جلسه 91
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
کلام در اين آيۀ شريفه است يا «ايها النّاس اعبدوا ربّکم الذي خلقکم و الذين من قبلکم لعلکم تتقون» .
آيه خطاب به کل انسانها است «يا ايها الناس» نشان محبت و رحمت لطف و پروردگار است به همۀ مردان و زناني که خلق کرده است. همين محبت و لطف و احسان که همه را مورد احسان قرار داده يقيناً فرداي قيامت حجتي از طرف او به همۀ انسانهاست. يا ايها الناس هر وقت به گوش هر انساني برسد و هر زباني اين خطاب را قبول کند ميخواهد بگويد که رابطه من با شما قطع نيست شما را از نظر رحمت نيانداختهام ميفرمايد: «اعبدوا ربکم» نميفرمايد: «اعبدوا الله» اينجا حق مالکيت خودش را مطرح ميکند که شما آفريدۀ من هستيد، مملوک من هستيد پرورش دهندۀ شما هستم تمام امور شما به دست من است.
«و كلّ الامور بيده» نسبت به همه موجودات و نسبت به انسان حق اين است که دعوت من را براي عبادت من بپذيريد، چرا که مالک شما هستم، رب شما هستم، مدبر شما هستم، مصلحت خواه و خيرخواه شما هستم، اگر در دايرۀ مملوکيت اين دعوت به عبادت به سود شما نبود يقيناً اين دعوت انجام نميگرفت، نه تنها حق مالکيت و ربوبيت بر شما دارم برگذشتگان شما هم دارم «والذين من قبلکم» نتيجۀ اين عبادت تقوي است «لعلکم تتقون» در نتيجه اين عبادت اگر مستمر باشد امنيت و مصونيت از همۀ خطراتي است که متوجه شما است.
تقوي يعني اجتناب از اموري که خطر زا است «فاتقوا النار التي وقودها الناس و الحجارة» خود را از آتشي که آتش گيرۀ آن خود انسان است نگه بداريد.
ما آيات را با خود آيات قرآن حل بايد بکنيم اگر حل نشد سراغ روايت برويم ما وقتي که در سورۀ مبارکۀ واقعه تقسيم بندي حق را ميبينيم اصحاب اليمين، اصحاب الشمال، اصحاب الميمنه، اصحاب المشئمه «و السابقون السابقون اولئک المقربون» .
بعد پايان آيه ميفرمايد: «و اما ان کان من اصحاب اليمين، فسلام لک من اصحاب اليمين» «فامّا إن کان من المقربين فروح و ريحان و جنت نعيم» «و اما إن کان من المکذبين الضالّين» آنجا ديگر بحث آتش است «النار التي وقودها الناس» به معني کل الناس نيست يعني آن گروهي که اهل جهنم هستند اما در آيۀ مورد بحث «ايها الناس» مخاطبين کل ناس هستند، در هر دورهاي و هر عصري حالا چه اينکه به اين خطاب گوش بدهند عمل بکنند يا عمل نکنند مثل وجود مقدس پروردگار از باب رحمت واسعه اش همه را به عبادت دعوت ميکند. اما تاريخ نشان ميدهد که خيليها به اين دعوت گوش ندادهاند.
در آيه «فبعزّتک لأغوينّهم اجمعين الاّ عبادک منهم المخلصين» ، اينجا استثناء دارد.
مخلصين را استثناء کرد ابليس به پروردگار گفت آنها از دسترس من خارج هستند يعني کل الناس نميشود. آشنايي با قرآن ميتواند آدم را با عام و خاص و مطلق و مقيد آشنا بکند. بعضي از آيات، عامي را بيان ميکند که خودش استثناء ميکند «ولله علي الناس حِجُّ البيت من إستطاع إليه سبيلاً» يعني مستطيع را ميگويند.
اين «يا ايها الناس» ايها الناس لطف و رحمت و احسان و مهر است، که فرداي قيامت آنهايي که عبادت نکردند نگويند که ما را دعوت نکردي فقط اهل ايمان را را دعوت کردي.
