جلسه 88
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
آيات دربارۀ منافقين در سورۀ بقره و مفصل آن در سورۀ مبارکۀ توبه، احزاب و منافقون است؛ يعني اگر کسي بخواهد اوصاف اينها و وضع عملي و روحي و اخلاقي دنياييو آخرتي عذابشان را بشناسد، بايد به اين مجموعه آيات مراجعه کند.
اغلب اينها که در مدينه بودند مسجد ميآمدند، در نماز جماعت شرکت ميکردند، در جنگها کنار پيغمبر بودند، البته براي کمک دادن دشمن با روندي که نسبت به جاسوسي قبل از جنگ برقرار ميکردند در جلد دوم ديار عاشقان شرح صحيفۀ سجاديه بخش عمده اي از آيات مربوط به منافقين را ذکر کردهام، به مناسبتي که ميخواستم اين جملۀ اهل تسنن را با قدرت آيات قرآن رد کنم که ميگويند:
«الصّحابه کلّهم عدول» تمامي صحابه پيغمبر، آنهايي که همنشين بودند، رفت و آمد داشتند، برخورد داشتند، عدول هستند و حرف همه آنها قابل قبول است و همه آنها اهل نجات هستند، خدا از همه آنها رضايت دارد و براي رد آن روايت «اصحابي کالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم» که اينجا من هم روايت را رد کردم كه بر اساس اين آيات و هم دليل نقضي آن را گفتهام كه اگر «اصحابي کالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم»، صحيح است چرا به ما ايراد ميگيريد که ما تابع علي بن ابيطالب(ع) هستيم، تابع امام مجتبي(ع) هستيم، تابع ابي عبدالله الحسين(ع) هستيم، حالا به نظر شما پيغمبر خلافت علي را اعلام نکرده كه مفصل بحث را در الغدير جلد 18 و كتاب النص الاجتهاد و المراجعات و عبقات الانوار ميتوانيد ملاحظه كنيد.
مجموعۀ اين آيات که در سورۀ بقره و توبه و در احزاب و در منافقون است، کلياتي از وضع منافقين دست ميدهد و جزئيات کارشان را آن مقداري که توانستهام از مجموعۀ آيات برداشت بکنم، اين است که فرهنگ منافقان خالي کردن دل مردم است، ايجاد رعب و ترس و تخريب شجاعت و همت اهل ايمان است که اهل ايمان را آماده کنند، برنامۀ دشمن را بپذيرند و استيلاء اربابان منافقان را بپذيرند، استعمارگري آنها را بپذيرند، ايجاد رعب و نابودي که به اين نااميدي ما نميتوانيم دسترسي پيدا کنيم. ما در علم 200 سال از آنها عقبتر هستيم. توان عقلي ما از آنها کمتر است به اين خاطر ما بايد سر تا پا فرنگي بشويم. مطالب آنها را صد در صد بپذيريم. خلاصه از کار انداختن و فعاليت با ايجاد نااميدي است. يک کار ديگرشان ايجاد شک و ترديد در ايمان مردم و در دين مردم است، با مقاله و فيلم و با ابزارهايي که هر زمان در اختيار داشته اند.
تلويزيون العربيه عربستان شبها با جمع کردن آخوندهاي مملکت عربستان و مصاحبه با آخوندهاي بيروني که اعتقاد يقيني من است که اين آخوندها سر در سايۀ سياه امريکا دارند و حقوق بگير هستند، درياوار دارند راجع به اميرالمؤمنين و حضرت زهرا(عليهماالسلام) ترديد ايجاد ميکنند، دشمن ميگويد: بايد اهل بيت و در رأس شان حسين بن علي را از شيعه گرفت و امروز در ذهن مردم کاري ميکنند که اميرالمؤمنين و فاطمۀ زهرا (عليها السلام) را تبديل به يک چهرۀ معمولي کنند.
آن يک مرد معمولي بوده و آن هم يک خانم معمولي بوده که همسرش بوده، تودۀ اهل تسنن که صحيح بخاري، سنن ترمذي و سنن ابن ماجه و مستدرک حاکم و ينابيع الموده نميخوانند، کتابهائي که براي خود آنهاست.
