جلسه 62
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
قبل از شروع بحث به مناسبت شب شهادت وجود مبارک امام صادق این وجود مقدسی که بسیاری از روایات فقهی، اصولی، اخلاقی، و مسائل مربوط به مبداء و معاد و قیامت از آن حضرت نقل شده، روایت کوتاه ولی بسیار مهمی را برای شما قرائت ميکنم.
وجود مبارک حضرت بنا به نقل صدوق در خصال ميفرمایند «من حفظ عنا اربعين حديثا من احاديثنا فی الحلال والحرام بعثه الله يوم القيامة فقيها عالما و لم يعذبه» آنچه که در این حدیث خیلی مهم است دو چیز است. یعنی شمّ روایت شناسی این را به ما ميگوید. یکی مسئله حفظ است و یکی هم مسئله قید حلال و حرام است که متاسفانه درصد بالایی از مردم روزگار ما مبتلای به آن هستند. عظمت حلال پیش آنها شکسته شده و به دست آوردن حرام برایشان اخلاق ثانوی شده.
«حفظ» یقینا اگر به این معنا باشد که ما چهل تا حدیث «من احاديثنا» از احادیث اهل بیت را حالا چهل تا روایت از پیامبر یا از امیرالمومنین یا از خود امام صادق حفظ بکنیم و در ما بماند، تحقق عملی پیدا نکند، اولا فرق ما با یک نوار کاست و یک نوار سی دی چه خواهد بود؟ نوارهایی هست که هزاران حدیث در آن هست ولی به عرصه عمل نمی تواند برسد. اگر معنای حفظ این باشد که من در صفحه مغزم چهل حدیث جا بدهم، این امتیاز قابل توجهی نیست. امتیاز قابل توجهش مال زمانی است که من هماهنگ با این چهل حدیث زندگی و حرکت کنم و طبق روایات دیگر و این آیه شریفه سوره احزاب، ]الذين يبلغون رسالات الله[ که بسیار آیه مهمی است، حفظ کرده خودم را که به آن هم عمل کردم به دیگران برسانم.
در جلد 77 بحار یک سفارشی پروردگار به حضرت مسیح ميکند ميگوید اول خودت عمل کن و بعد به دیگران برسان.
این قید حلال و حرام هم خیلی مهم است که امام صادق با آوردن قید حلال و حرام خواستند هم خود حافظ حدیث از خطر حرام مصون بماند و هم اگر دیگران را خواست به مصونیت بکشاند. با چنین برخوردی با چهل حدیث «بعثه الله يوم القيامة فقيها» فقیه در اینجا نباید معنای اصطلاحی باشد. باید معنای لغوی باشد. یعنی او را دین شناس وارد قیامت ميکند و دانشمند وارد قیامت ميکند «و لم يعذبه» و او را عذاب نخواهد کرد.
و اما تقوا. یک مورد دیگر از آثار تقوا این است که خیلی مورد بالایی است. آیه 196 سوره مبارکه بقره امر واجب دارد به تقوا. حالا بیشتر ما تقوای عام در نظرمان است، اجتناب از همه کبائر، اصرار نداشتن بر صغائر. این تقواست. حالا اگر در یک ماهی، دو ماهی، یک سالی، یک لغزش مختصری برای آدم پیش بیاید که امیرالمومنین هم در غررالحكم دارند «قليل زللـه» این ما را از عنوان متقی بودن قطعا بیرون نمی برد. چنانچه مومنی اگر یک وقت یک گناهی بکند از مومن بودن بیرون نمی برد. باب توبه هم باز است. نشان ميدهد که «قليل زللـه» تقواداران از عنوان متقیان بیرونشان نمی برد یا مومنی اگر خدای نکرده دچار گناهی بشود از عنوان مومن بودن بیرونش نمی برد.
