جلسه 58
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
کلام در ]هدی للمتقين[ است که با مطالبی که درباره این جمله مفسرین بیان کردند ما را به یک بحث دقیق و عمیق و ریشه دار راهنمایی ميکند. لغت هدی روشن است که مصدر است و معنای آن یک معنای فراگیری است. به این معنا که با به کار گرفتن کلمه ]هدی[ که مصدر سماعی است پروردگار عالم ميخواهند اعلان بکنند سراسر آیات این کتاب و محتویات این کتاب هدایتگر است. این نیست که یک بخشی اش هدایت کننده باشد و بخش دیگرش نباشد. با ]للمتقين[ خبر دوم ذلک است که مبتداست یا بنابه نظر بعضی حال است از ضمیر فیه، که به کتاب بر ميگردد. هرکدامش را ميشود انتخاب کرد یا به عنوان خبر دوم یا به عنوان حال از ضمیر فیه. مهم در مسئله همین مصدر بودنش است که شعاعش به خاطر مصدر بودن تمام قرآن مجید را ميگیرد و فراگیر نسبت به همه آیات است.
]للمتقين[ هم معلوم است آنهایی که بخواهند خودشان را از هر نوع خطر در باب معنا، در باب زندگی دنیا، در باب مرگ، در باب برزخ و در باب قیامت، حفظ بکنند. این معنای تقواست. وقی که مصدر است از سه حرف تشکیل شده و ثلاثی مجرد است معنایش به معنای خودنگاه داشتن است. آنی که ميخواهد رها و آزاد باشد اصلاً علاقه ندارد که مقید بشود، غفلت از خطرها هم دارد وقتی هم به او بگویند زیر بار نمی رود. این نسخه به درد او نمی خورد. و قرآن هدایت گر او نیست تا در آن چارچوب است.
البته وقتی که رأیش نسبت به خودش برگردد و تصمیمش عوض بشود و در مقام حفظ خودش از خطرات بر بیاید از هدایت قرآن بهره مند خواهد شد. استفاده خواهد کرد. ولی تا زمانی که در این مقام برنیاید، قرآن مجید سودی برای او ندارد چون قرآن مجید نسبت به او که بیمار است یک نسخه جداست که نمی خواهد به این نسخه عمل بکند. خودش هم یک بیمار غافل جدای از قرآن مجید است. وقتی با حفظ خود از خطر، خودش را متصل به قرآن مجید نکند که حالا او را هدایت بکند چگونه خودش را حفظ کند. حفظ یک وقت در مقام اراده باطنی خود انسان است که ميگوید از حالا به بعد، دیگر ميخواهم خودم را حفظ بکنم ولی چگونگی حفظ را کتاب خدا باید هدایت کند و راهنمایی بکند و نشان بدهد.
یک مطلبی که در این زمینه دارند و جواب هایی به آن داده شده این است که وقتی که خود پروردگار ميفرماید: ]للمتقين[، اهل تقوا از درجات بالایی برخوردارند و از مصادیق قطعی هدایت شدگان هستند. اینجا آیا تحصیل حاصل نیست. یعنی هدایتی را که اهل تقوا دارند باز پروردگار عالم ميگوید قرآن هدایتگر اهل تقواست.
