لطفا منتظر باشید

جلسه 77

(قم حوزه علمیه قم )
-

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
در آیه شریفه مورد بحث که بیان صفات اهل تقواست، سه مسئله مطرح است. ایمان به غیب، اقامه صلاه و انفاق از امکاناتی که در اختیار عبد قرار داده است که با توجه به آیه بعد که یک بخش اش مربوط به ایمان است که بحث شده در همین ایمان به غیب، حقیقت ایمان ]و بالاخره هم يوقنون[ که این ویژگی چهارم اهل تقواست تحقق این چهار مسئله انسان را تبدیل مي‌کند به مومن کامل که در حقیقت هم عبادت قلبی را تحقق داده که تحصیل ایمان کرده، و هم عبادت قالبی را یعنی بدنی را که اقامه صلاه مي‌کند و هم عبادت مالی را. عبادت قلبی، عبادت قالبی، عبادت مالی.
انفاق از باب افعال به معنی جبران کمبود است. به معنی پرکردن خلا در زندگی دیگران و شکافی که ایجاد شده برای آنها در زندگی، گرچه اینجا به صورت خبر بیان شده ]مما رزقناهم ينفقون[ اما در قرآن مجید این انفاق با امر واجب زیاد آمده است.
لطائفی در این بخش از آیه شريفه است که بیان شد. حالا بحث این است که انفاق فقط تعلق به امکانات مادی پیدا مي‌کند یا امکانات معنوی را هم شامل مي‌شود. صریح روایات است از ائمه طاهرین که امکانات معنوی را هم شامل مي‌شود. در امکانات مادی کجا باید هزینه بکنم؟ گاهی قرآن مجید موارد را بیان مي‌کند، اگر انفاق به معنای زکات باشد که در سوره مبارکه بقره هشت مورد را در یک آیه بیان مي‌کند که انفاق در حق اینها باید باشد. و گاهی هم کلی و مبهم بیان شده. ]وانفقوا فی سبيل الله‌ [، ]انفقوا مما جعلکم مستخلفين فيه[‌  که ائمه ما این آیات را توضیح دادند. امکانات مادی غیر از زکات در آیه 177 سوره مبارکه بقره، شش جا را بیان مي‌کند که جای انفاق است غیر از آن آیه ای که هشت مورد را بیان مي‌کند که بعضی از این شش مورد با آن هشت مورد وحدت دارد. گاهی هم مي‌گوید ]تعاونوا علی البر[‌  با همدیگر کمک بکنید برای بپا شدن نیکی که از قدیم اهل علم این قدر زیبا این آیات را در مردم جا انداخته بودند که مردم از اضافه مالشان پل مي‌ساختند، روی رودخانه‌ها برای عبور مردم، روی جویبارها برای عبور مردم، لوله کشی نبوده، آب انبار درست مي‌کردند که چقدر به مردم خدمت بوده، از مالشان برای ساختن قنات استفاده مي‌کردند.
یکی از علمای بزرگ تهران که اصالتا اهل مشهد بود خود من از ایشان شنیدم. ایشان نزدیک 34-35 سال است که فوت کرده است. ایشان مي‌فرمودند: یک قنات معروفي در تهران است كه هنوز هم هست یعنی نابودش نکردند. قنات حاج علیرضا، زمان فتحعلی شاه زندگی مي‌کرده و پولدار بوده و پولش را آورده برای یک منطقه تهران از کوه های شمران قنات احداث کرده تا آب بالا آمده، و آن محل را سیراب مي‌کرده 150 سال. حالا شما ببینید با این انفاق چه ثواب عظیمی را برای خودش رقم زده است. ایشان مي‌گفت یک کسی خوابش را دیده بود بعد از مرگش که این خواب رویای صادقه است. دیگر با روایاتمان کاملا هماهنگی دارد که در یک باغ بسیار گسترده ای یک رودخانه بسیار زیبا که چشم انداز عجیبی داشته روی تخت نشسته بود و این منظره زیبا را نگاه مي‌کرد. در قرآن مجید هم عنایت کردید اغلب آیاتی که بهشت را مطرح مي‌کند ]تجری من تحتها الانهار[ را هم مطرح مي‌کند. خود این آب روان چقدر به زیبایی منطقه کمک مي‌کند. به او مي‌گوید حاج علیرضا عجیب رودخانه ای در این باغ در جریان است. مي‌گوید این قناتی است که من احداث کردم. اینجا به من برگرداندند.
