جلسه 73
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
داستان نماز که در ابتدای سوره مبارکه بقره بلافاصله بعد از ایمان به غیب مطرح شده، با فعل مضارعی که دلیل بر تداوم دارد و با ماده اقامه ]يقيمون الصلاة[ بعد از اینکه آیات قرآن را انسان ميبیند با ظرائف مربوط به نماز در آیات و روایات، ميفهمد یک داستان شگفت انگیزی است و با همه عبادات از نظر آثار تفاوت دارد.
یک آیه ای را امروز من دقت ميکردم در سوره مبارکه نور به ذهنم آمد که خداوند در میان عباداتی که وضع کرده برای انسان از روزه، امر به معروف، نهی از منکر، خمس و زکات، جهاد، تولی و تبری و واجبات دیگر، هیچ کدامش را به موجودات عالم نسبت نداده مگر نماز را. یعنی با کلمه صلات هم پروردگار عالم نسبت داده، البته کیفیت صلات موجودات برای ما بیان نشده، حتی بعضی از ارکان نماز به موجودات نسبت داده شده با کلمه مربوط به همان رکن. ]النجم والشجر يسجدان[ سجده یک رکن نماز است. یا تسبیح جزء اذکار قطعی نماز است در رکوع و سجود یا در رکعت سوم و رکعت چهارم که پروردگار عالم این تسبیح و تحميد را به تمام موجودات نسبت داده که در نماز است ]الحمدلله رب العالمين[ باز به همه موجودات نسبت داده و یک امر حقیقی هم هست که پروردگار عالم ميفرماید ]ان من شیء الا يسبح بحمده[ البته اغلب تسبیح با حمد آمده. چرا؟ چون تسبیح به معنای تنزیه است یعنی وجود مقدسی که جامع صفات کمال بی نهایت است و عیبی و نقصی و کمبودی در او نیست. حالا که از نظر ذات و صفات و فعل زیبای بی نهایت است پس شایسته ستایش است. چون حمد جایش همین جاست. ستودن خوبیها و زیبایی هاست. این است که همه جا ماده تسبیح با ماده حمد با هم آمده است.
ببینید چقدر مسئله مهم است و داستان نماز که صلاة را به موجودات نسبت ميدهد، تسبیح نماز را نسبت ميدهد، حمد را نسبت ميدهد، سجده را نسبت ميدهد، اما ما کیفیت این موارد را واقعا نمی دانیم. ]النجم والشجر يسجدان[ این سجده در نجم که معنی عام دارد و به معنی تمام روئیدنی های زمین است. هر چه در زمین روئیده ميشود. این نجم غیر از ستاره است. اشتباه نشود. به معنای گیاهانی است که سر از زمین در ميآورند و ما همه را ایستاده ميبینیم. حالا سجده اینها و سجده درختان و شجر به چه صورت است؟ نمی دانیم. تسبیح و حمد را که خود حضرت حق اعلان ميفرمایند ]و لکن لاتفقهون تسبيحهم[ معلوم ميشود که قابل فهم است ما نمی فهمیم. نه اینکه قابل فهم ابدا نباشد. ما نمی فهمیم. یعنی عموم ما. انبیاء خدا و ائمه طاهرین از این دانش و از این علم برخوردار بودند ولی حتما قابل بیان در دنیا نبوده. یعنی مغزها و عقلها در حدی نبودند که این معنا را بفهمند. و آیات را که ما نگاه ميکنیم البته من همه آیات قرآن مجید را در باب نماز نیاز نمی بینم بگویم. اینهایی را که عرض ميکنم فقط یک زمینه است که انصافا خود شما با توفیق خدا ميتوانید همه آیات نماز را ببینید در دو بعد نماز مثبت و نماز منفی و برای خودتان یک رساله معنوی علمی کاربردی درست بکنید. البته به انضمام روایات. چون روایات هم در باب نماز که من دو سه تایش را یادداشت کردم که خیلی در دهانها نیست، آنها هم حتما باید به این آیات شریفه ضمیمه بشود.
