جلسه 66
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
]الذين يومنون بالغيب و يقيمون الصّلاة و مما رزقناهم ينفقون[ در آیه شریفه سه ناحیه از وجود انسان مطرح است. یکی ناحیه قلب که مربوط به ایمان است، یکی ناحیه همه وجود انسان از قلب و روح و نفس و بدن و اعضاء و جوارح و جوانح که در ارتباط با اقامه صلاة است و یکی هم مجموعه سرمایه های مادی و معنوی بنا به نظر بسیاری از محققین و شخصیتهای علمی و تفسیری امثال مرحوم فیض کاشانی در تفسیر صافی و اصفی که مربوط به ]مما رزقناهم ينفقون[ است که ميشود گفت: آیه شریفه تمام ابعاد وجودی انسان و نعمتهایی که در اختیار انسان است را شامل ميشود. شما ببینید در یک آیه توجه به باطن انسان شده، با جمله ]يومنون[ توجه به بدن و باطن و اعضاء و جوارح و جوانح شده، با جمله ]يقيمون الصلاه[ و توجه به همه ثروت های مادی و معنوی انسان شده با ]مما رزقناهم ينفقون[.
آیه بعد هم باز در ارتباط با مسئله قلب است. ]و الذين يومنون بما انزل اليک و ما انزل من قبلک و بالاخرة هم يوقنون [ آن هم باز قلب و باطن را توجه کرده که باطن اهل تقوا، ظاهر اهل تقوا و نعمت های اهل تقوا هیچ کدامش متوقف و ساکن نیست. باطن و بدن و مال و سرمایه های معنوی با توجه به افعال مضارعی که در همین متن داریم و متن بعدی. ]والذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلاة و مما رزقناهم ينفقون * والّذين يومنون بما انزل اليک و ما انزل من قبلک و بالاخرة هم يوقنون[ در همین متن کوتاه ببینید چندبار فعل مضارعی که دلالت بر دوام و تداوم دارد به کار گرفته شده است. از نظر ادبی هم کل آیه و آیه بعدش تا ]و بالاخرة هم يوقنون[ که موصولها همه مجرور است صفت برای متقین است هم از نظر ظاهر لفظ و هم از نظر معنا و حقیقت و مصداق.
کلمه ایمان را ابتدا از نظر لغت باید دید به چه معناست. اینطور که اهل لغت بیان ميکنند به معنای آرامش و سکون است و وقتی که ایمان باشد خوف وحشتی و اضطرابی نیست که اینجور معنی ميکنند. «امن يامن أمنا. إطمئنّ وزال عنه الخوف» این معنای ایمان است اما وقتی که ایمان را ميآوریم سراغ پروردگار و سراغ قیامت. در اکثر آیات قرآن از سوره بقره تا جزء 30 اگر عنایت بکنید متعلق این ایمان یا امور غیبی است یا امور غیرغیبی همیشه با باء استعمال شده است. مثل همین آیه دوم سوره مبارکه بقره. ]يؤمنون بالغيب[ ]آمنوا بالله و رُسُلِه[ در بسیاری از آیات یعنی «حصل له الاطمينان» برای ایمان آورده و سکون بالله المتعال. یعنی اینجا فکر ميکنم باید این «حصل له الاطمينان» را اینطور معنا کرد یعنی به وجود خدا اطمینان پیدا کرده و هیچ شکی هم در این زمینه و تردیدی ندارد چنانکه سوره مبارکه حجرات این معنا را بیان ميکند که به آن ميرسیم و با تکیه بر پروردگار عالم درباره پروردگار عالم ميگوید: «آمَنَ بالله» يعني «حصل له الاطمينان السکون بالله المتعال» یعنی به حضرت حق آرامش پیدا کرده است.
آیه مربوط به حضرت ابراهیم قابل بحث است. اولاً ابراهیم در اصل زنده شدگان مردگان یقین قطعی داشته ميگوید که ]کيف تحی الموتی[ من شکلش را ميخواهم ببینم. کیفیتش را ميخواهم ببینم. ]قالَ اَوَ لَم تومن[ سوال به اصل موت بر ميخورد. میگوید: چرا من به اصل مرگ یقین صد در صد دارم. ]کيف تحی الموت[ اصل زنده شدن مردگان را به خدا نمی گوید کیفیت زنده شدن را به خدا ميگوید. دلیلش هم این است که ميگوید چهار تا پرونده بگیر و بکش و به هم بکوب قاطی کن و بعد ببین چگونه من اینها را زنده ميکنم. کیفیت غیر از اصل مسئله است. آن اطمینان در ابراهیم و سوال پروردگار نه ارتباط به ذات حق دارد و نه ارتباط به اصل مرگ دارد. ایشان دلش ميخواست با چشم سر کیفیت زنده شدن مردگان را ببیند. کاری به این اصل اصلا ندارد.
