جلسه 74
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
مطالب مهمی در رابطه با نماز در ذیل آیه شریفه سوره مبارکه بقره ]و يقيمون الصلاة[ گفته شد. نکات بسیار مهم دیگری هم هست هم در آیات و هم روایات، مخصوصا من مجموع روایات نماز را در کتابهاي وسائل، بحار، و فروع کافی بررسی که ميکردم و بخصوص علل الشرایع مرحوم صدوق که کتاب بسیار مهم و خواندنی است و مطالبش را اگر هنرمندانه انسان به مردم برساند برایشان خیلی راحت قابل قبول است، به روایتی از وجود مبارک حضرت علی بن موسی الرضا برخوردم که متن را یادداشت کردم. اگر بشود امروز تمام آن نکات و مخصوصا آن روایت گفته بشود تا بحث «يقيمون الصلاه» خاتمه پيدا كند.
البته ميدانید این مطلب معروفی که ميگویند نماز با 4 هزار مسئله سروکار و ارتباط دارد این روایت است. گفتار وجود مبارک امام ششم است که در بعضی از این کتاب هایی که اسم بردم، این روایت نقل شده است. «للصلاة اربعه آلاف بابٍ» گفتار حضرت است. این برای ما روشن است که اگر بخواهیم همه جوانب حقیقتی که قرآن بیان کرده دنبال بکنیم خیلی طولانی ميشود و زمان زیادی ميبرد ولی:
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
اما این نمازی که دیروز شنیدیم با همه آن معنویت و هویتش و اینکه در تمام انبیاء الهی و دینشان جلوه گر بوده این را ما اگر به عنوان یک خزانه و یک معدن به حساب بیاوریم، فکر ميکنید از این خزانه و معدن چه درخواهد آمد؟ اگر ما هر کدام به تناسب ظرفیت خودمان این مخزن را به وجود بیاوریم. یعنی عمل بکنیم. اقامه بکنیم. در نهجالبلاغه خطبه بيعت مردم با حضرت كه در مدینه ایراد شده، از آن خطبههایی است که من ایام طلبگیم حفظ کردم. بسیار خطبه مهمی است و امیرالمومنین مسائل محوری عظیمی را در رابطه با عبادات و اخلاق و زندگی و حقوق بشر و مرگ و قیامت و مسئولیت مطرح کردند مخصوصا بخش حقوق بشرش که این قدر دروغ گویان در دنیا شعارش را ميدهند. ولی امیرالمومنین به قدری زیبا مسئله را مطرح کرده البته به صورت تلگرافی توضیح و تفسیر ميخواهد.
اول این خطبه این است. «ان الله تعالی» خیلی برایم عجیب است. اینجا که ميگویند ان الله تعالی، دو خط بعد در قانون گذاری پروردگار و اعلان تکالیف ميگویند «ان الله سبحانه» و این واقعا فلسفه دارد. اینجا چرا «ان الله تعالی»، آنجا چرا «ان الله سبحانه».
لازم است ما نگاهمان به روایات و به فرمایشهاي ائمه معصومین یک نگاه هنرمندانه باشد، حداقل از خودمان بپرسیم. تا پیدا کنیم یعنی باید ببینیم بعد از «ان الله سبحانه» چه مطرح است که تناسب داشته بفرماید سبحانه، یا چه مطرح است که تناسب داشته بفرماید تعالی. چون امیرالمومنین در اینجا مسئله قرآن را ميخواهند مطرح بکنند، ميخواهند بگویند ذات برتر و علم برتر و حكمت برتر و صفات برتر، همه اینها با نزول قرآن مجید هماهنگ است. یعنی کتاب از هر جهت کامل است جامع است که حالا خودشان هم بیان ميکنند.