آخرین آیه سوره مزمل مي‌گوید. ]و ماتقدموا لانفسکم من خير تجدوه عندالله[ اینجا خیر معنی عام مي‌دهد و شامل هر خیری مي‌شود. شما این خیرتان را پیش خدا خواهید یافت. از بین نمی رود. ]هو خيرا و اعظم اجرا[‌  این برای شما اعظم اجر را دارد. یا این مدرسه مروی تهران که داستان عجیبی دارد.
خان مروی اصالتا ایرانی بوده ایشان در همان زمان فتحعلی شاه مي‌گویند زندگیش را از مرو مي‌آورد تهران و آدم برجسته و با ادبی بوده، آدم با کرامتی بوده، این زمین را مي‌خرد برای اینکه حوزه بسازد. و یک روزی از بزرگان تهران، تجار، علما، طلاب در حدی که مي‌شده دعوت مي‌کند همه مي‌آیند، خودش یک چند دقیقه صحبت مي‌کند و مي‌گوید: من اینجا مي‌خواهم حوزه بسازم زمین را از مال پاک خریدم. دلم مي‌خواهد کلنگ این حوزه را یکی از شماها بیایید بزنید، ولی آنی که مي‌خواهد کلنگ را بزند باید از اول تکلیف تا به حال نمازشبش قضا نشده باشد. یعنی 11 رکعت. خیلی پهلوان مي‌خواسته بیاید وسط و کلنگ را بگیرد. وبارک الله به آن مردم که عجب مردم خوبی بودند که یک نفر شان جلو نیامد. یعنی آنهایی که دعوت داشتند اهل فریبکاری و خدعه و دروغ و خودنمایی نبودند والا اگر یکی مي‌آمدند جلو، هیچ کس که علم غیب نداشت. همه مي‌گفتند: بارک الله به به عجب آدم بزرگواری شاید هم در تهران خیلی چهره مي‌شده. اما عجیب با پروردگار معامله داشتند. واقعا بهت آور و حیرت آور است آن هم در زمان ما. هیچ کس نیامد. و بارک الله به آن مردم. خودش آمد جلو و کلنگ زد. و این مدرسه تا به حال چقدر برای اسلام و برای مسلمانان سودمند بوده. چه کسانی در آنجا درس خواندند و چه کسانی در آنجا درس دادند از خانواده مرحوم حاج میرزاحسن آشتیانی تا مرحوم شهید مطهری، چهره های بسیار پرقیمتی هم آنجا طلبگی کردند و هم آنجا مدرس بودند. یکی از طلبه های آن مدرسه مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالنبی نوری مازندرانی بود که یک داستان بسیار لطیفی هم ایشان با مرحوم حاج ملاهادی سبزواری داشتند. در هر صورت انفاق با پول پاک، زمین پاک، کلنگ به دست یک مردی که نمازشبش ترک نشده است باید این منافع را هم بدهد.
اما آن داستان. در یک شهری از شهرهای پرجمعیت ایران یک کسی که در جنوب خراسان زندگی مي‌کرد، مي‌آید در یک زمین مناسب، در شهر مشهد یک مسجد مي‌سازد با پول خودش. مسجد را کاملا تمام مي‌کند دیگر پول نداشته که حالا برای این مسجد فرش بخرد اثاث دیگری که لازم است بخرد، رها مي‌کند. اما مسجد راه مي‌افتد یعنی امام جماعتی را قرار مي‌دهد که من آن امام جماعت را هم یکی دو بار دیدم. و مي‌رود و دیگر ولش مي‌کند. ببینید انفاق.