مسئلۀ عبادت در قرآن به دو شکل ترسيم شده است. عبادت معبود حق يا عبادت مثبت، عبادت معبود باطل يا عبادت منفي اگر هر دو را بخواهيم مثال بزنيم که قرآن هم گاهي معنويات را به محسوسات مثل زده. عبادت مثبت مانند سرزمين آمادۀ مهيا است که در فضاي باز الهي و ملکوتي که وقتي نهال وجود انسان در اين سرزمين پاک عبادت مثبت قرار ميگيرد رشد ميکند، ارزشها و محصول اين نهال در اين سرزمين پاک به لقاء الله، قرب الله، رضايت الله، به جنت الله ميرسد؛ يعني فاصلۀ بين خود و بين اين چهار حقيقت را ميتواند با مرکب عبادت مثبت طي بکند. البته روشن است که عبادت بايد با نيت خالص انجام بگيرد «مخلصين له الدين» کلمۀ دين در اينجا به معناي عبادت است چون در لغت دين هشت معنا دارد در لغت آياتي که «مخلصين له الدين» دارد يعني براي او خالص عبادت ميکنند، طرف معاملة آنان در عبادات الله است. عبادات يعني هر کار خيري و مثبتي برايخ دا انجام ميگيرد با توجه به خدا انسان رشد ميکند. در فضاي اين عبادت ارزشها را به دست ميآورد با اخلاصش و با توجه به مفاهيم عبادت محصول اين حقيقت لقاء الله، قرب الله، رضايت الله، جنت الله ميشود. آن اخلاص همان است که در سورۀ مبارکۀ فاطر آيه 10 بنا بر گفتۀ اکثر محققين کلمۀ طيب يعني همان پاکي باطن يعني همان ايمان و اخلاص.
«من کان يريد العزة» کسي که قدرت شکست ناپذير ميخواهد، عزّت معني اش در عربي غير آن است که در ذهن مردم است مردم فارس كسي را که ميگويند عزيز است منظور اين است كه محبوب من است. اما عزيز در اصطلاح عربي يعني شکست ناپذير. لذا شما كه در بخش آياتي که افعال پروردگار را بيان ميکند ميبينيد بيشتر در امور هستي و يا در امور معنوي کلمۀ عزيز بکار برده شده است. انسان اگر قدرت غير قابل شکست ميخواهد «من کان يريد العزة فلله العزة جميعاً» تمام قدرت غير قابل شکست پيش پروردگار است. شما ميتوانيد اين توانايي را از پروردگار عالم براي خودتان تحصيل کنيد به شکل «اليه يصعد الكلم الطيب» است. اين صعود، صعود معنوي است، پاکي ذاتش و ميلش به صعود ميباشد. يعني هر پاکي برگشتش به پروردگار است «اليه يصعد الکلم الطيّب» اما اين کلمه طيب چگونه به پروردگار ميرساند «و العمل الصالح يرفعه» عبادت همراه با اخلاص باشد. سرزمين عبادت؛ سرزمين بهاري است و آمادگي براي هر نوع رشد مثبت دارد. «و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه» وقتي نهال وجود در سرزمين عبادت کاشته بشود و مراقبت هم بشود كه آفت ريا، آفت حسد، آفت حرص، آفت کبرف آفت معاصي به اين درخت بخورد عملي اين درخت شجرة طيّبه ميشود.
عبادت که بندگي و فرمان بردن از خداست و طاعت پروردگار است اين بلد طيب دعوت به عبادت ميکند.
عبادت يعني فرمان بردن از پروردگار، فرمان بردن وقتي توأم با اخلاص باشد عبادت ميشود. ما اين عبادت معنوي را تشبيه به يک امر محسوس کردهايم که خود قرآن مجيد ميفرمايد «البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه» شجره طيبه از آن پديد ميآيد اين شجره چهار ميوه براي اين شجره دارد.
يعني شجرۀ وجود انسان لقاء قرب، رضاء جنت و عبادت مثبت است، اما عبادت منفي را بايد بلد خبيث بگيريم که «لا يخرج الاّ نکدا» در آنجا آدم علف هرز ميشود، علف تلخ و خشک ميشود و مايۀ وجودش براي رشد هر نوع ميکروبي از رذائل اخلاقي و اعمال ناشايست آماده ميشود.
يا عبادت منفي را تعبير به قبر بكنيم، قبر قبر هوا ندارد. اگر آدم زنده را دفن بکنند خفگي ميآورد.
قبر تحليل برنده است يعني بدن را اينقدر تحليل ميبرد تا چيزي از او باقي نماند و «فلا نقيم لهم يوم القيامة وزنا» يک عدهاي وارد قيامت ميشوند كه چيزي ندارند من اينها را ارزيابي بکنم و قبر لانۀ انواع حشرات و حيوانات است، آدم در عبادت غير خدا در محدودۀ ظلماني قرار ميگيرد که قرآن مجيد به صورت جمع آورده و ميفرمايد: «الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور و الذين کفروا اولياؤهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات» اين حشرات طاغوتي فرمانبران خود را ميخورند و آنها را هزينۀ خودشان ميکنند. آنهايي که عبادت غير خدا ميکنند در ظلمات بسر ميبرند.