]و اتقوا الله واعلموا[ دو تا امر واجب اینجاست. یکی در کنار خدا خود را از درگیر شدن با آتش جهنم حفظ بکنید که آخر آیه هم این معنا را اثبات ميکند که واتقوا الله در این آیه با توجه به آخر آیه حفظ خود از عذاب قیامت است. ]و اعلموا[ و این معنا را یقین کنید و آگاه باشید و بدانید. ]أن الله شديد العقاب[ نسبت به چه کسانی؟ بی تقواها. بی تقواهایی که باید از آنها تعبیر کرد گناهکاران حرفه ای هستند. هر گناهی را مرتکب ميشوند و به موعظه و نصیحت هم گوش نمی دهند و بدون توبه، بدون داشتن تقوا این مایه عظیم نجات از دنیا ميروند. پس راه عقاب شدید به روی اهل تقوا کاملا بسته است و به روی بی تقوایان کاملا باز است.
آیه بعد که آثار تقوا را بیان ميکند آل عمران، آیه 120 است. ]و ان تصبروا وتتقوا لا يضرّکم کيدهم شيئا[ اینجا خداوند متعال صبر و تقوا را به عنوان دو پوشش، دو سپر، دو سد و دو مانع اعلان ميکند در مقابل خطرات دشمنان دین، دشمنان انسانیت و مخصوصا در مقابل هجوم فرهنگی. ]لا يضرّکم کيدهم[ کید در اینجا به معنای تدبیرها و نقشه های دشمنان است که اگر مردم کفّ نفس داشته باشند یعنی صبر یعنی در مقابل هجومها خود را در مرزهای الهی و حدود الهی نگاه دارند، رد نشوند، ولو اینکه آغوش دشمن باز باشد و دشمن تشویق گر باشد، تهدیدگر باشد، وسوسه گر باشد، بخواهد با مال، با مقام، با بازگذاشتن عرصه شهوات، انسان را جزء باند خودش بکند، اگر آدم صبر بکند، یعنی در مقابل دشمن نه بگوید. این صبر یعنی پاسخ ندادن به دشمن. نه من دعوتت را گوش نمی دهم. مثل پاسخ ابی عبدالله به دشمن از روز تاسوعا تا شهادتشان که در برابر تمام پیشنهادهای دشمن شعارشان لاوالله بود. والله قسم دعوتتان را پاسخ نمی گویم. دست در دست تان نمی گذارم. با یزید بیعت نمی کنم. فرهنگ تان را قبول ندارم. این ميشود صبر. و از دوستی با دشمنان، معاشرت با آنان پرهیز بکند یعنی گول محبتها و تشویقها و اخلاق ظاهرشان را که اخلاق جنتلمنی است و نه اخلاق انسانی، بپرهیزد. این صبر به این معنا و این تقوا به این معنا قطعا نقشه دشمن را نقش بر آب ميکند.
این یک خط شعر عربی را نمی دانم مال کیست ولی بسیار شعر زیبایی است. «من استعان بغير الله فی طلب» کسی که از غیر خدا خواسته هایش را بخواهد، خواسته های دنیایی اش، زندگیش را، فرهنگی اش را، «فان ناصره عجز و خذلان» یار او ناتوانی و خواری او خواهد بود. یعنی باید خودش را در دست دشمن رها بکند، خوار بکند، پشتش را خم بکند، دنیا و آخرتش را از دست بدهد، تا دشمن کاری برای او بکند. اگر بکند. البته دشمنان در روزگار ما اگر کاری برای دولتی یا برای جاسوسی انجام بدهند نفع خودشان را بیشتر لحاظ ميکنند نه نفع جاسوس یا نفع دولتها را.
این هم از آیات مهم قرآن در باب تقوا. آل عمران، آیه 123. این هم به نظرم آیه خاصی است و باید بحث مفصلی درباره اش بشود. که من فکر ميکنم زیباترین بحث را در نتیجه این آیه مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی دارند که من سفارش ميکنم در کتاب شریف بحار، بخش ایمان و کفر را ببینید .
