جلسه 57
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
اولا به کار گیری کلمات در قرآن کریم گذشته از فصاحت و بلاغت بسیار جنبه معجزه آمیز دارد و یکی از دلائل الهی بودن و وحی بودن کتاب خداست و این معنا را متخصصین فن خیلی بهتر ميتوانند دریافت کنند با قراردادن دادن یک کلمه جانشین که حالا یا قریب المعنی به این کلمه باشد یا اگر قائل به مترادف بودن در عربی باشیم که مشکل است کلمه مترادف جایش گذاشته باشیم. یا معنی را به هم ميزند یا محدود ميکند یا غیر از آنچه مقصود گوینده هست را نشان ميدهد و به ناچار باید بر همان کلمه استعمال شده تکیه کرد.
یکی از موارد همین آیه ]ذلک الکتاب لاريب فيه[ است. لاریب، نه لاشک. البته کلمه شک در بعضی از آیات قرآن کریم آمده و موردش هم مورد شک بوده که به معنای تردید در طرفین مطلب است. همان شکی که ما در کتاب شریف رسائل و کتاب های دیگر خواندیم که بحث مفصلی هم در علم اصول در این زمینه شده و ملاحظه هم کردید، کلمه ریب را در آن مباحث به کار نبردند. چون جای به کار بردن هم نداشته ولی کلمه شک به جا استعمال شده است.
اول یک نکته خیلی مهم را لازم است توجه بکنیم که پروردگار عالم لا نفی جنس را در کلمه ریب استعمال کردند و ریب هم مصدر است، معنیش هم این است هیچ تردیدی، شکی، توهمی، تخیلی، تصور نابجایی در اینجا وجود ندارد.
البته حالا در توضیح کلمه ریب به این کلمات هم ميرسیم که توهم و تخیل و تصور که در شک است و به وجودآورنده شک است در این کلمه از نظر معنا لحاظ شده است. اما اینکه پروردگار عالم ميفرماید ]لا ريب فيه[ ولی ما ميبینیم دریاوار نسبت به قرآن مجید ریب وجود دارد. تردید وجود دارد. مثلا در سوره مبارکه بقره خود پروردگار ميفرماید ]ان کنتم فی ريب مما نزّلنا علی عبدنا[ کنتم یعنی شما یقینا در تردید هستید که این کتاب بالاخره وحی است یا دست پخت انسان است. اهل یقین و اهل باور که مقابل با کلمه ریب است نیستید. بالاخره قلب شما دچار تردید است دچار ریب است و این ریب تان هم متوجه قرآن کریم است. بالاخره این نیست و هست را چطوری باید با همدیگر علاج بکنیم. از یک طرف در سوره بقره قطعی ميگوید شما در تردید هستید و در آیه شریفه هم با لا نفی جنس و آوردن کلمه مصدر به تمام وجوه ریب را از قرآن کریم نفی ميکند. بالاخره ریب هست یا ریب نیست؟ کدامش است؟
ما با یک ضمیری که در « فیه » قرار دارد این مسئله را علاج ميکنیم. بله در مردم تردید و شک، نسبت به موضوعات و نسبت به حقایق، نسبت به خلقت، نسبت به خودشان، نسبت به اعمالشان تردید هست ولی در این کتاب ابدا تردیدی وجود ندارد. کتاب وحی است و حق است. ميخواهند تمام مردم عالم نسبت به این کتاب اهل تردید باشند، ميخواهند نباشند. آفتاب وسط ظهر ميتابد شعاعش هم پهن است و مردم هم دارند از گرمایش بهره ميبرند نیم کره هم روشن است. حالا کل مردم نیم کره در یک صف قرار بگیرند و بگویند خورشید نیست، حرارت نیست، تابش نیست، و بگویند. هیچ ربطی به حق بودن خورشید و ظهور خورشید و آشکار بودن خورشید ندارد. خورشید طالع است دارد شعاع ميدهد، داردحرارت ميدهد، حالا یک کسی هم بیاید بایستد و یا میلیونها نفر بایستند و بگویند نه الان خورشید وجود ندارد. حق شکی در آن نیست. در هر شانی که ميخواهد باشد. ميخواهد قرآن باشد، ميخواهد خدا باشد، ميخواهد قیامت باشد حالا تمام مردم عالم هم در تردید باشند حق حق بودنش سر جایش است. خدا خدا بودنش سر جایش است. برپا شدن قیامت سر جایش است. وحی بودن قرآن سر جایش است. این نکته را باید توجه داشت که ریب واقعا مربوط به انسان است و دری، به روی حقایق عالم برای ریب باز نیست. ریب فقط در قلب جنس دوپا ميآید و او را به خسارت مينشاند اگرعلاج نکند. اینکه ميگوید «لا ريب فيه» یعنی اینجا جای تردید نیست. جای شک نیست. در این کتاب هیچ تردیدی در هیچ چیزش وجود ندارد اگر تردیدی هست مال قلوب بیمار است. اگر تردیدی هست مال جاهلان است. اگر تردیدی هست مال غافلان است. اگر تردیدی هست مال منکران هست. این یک بحث. بنابراین ضمیر به خود کتاب بر ميگردد و ریب هم از بیماری های قلبی مردم است.