پیامبر مي‌فرماید: جوری انفاق بکنید که اگر با دست راستتان در راه خدا انفاق کردید، دست چپ نفهمد. کنایه از نهایت اخلاص است. یک روز صبح قبل از اذان خادم مسجد مي‌آید درب مسجد را باز بکند بلندگو را روشن بکند و اذان بگوید، مي‌بیند که قفل در را بریدند و با یک زنجیر درب را بستند. خیلی ناراحت مي‌شود فکر مي‌کند کنتور و لامپها و شیرآلات و همه لوازم مسجد را یک رندی آمده جمع کرده و برده. وارد مسجد مي‌شود مي‌بیند نه کنتور و موکت و چیزها سر جایش است. اما از محراب تا در خروجی فرش دستبافت 12 متری افتاده. فرش گران. «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون»  فرش سه در چهار دستبافت حالا به قیمت آن زمان گران. سی چهل تا کارتن هم گوشه مسجد است و یک نامه روی کارتن. نامه را بر مي‌دارد و نوشته که دنبال من نگرد که مرا پیدا نمی کنی. چون من بنا ندارم خودم را نشان تو یا نشان مردم بدهم. من چند وقت بود که زاغ سیاه مي‌کشیدم که تو در این مسجد نباشی. دیشب تا دوازده گشتم دیدم آمدی بیرون و رفتی. فهمیدم که بر نمی گردی. تمام این مسجد را آمدم فرش کردم و این 40-50 تا کارتن هم قاشق و چنگال و ماست خوری و دیس و استكان و نعبلكي و قوري برای ایام روضه که مي‌خواهند اینجا برای مردم شام و ناهار و چاي بدهند. اگر مي‌خواهی مرا ببینی که من چه کسی هستم و به من بارک الله بگویی، آدرس قیامت کنار پروردگار. خدا حافظ نامه تمام والسلام.
امکانات مادی را کجا خرج بکنم؟ این قدر جای خرج قرار داده شده که همان شکاف‌ها و خلاها و کمبودها امتحان الهی است که من در برابر این امتحان چکار مي‌کنم. امتحان یعنی همین تکالیف الهیه. ]اذا ابتلی ابراهيم ربه بکلمات[‌  امام باقر فکر کنم روایتش در ذیل این آیه در مجمع البیان باشد سی برنامه را بیان مي‌کنند که اینها امتحان خدا از ابراهیم بوده که تمامش تکالیف است. امتحان یعنی تکالیف. خود نماز امتحان است، روزه امتحان است، جوانی امتحان است، زیبایی امتحان است. نازیبایی امتحان است. همه چیز امتحان است. این امتحان، امتحان جالبی است که به آدم امکانات بدهد، خلأ هم در زندگی اقوام و همسایه‌ها و مردم باشد که من حالا به این تکلیف عمل مي‌کنم، زرنگی مي‌کنم بروم بهشت، یا نه تنبلی مي‌کنم کنار این امکانات تكيه مي‌دهم و دست به آن نمی زنم و مي‌خواهم روی همدیگر سوار شود و لذت ببرم که من ده میلیاردم شد یازده میلیارد و یازده میلیاردم شده بیست میلیارد و بعد کنار این همه ثروت بمیرم و روز قیامت هم چیزی گیرم نیاید.
خیلی جالب است که فعل آیه هم مضارع است. یعنی اهل تقوا امروزی و فردایی نیستند. امروز این کار را بکنند و فردا نکنند. فردا انجام بدهند و پس فردا انجام ندهند. در گردونه انفاق امکانات مي‌چرخند تا زمانی که از دنیا خارج بشوند. «اشهد انک قد اقمت الصلاه و آتيت الزکاة و امرت بالمعروف» تا آنجایی که مي‌گوید «حتی اتاک اليقين»  تا به خروج از دنیا رسیدی کارت تداوم داشت تا زمانی که از دنیا رفتی.
لغت یقین در لغات گاهی به معنای مرگ آمده. حالا شک مال همه مان است. گاهی داریم و گاهی نداریم. بقیه امور یعنی قلب ما گاهی به شک و تردید مي‌افتد. حقایق که هیچ کدام شکی نیست. همه یقینی است. اما امکانات معنوی که آیه شامل حال آنها هم مي‌شود. از وجود مبارک امام صادق چه کسی پرسیده؟ محمد بن مسلم. یک کتاب خیلی خوبی است، رجال کشی مال قرن چهارم است. یعنی نزدیک به عصر ائمه طاهرین است. پیامبر و ائمه تا ولادت امام زمان سال 255 شما اگر حساب بکنید از هجرت پیامبر، 13 سال هم که در مکه بودند به آن اضافه بکنید پیامبر و ائمه حدود سه قرن حضور فیزیکی بین مردم داشتند. این رجال کشی وقتی به محمد بن مسلم مي‌رسد چون اصحاب پیامبر و همه ائمه را بیان مي‌کند شخصیتشان و منزلتشان و درجه علمی و روایی شان را که از قول حضرت صادق نقل مي‌کند که پدرم امام باقر در دنیا و آخرت، چهار رفیق دارد که «اولئک هم الصديقون واولئک هم المقربون» ببینید اینها خودشان را به چه درجاتی رساندند که خود این صدیقون در قیامت وجودشان برای اهل بهشت از نعمت های بهشت است. ]من يطع الله والرّسول فاولئک مع الذين انعم الله عليهم من النبيين والصديقين[ آیه 69 سوره نساء است. یعنی محمد بن مسلم آدمی است که اهل بهشت از رفاقت با او غرق در نور و لذت مي‌شوند ]و حسن اولئک رفيقا[ چهارنفر هستند محمد بن مسلم است، زراره ابن اعین است. احتمالا ابراهیم لیثی است و یونس بن عبدالرحمن. شاید 20 سال پیش این روایت را در رجال کشی دیدم. واقعا اینها با اینکه کاسب بودند یا حمله دار بودند یا خرید و فروش معمولی داشتند برای زندگی‌شان، اما کنار ائمه طاهرین و علم ائمه و فرهنگ ائمه خودشان را به کجا رساندند. در همین کتاب فکر مي‌کنم نقل مي‌کند که امیرالمومنین مي‌فرماید «ضاقت الارض بسبعه» این زمین گنجایش هفت نفر را نداشته از نظر البته معنوی. این قدر عظیم بودند که اینجا برایشان خیلی جای تنگی بوده. بعد حضرت مي‌فرماید به واسطه این هفت نفر، «بهم يرزقون، بهم ينصرون، بهم يمطرون» چند تایشان را حضرت اسم مي‌برد «منهم سلمان الفارسی، و المقداد و ابوذر و عمار رحم‌الله عليهم»  این مقام و منزلت انسان است.
می گوید از حضرت صادق پرسیدم یابن رسول الله ]مما رزقناهم ينفقون[ در سوره بقره چه معنایی دارد. حالا محمد بن مسلم ا نفاق با امکانات مادی را می‌دانسته این ظاهر آیه شریفه و یک مصداق آیه شریفه است. اینکه آمده پرسیده معنای انفاق مالی، مفروغ عنه بوده پیش او. مي‌خواسته ببیند آیه شامل انفاق معنوی هم مي‌شود یا نمی شود. حضرت فرمودند «مما علمناهم يبثّون» یعنی این را به خدا نسبت مي‌دهد. از آنچه ما زمینه آموختنش را برایشان فراهم کردیم حالا شدند یک عالم و یک مربی و یک مدرس شدند، این هنرها را پیدا کردند.  از علمی که به آنها آموختیم این علم را پخش مي‌کنند. بثّ یعنی پخش کردن. یعنی منتشر کردن. در قرآن هم این لغت آمده است. در اولین آیه سوره نساء، ]خلقکم من نفس واحدة وخلق منها زوجها وبثّ منهما رجالا کثيرا و نساء[‌  بث یعنی پخش شدن و منتشر شدن.
حدیث در یکی از بهترین کتابهایمان است. پنج جلد است. مرحوم علامه طباطبایی یک حاشيه به این کتاب نوشتند خودشان هم در 20 جلد المیزان از این کتاب زیاد استفاده کردند. ما واقعا باید هر چیزی را برای مردم، حتی در درس های قم، مشهد، نجف مطلبی که مي‌خواهد گفته بشود اول باید عظمت مسئله، اگر شخص است عظمت شخص، مطلب است عظمت مطلب، کتاب است عظمت کتاب، بیان بشود. اگر یادم نرفته باشد علامه ایشان را تعبیر مي‌کند که یکی از حسنات دهر است. یکی از خوبی های روزگار است. کتاب شریف نورالثقلین که تفسیر به ماثور است یعنی تمام آیات با روایات ائمه طاهرین توضیح داده شده و باز برای اینکه عظمت این کتاب را بدانید آقای هاشمی در این تفسیر 20 جلدی شان، تفسیر راهنما که به نظرم یک ابتکار زیبایی نسبت به آیات قرآن مجید است، کمتر صفحه ای است که از نور الثقلین استفاده نکرده باشد. نور الثقلین کلید خیلی خوبی است برای اینکه پرده از چهره آیات بردارد و تقریبا ما حقایق آیات را بفهمیم.
«مما علمناهم يبثون»  معلوم مي‌شود انفاق معنوی هم در دل آیه شریفه هست. البته روایت سند هم دارد. من روایاتی که برای شما مي‌خوانم برای اینکه طول نکشد سندش را یادداشت نمی کنم.