سوره نور آیه 41. واقعا چه آیه شگفت آوری است و حیف که ما پشت پرده این آیات راه نداریم که فکرمان را بفرستیم و این نورافکن وجودمان این قدر قدرت نفوذ ندارد که عقل ما باشد. برود پشت این پرده، ببیند چه خبر است و چه چیزی پروردگار میگوید ]ألم تر[ استفهام انکاری است. آیا ندانستی. اینجا به معنی دیدن نیست. تری از افعال قلوب است. ألم تری یعنی علم پیدا کردی شخص پیامبر ميدانسته ولی آن آیه ]ولکن لاتفقهون تسبيحهم[ به ما ميگوید نه. شما درک نمی کنید. ولی این را بدانید که یک چنین حقیقتی هست. ]ألم تر ان الله يسبح له من فی السموات والارض و الطير صافات[ پرندگان پرگشوده، ميتوانند بپرند و پر باز بکنند. «کل» که این کل، مبتداست واو والطیر هم عطف است طیر را به من فی السموات والارض عطف ميکند. حکم معطوف علیه را ميآورد روی معطوف که طیر است. تسبیح و صلات دارند من فی السموات والارض والطیر و جالب این است که ]کل قد علم صلاته و تسبيحه[ اینها به نادانی تسبیح و نماز ندارند. به آگاهی تسبیح و نماز دارند. عالمانه تسبیح و نماز دارند. این خیلی آیه مهم و کاربردی است که حالا آدم با یک بی نماز برخورد ميکند بگوید تو در مسئله عقب نشینی از نماز، خودت را پست تر از دو تا گنجشک و یک کبوتر و یک کلاغ نکردی. یعنی این قدر ارزشت را شکستی. طیر یعنی همه پرندگان، کلمه معنای عام دارد، تسبیح و صلات دارند و تسبیح و صلات آگاهانه هم دارند.
این نماز در کل موجودات است و این پرونده برای همه موجودات باز شده است و در این چارچوب همه شان دعوت شدند و تمامشان هم دعوت خدا را اجابت کردند. حالا ما کاری به دعوت تکوین و تشریع نداریم. بالاخره آنها در فضای دعوت تکوین اجابت کردند، یک عده ای هم در فضای دعوت تشریع اجابت کردند. این آیه ای که ميخوانم سوره مبارکه انبیاء آیه 73 است که در این آیه که قبلش خدا بعضی از پیامبران را به اسم یاد میکند، من منظورم یک نکته در این آیه است. ]جعلناهم ائمّة يهدون بامرنا[ یعنی همه انبیاء را، پیشوا، یعنی هدایت شان نسبت به خلق ساخت خودشان نیست. اینها از جانب من هستند و این دین را از جانب من آوردند. کتاب را از جانب من آوردند. اینها مدعی صادق هستند. ]و اوحينا اليهم فعل الخيرات[ به تمام انبیاء فرمان انجام هر کار مثبتی را دادم. حالا اگر زمینه اش پیش ميآمد آنها عمل ميکردند. اگر زمینه نداشت که هیچی. یک وقت زندان بودند، یک وقت در تبعید بودند، یک وقت در محاصره بودند، فعل خیر نمی توانستند انجام بدهند، چون دستشان بسته بود. اما این را هم بدانید که انبیاء تمامشان اگر میلیونها سال خدا زنده شان نگاه ميداشت، نیتشان این بود، عبدالله واقعی باشند. آن وقت هم که در زندان و تبعید بودند و در محاصره نیت کار خیر را داشتند. خدا هم در پرونده شان نوشته. گاهی انجام نگرفته را انجام گرفته خدا پای انبیاء حساب کرده است.
شما در آیات مربوط به ابراهیم ببیینید واقعا آمد سر اسماعیل را ببرد و ذبح بکند. ولی پروردگار عالم نخواست و کار انجام نگرفت. در همان آیه ای که ميگوید کار انجام نگرفت بلافاصله ميگوید ]کذلک نجزی المحسنين [ یعنی کار انجام گرفت. با نیت ابراهیم ما کار را انجام گرفته حساب کردیم. محسن یعنی آدمی که کار خیر را انجام داده است. حالا بحث فعل خیرات گسترده است.