اما بین ریب و شک که هر دویش هم در قرآن مجید استعمال شده ]أفی الله شک[ شک یعنی در بود و نبود و هر ریبی شک در آن هست اما هر شکی ریب در آن نیست. چون شک بعد از خیال و توهم باطل و تصور بی پایه است که برای انسان تولید ميشود ولی ریب اینطوری نیست در ریب آدم گرفتار توهم ميشود ممکن است عمری هم دچارش باشد گرفتار تخیل ميشود، ممکن است عمری هم با آن باشد و گرفتار تصورات نابجا بشود عمری هم با آن باشد. توهم و تخیل و تصور هم نسبت به امور محسوس اتفاق ميافتد و هم نسبت به امور معقول. یک تاریکی است که در باطن انسان خودنمایی ميکند و نسبت به آن امر خارجی که آدم دچار توهم شده حقیقت ندارد و هیچ ریبی در این عالم نزد عقلا و اندیشمندان و خردمندان قابل اعتماد نیست و در هیچ موردی هم نمی توان به آن استناد کرد. توهم من این است که این متن، این مطلب، خیال من، گمان من، این است که این مطلب این است. تصور ميکنم این درست نباشد یا درست باشد، نه دلیلی است و نه برهان است. نه عقلی است و نه علمی است. و قابل استناد و اعتماد نیست. و این توهم وتخیل شدیدا مقابل یقین و تصدیق و تحقیق است که دارای مقدمات عقلی است. دارای مقدمات علمی است. دارای مقدمات برهانی و استدلال است و برای انبیاء و ائمه طاهرین(ع) دارای مقدمات کشف و شهود است و این را باید توجه داشت همین طور که در جملات قبل عرض کردم ریب و خیال بافی راهی به ذات حق و صفاتش و اعمالش و راهی به خلقتش و به تکوینش و به هر چه از جانب اوست مثل وحی و الهام و نبوت و احکام ندارد که همه آنها مصداق حقند و درب حق به روی ریب و شک بسته است.
اینکه با لانفی جنس هم نفی ميکند روشن است دیگر. چون کلام خداست. در خدا ریبی وارد نمی شود در کلامش هم وارد نمی شود. در صفاتش هم وارد نمی شود. پس کاملا روشن شد که لاریب چیست. در سوره مبارکه سجده آیه دوم، ]تنزيل الکتاب لاريب فيه من رب العالمين[ که لاریب فیه را ميشود حال گرفت برای کتاب. تنزیل که مصدر است. نازل شدن کتاب در حالیکه ریبی در آن راه ندارد ]من رب العالمين[ است. چطور در خود حضرت حق ریب راه ندارد. آنجا ریب نیست، ممکن است در قلب بیمار من نسبت به خدا یا نسبت به قرآن ریب باشد ولی در آنجا ریبی وجود ندارد.
