به دستور پروردگار وضو گرفته ام، غسل کرده ام، یا تیمم کرده ام، شرایط نماز را هم تقریباً دارم، رعایت میکنم.
فرش مباح، لباس مباح، قبله، وقت، حالا دارم میگویم ﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ﴾ یعنی این تحصیل حاصل نیست خود این مجموع کاری که من کرده ام خودش صراط مستقیم الهی است عبادت صراط المستقیم است این تحصیل حاصل نیست یعنی دعای بیخودی نیست جوابش این است که صراط المستقیم مانند کلم نور مانند کلم ایمان مقول به تشکیک است، شدت و ضعف دارد یا مراتب دارد یا منازل دارد. خوب مراد از صراط مستقیم که در آی بعد بیان شده ﴿صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ﴾ یعنی راه انعمت علیهم این انعمت علیهم به معنی این نیست که کسانی که خربزه و خیار و پرتقال و باغ و ویلا داده ای این انعمت علیهم یعنی به آنهایی که شایستگی نشان دادند ایمان کامل دادی، اخلاق جامع دادی، عمل صالح دادی این انعمت علیهم، آی 69 سور نساء توضیح داده «ومن یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین والشهداء و الصالحین»
من دارم میگویم ﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ﴾ پشتش هم دارم میگویم ﴿صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ﴾ را میخواهم، راه انبیاء را، راه انبیاء ادای هم یک تکالیف است. مراد از صراط المستقیم راه انبیاء است راه انبیاء چیست؟ صادقانه و خالصانه ادای تکلیف و صبر بر ادایتکلیف یعنی استقامت ورزیدن در راه و تحمل تمام مشقّتها و رنجهایی که دشمن به آنها میداد که از راه خارج نشدند.
بعضیها فرمودند: حرف اینها هم درست است البته صراط المستقیم گرده اش تحمل هم این معانی را دارد. این که خدایا من را از افراط تفریط در هم امور زندگیم، در کاسبی، در خواب، در بیداری، در زن و بچه داری، در غرائز، در غضب، در انفاق، حفظ بکن همینجوری که فرمودی ﴿جَعَلْناکمْ أُمَّةً وَسَطاً﴾ (9)
من از تو درخواست میکنم که به افراط دچار نشوم کمکم کن که به افراط و به تفریط من دچار نشود. این یک مسئله.
مسئل دوم: ص از حروف سفیر است که صدادار است یک مقدار یعنی به عربی صحیح اگر ادا کند یک کمی حالت سوت مانند دارد، خود همین ص دلالت بر ظهور دارد یعنی راه روشن «راء و طاء» از حروف استعلاء است در حروف تهجی «تدلّ علی العلوّ و الوسع» یعنی هم این معانی در صراط خدا است و «الف من حروف المدّ و الّلین یدلّ علی الامتداد»
«فالصراط هو الشّارع الواضح» راه غیر پیچیده راه، غیر منحرف، راه روشن «ثم انّ الصراط الحق الصراط المستقیم» به صراط حق با این خصوصیت میگویند صراط مستقیم، صراطی که «هو الصراط الذی ینتهی الی السعاده» که آدم وقتی در این جاده بیفتد منتهی به خوشبختی میشود و به مرحله کمال میرسد «مرحله الکمال و محیط الفلاح و الحقیقه هو الصراط المستقیم الذی لا عوج فیه ولا انحراف» (10) چرا چون بنا کننده این راه شخص پروردگار است و سازنده این جاده شخص پرورگار است. چقدر این صراط مستقیم عظمت دارد که در سور مبارک هود آیه 56 پروردگار میفرماید «إنّ ربّی علی صراط مستقیم» (11) خیلی عجیب است راه پروردگار من کلام پیغمبر است، راه پروردگار من در اراده و علم و حکمت و فعلش راه بی انحراف است.
این معنای صراط و این عظمت صراط ... صراط مستقیم، خدا که نمی خواهد حرکت در راه بکند. معنایش مثل شاکرین، علیم، شکر از خدا یعنی نعمت را در جای خود مصرف کردن، شاکرون علیم، شکر نسبت به پروردگار معنی اش این است، حتی مسیحیان لبنان که این لغت را معنی کردند این جور معنی کردند شاکرون علیم یعنی در مقابل عمل کم شما جزای فراوان میدهد. معنایش این نیست که دست به سینه بگذارد، بگوید متشکرم نماز خواندی. لغات فرق میکند یک وقت صراط مستقیم نسبت به پروردگار مطرح است به معنی این است که علم و اراده و حکمت و فعلش بدون انحراف است.
حالا معنی صراط را عنایت کنید من چند تا آیه بخوانم تا به تفصیل معنا برسم ﴿إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ﴾ آل عمران آیه 51، بندگی محض خدا که در آن همین جور که در ایاک نعبد مفصل شرحداده شد فرهنگ طاغوت نباشد، حکمرانی طاغوت نباشد، این صراط مستقیم است.
انعام آیه 126 و هذا اشاره به قرآن دارد، اشاره به هدایت دارد، اشاره به نبوت دارد، اشاره به ولایت اولوا الامر دارد ﴿هذا صِراطُ رَبِّک مُسْتَقِیماً﴾ قرآن راه مستقیم خدا است، نبوت راه مستقیم خدا است، ولایت راه مستقیم خدا است چون جز با این حقایق اصلًا صراط مستقیم ساخته نمی شود اینها مصالح صراط مستقیم است.
مؤمنون آیه 74 این هم یک معنای صراط مستقیم ﴿إِنَّ الَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناکبُونَ﴾ باورداشتن آخرت صراط مستقیم است. درست هم هست چون آدم یقین به آخرت داشته باشد و مسائل آخرت به خصوص این دو آیه که ذکر اولیاء خدا بوده و ﴿فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَهُ وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ﴾ (12) خود باور داشتن آخرت صراط مستقیم حضرت حق است.
قبل از آیه 74 سوره مومنون به پیغمبر میگوید ﴿وَ إِنَّک لَتَدْعُوهُمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾ تو داری مردم را به آخرت دعوت میکنی به اینکه ترمز باطنی برایشان ایجاد بشود، به اینکه اهل دغدغه بشوند، به اینکه پایشان به طرف گناه جلو نرود و از عبادت عقب نکشند ﴿إِنَّک لَتَدْعُوهُمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾ . ایمان به آخرت واقعاً مصحح اعمال و اخلاق است زخرف آیه 61 و انه ضمیر انه به وجود مبارک حضرت مسیح برمی گردد ﴿وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ﴾ ولادت عیسی که فقط از مادر تنها بوده که نشان دهنده قدرت پروردگار است یک سببی است برای یقین به آخرت، خدایی که میتواند بدون پدر، تنها از یک مادر یک پیغمبر اولوا العزمی را به وجود بیاورد توانش را دارد که قیامت را به وجود بیاورد ﴿فَلا تَمْتَرُنَّ بِها﴾ در وقوع قیامت شک نکن ﴿وَ اتَّبِعُونِ﴾ از من متابعت بکن ای حبیب من ﴿هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ﴾ (13).
______________________________
(1) التفسیر الکبیر، فخر رازی: 1/ 254.
(2) مصباح المتهجد: 844 (دعای کمیل).
(3) کنز العمال: 7/ 288، حدیث 18920.
(4) التفسیر الکبیر، فخر رازی: 1/ 254.