از آدم تا پیامبر ]اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلاة[ به همه فرمان دادم نماز را اقامه بکنید. معلوم ميشود نماز در فرهنگ تمام انبیاء خدا بوده. من دو سه تا آیه برای نمونه برای شما ميخوانم. هود، آیه 87. مردم مدین درگیر بودند با حضرت شعیب. شعیب اینها را به معروف دعوت ميکرد. از منکر نهی ميکرد. ببینید حرف قوم را. ]قالوا يا شعيب أصلاتک تامرک ان نترک مايعبد آباؤنا [ این نمازت است که تو بیایی به جان ما بیفتی که ما آن چه را که اجدادمان عبادت ميکردند آن را عبادت نکنیم؟ نمازت به تو این فرمان را داده؟ معلوم ميشود که شعیب یک پیامبر غیراولی العزم بوده، نماز داشته. حالا ارزش اقامه صلاه را در حیات ابراهیم ببینید. سوره ابراهیم آیه 37. یک زن جوان آورده در جایی که امین وحی به او ميگوید خدا ميخواهد این زن و این بچه را بگذاری همین جا و بروی. هیچ بحثي هم با خدا نکرد که خدایا این زن و بچه جوان، این جا که همه اش ریگزار و رمل و کوه و دره است. آبی و نانی ندارد. آنهایی که واقعا عبدالله بودند، عبدالله بودند، چون و چرا با حضرت حق نداشتند. درباره ابراهیم در سوره بقره است. ]اذ قال له ربّه اسلم قال اسلمت لربّ العالمين [ تسلیم من باش. تعهد تسلیم به من داد و تا آخرش هم تسلیم بود ولی وقتی که خواست برگردد. خیلی سنگین بود این تکلیف. گاهی آدم خودش را باید با حال اولیای خدا مقایسه بکند، انبیاء که خیلی رده شان بالاست.
یک کسی میگفت که خدا به ما رحم کرده که ما در دینداری بی دین نشویم. گفتم: چطوری؟ آدم عوامی هم بود ولی بعضی از عوامها نور دارند. گفت: خدا رحمت ویژه به ما داشته که ما در اوج دینداری بی دین نشویم. گفتم: چطور؟ گفت: مثلا کل امت اسلام آنهایی که مستطیع به حج واجب ميشوند اگر ابراهیم سر اسماعیل را بریده بود و عمل هم واقع شده بود و بعد هم خدا، حالا من به زبان او میگویم که اگر میگفت هر کس حج واجب بیاید پسر دارد بیاورد منی و خودش کارد را بردارد و پایش را بگذارد و ببرد و بعد هم بگوید الهی این قربانی ما را قبول کن. گفت: من یکی که نمی کردم. من بی دین ميشدم. این شریعت سمحه و سهله واقعا عنایت ویژه حق است که با سمحه و سهله بودنش دیندار بمانند و همه ظرفیت بالایی ندارند.
حالا ميخواهد برود. اینجا نه خانه ای، نه زندگی ای، نه آبی و نه غذایی. زماني مرحوم اشتهاردی ميگفت: این حضرت آدم تکلیف رعایت حق پدر ومادر برای یک لحظه هم گردنش را نگرفت چون این حضرت آدم، بی پدر و مادر بود. تکلیف حقوق والدین گردنش را نگرفت. واقعا عجیب است این سمحه و سهله بودن. چقدر خدا لطف دارد. در همین سمحه و سهله بودنش یک عدهای پایشان ميلنگد و در عین حال ميگوید: اگر لنگی خودت را جبران بکنی تو را ميبخشم و ميآمرزم حالا دارد ميرود و این زن و بچه را گذاشته در این هوای 50 درجه، در این ریگزار، یک ذره آب خوردن در این حرارت پیدا نمی شود. حالا چرا؟ نیت خودش را ببینید. چطور اینها آرام بودند و به چه چیزی خودشان را آرام ميکردند. ]ربنا انی اسکنت[ این «اسکنت» خیلی لطیف است. سکون به معنی آرامش است. نگفت من اینها را اینجا منزل دادم، پیاده شان کردم و رفتم. گفت: «اسکنت»، اینها را سکونت دادم یعنی این زن هم از آرامش برخوردار است. او هم عبدالله است. ]من ذريتی بواد غير ذی زرع[ .