از مجموع جوابها ميشود این جواب را تقریبا به دست آورد که هدایت مقول به تشکیک است یعنی دارای مراتب است. چنانکه خود تقوا هم دارای مراتب است. شما یک بار عرض کردم اگر به حدیثي يا به خود قرآن مجید قبل از حدیث مراجعه بکنیم در سوره مبارکه کهف، اوائل کهف. ]آمنوا بربهم وزدناهم هدی[ یعنی در حالی که مومن بودند و در حالی که خدا را قبول داشتند و در حالیکه به خاطر خدا و آن دوربینی شان و آن اندیشه شان از همه آنچه که در آن شهر در آنها بودند در آمدند. از صندلی جدا شدند. از پول جدا شدند و از مسائل ظاهری که باعث خوشبختی خیالی یک عده ای است و باعث غرور است همه را دور ریختند این ایمانشان است. اما باز ميبینید پروردگار عالم ميفرماید ]زدناهم هدی [ معلوم ميشود هدایت مراتبی دارد حالا اگر بخواهند تقسیم بکنند با تقسیماتی که در بعضی از حقایق مثل مرحوم فیض در شیعه یا غزالی در اهل تسنن دارد نهایتا به سه مرتبه باید تقسیمش کرد، هدایت عام که همان هدایت اولیه ميشود ميآیند و با اختیار و با اعتقاد شهادتین را به زبان جاری ميکنند و در حدی مسائل عملی را قبول ميکنند. و مرتبه بعدش هدایت خاص است که آدم تا سلمان شدن حرکت ميکند تا ابوذر شدن حرکت ميکند و مرحله اوجش هم خاص الخاص است که این مربوط به قلب مبارک و مغز الهی انبیاء خدا و ائمه طاهرین است که ارزشها در وجود آنها در چنان اوجی بوده که همه را از امت های خودشان و بعضی از انبیاء را طبق قرآن از انبیاء دیگر و پیامبر اکرم و ائمه طاهرین را از بقیه یک برتری کاملی داده که دست دیگران به چنین هدایت خاص الخاصی نمیرسد.
بالاخره ميبینید قرآن مجید در تقسیم بندی هایش اصحاب یمین دارد، والسابقون دارد. و هر کدامشان در پیشگاه پروردگار عالم مقام معلومی، پاداش معلومی دارند و میلیاردها نفری که از زمان اولین پیامبر تا قیامت وارد بهشت ميشوند. از رسول خدا که از اعظم عباد خداست و برترین عبد حق است تا ضعیف ترینی که توانسته خودش را به بهشت برسانند ]فی عيشة راضية[ هستند. یعنی اینطوری نیست که حالا یک دهاتی متدین بی سواد که اهل گناه کبیره نبوده مصرّ به صغیره نبوده، واجباتش را هم انجام داده ولی درکش از حقایق به اندازه خودش بوده و مورد لطف حق قرار گرفته و وارد بهشت ميشود، هرگز به مقام پیامبر یا امیرالمومنین حسادت نمی کند، رنجیده خاطر نمی شود، مشکل روحی برایش پیش نمی آید. در فکر فرونمیرود. دچار دغدغه نمی شود، که در آیه دیگر هم ميخوانیم ]نزعنا ما فی صدورهم من غلّ[ هر چه ناهمواری در دل افرادی است که مستحق بهشت هستند ما ریشه کن ميکنیم. او برایش عیش راضیه است. پیامبر اکرم هم برایش عیش راضیه است با تفاوت درجات که حالا هشت درجه برای بهشت ذکر شده.
هدایت هم ذومراتب است و هم تقوا ذومراتب است. اگر ما این تقوای آیه را تقوای عام بگیریم یعنی کسی كه بیدار شده، بینا شده به این که خطراتی برایش وجود دارد و این خطرات ممکن است در وجودش خسارت های سنگینی را به بار بیاورد در مرگش هم اثر بگذارد در برزخش هم اثر بگذارد در قیامتش هم اثر بگذارد حالا بگوید بروم دنبال اینکه ببینم چگونه این اراده خودم را که حفظ کردن خویش از خطرات است تحقق بدهم. اینجا پای قرآن در میان ميآید. ]هدی للمتقين[ که بیاید و این نسخه الهی را عمل بکند و به هدایت این نسخه تسلیم بشود. این یک جواب خوبی است برای آنهایی که ميگویند هدی للمتقین، تحصیل حاصل است.