عرض کردم ریب در افعال و اعمال و افکار و عقاید انسان راه دارد ولی در حقایق راه ندارد. یک چند جمله بسیار زیبا و پرمعنا هم در مسئله ریب برای شما بخوانم. خیلی مفید است. «ولا يخفی» این در نوشته های مرحوم حاج شیخ حسن مصطفوی است که آدم کم نظیری بود. من بالای 20 سال با او ارتباط داشتم بعضی از کتاب هایش هم جدید مصر رفته، واقعا دانشمندان مصری را شگفت زده کرده که در شیعه چه خردمندان و عالمان و اندیشمندانی وجود دارد که یکی از نوشته هایش البته 40 ـ 50 تا نوشته دارد و همه اش را هم به من دادند. خدا رحمتشان کند. خیلی انسان والایی بود. آنهایی که با او مربوط بودند 40 ـ 50 سال، حالا من که 20 سال با او مربوط بودم. اولا یک گناه صغیره کسی از او ندید. ثانیا گرفتار چند تا بلای سنگین شد که مواجهه اش با این بلاهای سنگین همان مواجهه انبیاء خدا و ائمه طاهرین(ع) بود یک آدم خودساخته عجیبی، این را ایشان نقل ميکنند. «ولا يخفی ان الريب والارتياب» ارتیاب از باب افتعال است که اختیار توهم است. یعنی خودم یک کاری ميکنم که دچار توهم بشوم. مقدماتی را فراهم ميکنم یا گوشم را وقف همه ميکنم. چشمم را وقف همه ميکنم. قلبم و مغزم را وقف همه ميکنم تا هر کسی از هر راهی رسید هرچه ميخواهد در گوشم و در قلبم و در مغزم بریزد و نهایتا مرا گرفتار توهمات و خیالات و تصورات باطل نسبت به خودم و نسبت به کار خودم و نسبت به دیگران بکند. از باب افتعال است که پروردگار عالم از اهل ایمان واقعی این گرفتاری و اسارت را رد ميکند.
سوره حجرات آیه 15، چه آیه فوق العاده ای است. «انما المومنون الذين آمنوا بالله و رسوله ثمّ لم يرتابوا» بعد از کامل کردن ایمان به خدا و به رسول خدا وارد انتخاب توهم نمی شوند. یعنی گوششان برای همه نیست. چشمشان برای همه نیست. قلبشان برای همه نیست. حالا بخواهیم وارد این مسئله بشویم که حالا گوششان برای کیست. در خطبه متقین است. «وقفوا اسماعهم علی العلم النافع لهم» گوش دروازه ورود اباطیل دیگران نیست بعد ازایمان و چشمشان هم همینطور. مغز و قلبشان هم همینطور. امام صادق ظاهرا در ذیل آیه ]فلينظر الانسان الی طعامه[ ميفرماید یعنی الی مطعمه ببیند چه کسی خوراک عقلی به او میدهد. اینها را باید دقت کرد. اگر نسل ما را در مدرسه و دانشگاه و دبیرستان با دقت بار بیاورند با فهم و شعور پخته بار بیاورند و به آنها بگویند گوش به کلام هر کسی تا شناخته شده و تایید شده نباشد ندهیم.
«ولا يخفی ان الريب والارتياب» دقت فرمودید کلمه ارتیاب که گوش مال هر کسی نیست. ]الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه [ قلب مال هر کسی نیست که ببرندش و بعد از مدتی ]قلوبكم بعد ذلك فهي کالحجارة أو اشدّ قسوة[ برگردانند. یا ]فويل للقاسيه قلوبهم من ذکر الله[ وای بر سنگدلان دربرابر ذکر الله که اینجا ذکر الله قرآن و اسلام است به دلیل اول آیه. ]افمن شرح الله صدره للاسلام فهو علی نور من ربّه فويل للقاسية قلوبهم من ذکر الله[ یعنی همین اسلام خدا که شرح صدر داران قبولش ميکنند و این اسلام «نور من ربه» از جانب مربی و پروردگار و مالکشان است.
«ولا يخفی ان الريب والارتياب» خودمان هم ممکن است گرفتار ریب و ارتیاب بشویم ولی خیلی زود باید در مقام علاجش بربیاییم. در همین هفته دوبار از ژاپن یک جوانی به من تلفن زد که دو جلد کتاب از آمریکا برای من فرستادند که من نویسنده اش را شناختم. یکی از تاریک دلان زمان شاه بود و نان خور شاه و خانواده شاه و قلم زن برای آنها بود. که بعضی از مطالبش را برای من نقل کرد و من به او گفتم این مطالب مال خود نویسنده نیست، مال مستر براون انگلیسی است که به عنوان فیلسوف صهیونیست های آن روزگار جا انداختند او را و یک مدتی آمد ایران و چند تا از دانشمندان خودباخته ایران به شدت مریدش بودند و از طرف وزارت استعمار انگلیس هم به اصطلاح ماموریت داشت که هر چه عالم وارسته اثرگذار در عالم تشیع بوده بکوبد و برود.