«الايات النازلة فيه علي» نزديک به 300 آيه را ذكر ميكند که مصداقش علي بن ابي طالب است، اينها را نميخوانند، مثل شيعهها مگر مردم شيعه در ايران در رابطۀ با دينشان در رابطۀ با اعتقادشان چقدر کتاب ميخوانند، مرحوم آيت الله العظمي بروجردي ميفرمودند:
هزار و پانصد سال است شيعه دينش را از ما آخوندها گرفته يا به شکل عمل ما و حرکت ما ثابت قدم است، در دين ميمانند يا با انحراف ما آنها از دين منحرف ميشوند. دين و عقايد را علمي فرانگرفتهاند، وقتي علمي نباشد منافق راهش براي ايجاد ترديد باز است، در اين ده سالة اخير چه مقالات آلوده اي در ايران و چه کتابهايي قاچاق و گاهي بي توجه با مجوز ارشاد چاپ شده که کار منافقين بوده است.
اينها کارشان اين است که دين مردم را سست بکنند و آجرهاي ساختمان دين را بشکنند و مردم را پوک و پوچ کنند، از خدا جدا بکنند که بالاخره انسان نياز به تکيه دارد و خدا که نباشد به غير تکيه ميدهد اصلاً نميتواند در اين عالم بدون تکيه گاه زندگي بکند. اختلاف اندازي از کارهاي اصليشان است، ساختن پايگاه که تنها بهائيت آن مقداري که من توانستهام بدست بياورم چون ما در مؤسسۀ خودمان با سي زبان با دنيا مربوط هستيم. دو هزار سايت فعال فقط بهائيت در دنيا دارد، دو هزار سايتهاي ضد انقلاب منافق، سايتهاي مسيحيان، سايتهاي يهوديها، سايتهاي بودائيها، ماهوارهها، سايتهاي اشخاص که بالاي چند ميليون پايگاه است.
در گذشته يک جور پايگاه داشتند، مثلاً از زمان فتحعلي شاه قاجار تا پيروزي انقلاب بدترين و ضرر بارترين پايگاههاي منافقين اين مراکز فراماسونري بود كه در شهرهاي اصفهان، تهران، شيراز و ... بود.
اينهايي که در اين پايگاهها شرکت داشتند عليه کشور، عليه ملت، عليه دين، عليه روحانيت ديگر عکسهايشان چاپ شده و در آن چهار جلد کتاب اسماعيل راعين که البته کتاب مفصلي است خود آن کتاب هم قابل نقد است، من خواندام آن کتاب را چهار جلد است، يا حقوق بگيران انگليس براي محمود محمود يا تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس هشت جلد است که واقعاً بر هر طلبهاي واجب است اين کتاب را از اول تا آخر بخواند که ببيند استعمار عليه اين کشور و اين ملت چه کرده است، از زمان اواخر فتحعلي شاه، پايگاههاي نفاق در ايران برقرار شد چهره هايي مثل تقي زاده که اين قبلاً روحاني بود درس آخوندي خوانده بوده، ولي بعداً لباسش را درآورد و نوکر حلقه بگوش انگليس شد که در مقالهاش ميگويد ايران در صورتي نجات پيدا ميکند که سر تا پا همه چيزش فرنگي باشد زنش، دخترش، لباسش، حتي زبان فارسي را نابود کرد.
يک چهره در اين پايگاه نفاق، نميگفت من يهودي يا مسيحي يا بي دين هستم نه، سيد بود و ميگفت من مسلمان هستم.
كه يكي از آنها سيد ضياء طباطبايي، رفيق رضاخان از چهرههاي فراماسونري بود، شريف امامي، دکتر اقبال، اين دو نسل قبلشان خانوادههاي مذهبي بودند، حکم اعدام مرحوم حاج شيخ فضل الله نوري را اينها دادند که يکي شان شيخ ابراهيم زنجاني بود. اين جزء اعضاي فراماسونري بود.