اما جواب بالاترش و علمی ترش و مهمترش این است که ما در قرآن مجید مسئله هدایت را که بررسی ميکنیم البته من الان نمی خواهم همه شئونش را برای شما عرض بکنم چون خیلی مفصل است و بسیار بحث عالی، دقیق، زیبا و ارزنده ای است و اگر انسان کل آیات هدایت و ضلالت را کنار همدیگر بگذارد خیلی از اشکالاتی که در ذهن خیلی هاست یا در ذهن خود انسان است حل ميکند و اصلا خود آدم را بعد از دقت در آن آیات حلّال مشکلات روحی و مغزی دیگران قرار ميدهد. حالا من دورنما برای شما عرض ميکنم چون خودتان آن قدر الحمدلله شایستگی دارید که آیات را کنار هم بگذارید و با توجه به وضع انسان، نه آیه تنها. یعنی چون ما آیات قرآن را باید با توجه به وضع انسان بسنجیم. فکر بکنید آنجایی که ميگوید ]يضل من يشاء[ این اضلال آیا ابتدایی است؟ اگر اضلال ابتدایی باشد که با حکیم بودن حق نمی سازد. با عادل بودن حضرت حق نمی سازد. ما هم که اشعری نیستیم که بگوییم هرکاری خدا ميکند همان درست است. اگر ضلالت ابتدایی هم باشد نه جای اشکال نیست. آنها غایب از حقایق اسماء الله و صفات الله حرف ميزنند. این است که به گمراهی افتادند و ما وقتی همین آیات ]يضل من يشاء[ را دقت ميکنیم ميبینیم اضلال پروردگار مال بچه ده دوازده ساله و تازه به تکلیف رسیده نیست. اغلب آیات اضلال در ارتباط با مخالفان انبیاء، مخالفان نبوت، مخالفان توحید است که اتفاقا خود پروردگار در مقدمه آیاتی که ]يضل من يشاء[ دارد ذکر ميکند که اینها این جنایتها را کردند. این مخالفتها را کردند و این ضلالت و ماندن در گمراهی و با چماق ضلالت توی سرشان زدن، کیفر دنیای شان است. جریمه جرمشان است. در هدایت هم همین است.
ـ در بسته ميشود، به طرف هدایت نمی آید. این بدترین جریمه است. یک وقت درب توبه باز است این تحصیل حاصل نیست. یک گوشمالی به او ميدهد و بیدار ميشود و بر ميگردد. ولی این جریمه یک جریمه سنگین است چون ]بما کانوا يعملون[ شان هست. چون همواره میخواهند همین باشند. یعنی یزید تا بود ميخواست یزید بشود. معنی نداشت که هدایت اجباری به او بدهد. ولی توی سرش ميزند و محروم از فیوضات بماند و این ضلالت اوست. نه اینکه یقه اش را بگیرد و پرتش بکند در جاده گمراهی. او دارد ميرود و ضلالت او فرو رفتنش است. «يعمهون» سرگردانیش است که دیگر توجهی به هدایت حق تا ميمیرند نمی کند.
حالا شؤون هدایت را نمی خواهم بررسی بکنم. اولا با دلیل خود قرآن عنایت کردید ذومراتب است. هدایت عام است. خاص است. خاص الخاص هست. ایمان هم همینطور است. تقوا هم همینطور است. حالا به ذومراتب بودن تقوا شاید در بحث امروز برسیم ببینید خود قرآن مجید ذومراتب بودنش را چقدر زیبا بیان کرده است و ميدانید ظرفیتها هم مختلف است. هیچ وقت در درجات ایمانی و شئون ایمانی جامعه در هیچ عصری همه هموزن هم دیگر نمی شوند. اختلاف در مراتب هم از ابواب حکمت پروردگار است. نه در ما، در همه موجودات. اگر بنا بود تمام روئیدنی های عالم فقط درخت گردو باشد، اگر بنا بود تمام روئیدنی های عالم فقط بوته خربزه باشد. یعنی بگوییم نه این اختلاف و این شدت و ضعفی که در موجودات عالم است خلاف عدالت است. اتفاقا مساوات کاملش خلاف عدالت بود اگر تمام موجودات زمین یک وزن و یک شکل و یک رنگ و یک نوع بودند، حالا همه انسانها یک شکل، همه یک رنگ، همه صداها یک جور، همه حالات و ظرفیت های یکجور، اصلا این بساط دیگر لازم نبود به پا بشود و به پا هم نمی شد. قرآن مجید ميفرماید ]واختلاف السنتکم و الوانکم ان فی ذلک لآيات للعالمين[ این از نشانه های قدرت من و ربوبیت من و حکمت من است. بنابراین توقع نباید داشت کل جامعه اولا وارد گردونه هدایت بشوند که خود ابلیس هم به پروردگار اعلام کرد ]ولا تجد اکثرهم شاکرين[ یا پیامبر که خیلی غصه ميخورد در مکه و مدینه به او اعلان کرد که اکثر اینها اهل ایمان نخواهند شد. نه بالاجبار، مختارند ولی دلش نمی خواهد قبول بکند. قبول نمی کند. ]انّ الينا ايابهم * ثم انّ علينا حسابهم [ من حتی حساب اینها را به تو واگذار نکردم یا چنین قدرتی را به تو ندادم که بالاجبار هر کسی را بخواهی در گردونه ایمان بیاوری. ]فذکر انما انت مذکر * لست عليهم بمصيطر[ این توقعات قطعا توقعات بی جایی است که قرآن مجید هم بیان کرده است که اکثر اینطورند و ظرفیتها اینطور است و رنگها اینطور است. ما یک مقدار در قرآن دقت بکنیم به خیلی از حقایق نازک و لطیف و اقناع کننده واقعی ميرسیم.