از جمله اولین کسی است که بدترین و زشت ترین حملات را به وجود مقدس مرحوم علامه مجلسی این قرآن شناس وروایت شناس کرده، چرا که 400 سال برایش گفته بودند مردم ایران، فارسی زبانان افغانستان و هند، تشیع شان را از مجلسی گرفتند. چون اولین عالم زمان شناسی بود که اصیل ترین مسائل الهی را از عربی به فارسی برگرداند و توانست فرهنگ اهل بیت را در تمام خانهها ببرد، از ایران گرفته تا هند و آن وقت که پاکستان وجود نداشت افغانستان هم وجود نداشت تا ماوراء النهر و تا قلب شوروی، فارسی زبان هم در این جغرافیای وسیع کم نبود و مردم عادت کرده بودند شبهای جمعه، بزرگ خانواده همه را جمع ميکرد بخصوص ایام زمستان زیر کرسی پنج صفحه برایشان عین الحیاه ميخواند که ترجمه و تفسیر فرمایشهاي حکیمانه پیامبر اسلام به ابوذر غفاری است. حدود 600 ـ 700 صفحه قدیم چاپ شده. يا جلاء العيون مصائب اهل بيت یا حیاه القلوب زندگی چهارده معصوم یا ترجمه توحید مفضل برای اعتقاد به قدرت و صفات و ذات پروردگار عالم یا کتاب های دیگرشان همین حلیه المتقین که این قدر مورد حمله روشنفکران قرار گرفته، بعضی از مطالبش، ولی آدم وقتی این کتاب 25 جلدی اولین دانشگاه و آخرین پیامبر دکتر پاک نژاد را که درس خوانده امروزی بوده میخواند، میبیند همین ریزه کاری های حلیه المتقین را که مسخره ميکردند ایشان از نظر علمی مورد بررسی قرار داده. چه مسائل ارزشمندی در این کتاب است.
حالا یکی اش که جلوی چشم خود من اتفاق افتاد که خیلی عجیب بود یک نفر ميگفت مرحوم مجلسی این مطالب چیست که نوشته که اگر ميخواهید کفش هایتان را پایتان بکنید یک بار با دست بردارید و بتکانید و بعد پایتان بکنید. گفتم: نفهمیدیم، دلیل نمی شود، که بگوییم مجلسی این مطالب چیست که نوشته. گفت این عقلی است دیگر کفش هایت را بردار بتکان و بعد بپوشان، حالا این چه حرف بی ربطی است که از قول امام و پیامبر نقل کرده. اتفاقا همان روز کفشش را آمد پوشید یک مرتبه یک ناله سنگینی زد، هوا هم سرد بود پایش را از کفش کشید بیرون، کفش را تکان داد یک زنبور زرد بزرگ در ته کفش بود او را گزید یعنی فضولی موقوف.
این مستر براون اصلا وظیفه کوبیدن علمایی را داشت که تاثیر در رویکرد مردم به فرهنگ اهل بیت داشتند. من به این آقا که در ژاپن بود گفتم این حرفها جدید نیست و این مال براون انگلیسی است. گفت: بله چون در یک صفحه اش هم اسم براون را برده. گفتم نه بیشتر صفحاتش را نگاه بکن اسم براون را برده و همان حرفهای براون را این و قبلا مرحوم شریعتی تکرار کردند، گوش ما گوش آزادی نیست که به هر دهانی بدهیم و قلب ما ظرف آزادی نیست که جلوی هر کسی بگیریم و مغز ما هم معده آزادی نیست که در مقابل غذای هر بی سوادی قرار بدهیم که ما را بکشاند به ریب و ارتیاب نسبت به حقایق عالم.