حالا آنچه که در اینجا خیلی مهم است این ایمانی که در قرآن مجید مطرح است و جنبه اصل و ریشه دارد و آثارش هم برای انسان در این عالم بی نظیر است علاوه بر اینکه درخت شخصیت انسانی انسان را بارور ميکند ]و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه [ علاوه بر این بارور کردن شجره شخصیت انسانی انسان، خیلی مهم این است که در برابر تمام خطرات و عوامل تخریب شخصیت وعوامل تخریب سعادت چه در دنیا و چه در آخرت به انسان مصونیت ميدهد. یعنی یک پوشش بسیار عظیم، این ایمان واقعی در مقابل خطرات است که امام باقر(ع) میفرماید: «آمنهم من فزع يوم القيامه الاکبر» که این «آمنهم» برگشت به آن سرمایه درون خود مأمومین ميکند. چون ایمان دارند و خدا را باور کردند و آثار ایمان در دنیا برایشان ظاهر شده و آنها را تبدیل به یک شخصیت انسانی واخلاقی و عملی کرده. در قیامت هم این ایمان به صورت های گوناگون به داد اهل تقوا ميرسد. چون دارد اوصاف متقین را بیان ميکند. حالا این سرمایه عظیم سازنده و امنیت دهنده در برابر خطرات دنیا و آخرت چگونه به دست ميآید؟
این دیگر شکی نیست غیر از این طرقی که عرض ميکنم راهی دیگر ندارد. براساس همین واقعیت است که رساله های تقلیدیه نوشته اند تقلید در اصول دین جایز نیست. یعنی آدم باید از روی علم مومن به غیب بشود. حالا هر غیبی. غیبها را بعدا مصادیقش را عرض ميکنم. علمی، فکری، عقلی باید ایمان پیدا بکند. این ایمان فکری و عقلی مصونیت ميآورد و درب هر شک و تردیدی را ميبندد. چیزی که هست این تحصیل ایمان به هر متعلقی تفصیلا واجب نیست یعنی لازم نیست یک نفر بیاید تمام آیات و روایات مربوط به حضرت حق یا رشته های علمی که دلالت به وجود مقدس او ميکند مطالعه بکند یا به مردم بگوییم اگر واقعا ميخواهی مومن به قیامت بشوی بیش از هزار آیه قرآن را درباره قیامت باید تحقیقا بفهمی و جلد شش و هفت و هشت بحارالانوار را هم باید عقلت هضم بکند. نه تفصیلا لازم نیست. این مقدار که انسان یقین به حقیقت پیدا بکند و ثابت قدم بماند و آن حقیقت جنبه ارشادش را ظهور بدهد و جنبه امنیت دهی را ظهور بدهد برای توده مردم کافی است اگر برای ما اهل علم ناکافی باشد. البته برای ما هم کافی است ولی چه بهتر که ما این سفره عظیم گسترده معارف را از دست ندهیم. یک بخشی از وقت پربهای خود را که یکبار هم بیشتر در اختیار ما نمی گذارند صرف به دست آوردن حقایق به صورت تفصیل بکنیم.
در بین ما آخوندها این گونه افراد بودند شما به سیصد جلد کتاب مرحوم فیض مراجعه بکنید. ببینید نشان ميدهد که این آدم اصلا حاضر نبوده عمرش را ضایع بکند. یا از مرحوم آیت الله العظمی بروجردی نقل ميکنند که در اواخر فرموده بودند که من خدا را شکر ميکنم که عمرم را تا به حال ضایع نکردم. یا مرحوم علامه حلی که 523 جلد کتاب مفید نوشته در رشته های مختلف یا سید مرتضی یا شیخ طوسی. اینها آدم های فقط فقهی و اصولی نبودند. در شرح حال علامه حلی است که ميگویند حله یک وقت خیلی گرم بود. ایشان تصمیم گرفتند به قول ما یک هفته بروند آب و هواخوری و بیشتر هم نه. یک هفته را تشریف بردند و بعد از اینکه برگشتند حله شنیدند که فخر المحققین فرزندشان در نماز جماعتشان شرکت نمی کند. واقعا چه فکرهای پاکی و چه نگاه های عجیبی داشتند اینها. علامه حلی خیلی ساده از فخر المحققین پرسید نماز جماعت را ترک کردی؟ عرض کرد بله. چون شما یک هفته رفتی آب و هوا خوری عمرت را ضایع کردی پیش من از عدالت افتادی. یعنی ظلم به وقت کردی. ظلم به زمان کردی. علامه فرمودند شما نماز جماعت را بیا ادامه بده. من رفتم آب و هوا خوری. بدن آب و هوا خورد اما من در آن فضای آب و هواخوری بیکار نبودم با اینکه کتاب هم همراهم نبود، این کتاب بسیار متقن تبصره را بیرون آوردم. فرمودند: این یک هفته ای که من آنجا بودم از باب طهارت تا دیات از حفظ کتاب تبصره را نوشتم که به نظر من حالا بالاترین و متقن ترین شرحی که من بر این تبصره دیدم، آنهایی که اهل فقه هستند لازم است تهیه بکنند و ببینند کتابی که از ابزارهای همیشگی مراجعه حضرت امام هم بوده و بقیه فقها هم اگر اسمی از آن نمی برند قطعا محل مراجعه شان است چون خیلی قوی است. جامع المدارک مرحوم آیت الله العظمی حاج سید احمد خوانساری است که از نظر اتقان در انشاء و الفاظ و از نظر تحقیق در عمق فقه کتابی است که با کتاب های مهم گذشتگان ما برابری ميکند. این عمری که خدا به انسان داده چقدر عالی است که تقسیم بندی بشود.