هدایت را قرآن مجید اولا در دو بخش کلی بیان ميکند یکی هدایت تکوین است. ]اوحی فی کل سماء امرها[ که ما قانون تمام آسمانها را، ستارگان را، کهکشانها را، سحابیها را، هر چه که مصداق سماء است، این وحی، وحی تکوینی است. اینکه قانون حاکم بر کل آسمانها کرده این هدایت تکوینی است که خورشید را هدایت کرده به این سرعت حرکت بکند با کل منظومه، این مقدار تولید انرژی بکند و با قدرت جاذبه اش سیارات مربوط به خودش را حفظ بکند، این هدایت تکوینی است. یا یک دانه ای را که ميکارند این هدایت خداست، ]أ انتم تزرعونه ام نحن الزّارعون [ چطوری ریشه بدواند به دل زمین علیه جاذبه و چگونه ساقه بدهد بیرون چندتا برگ از خودش آشکار بکند و گلش چه رنگی بشود و از زمین چقدر آب و املاح ریشه بخورد، با چه قدرتی ریشه آب و املاح را تا آخرین شاخه و برگ برساند. این یک هدایت تکوینی است که حیوانات هم همه در دایره همین هدایت هستند. ]ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها [ یعنی مهارت هستی شان. ]آخذ بناصيتها[ به معنی این نیست که ما کاکل حیوانات را در دست گرفتیم و آغاز را ميکشیم این یک اصطلاح است که در قرآن مجید آمده یعنی مهار حیاتشان، مهارت زایمانشان، مهار برزگ شدنشان، مهار تخم گذاری شان، مهار بچه دار شدنشان، مهار پرواز کردنشان، خزندگی شان، دنبال آب و دانه رفتنشان همه براساس هدایت ماست که ]ربنا الذی اعطی کلّ شیء خلقه ثمّ هدی[ این جواب موسی بن عمران به فرعون بوده که این آیه کلی است. هدایت تکوین و تشریع را از ناحیه وجود مقدس حق بیان ميکند. ببینید اول به وجود آوردن است و بعد هدایت کردن است. از آیه استفاده ميشود اصلا موجود بی هدایت در عالم هستی وجود ندارد. حتی موجودات ذره بینی که ميگویند 5 هزار تایشان گاهی با همه هویت و حیثیتی که دارند روی یک نوک سوزن جا ميگیرند که امام هشتم در توضیح ]ان الله لطيف خبير[ همین معنا را ذکر کردند که اودارای موجودات زنده ای است که تمام آثار حیات را دارند و از چشم شما پنهان هستند. به عبارت دیگر متوجه خلقت او نسبت به این موجودات ذره بینی هست.