«ولايخفی ان الريب والارتياب اکبر مانع واشدّ حاجب بين الانسان و السير الی کماله و سعادته» بله. ریب و ارتیاب بزرگترین مانع و سخت ترین پرده و سد بین انسان و حرکت او به سوی کمال و سعادتش است «فيلزم له الجدّ والاجتهاد» واقعا بر انسان کوشش و زحمت واجب است در تحصیل علم و یقین و رفع توهم و شک که اگر این بیماری برای آدم بماند خیلی خطرزاست و بالاترین خطرش این است که سعادت ابدی انسان و ساختمانش را تخریب میکند.
یک چند تا جمله هم باز برای لاریب برای شما عرض بکنم. این هم خیلی مهم است. کتابی که در مطالبش ابهام است یعنی قابل درک برای مردم نیست. تعقید دارد، تناقض دارد، از استحکام لفظی و معنوی برخوردار نباشد، نشانی از برهان و استدلال نداشته باشد، در هر تردیدی به رویش باز است که آدم شک بکند در حق بودن و باطل بودنش. شک بکند در نگاه داشتن و دور انداختنش. شک بکند در خواندن و نخواندنش. اما قرآن مجید که از اول تا به آخرش استحکام است. برهان است. دلیل است علم است. روشن است این لاریب فیه باید باشد. ]ولقد انزلنا اليک آيات بينات[ تمام این آیات روشن است. آیه 99 سوره مبارکه بقره. ]يس والقرآن الحکيم[ قرآن محکم و استوار و بی تناقض است. نساء، 82. این هم از آیات زیبای قرآن است که برای تو دهانی زدن به خیلیها بهترین آیه است. ]ولوکان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا کثيرا[ اگر این قرآن از غیرخدا نازل شده بود نه اختلاف کم، بلکه اختلاف و تضاد فراوانی در مطالبش ميدیدید. نساء آیه 174. ]يا ايها الناس قد جائکم برهان من ربکم[ همه قرآن را برهان گفته. همه قرآن دلیل است. همه قرآن برهان است. آنی که شک دارد و تردید دارد باید بداند این شک یک بیماری است. تردید یک بیماری است. اگر دلت قرآن را با انصاف قرآن نگاه بکند قطعا علاج ميشود.
من چند آیه هم در رابطه با مهمترین مسائل خلقت یادداشت کردم ميخوانم. آیه 11 سوره فصلت. شما را به خدا ببینید این آیه زمانی آمده که در عرب نهج البلاغه و کتب تاریخ، علم نبوده، مدرسه نبوده، کتاب نبوده، خط نویس نبوده و به بی سوادی افتخار ميکردند. یعنی علم را ارزش نمی دانستند. ]ثم استوی الی السّماء وهی دخان فقال لها وللارض ائتيا[ اینجا استوی به معنای اراده و آهنگ است. چون با الی هم آمده است. سپس خداوند اراده کرد و آهنگ خلقت آسمانها و زمین را کرد در حالیکه قبل از این مجموعه جز یک گاز متراکم درهم پیچیده ای که در علم امروز ميگویند گاز سدیم چیزی وجود نداشته است. در شش دوره که با این گاز به تدریج کار شده. هفت آسمان و زمین به وجود آمد. این حرف مال چه وقت است؟ در روزگاری که علم نبود. مدرسه نبود. قلم نبود. کتاب نبود. بیاید مایه آفرینش را بگوید که کل به صورت یک دخان یعنی یک گاز بوده و این گاز در هم پیچیده، دورههایی را بر آنها گذراند تا این هفت آسمان به وجود آمد.
اینجا من یک روایتی هم از امام باقر بگویم که از معجزات روایاتمان است. بین دانشمندان قبلا هیچ اختلافی نبود که زمین یک قطعه جداشده ای از خورشید است که بعد سرد شده است و به این صورت بعد از میلیاردها سال درآمده و مخالف با این نظریه خیلی قبلا زیاد نبوده ولی وجود مبارک حضرت باقر علیه السلام در بحار، جلد سماء و عالم، در باب خلقت نگاه بکنید اصلا جدا شدن زمین را از خورشید قبول ندارد. امام باقر ميفرماید از همان مایع اولیه، آسمانها را آفرید و زمین را. این آیه هم بهترین دلیل است. ]وهی دخان فقال[ به این آسمان ]و للارض ائتيا[ یعنی تکه جداشده از خورشید نیست و این را 14 – 15 قرن قبل امام باقر قبول نداشته است. ميفرماید زمین هم مستقلا از بخشی از همان گاز آفریده شده است و بعد نظام داده شده که بین آن و خورشید چقدر فاصله باشد و گردش دورانیش برای شب و روز با چه سرعتی و گردش انتقالی اش با چه سرعتی.