اسماعیل را تا پیامبر و ائمه و سیدها را تا قیامت دید و بچه های سیدهایی که با زن عام ازدواج ميکنند یک جا همه را دید، مثل خود خدا که به آدم و حوا گفت: بروید در زمین، ولی لفظ جمع آورد. قال إنهبطا نگفت ]قال اهبطوا[ گفت: یعنی آدم را با کل این بچه هایش تا قیامت نگاه کرد و گفت: «اهبطوا». بله کار خدا درست است و خوب هم بلد است چکار بکند و بلد هم هست چطوری حرف بزند.
]اسکنت من ذرّيّتی بواد غيرذی زرع عند بيتک المحرّم[ جای خانه معلوم بود چون قبل از ابراهیم روایات زیادی هم داریم بحار نقل ميکند در مسئله مکه و حضرت آدم که یک خانه ای آنجا بنا شد. ]ان اول بيت وضع للناس[ ولی در طوفان نوح از بین رفت یا به مرور زمان، ولی جغرافیایش معلوم بود، چند متر در چند متر، اگر خود خانه نبود. چون بعد از اینکه اسماعیل بزرگ شد، ابراهیم آمد آنجا و دو تایی با همدیگر خانه را بنا کردند. در سوره بقره آیاتش است.
]اذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت واسماعيل[ منظور جایش بوده. ببینید با چه چیزی خودش را این مرد آرام کرده و چه نگاهی به این حادثه داشته که حادثه ظاهرش بسیار تلخ بود ولي در باطن، شیرینترین حادثه های دوره تاریخ حیات بشر بوده. ]ربّنا ليقيموا الصلاه[ لام، لام علت است. من رفتم تا این ذریه من در اینجا نماز را برپا بکنند. که از زمان اسماعیل تا به حال نماز در این منطقه قطع نشده است. البته قبل از بعثت پیامبر تا بعثت مسیح حدود شش قرن بوده، ولی اینطور نبوده که منطقه از مومنان به فرهنگ خدا خالی باشند. تیره خود پیامبر اکرم موحد بودند. تا الان نماز ادامه پیدا کرده. باز سوره ابراهیم آیه 40، خود حضرت دعا ميکند ]رب اجعلنی مقيم الصلاة[ خود مرا اقامه کننده نماز قرار بده، یک نماز بی در و پیکر نخوانم.
رومی نقل ميکند ميگوید یک کسی علاقه پيدا کرد خال بکوبد به بدنش، حمام رفت به دلاک گفت: خال میکوبی. گفت: آره. رفت ابزار خال کوبی را آورد و گفت: روی بازوی من یک شیر بیشه شجاعت خال بکوب. یک شیر با یال و کوپال و در حال حمله. گفت بنشین. حالا باید با سوزن آن دوای آبی را بدهد در پوست. وقتی سوزن را فرو کرد، گفت: اینجا کجای شیر است، گفت: دمش است. گفت: من شیرم دم نمی خواهد. برو یک جای دیگرش. آمد سوزن بزند گفت: اینجا کجاست؟ گفت: این یال شیر است. گفت: نه یال هم نمی خواهم خیلی دارد دردم ميگیرد. برو کله شیر را خال بکوب. سوزن را زد، گفت: بابا یک شیر بیکله. گفت: آخه بیشعور شیر بیدم و بیشکم و بیکله و بییال چه کسی دیده در این عالم. دردت ميآید بلند شو برو.
ببینید چقدر مسئله عجیب است که ابراهیم پیامبر اولی العزم پدر انبیاء بعد ميگوید خود مرا هم اقامه کننده نماز قرار بده. ]و من ذريتی[ پس آیین ابراهیم هم نماز داشته. موسی بن عمران، اولین باری است که خدا ميخواهد با او حرف بزند. چون بعد از این سوره طه، آیه 14. ولی آیات بعد اعلان نبوت ميکند به موسی. این اولین بار است که هنوز مبعوث به رسالت نشده، ]اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی[ مستقیم دارد ميشنود. عبدالله باش. ]و اقم الصلاة لذکری[ نماز کل یاد من و توجه به من و توجه به تکالیف است و این نماز است که هر حرامی را در صورت اقامه دفع ميکند و هر حقیقتی را جذب ميکند.