ضلالت و گمراهی در موجودات غیر انسانی و جنی اصلا بحث نمیشود. آنها یک طرفه در گردونه هدایت حق هستند. ]الذی اعطی کلّ شیء خلقه ثم هدی[ اصلا آنجا بابی به عنوان ضلالت پیدا نمی شود. حالا ميگویم من مفصل نمی خواهم وارد بشوم. حالا وادارم ميکنید یکی دو مرحله اش را برای شما ميگویم. این ماهی را یک بار تهران هم آورده بودند. البته من در کتاب های علمی خوانده بودم و بعد خیلی سال پیش عین همین ماهی را تور انداخته بودند و آورده بودند در تهران. در دریاها بعضی از ماهیها در فضای تاریک دریا زندگی ميکنند یعنی آفتاب تا عمق دریا نمی تواند برود. تا یک حدی از آب ميتواند شعاع عبور بکند و از یک مرحله مخصوصی دیگر نمی تواند عبور بکند. یعنی قدرتش را ندارد. زورش را ندارد. این ماهیها که در تاریکی های آب زندگی میکنند، نیازمند به مواد غذایی هستند، مواد غذایی شان هم حیوانات خیلی کوچکتر از خودشان هست. حالا وقتی ميخواهند صیدی را شکار بکنند، باید در روشنایی شکار بکنند. در آن تاریکی متراکم نمی بینند. اولا هدایت شدند به غذا شناسی. چون هر چیزی را هم نمی خورند.
وجود مبارک زین العابدین در 1500 سال پیش با اینکه ایشان یک بار هم سفر دریایی نداشتند. فکر هم نمی کنم دریا را دیده باشند. چون دریا در ساحل لبنان است و ایشان از مدینه تا مکه آمدند، مکه تا کربلا، کربلا تا شام، شام هم تا مدینه. دمشق از دریا دور است. من رفتم. باید بروید لبنان، از لبنان هم باید بروید بیروت، از بیروت هم یک مقدار زیادی باید بروید تا به دریا برسید. به احتمال قوی ایشان اصلا دریا را از نزدیک ندیدند. ولی آن علم الهی که داشتند این همه تنوع موجودات و گیاهان و نباتات در کره زمین، در جنگل ها، الان حرف ایشان ثابت شده است که ایشان فقط آمدند فرمودند و رو کردند به دریا درباره دریا این نظر را دادند ]يا من فی البحار عجائبه [ نگفتند یا من فی الارض عجائبه. چون دنیای دریا با دنیای خشکی واقعا از نظر تنوع موجودات، شکل موجودات، خیلی تفاوت ميکند.
من دوسه تا دریا را دیدم. در اروپا و دریای مدیترانه، دریای عمان، و به من هم محبت کردند آنهایی که اهل این مسائل بودند بعضی از موجودات را صید کردند و آوردند و من نگاه کردم مثلا یک نوع موجود زنده را صید کردند که یک موجود بسیار زیبا و بلوری. یعنی از شمالش، جنوبش، شرقش، غربش، فوقش، تحتش کاملا همه چیز پیداست. یعنی از یک بلور روشن ساخته شده، نرم تن هم هست و همه وجودش بلور است. گلویش، دهانش، امعائش، احشائش، و توی دریا هم زندگی ميکند. یا ماهیانی که واقعا از نظر پوشش پر و دم از زیباترین لباس های عروس های جهان پوششان زيباتر است. اینها را من دیدم. شاید بالای 100 نوعش را دیده باشم. این نوع ماهی را که عرض ميکنم تهران آورده بودند و تماشاچی زیادی هم آمده بود برای دیدن.