حالا این ایمان با این دو قید که درخت شخصیت انسانی را بارور بکند. این ایمان با این دو قید بسیار مهمی که دارد که یک دهاتی را از ایران بیاورد در مدینه و تبدیل به «سلمان منا اهل البيت» بکند یعنی شخصیت این قدر شکوفا بکند و رشد بدهد یا از ده ربذه که این ربذه اینطور که محققین ميگویند من در نقشه عربستان هم دیدم بین شام و مدینه است. در راه مکه و مدینه نیست. ربذه واقعی آنجاست. اعتقادشان این است که ابوذر مال آنجاست و خیلی نزدیک به مدینه نبوده. آن ربذه نزدیک به مدینه را من رفتم. اگر آنجا بوده قطعا امیرالمومنین یا حسن و حسین بدون توجه به عوامل حکومت زمان یا رفیقانش ميآمدند دیدنش در تبعید. اما خیلی دور بوده و یک جای کویری پرت و سختی بوده. یک دهاتی ربذه ای گوسفندچران را بردارد بیاورد این ایمان را به او بدهد و تبدیل به ابوذر بشود که ملائکه آسمان با او هم دعا بشوند و خداوند متعال به پیامبر که در همین تفسیر برهان در ذیل آیات سوره نساء ميتوانید ببینید. پروردگار به پیامبر امر ميكند چهارنفر را به آنها عشق بورز و محبتت را به آنها اظهار کن. دوستشان داشته باش. امیرالمومنین، سلمان، ابوذر، مقداد. شما ببینید ایمان همین دوتا دهاتی و مقداد، درخت شخصیتشان را چطوری بارور کرده و روایاتی که درباره سلمان است واقعا اعجاب انگیز است.
«سلمان بحر لا ينزف کنز لاينفد» ببینید چقدر این تعریف بالاست. دریایی است که آبش با کشیدن تمام نمی شود و معدنی و گوهری است که پایان پذیر نیست. به کجا ميرسد انسان. یا وقتی که در محضر حضرت صادق(ع) از ابوذر تعریف ميکنند که نمازش این بود، شجاعتش این بود، موضع گیریش در برابر حکومت فاسد زمان این بود، همه که حرفهایشان را ميزنند و منتظر ميشوند امام ششم هم نظر بدهد ببینید چقدر امام صادق(ع) بالا نظر ميدهد. «اکثر عبادة ابی ذر رحمة الله التفکر والاعتبار» ببیند این چقدر مهم است. یعنی این ایمان به خدا اتصال به غیب و اتصال به قیامت ابوذر را چکار کرده. التفکر والاعتبار مبتدای موخر است. این نگاه امام صادق(ع) است. بیشترین عبادت ابوذر اندیشه در حقایق و پندگرفتن از حوادث بوده. یعنی این آدم عقل پخته بوده و این آدم در دنیا یک شاگرد رده اول برای درس گرفتن از حوادث و جریانات به نفع دنیا و آخرت خودش بوده است.
این ایمان با این هویت و با این شکوفا کردن و با آن امنیتی که در مقابل خطرات دنیا و آخرت ایجاد ميکند از کجا به دست ميآید؟ از طریق مطالعه دقیق که «يتلون کتاب الله» باشد آدم به آن معنایی که راغب در المفردات ميگوید. «إن الذين آتيناهم الکتاب يتلونه حق تلاوته» قرائت، فهم، عمل.یعنی راغب ميگوید تلاوت با قرائت فرقش این است که تلاوت یک امر بسیط نیست یک امر مرکب است. مرکب از قرائت و فهم است. ]افلا يتدبرون القرآن[ و عمل است ]ان هذا القرآن يهدی للتی هی اقوم[ در سوره اسراء است ]الّذينَ يعملون الصالحات أنّ لهم اجرا کبيرا[ در همین آیه کنار قرآن آورده. از طریق مطالعه دقیق در معارف الهیه، اندیشه صحیح در معارف الهیه. مثل ابوذر تکیه کردن بر استدلال و برهان که قرآن پر از دلیل و برهان است نسبت به مغیبات و حقایق و نهایتا اگر نشد بروم دنبال مطالعه دقیق و اندیشه صحیح و تکیه کردن بر استدلال و برهان عقلی و طبیعی و علمی، بروم حقایق را از زبان اهل تحقیق و عالمان واجد شرایط بشنوم. ]الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه[ ، ]لمن کان له قلب أو القی السّمع و هوشهيد[ «أو» دارد یعنی واو عاطفه ندارد. یا این یا آن. خودش برود دنبال علم که با طی این طرق یقینا انسان به ایمان خواهد رسید.