آنجا فهرست این چند جلد را که ببینید باب شکر، تمام نگاه خواجه نصیر را مرحوم علامه مجلسی نقل ميکند. بسیار عالی است من مقاله خواجه را در ده جلسه منبر برای مردم با عنوان شکر. گفتم : «فاتقوا الله» ببینید باز امر واجب است. «لعلکم تشکرون» تقوا پیشه بکنید تا شاکر بشوید. ما تقوا پیشه کنیم چطوری شاکر ميشویم؟ امام صادق(ع) این را برای ما حل کردند. «شکر النعمة اجتناب المحارم» روایت در همان باب شکر بحار است. شکر اجتناب محارم کلها است. یعنی چه؟ یعنی شما هر نعمتی که به شما داده شده اگر در گناه هزینه نکنید، یعنی نمک خدا را به خورد هوای نفس ندهید، نمک خدا را به خورد غرور و کبر و طمع و ریا ندهید. نمک خدا را به خورد گناهان اعضاء و جوارح ظاهر ندهید شما بنده شاکر شدید . طبق نگاه امام صادق(ع).
یا یک آیه درباره شکر در سوره نحل داریم. ]جعل لکم السمع و الابصار و الافئدة لعلکم تشکرون[ اول آیه را اگر ببینیم تشکرون آخر معنی ميکند آیه را که شکر یعنی چه؟ ]و الله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شيئا[ به دنیا که آوردم شما را یک پارچه جهل بودید. سه ابزار معرفت به شما دادم، سه ابزار برای کسب معرفت، گوش، «وقفوا اسماعهم علی العلم النافع لهم» چشم.
اِن آثارنا تدل علينا فانظروا بعدنا الي الآثار
قلب هم که مرکز فهم است. یعنی شنیده های گوش و دیده های چشم را او درک ميکند ، ما ميشویم آدم با معرفت. ]لعلکم تشکرون[ یعنی من این ابزار را به شما دادم بروید. اهل معرفت بشوید معرفت هم نواری نباشد. معرفت تحقق عملی پیدا بکند. این هم یکی از آثار تقواست. وقتی شما راحت بودید از گناهان کبیره و صغیره، شما ميشوید بنده شاکر پروردگار.
از آثار دیگر تقوا، تحصیل بهشت و همه شئون بهشت است. ]لکن الذين اتقوا ربهم[ اینجا تقوا را به جای اینکه در کنار کلمه الله بیاورد، در کنار ربّهم آورده است. چرا اینجا تقوا را کنار رب آورده است. من فکر ميکنم در تفسیر ]الحمدلله رب العالمين[ بین هفت روز تا ده روز من رب را در همین جلسه عرض کردم. ميخواهد پروردگار ما را به این حقیقت در کنار تقوا متصل بکند که مالک تان، مدبرتان، روزی دهنده تان، خالق تان، اینها همه در لغت رب لحاظ ميتواند بشود، من هستم. شما که باید در کنار رب تان که همه کاره شماست تقوا را رعایت بکنید. یعنی از من معصیت نکنید ولی از شیطان کاملا معصیت بکنید. هر چه من ميگویم قبول بکنید و هر چه او ميگوید قبول نکنید. چون غیر از اینکه دشمن شماست چیز دیگری نیست. ولی من هستم که دوست شما هستم ، محب شما هستم. خالق شما هستم. شایسته است که تقوا را در کنار رب تان به بازار زندگی تان بیاورید. هرچه از شما خواستم به نفع خودتان خواستم.