در تنهايي به سر ميبرند يعني يار ندارند «ما لهم من ناصرين» نکرۀ در سياق نفي است از تمام عنايات خدا بخاطر بندگي طاغوت محروم هستند، اين نمايي از عبادت در قرآن مجيد است.
چرا بايد عبادت بکنيم براي اينکه پروردگار عالم هم بر ما مالکيت دارد و هم حق رازقيت و ربوبيت دارد، ولي به گونهاي ما را آفريده که ما نياز به عبادت داريم براي رشد کردن پاک شدن.
در مقدمۀ دعاي عرفه حضرت سيد الشهداء(ع) عرض ميکند در دولت ائمه کفر نگذاشتي من گرفتار ظلمات بشوم. اين لطف را به من کردي که من گرفتار ائمۀ کفر در عصر بني اميه نشدم منظور اهل ايمان است كه با آن همه ظلمت چقدر زيبا رهايي پيدا کردند و سر از عاشورا درآوردند.
ما يک نگاهي بايد به عاقلان و صادقان ردۀ اول عالم در عبادت بياندازيم که براي نجات مردم انواع رنجها را تحمل کردهاند و اعلام کردهاند که ما در مقابل زحمتهايمان هيچ پاداشي از شما نميخواهيم نشان دادهاند که بندۀ واقعي خدا هستند و عبادت زدايي نسبت به معبود باطل داشتهاند. انعام آيۀ 56 «قل انّي نهيت» اين نهي، نهي سعادت بخش است «أن اعبد الذين تدعون من دون الله» تدعون در اينجا به معناي دعا و درخواست نيست به معناي عبادت است من نهي شده ام از اين که بندگي کنم. کساني را که شما در برابر خدا به عنوان معبود قرار دادهايد، غير از ضرر و اسارت چه دارند.
بله خداي حکيم، من را نهي کرده يعني واقعاً بايد ديد اين نهي براي كيست؟ وقتي صفات پروردگار نهي کننده را نگاه ميکنيم؛ ارزش نهي روشن ميشود. آنکه عاشق انسان و محب انسان است، ميفرمايد: معبود غير خدا را عبادت نکن اين عبادت زدايي نسبت به معبود باطل است «اذ قال لابيه» خودش دارد خدا را عبادت ميکند از يک طرف و از يک طرف هم عبادت زدايي ميکند «اذقال لابيه يا ابت لِمَ تعبد ما لا يسمع و لا يبصر» اين معبودهاي بي جان صداي شما را که نميشنوند گوش ندارند بشنوند «و لا يبصر» مشکلات شما را که درک نميکنند چقدر اين آيه زيبا است.
تمام معبودهاي غير حق را با چه تعبيري آورده «يا أبت لا تعبد الشيطان» يعني غير خدا هر که را معبود قرار بدهند شيطان است، شيطان از مادۀ (شطن) است که به معني زيان بار و ضرر زننده است.
«انّ الشيطان كان للرحمن عصياً» شيطان در مقابل وجود مقدسي که مهر محض عصيانگر است، خيلي ترکيب آيه جالب است «کان للرحمن» خود حقيقت شيطان شر است و رحمان يعني مهر مطلق، يعني آن که سود رسان است، تو معبودي را عبادت ميکني که فقط ضرر ميرساند اين شيطان نسبت به او عصيان گر است اين انحراف آشکاري است که در شماست. در سورۀ هود آيۀ 26 باز هم عبادت زدايي را ميفرمايد:
«أن لا تعبدوا إلّا الله اني اخاف عليکم عذاب يوم أليم» پروردگار ذاتي که مستجمع صفات کمال است و هيچ معبودي کمالاتش را ندارد «لا تعبدوا الاّ الله» عذاب روز دردناک را براي شما ترسناكم. در آيه اي ديگر همه انبياء را ميگويد.
ميفرمايد: «اذجاءتهم الرسل من بين ايديهم و من خلفهم» در گذشتۀ انبياء براي امتها آمدند و پيشاپيش امتها آمدند حرف 124هزار نفر به در مسئلۀ عبادت يک حرف بود «الّا تعبدوا الاّ الله» غير از ذات مستجمع صفات کمال را عبادت نکنيد، اطاعت نکنيد، در عبادت منفي درك انسان براي فهم حقايق از کار ميافتد گوشش براي شنيدن حقايق از کار ميافتد، چشمش براي ديدن حقايق ازکار ميافتد که در آيات گذشته فرمود: «صمّ بکم عمي فهم لا يعقلون» در آيۀ 40 سورۀ يوسف آمده است كه در زندان به زندانيها ميگويد: «ما تعبدون من دونه» آنچه را که شما ميپرستيد نيست «الاّ اسماء سمّيتموها انتم و آبائکم» تمام اسمايي که براي اين معبودها گذاشتهايد پوک است.