حالا ببینید از یک طرف هدایت شده، به هدایت تکوین. ]آخذ بناصيتها[ که اولا آنی را که تناسب با بدنش دارد بخورد. حالا در میان این تنوع موجودات دریایی چقدر زیبا غذایش را میشناسد. حالا برای به دست آوردن غذا، در تاریکی که نمی تواند کاری بکند. خداوند متعال پشت گردنش یک بخش از گردن را فسفری آفریده، مثل تسبیح هایی که ما بچه بودیم از مکه ميآوردند، اولین بار بود، خیلی تماشایی بود برای ما بچهها که این را ميبردیم در تاریکی کاملا نور داشت و به اندازه این فسفر پشت گردن این ماهی قوی است که به او یاد داده وقتی که گرسنه ات شد، یک مقدار، کم، سرت را بیاور پایین، وقتی سرش را ميآورد پایین، گردنش را در حدی خم ميکند، نور این فسفر کاملا جلوی او را روشن ميکند. ببینید هدایت شده تا چه حد گردنت را بیاور پایین. خودش که پشت گردنش را ندیده ولی هدایت شده که پشت گردنت چراغ گذاشتم. حالا سیم کشی این چراغ، کارخانه این چراغ، تامین مواد این چراغ، اینها هر کدامش یک بحث است. هر ورقش واقعا دفتری است معرفت کردگار. حرکت ميکند. در روشنایی غذای مناسب خودش را که ميبیند آن هم این قدر قدرت ندارد که از دستش فرار بکند شکارش ميکند و ميخورد. از یک طرف غذاشناس است و از طرف دیگر دشمن شناس خیلی پرقدرتی هست. و همه حیوانات همینطورند. شما ببینید گرگ به آن قدرتی که از اسمش ملت ميترسند چشمش به سگ ميافتد به اندازه یک جیپ سرعت در فرار دارد. واقعا ميترسد. ولی از بغل شیر رد ميشود و نمی ترسد. اصلا این نظام خلقت در همه عوالمش شگفت انگیز است. تا ميبیند دشمن در همان تاریکی دارد ميآید. راحت گردنش را ميدهد بالا تاریک ميشود و دشمن او را گم ميکند یعنی سپر محافظتش و تقوایش همان فسفر پشت گردنش است. یا من عکس این حیوانات دیدم یک کتاب دارم 900 صفحه هست. به نام شگردهای طبیعت، بعضی از حیوانات در سخت ترین و کم باران ترین کویرهای دنیا زندگی ميکنند و اینها وقتی تشنه ميشوند نه گرسنه. از همان خاک کویر به اندازه سیرابی شان آب ميگیرند. حالا این دهان و زبان وقتی به خاک وصل ميشود چه فعل و انفعالی ایجاد ميشود که آب برایش درست ميشود این برای دانشمندان هنوز کشف نشده.
یا باز برای اینکه این هدایت غریزی و تکوینی را بدانید چقدر فوق العاده است. یک وقتی یکی از دانشمندان یک عقرب نر و ماده را برد در تاریکی و یک موش نر و ماده را برد در یک تاریکی. تاریکی مطلق. غذایشان و آبشان را تامین ميکرد و جدای از هم بودند. عقرب بچه دار ميشود. موش هم بچه دار ميشود. یک مدتی این دو تا بچه و نوزاد در تاریکی نگاهداری ميشوند تا به حدی برسند که گلیم خودشان را از آب بکشند بیرون. یک شیشه بزرگ از این شیشه مربا های بزرگ بر ميدارد و ميرود در آن تاریکی. عقرب را مياندازد در شیشه. عقرب هنوز هیچ جا را ندیده. فقط تاریکی را دیده. آن نوزاد موش را هم که بزرگ شده بود مياندازد در این شیشه. سریع ميآید بیرون شیشه ميگذارد مينشیند روبه رویش ببیند این دو تا چکار ميکنند. که خیلی طول نمی کشد. موش با آن دندان های تیزش بند آخر دم عقرب را قیچی ميکند و ميآید این طرف مينشیند. این هدایت تکوین است. که خطر جناب موش در آخرین بند دم عقرب است. اگر بناست در این شیشه زندگی کنی دم آخر را بزن و راحت زندگی بکن.
اصلا مسئله هدایت تکوینی خدا که در همین آیه مطرح شده ]الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی[ از عجایب آفرینش است. بد نیست کتاب های مربوط به این امور و زندگی حیوانات یا این موجودات نباتی را فراهم بکنید و بخرید و بخوانید و یادداشت برداری بکنید برای مردم هم که بیان بشود در جهت تقویت توحید مردم، ایمان مردم، تعظیم مردم به پروردگار و فروتنی مردم بسیار موثر است.
این مال هدایت تکوین بود. اما در هدایت انسان چهار هدایت مطرح است که هر چهار تایش هم باز در قرآن مطرح است. هدایت فطری، هدایت عقل، هدایت الهام، هدایت کتاب. که ما این چهارتا را بتوانیم حلاجی بکنیم معنای ]هدی للمتقين[ که ابدا تحصیل حاصل نیست برای ما انشاءالله روشن تر خواهد شد.