من واقعا از شما ميخواهم امروز و فردا خطبه اول نهج البلاغه در پدید آمدن آسمانها و زمین از امیرالمومنین را در شرح این آیه بخوانید، و معجزه فکری و عقلی امیرالمومنین را ببینید. انگار خدا امیرالمومنین را قبل از دخان، خلق کرده کنار خودش قرار داده و گفته من میخواهم جهان را به وجود بیاورم، تو تماشا کن، چگونه به وجود ميآورم و بعد برو تعریف بکن. یعنی این قدر دقیق گسترده شدن خلقت و پدید آمدن این نظام را در خطبه اول توضیح ميدهد که آدم واقعا ميخواهد بگوید انگار که اول حضرت را خلق کرده که بنشین نگاه کن چکار ميکنم و بعد برو توضیح بده. اگر مفصلش هم ميخواهید در کتابخانه باید ببینید. الان این کتاب بیرون نیست. نهج البلاغه و آسمان، تالیف استاد مرحوم حاج میرزا خلیل کمره ای که هفتصد صفحه است و کتاب الهیئه والاسلام مرحوم سید هبه الدین شهرستانی که ترجمه هم شده. آنجا آیات و روایات مربوط به خلقت توضیح داده شده اعجاب انگیز است. این کتاب آن وقت « لاریب فیه » نباید باشد.
در مرحله آفرینش انسان ]يخلقکم من بطون امهاتکم خلقا من بعد خلق[ که عرض کردم آیه 12 به بعد مومنون را ببینید که ]خلقا من بعد خلق[ را توضیح ميدهد. این مهم است در آیه ]فی ظلمات ثلاث[ یعنی در تاریکخانه سوم. جنین دو تا تاریکخانه جلوتر از خودش دارد. که این را باز باید در کتاب های جنین شناسی ببينيد. یک کتاب خیلی خوب خارجی ترجمه کردند به نام فیزیولوژی انسان که تقریبا آفرینش انسان را در 500- 600 صفحه خیلی عالی توضیح داده یا راز آفرینش انسان که مال یک فرانسوی است و خیلی نزدیک به قرآن است. ]يخلقکم من بطون امهاتکم خلقا من بعد خلق فی ظلمات ثلاث ذلکم الله ربکم[ واقعا در تاریکی روزگار جاهلیت خبر دادن از شکم و قرارداشتن جنین در پرده سوم تاریکی این ]لا ريب فيه[ ندارد؟ در روزگار بی علمی چه خبر عجیبی داده که تا قرن 18 هم برای اروپا روشن نبوده. ]ومن کل شیء خلقنا زوجين[ کل شیء از جمادات را ميگیرد تا نباتات تا عوالم را. کل شیء. خیلی این تعبیر مهم است و نترسیده از این که پیشرفت علم یک مرتبه به جایی برسد که نه ما یک موجودی پیدا کردیم که زوج ند ارد. یک چنین چیزی در عالم نیست. ]و من کل شیء خلقنا زوجين لعلکم تذکّرون [ این لعلکم در جمله مثبت دلیل بر قطعیت است. برای اینکه متذکر بشوید بیدار بشوید پند بگیرید. عالم بشوید فهمیده بشوید.
یک متن دیگری هم به شما بگویم قرآن در زمینه آسمان ها، البته این خیلی کلی است، من جزئی اگر ميخواستم بیاورم 400 ـ 500 موضوع بود. قرآن در زمینه آسمان ها، زمین، روئیدنی ها، درختان، صحراها، کوه ها، معادن، دریاها، چشمه ها، ابرها، رعدها، برق ها، بادها و لواقح در عالم طبیعت، فلزات، برف، فعل و انفعالات عناصر آیاتی دارد که روزگاری اینهارا نازل کرده که هیچ خبری از علم در عربستان نبوده و انسان با انصاف چاره ای ندارد جز اینکه سجده بکند در مقابل خدا و با همه سلول های وجودش بگوید ]لا ريب فيه[.