«ان الله سبحانه انزل کتابا هاديا» این ابتدای خطبه است. «بين فيه الخير و الشر» که کسی این علم «بین الخیر» به معنای کامل و «بین الشر» را نداشته، مگر اینکه این گونه علمها را عطا کند. به انبیاء خودش و ائمه عطا کرده. بعد در باب فرائض پروردگار. آنچه که پیامبر و ائمه تکلیف کردند واجب است. در این زمینه هم چندین روایت وارد شده که بین فریضه و واجب فرق است. واجب مسائلی است که پیامبر و ائمه به مصلحت مردم اعلان کردند و لازم کردند، فریضه مال پروردگار است که در آیات قرآن بخصوص در سوره نساء اگر ملاحظه بکنید حکمش را که بگوید بعد ميگوید ]فريضة من الله [ نمی گوید واجب من الله. واجب مثل دو رکعت نمازی که به ظهر و عصر و یک رکعتی که به مغرب اضافه شده، در مکه نبوده، در وسائل روایتش را میتوانید ببینید و به نظرم بهتر از وسائل، جامع احادیث الشیعه مرحوم آ یت الله العظمی بروجردی سیزده سالی که پیامبر در مکه بودند، تمام نمازها دو رکعتی بوده، صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء. وقتی ميآیند مدینه یک سال هم آنجا دو رکعتی بوده. سال تولد امام مجتبی که در ضمن دارد جایگاه امامت الهیه را نشان ميدهد با تولد حضرت مجتبی، پیامبر دو رکعت به نماز ظهر و دو رکعت به نماز عصر اضافه کردند که در سفر و در جنگ، در خوف قابل حذف است. چون من الله نیست. اما خداوند امضاء کرده است. سال بعد یعنی یک سال هم مردم تقریبا نماز مغرب و عشاء را دو رکعتی ميخواندند، وقتی وجود مبارک حضرت ابی عبدالله الحسین به دنیا آمدند به شکرانه ولادت سیدالشهداء یک رکعت غیرقابل حذف به نماز مغرب اضافه شد و دو رکعت هم به نماز عشاء. این فرق فریضه و واجب بود که بیان شد.
حالا کلام امیرالمومنین را عنایت بکنید. «الفرائض الفرائض» دوبار در این خطبه ميگویند. یعنی من شما را به واجبات الهیه هشدار ميدهم. آگاهی ميدهم. فرائض جایگاه بسیار عظیمی دارد که کل منفعتش به خودتان بر ميگردد. اصلا خدا قرار داده برای اینکه به شما سود برساند. چه در دنیا و چه در آخرت. حالا نکته مهمش این است. «ادّوها الی الله» این فرائض را در پیشگاه پروردگار ادا بکنید نتیجه ادا شدنش «تؤدّکم الی الجنة» خود این فرائض. فاعلش همین فرائض است. یکی از این فرائض نماز است. بهشت در این معدن است. من باید معدن دار بشوم تا فردای قیامت از این معدن بهشت را استخراج بکنم.
با توجه به بحث دیروز و مقدمه امروز، عنایت دارید که سوره روم، آیه 31 امر واجب قطعی شرعی به نماز دارد. چه کسی؟ پروردگار. حالا اینجاست که در این گونه آیات ما به شکلی که وقتی ميخواهیم این حرفها را انتقال به دیگران بدهیم، چون من در عین بیان نکات، یا نکات ادبی، خیلی اصرار دارم بر اینکه هم نهج البلاغه و هم قرآن مجید به گونه ای بیان بشود که در چهارچوب علم حبس نشود و بتواند به وسیله شما بزرگواران به مردم انتقال داده بشود. مخصوصا دهه عاشورا شما ميتوانید از جملات زیارت ابی عبدالله که خود من این کار را از سال گذشته شروع کردم، زیارت وارث را در یکی از جلسات محور بحث قرار دادم. «السلام عليک يا وارث آدم صفوه الله» نشستم کل آیات مربوط به آدم را در قرآن دیدم، در هفت بخش مسائل محوری از آن درآوردم که بدانیم امام حسین چه چیزی از آدم به ارث برده. این خیلی مهم است. شاید این زیارت بالای 100 جلسه بحثش طول بکشد. حالا من مربوط به آدم را ده جلسه گفتم. شما از بخش «اشهد انّک قد اقمت الصلاة» همین را ميتوانید محور قرار بدهید و ده شب برای مردم نماز بگویید. چون نماز هم پایه اش در بین مردم سست شده، بخصوص نماز صبح، علتش هم این است که آگاه به عظمت مسئله و جایگاه نماز نیستند.