یک نکته‌ای را بگویم از این سه حقیقت، یعنی عبادت قلبی و عبادت قالبی و عبادت مالی جهان بینی صحیح اهل تقوا را ما مي‌فهمیم یعنی یک فرهنگ، جهان بینی یعنی فرهنگ. یک جهان بینی گسترده دارند و نگاهشان به وسعت دنیا و آخرت است. در دنیا دارای عبادت قلبی و قالبی و مالی هستند. و در آخرت دارای پاداش عظیم دائمی. یک چنین نگاهی برای اهل تقوا نسبت به خودشان و مردم و امکانات مادی و نتایج این امکانات، اما جهان بینی دیگران که ملاحظه مي‌کنید همین جهان بینی اروپا و آمریکاست. یک جهان بینی صد در صد اقتصادی است که در جهان بینی اقتصادی کمونیستی، این جهان بینی شکست خورد. جهان بینی کاپیتالیسمی هم ملاحظه مي‌کنید که آمده لبه پرتگاه و امکان اصلاح شدنش مشکل به نظر مي‌رسد.
 در این سه بخش ]يؤمنون بالغيب[ و ]يقيمون الصلاة[ و ]مما رزقناهم ينفقون[ ما در ایمان به غیب، واقعا خلاص شدن از اضطراب و نگرانی و تنگ نظری ملاحظه مي‌کنیم و سبب آزادی از دوزخ که پروردگار به عزت و جلالش قسم خورده در روایات اوائل کتاب توحید است که من اهل توحید را به دوزخ نخواهم برد. البته کسی که موحد است عبادت قالبی و مالی هم دارد. نمی شود آدم عاشق خدا باشد ولی متنفر از فرمان های پروردگار باشد. در ]يقيمون الصلاة[ ما دفع فحشا و منکرات، نظم دادن به زندگی، راز و نیاز با خدا و مناجات عاشقانه و تواضع به فرمان های خدا را ملاحظه مي‌کنیم. در انفاق هم دفع بخل و بی رحمی و پرکردن خلاء مادی و معنوی دیگران و رفع مشکلات مستمندان، ظهور خیرات، آبادی مناطق، رشد فرهنگ، زدودن غم از دل‌ها را ملاحظه مي‌کنیم. این مي‌شود ایمان کامل. فرد مي‌شود مومن کامل. یعنی آن کسی که در عبادت قلبی و قالبی و مالی مي‌چرخد، مومن کامل است.
اما پیامبر اکرم روایتی را دارند در بحار، جلد 74، صفحه 52 باز هم عرض کنم چاپ آخوندی. چاپ ایران. «ثلاث من حقايق الايمان الانفاق من الاقتار»  چقدر این روایت عالی و با ارزش است. که زمان تنگدستی هم به تناسب همان زمان انفاق بکنید، یک دانه نان بدهید به مستحق، پنج دانه خرما بدهید به مستحق. خودت الان تنگدستی، تابستان است، یک فلاکس آب یخ بگذار دم در مغازه ات، بنویس اینجا آب خنک موجود است و مردم بیایند تشنگی شان را رفع بکنند. و انصاف، انفاق معنوی در این روایت است، همانی که امام صادق بنا به نقل نور الثقلین فرمود «مما علمناهم يبثون» ، «الانفاق من الاقتار و انصافک الناس من نفسک»  که ترجمه صحیح این جمله این است هر حقی از مردم به عهده ات است، به مردم بدهی. حالا حق مالی است حق حقوقی است، حق معاشرت است، «انصافک الناس»، «انصافک المومنين» هم ندارد. یعنی همه مردم هر کس به گردن تو هر نوع حقی یا دارد یا پیدا مي‌کند، این حق را بدهی، «و بذل العلم للمتعلم» این ]مما رزقناهم ينفقون[ است که حضرت صادق به محمد بن مسلم فرمود. اما آن کسی که تنگدست است و کم مي‌تواند انفاق بکند.
پیامبر اکرم می‌فرماید «من اعطی درهماً فی سبيل الله». این از قرآن هم موید دارد این روایت. در راه خدا یعنی هر کاری. «کتب الله له سبع مائه حسنه»  یک درهم، هفتصدبرابر پاداش دارد. ]مثل الذين ينفقون اموالهم فی سبيل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة مائة حبة والله يضاعف لمن يشاء‌ [ اواخر بقره است. این ]مما رزقناهم ينفقون[ است. که یک زمینه خوبی در این دو روز، مي‌توانید حالا خودتان دنبال بکنید. انشاءالله فردا «و بالاخره هم يوقنون» را وارد مي‌شویم.

برچسب ها :