زکریا در آل عمران آیه 39. «فنادته الملائکه و هو قائم يصلّی فی المحراب» ببینید نماز. آل عمران، 37. درباره مریم. ]کلما دخل عليها زکريا المحراب[ محراب جای عبادت و نماز بوده. ]وجد عندها رزقا[ خود مسیح، آیه 31، سوره مریم. یکی دو ساعت است که به دنیا آمده، در گهواره است. در گهواره بودنش را هم از آیه ميفهمیم که یهودیها گفتند ]کيف نکلم من کان فی المهد[ این بچه دو ساعته در گهواه، تو به ما ميگویی با خودش حرف بزن که از کجا آمدی. مگر بچه یک ساعته حرف ميزند. حضرت دهان مبارک خودش راباز کرد در حالی که دو ساعتش بود و جملاتی را فرمود تا به اینجا رسید ]و اوصانی بالصلاة و الزکاة مادمت حيّا[ تا زنده ام. ببینید ]يقيمون الصلاه[ فعل مضارع است و دلالت بر تداوم دارد یعنی نماز تا به آخر عمر. هم ]علی صلاتهم دائمون[ و هم ]علی صلاتهم يحافظون[ نمازشان همیشگی و حافظ نماز هستند که شیطان مال حرام، لقمه حرام، زمین غصبی، پارچه حرام راه پیدا نکند.
این پیکره تاریخی نماز است که ملاحظه ميکنید. البته آدم هم نماز داشته. شما در جلد اول تفسیر علی بن ابراهیم قمی که مرحوم علامه طباطبایی زیاد از آنجا مطلب نقل کرده، نماز آدم را هم آنجا ميتوانید ببینید.
یک مسئلهای که درباره نماز در قرآن مجید مطرح است که نماز در خانوادهها فراموش نشود. نماز بماند و ادامه پیدا بکند. سوره مبارکه مریم، آیه 55، پروردگار از اسماعیل نقل ميکند با ماضی استمراری. یعنی فعل مضارع با ترکیب فعل ماضی که ميشود ماضی استمراری و معنیش این میشود که اسماعیل تا زنده بود دنبال این مسئله بود. پیگیر این مسئله بود. مال یک بار و دو بار و سه بار نبود. ]وکان يامر اهله بالصلاة[ کان ماضی است و یعمر مضارع است. ترکیبش میشود ماضی استمراری. یعنی از اول تا به آخر، از گذشته تا آینده. دائم اهلش را دعوت به نماز میکرد. سوره لقمان، آیه 17 با اینکه پیامبر نبود. ]يا بنیّ أقم الصلاة[ این دیگر نقل پروردگار است. معلوم میشود که خیلی مهم بوده که خدا سخنش را به قرآن کشیده. سوره مبارکه طه، آیه 132 خطاب به شخص پیامبر است ]و امر اهلک بالصلاة و اصطبر عليها[ معلوم میشود که امر به این سفارش امر پیوسته و دائم بوده یعنی تا زنده ای اهلت را به نماز امر کن. و بر این کارت هم حوصله و صبر و ایستادگی کن. این معلوم ميشود که کار پیامبر هم همین بود.
ـ من از تو نمی خواهم که بلند شو و خالق رزق کسی باش. من از تو ميخواهم که نمازم از بین نرود. اهلت را امر بکن که نماز پابرجا بماند. من روزی و آب و نان را خودم میدهم، تو مسئله نماز را بپاي دار که از بین نرود.
آیات درباره نماز در بخش سفارش و اینکه انبیاء نماز داشتند تمام شد. دو تا آیه هم زودگذر بخوانم. مریم، آیه 59 خداوند متعال درباره جامعه بعد از نوح که گلایه ميکند ببینید سر چه چیزی گلایه ميکند. ]فخلف من بعدهم خلف[ جامعه ای بعد از آنها آمد ]اضاعوا الصلاة[ نماز مرا ضایع کردند. ]و اتبعوا الشهوات[ و دنبال خواسته های غیرمنطقی و بیمهار خودشان رفتند.
سوره مدثر، آیه 42 بهشتیها از جهنمیها سوال میکنند ]ما سلککم فی سقر[ اولین جوابی که ميدهند ]لم نک من المصلين[ چند آيه و روايت ديگر دربارة نماز هست كه انشاءالله به توفیق خدا فردا.