حالا من در شرح این خطبه، شر را هم بیان ميکنم که نگاه قرآن و روایات به شر، نگاه عدمی نیست. چون ما اگر بخواهیم خیر را مطابق رای فلاسفه معنا بکنیم باید بگوییم «الخير هو عدم الشر» همان طور که آنها ميگویند «الشر هو عدم الخير» همین را به خودشان ميگوییم خیر هم به معنای عدم الشر است. چه فرقی بین این و آن است... حالا این عدم بودنش معلوم نیست به چه ملاک است. خیلی هم قابل قبول نیست. چون همین معنا را ما در خیر هم ميبریم. خیر یعنی چه؟ یعنی عدم الشر. آنجا هم ميتوانیم پای عدم را باز بکنیم. شر عدم است در هیچ آیه و روایتی نیست. «من شرّ ما خلق» نه فقط انسان. دیگران هم شر دارند. حالا ما بحث خیر و شر نداریم انشاءالله برسیم اگر دعوایی هم با فلاسفه داشتیم روی منبر مطرح ميکنیم. تمام ابزار شر مال خود پروردگار است که داده به مار و عقرب. خودش به ما یاد داده که انگور را بینداز در آب تا مدتی شراب ميشود. اينكه ميگویید ما همه چیز را ميتوانیم به خودش نسبت بدهیم. یک کسی شوخی ميکرد ميگفت: موسی بن عمران وقتی آمد دید گوساله پرست شدند ملت. الواح را عصبانی شد و زمین انداخت. در قرآن میگوید ]ان هی الا فتنتک [ یعنی موسی گفت من حرفی ندارم به تو بزنم چون همه ریگها در کفش خودت است.
حالا ميخواهیم آیه ]اقيموا الصلاة[ را بگوییم. ما باید به مردم بگوییم که چه کسی فرمان داده به صلاة. اول در حد فکر مردم عظمت پروردگار را باید مطرح بکنیم تا عظمت امر نسبت به این آمر در ذهن مردم تجلی بکند و عظمت ماموربه که صلات است. یعنی اینجا هم مسئله پروردگار مطرح است و هم مسئله امرش که شعاع اراده اش است و هم مسئله مامور به و بعد منفعت این مامور به و حذف این مامور به در زندگی چه مفاسدی دارد. همه اینها را ما در ]اقيموا الصلاه[ ميتوانیم مطرح بکنیم. چه کسی دارد ميگوید. به چه کسی دارد ميگوید و چه چیزی را دارد ميگوید و آن چیزی را که ميگوید با چه منافعی سر و کار دارد و حذفش در زندگی با چه مفاسدی سر و کار دارد. آن وقت باید بگوییم یک آدم بی نماز یعنی یک آدمی که ترمزی برای نیفتادن در خطر، در فساد، در ربا، در حرام و در ظلم ندارد.
سوره مبارکه نساء، آیه 103. همان ]فَأقيموا الصلاة[ است اما به صورت خبر. در سوره روم، صورت انشائی دارد اما در سوره نساء جنبه خبری دارد. خیلی هم قوی که از ادات تاکید به کار گرفته شده است. ]ان الصلاة کانت علی المومنين کتابا موقوتا[ یقینا نماز بر تمام اهل ایمان، کتاب در اینجا به معنی وجوب است طبق لغت عرب. واجب وقتی است که حالا آیات قرآن بر خلاف نظر اهل تسنن 5 وقت را در سه وقت بیان ميکند که خیلی صریح است. در فقه ما هم ظهرین و عشائین گفته ميشود. روایات زیادی هم خود اهل تسنن دارند که پیامبر در غیر ایام باران و در غیر آن ایام و حوادث دیگر، زمانی که خیلی آرامش برقرار بود، ظهر و عصر را با هم ميخواندند و مغرب و عشاء را با هم ميخواندند، این یک امر واجبی نیست که تفکیک بکنند و حتما این نماز را بخوانند و بروند خانه شان و چهار بعد از ظهر نماز عصرشان را بخوانند. ]ان الصلاة کانت علی المومنين کتابا موقوتا[ وقت دار است که شبانه روز سه وعده، در یک وعده دو رکعت، در یک وعده هشت رکعت و در یک وعده هفت رکعت.