من استاد خطي داشتم كه خطهاي آرامگاه سعدي براي اوست، بعضي از کتابهاي درسي قديم از ايشان است ميگفت: من 16 يا 17 ساله بودم جزء جلسۀ قرائت قرآن حاج شيخ فضل الله نوري بودم. شيخ ابراهيم زنجاني دادستان دادگاه شيخ که حکم اعدام ايشان را داد ميگفت:
اين نکبتبارترين پايگاه نفاق به تناسب زمان بوده که الان خيلي پايگاهها در ايران است که فعاليت ميکند که اينها حرفها ي عجيبي ميزنند ترديدهاي عجيبي مياندازند. يک مسئلۀ بسيار خطرناک قرائت جديد از دين كه ميگويد اين قرائت ويژۀ هر انساني است، معني ندارد که شيعه حوزه و مرجع داشته باشد و رساله و آخوند داشته باشد، هر کسي که دلش ميخواهد ديندار باشد چون فارسي هم زياد شده، ترجمه هم زياد شده، هر برداشتي که از قرآن و روايت به نظرش رسيد همان دينش است، چه نيازي دارد آخوند بيايد براي مردم دين بگويد يا مرجع بيايد براي مردم فقه بگويد اين نفاق است.
ايجاد ترديد و شک دين سازي، اختلاف اندازي و پايگاه براي اينکه بتوانند دور همديگر جمع بشوند يا پايگاه خانگي يا پايگاهي با رنگ و لعاب ديني که براي مردم مورد پسند باشد که ما درآيات قرآن ميبينيم زمان پيغمبر بخشي از پايگاهها خانگي بوده که قرآن مجيد ميگويد:
شب در يک خانه اينها جمع ميشدند و عليه پيغمبر توطئه ميکردند، درها را ميبستند، اينقدر هم يواش حرف ميزدند که صدايشان بيرون نرود ولي خدا ميفرمايد:
(والذين اتخذوا مسجداً ضراراً و کفراً و تفريقاً بين المؤمنين) اين خط نفاق الان جريانش در بدنۀ مسلمانها خيلي شديدتر و قويتر شده اشت.
اينها در مدينه مسجدي را انتخاب کردند «ضراراً» براي آسيب رساندن به مردم، آسيب فکري، آسيب خانوادگي، آسيب اجتماعي، آسيب اخلاقي، در لباس دين «و کفراً» براي اينکه مردم را پنهان کار نسبت به حق تربيت بکنند که چه خبر است که اينقدر از پيغمبر حرف ميزنيد اگر کفر را به معناي لغوي اش يا اصطلاحي اش بگيريم که بريده شدن از خدا و انکار خدا باشد يا به آن پنج معنايي که اصول کافي از امام صادق(ع) نقل ميکند خواندهام همه را به معني پنهان کردن بگيريم.
ترويج پنهان کاري است که چرا از مرجعيت حرف ميزنيد؟ از ولايت حرف ميزنيد، روضه ميخوانيد، يا حسين ميگوييد، يا علي ميگوييد، چه خبر است اينقدر اين مطالب را ميگوييد.
اينقدر نامردها هنرمند و شيرين زبان هستند که اغلب مردم تحت تأثير قرار ميدهند «وتفريقاً بين المؤمنين» چرا ملت بايد يک پارچه باشد، چرا ملت بايد يک صف واحد باشند، خدا صف واحد را دوست دارد. (يحب الذين يقاتلون في سبيله صفاً کانّهم بنيانٌ مرصوص)
ما از حيات خوش مان ميآيد، خدا که در قرآن ميفرمايد:
(ولكم في القصاص حياة يا اولي الالباب) خود خدا که شعار مرگ بر انسان دارد «قتل الانسان ما اکفره» مرگ بر انسان است چرا حقايق را پنهان ميکند چرا از مرگ خوشتان نميآيد، يعني با همه بايد ساخت، با همه بايد کنار يک سفره نشست، شما واقعاً نميدانيد قرآن با حرف لن ميگويد (و لن ترضي عنک اليهود و لا النصاري حتي تتبع ملتهم) آنها دشمن هستند تا شيعه ميخواهيد بمانيد فراماسونري کار ميکند. نفاق کار ميکند و الاّ اگر همه فرهنگ نفاق را قبول بکنند منافق ديگر کاري به مردم ندارد، چهار برنامه را ميگويد: ضراراً، کفراً، تفريقاً و ارصاداً اين مسجد يا اين مساجد فراماسونري يا اين پايگاههاي خبري يا اين سايتهاي ضد دين، ارصاداً کمين گاه است که ساخته شده براي اينکه دور هم جمع بشوند و ديانت را از بين ببرند، الان بياييم دور هم جمع بشويم از فکر آنها استفاده بکنيم که چگونه به دين، به مردم و به کتاب خدا و به مجالس ديني و به حوزۀ قم و حوزۀ مشهد ضربه بزنيم، آنهايي که قبلاً با خدا و پيغمبر جنگيدهاند يا ربا خور بودهاند يا آمدند جشن هنر شيراز را بر پا کردند يا آمدند قوانين طلاق را در مجلس خودشان برگرداندن به رأي خودشان. آنهايي که با خدا وپيغمبر جنگ کردهاند آنها تنها نباشند، با ما دور همديگر جمع بشويم تصميم قطعي بگيريم «لمن حارب الله و رسوله» که من اين را به وزارت خارجه بگويم ممکن است به گوششان بخورد چون اغلب حرفها به گوششان ميخورد بچهها که رانندۀ بيشتر بزرگان حکومتي هستند نوارهاي من را در ماشينها برده و گوش ميدهند، خوب است اگر گوش بدهند بايد بگويم از پايگاه هايي که حارب الله و رسوله را با پنهان کاري دقيق شبها دور هم جمع ميکنيد سفارت خانه هاست تمامشان لانۀ جاسوسي است.