]لکن الذين اتقوا ربهم لهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدين فيها[ این دو موضوع است. یک بهشت ها، دو، ]نزلا من عند الله[ نزل در اصطلاح عربی به معنای سفره کامل پذیرایی است. نزل اصطلاح است. ]نزلا من غفور رحيم[ در جای دیگر داریم. ]نزلا من عندالله[ این بهشت های من سفره کامل پذیرایی از جانب من است ]و ما عندالله خير للابرار[ آنی که پیش من است که همین نزل باشد که به عبارت دیگر جنات باشد و برای اهل تقوا تدارک دیدم، از آیه شریفه در ميآید که خداوند متعال اهل تقوا را ابرار هم ميداند. یعنی معنون به این عنوان هم هستند.
ابرار ویژگی هایشان چیست؟ امیرالمومنین ميفرماید «ثلاث من عمل ابرار» سه چیز عمل ابرار است. ببینید عمل. یعنی بار مسئله را امیرالمومنین روی عمل بردند. «اجتناب المحارم» دور ماندن. جنب و اجتناب یعنی دورماندن و نزدیک نشدن. چون ميدانید نزدیک که بشویم به گناهان جاذبه گناهان خیلی زیاد است. اینکه فرمودند با نامحرمان بیش از 5 کلمه ضرورت دار حرف نزنید، نگاه به نامحرم نکنید، یا عیسی بن مریم ميفرماید برادرم موسی آمد گفت گناه نکنید، من آمدم بگویم فکر گناه نکنید. به عیسی گفتند مگر فکر گناه هم ضرر ميرساند به آدم؟ حضرت فرمودند: یک اتاق آیینه کاری را در نظر بگیرید، یک پنبه مختصر، یک چوب خشک مختصر، درها را ببندید وسط آن اتاق آیینه کاری آتش بزنید و بعد بگذارید خاموش بشود، در خاموش شدن یک مقدار دود متصاعد ميشود. بعد هم که تمام شد یک دستمال سفید تمیز بردارید و روی آیینه بکشید. با اینکه نشان نمی دهد ولی آن دستمال سفید یک مقدار تیرگی آن دود را که روی آیینه نشسته به خودش ميگیرد. ميگوید فکر گناه هم دود تیرگی روی جانتان مينشاند.
«ثلاث من عمل الابرار، اقامة الفرائض، و اجتناب المحارم، واحتراس من الغفلة في الدّين» یکی هم عمل به واجبات الهی است، یکی هم حفظ کردن خود، حراست از خود در برابر غفلت است.
سوره مائده آیه 27. آیه خیلی سختی است. بارش خیلی سنگین است. من قبل از اینکه بخوانم مصداق آیه را بگویم. یک کسی، مرد یا زن، فرقی نمی کند، در هر لباسی ميآید از آنجایی که عبادت خدا را شروع ميکند، حالا یا از اول تکلیفش است، یا نه، یک مدتی در این وادی نبوده و بالاخره از آن نقطه ای که شروع ميکند ميآید تمام اعضاء و جوارحش را در حد خودش، منقّش به عبادات الهی ميکند و حالات باطن را هم جهت مثبت ميدهد. هم پاکی باطن پیدا ميکند و هم پاکی ظاهر. این پاکی باطن و پاکی ظاهر، قطعا با رعایت شرائط عمل که حالا یا در رسالهها بیان شده یا در کتب اخلاق، در رسالهها بیشتر صحت مورد توجه فقهاست که اینطوری وضو بگیرید، این طور نماز بخوانید و این طور ترتیب را رعایت بکنید. در کتب اخلاقی بیشتر ارزش عبادات مطرح است، مثل نیت، خلوص، حضور قلب. یک کسی ميآید این کارها را ميکند. یعنی باطن و حالات باطن را پاک ميکند و اعضاء و جوارح ظاهر را هم با عبادات به پاکی ميکشاند. به نورانیت ميکشاند. حالا فردای قیامت است. یا آلودگی اصلا ندارد یا به قول امیرالمومنین