یک مسئله ای در اقامه عرض کردم که بعضیها ميگویند شرایط ظاهری و باطنی بيان شده باید در نماز رعایت بشود که ]الذين هم فی صلاتهم خاشعون[ سوره مومنون، آیه 2 وقتی که نازل شد اهل ایمان که خشوع در نماز دارند، «قيل يا رسول الله و ما الخشوع» حدیث شریف در دعائم الاسلام است. چون پیامبر اکرم رئیس خاشعین بوده و خشوع را با قلب مبارکشان لمس کرده بودند، فرمودند: «التواضع فی الصلاة» که من این را هرچه فکر کردم که تواضع در صلات چطور باید معنی بشود بخصوص برای مردم، این در ارتباط با بدن است؟ یعنی متواضعانه و فروتنانه در پیشگاه او بایست. یعنی سینه ات را سپر نکن. به عنوان یک فقیر ندار در پیشگاه خدا بدنت را قرار بده «و أن يقبل العبد» چقدر زیباست که این خیلی تمرین ميخواهد که آدم به اینجا برسد. شاید هم سالها طول بکشد. عیبی ندارد. نمازهای قبلی را هم قبول ميکنند.
یک وقتی در صحن مسجد گوهرشاد یک وکیل مجلس به من گفت: این مردم این نمازهایی که ميخوانند اصلا به درد نمی خورد. گفتم: برای چه؟ گفت: برای اینکه اغلبشان در نماز شک میکنند. اگر نمازت نماز است، اگر در پیشگاه خدا ایستادی برای چه شک ميکنی؟ این نمازها یک شاهی به درد نمی خورد. به او گفتم: این طور نیست که تو ميگویی. تو اصلا حق نداری درباره نماز مردم نظر بدهی. تو وکیلی برو راجع به نفت و گاز و مسائل رایانه و دادگستری حرف بزن، آن هم نه تنها، با 282 نفر بعد هم که کل تان رای ميدهید بعد ميرود شورای نگهبان آنها مهر باطل ميزنند رویش و به شما بر ميگردانند. گفتم: خیلی عقلت قد نمی دهد که به این حرفها وارد بشوی. گفتم: یک باب بسیار مهم فقه ما که لطفا من الله به بندگانش بوده، باب شکیات است. یعنی هم خدا قبول کرده که مردم شک ميکنند و هم پیامبر و هم ائمه. آمدند شک را در سه بخش برای این بندگان مظلوم و محدود بیان کردند که یک شک قابل اعتنا نیست. یک شک نمازت را باطل ميکند. اما یک شک نه باطل نمی کند. شک کردی عیبی ندارد. غافل از خدا شدی و عدد را گم کردی که رکعت سوم است یا چهارم است. وقتی فکرت به یک طرف غالب شد درباطنت بگو انشاءالله رکعت چهارم است و نمازت را تمام بکن و یک رکعت نماز ایستاده بدون قل هوالله بخوان یا دو رکعت نشسته بخوان. این ميشود یک وصله تمیز من، آن نماز پاره شده ات را با این وصله، وصله ميکنم آن ميشود نماز تمام، قبول هم ميکنم از تو. فشار به مردم نیاور.