«و ليحلفنّ» آن وقت زبان بازها، اين شيرين زبانها، اين جنايت کاران به پروردگار و به موارد مقدس قسم ميخورند «ليحلفنّ» که ما اگر در اين پايگاهها جمع ميشويم اگر ما فراماسونري هستيم اگر ما با سفارت خانهها ارتباطي داريم، اگر در انگليس پايگاه درست کردهايم، اگر تلويزيون فارسي در امريکا راه انداختهايم، اگر بي بي سي فارسي راه انداختهايم و خود ما ايرانيها ميآييم حرف ميزنيم، ما قسم ميخوريم، اين ايرانيها خائن و کثيف و منافق چنان زيبا حرف ميزنند و دلسوزي به حال اين مملکت ميکنند همين که خدا ميگويد دقيقاً شبها همين مسئله از آنها شنيده ميشود «و ليحلفنّ ان اردنا الاّ الحسني» ما غير خوبي اين مملکت، غير آبادي اين کشور چيز ديگري نميخواهيم به خدا قسم ميخواهيم شما را از دست آخوندها نجات بدهيم.
تمام اين سوگندهاي دروغ و بي پايه و بازي کردن با مقدسات از آن سوگند نشأت گرفته است. در سورة اعراف آيۀ 20 و 21 آدم و حوا به پروردگار عشق ميورزيدند و پروردگار برايشان قداست مطلق داشت.
ابليس آنروز به همه جا راه داشت به آن باغ آباد هم رفت، به اين زن و شوهر خيلي با عاطفه، با ترفند گفت: (مانهاکما ربکما عن هذه الشجره) گفت از ميوه اين درخت نخوريد چرا اي آدم و حوا خدا گفت: از اين ميوه نخوريد علتش را آدم و حوا نميدانستند «الاّ ان تکونا ملکين» چون هر کي از اين ميوه بخورد در جا تبديل به فرشته ميشود، خوب آدم هم بدش نميآمد که از اين عدم خاکي نجات پيدا کند موجودي لطيف بشود بال هم در بياورد به او بگويند: ميتواني ملکوت بروي، کهکشان بروي «الاّ ان تکونا ملکين» حرفهاي قشنگي منافقان ميزنند «او تکونا من الخالدين» يا اگر انسان بماني ابدي و ابدي ميشويد پير نميشويد، و ابدي هم ميمانيد بعد حالا آدم و حوا چه جوري باور بکنند «و قاسمهما» خوب آدم که غير خدا کسي را ندارد.
«و قاسمهما» قسم شيطان در قرآن به عزت خدا بوده كه «فبعزتک لأغوينّهم اجمعين» به عزت پروردگار شما قسم (انّي لکما لمن الناصحين)حالا با توجه به اين مطالب بسيار مهم به آخر آيه مربوط به منافقين در بقره برگرديم: (و من الناس من يقول آمنّا بالله و باليوم الاخر و ما هم بمؤمنين) اينها كه دين ندارند، هيچ چيزشان را باور نکنيد.