کم داشته، و آن پاکیها و آن آلودگیها را محو کرده است. ]ان الحسنات يذهبن السيئات [ حالا در پیشگاه خدا قرار ميگیرد. چرا عمل او را قبول نکنند. هیچ دلیلی بر این نیست که عمل او قبول نشود. خداوند متعال هم قبلا در قرآن فرموده ]أنّي لاأضيع اجر عمل عامل[ نگفته من از خدایی و قدرت خودم استفاده ميکنم ميگویم نود سال هموزن سلمان فارسی بودی، نمیخواهم قبولت بکنم. نه اینطور نیست. زمینه قبول پرونده او موجود و مقتضی است و مانعی هم در قبول وجود ندارد که گناهان کبیره و اصرار بر صغیره باشد. برای قبول مقتضی موجود و مانع مفقود. وعده قبولی را هم در جای دیگر فرمود: «ان الله لا يخلف الميعاد» من اهل خلف وعده نیستم. «انما يتقبل الله من المتقين» پرونده اهل تقوا مورد قبول من است و رسیدگی شان هم در دو بخش است. این خیلی مهم است. یا به غیر حساب است. است یعنی اصلا پرونده را باز نمی کنند و نمی بینند. یا نه رسیدگی شان در عرصه سریع الحساب است. چون خدا در قرآن مجید 5 جور حساب را مطرح کرده. سوء الحساب دارد، حساب یسیر دارد، حساب عسیر دارد، حساب سریع دارد. بغیرحساب هم دارد. که اینها را از معجم ميتوانید بگیرید. به خاطر تفاوت مردم در اعمال و باطن، 5 نوع حساب در قرآن مطرح شده است. یا بغیر حساب است. امیرالمومنین در مسیر جنگ صفین به سرزمین کربلا که رسیدند، فرمودند «فقال هذا كربلاء يقتل فيه قومٌ يدخلون الجنة بغير حساب» با اینکه اینها 72 نفر بودند و یک جمع واحد، اما انگار حضرت هر کدام را یک قوم و یک ملت حساب کرده است. ]کان انّ ابراهيم امة[ .
]انما يتقبل الله من المتقين[ یا بغیرحساب است یا اگر بنا باشد که حسابرسی بکنند سریع الحساب است که این را شخصي از پیامبر پرسید یا رسول الله کل اهل تقوا را بخواهد خدا حسابشان را برسد چقدر طول ميکشد. فرمود به اندازه برقی که از ابر برق زا ميزند و خاموش ميشود. همان مدت.
ـ یک بار من یادم است که اینجا بحث مفصلی راجع به حسن فعلی و فاعلی کردم. قرآن کسانی را ميگوید قبول ميشوند در پیشگاه خدا و اجر دارند که هم حسن فعلی داشته باشند و حسن فاعلی. یکی از آیاتش این است ]من عمل صالحا من ذکر أو انثی فهو مومن[ این قید فهو مومن قید حسن فاعلی است. یعنی کافر نباشد. منافق نباشد، لائیک نباشد، گناهکار حرفه ای نباشد. مومن باشد، خدا و قیامت و قرآن و انبیاء را قبول داشته باشد، اعمالشان هم پاک باشد. حالا ممکن است یکی حسن فاعلی داشته باشد و حسن فعلی نداشته باشد. مردود است. یکی حسن فاعلی ندارد و حسن فعلی دارد. عملش قبول نمی شود.
ـ حبط، هباء منثورا. ]ما کان للمشرکين ان يعمروا مساجد الله [ اگر کعبه و مسجد الحرام را تعمیر بکنند ميشود حسن فعلی.
سی تا آیه را حضرت باقر برای ابراهیم لیثی توضیح دادند که فرمودند: انتقال به خوبان داده بشود نسبت به آنها حبط است و هباءا منثورا است. یعنی چیزی گیرشان نمی آید. این شرط را خدا از زمان آدم تا به حال گذاشته که من عمل را از مومن و متقی قبول ميکنم. حالا اینها شرط را قبول نکردند ظلمی به آنها نمی شود.