یک وقت یک عالم عارف در مسجد گوهرشاد بود، یکی از این دهاتیها و کلاه نمدیها ديد آن عالم و سه چهارتا دیگر آخوند هم ایستادهاند، رفت سراغ این، دید قدش بلندتر است و محاسنش بیشتر است و فکر کرد این از همه عالم تر است. گفت: آقا اگر انسان در نمازش شک بکند، نگذاشت ادامه بدهد... نگذاشت ادامه بدهد و گفت: کدام پدرسوخته مقابل پروردگار به شک افتاده. بنده خدا ترسید. یعنی گفت: تو مقابل خدا ایستادی غلط کردی شک ميکنی. باید احترام بکنی به پروردگار. بعد یکی از آنها دنبالش دوید که قانعش بکند. ناراحت شد و ترسید و فکر کرد همه نمازهایش باطل است. گفت: آقاجان ببخشید یک خرده بیایید جلوتر نزدیک حرم از این آقایی که سوال کردید این یک خرده مثل من کم دارد، بیا من اصل مطلب را برایت بگویم. آن بنده خدا را قانع کرد و گفت مشکلی ندارد.
«التواضع فی الصلاه و أن يقبل العبد بقلبه کله علی ربّه» که آدم عرفان هم اگر بخواهد خدا شاهد است عرفان مکتب تشیع در چهارچوب فرمایشهاي رسول خدا یک عرفان کامل است. ما هیچ نیازی به عرفان های غیرمکتب های تشیع نداریم یا ناقص است یا باطل است یا گمراه کننده است اسمش هم بیخودی عرفان گذاشتند. عرفان اين است. نمازگزار یک نماز متواضعانه بخوان، یک نماز با شناخت پروردگارت بخوان، یک نمازی که تمام دلت را وارد این نماز کردی بخوان. عرفان از این بالاتر. کدام خانقاه ميخواهد بهتر از این عرفان یاد ما بدهد. «التواضع فی الصلاه و أن يقبل العبد بقلبه کله علی ربه» خیلی روایت نورانی است و خشوع را دارد ميگوید با همه وجود رو بکند، نمی گوید علی الله، ميگوید علی ربه، یعنی تو مملوکی. غلامی. برابر مولایت ایستادی با همه وجودت باید حواست جمع محبوبت باشد.
اما یک روایت بسیار مهم دیگری هم در بحار است. «وليکن اکثر همّک الصلاة» لام امر است و اکثر همّک هم خبر مقدم است. بیشترین همتت را باید بگذاری روی مسئله نماز که یک نماز درست و حسابی به وجود بیاوری که همان معدنی بشود که امیرالمومنین ميفرماید از آن معدن بهشت در بیاید. «الفرائض الفرائض ادّوها الی الله تؤدکم الی الجّنه» «وليکن اکثرهمّک الصلاة» بیشتر همتت باید نماز باشد. «فانّها رأس الاسلام» نماز بالاترین مرتبه اسلام بعد از اقرار به دین. یعنی بعد از اقرار به توحید و نبوت، نماز را رأس بدان و بیشترین همتت را و اراده ات را و نیتت را بگذار روی نماز. دغدغه داشته باش نسبت به نماز.
من یک عمه داشتم ساعت بلد نبود. حدود هشتاد سال هم زندگی کرد. من کم دیده بودم کسی را در بین خانواده مان مثل ایشان. این قدر دغدغه نسبت به نمازش بالا بود که اولا تا سن هشتاد سالگیش حالا من زمانی که ایشان به دنیا آمده بود، به دنیا نبودم ولی مادرش تعریف میکرد که هیچ نمازی را خارج از وقت نخواند و صبح هم بدون ساعت، چه در ابر و چه در غیرابر، قبل از نماز تا روز مرگش بیدار بود و ميرفت ستاره را نگاه ميکرد و ميآمد تو و ميگفت: یک مقدار دیگر به وقت نماز مانده و همین هم بود. بعد از چند دقیقه صدای اذان بلند ميشد. این قدر دغدغه نماز داشته باش که در خارج از وقت صورت نگیرد و با قلبت هم وارد نماز بشو.