يوسف گفت: اين معبودها را شما نام گذاري کردهايد «الاّ اسماء سمّيتموها انتم و آبائکم» اين اسامي بي مسما، باطل است.
در سورة انبياء آيۀ 66 ميفرمايد: «أفتعبدون من دون الله ما لا ينفعکم شيئاً و لا يضرّکم» اينها که چيزي دستشان نيست آن ارواحي که ميگوييد وجود خارجي ندارد چون دليلي بر اثباتش نداريد بعد اين مظاهر سودي به حال شما ندارند، ضرري هم نميتوانند به شما بزنند.
خداي متعال در سورة مائده آيۀ 72 در دعوت به عبادت مثبت ميفرمايد: «قال المسيح يا بني اسرائيل اعبدوا الله» چرا ربي و ربکم حق مالکيت دارد؟ چون تو مملوکي بايد فرمان مالک را اطاعت بکني.
در سورة اعراف آيۀ 65 ميفرمايد: «الي عاد اخاهم هوداً» چقدر زيباست که حضرت هود را برادر امت حساب ميکند يعني انبياء با شما احساس ارتباط ميکنند «يا قوم اعبدوا الله» ذات مستجمع صفات کمال است.
در سورة اعراف 73 و 85 ميفرمايد: «الي ثمود اخاهم صالحا قال يا قوم اعبدوا الله» «و الي مدين اخاهم شعيباً قال يا قوم اعبدوا الله» ما نسبت به مردم اين نزديکي و برادري را بايد احساس بکنيم يعني به گونهاي بايد با مردم برخورد بکنيم که مردم احساس بکنند محرم راز و تکيه گاه دارند مشکل گشا دارند.
در سورة نحل آيۀ 36 ميفرمايد: «و لقد بعثنا في کل امّه رسولاً ان اعبدوا الله» تمام امتها پيامبر داشتند و حرفشان اين بود ذات مستجمع صفات کمال را عبادت کنيم.
در سورة آل عمران 51 ميفرمايد: «انّ الله ربّي و ربّکم فاعبدوه هذا صراط مستقيم» راه خدا و راه مستقيم، عبادت است.
در سورة انعام 102 ميفرمايد: «ذلکم الله ربّکم لا اله إلا هو» اله يعني معبودي غير او وجود ندارد «خالق کل شئ» به اين حساب «فاعبدوه» و هر گاه ميخواهد انبيائش را در قرآن معرفي کند با عبادت معرفي ميکند. اين هم از زيباترين برنامههاي قرآن است. ميفرمايد: «سبحان الذي اسري بعبده» نميگويد «برسوله يا بمحمدٍ يا بنبيّه»
در تفسير ديدم يک مؤمني را دفن کردند وقتي فرشتگان آمدند گفتند من ربّک گفت: من جواب شما را نميدهم گفتند: عجب آدم معتمد به نفسي است خيلي راحت گفت: من جواب شما را نميدهم گفتند: ما مسئول سؤال هستيم. گفت: سؤالات تان را بپرسيد. اما بعد اين مسئله من به شما ميگويم شما به پيشگاه مقدس پروردگار عرضه بداريد اين کسي که وارد برزخ شده او را به بندگي قبول داري يا نداري؟ اگر فرمود: قبول دارم سؤالات شما بيجا است؛ اگر فرمود: قبول ندارم من جواب شما را ميدهم.
اما آخرين آيه سورة انبياء 73 از آيات بسيار مهم قابل بحث است که نصب امامت و اختيارش با مردم نيست «و جعلناهم ائمهً يهدون بامرنا و اوحينا إليهم فعل الخيرات و اقام الصلاة و ايتاءَ الزکاة و کانوا لنا عابدين».
تشهد مركب از پنج حقيقت است كه به طور واجب شبانه روز نه بار تشهد ميخوانيم كه ترکيبي از پنج حقيقت است.
اوّل وحدانيت حق «اشهد ان لا اله الاّ الله» دوّم عبوديت؛ «و اشهد أنّ محمداً عبده» سوم رسالت و نبوت؛ «و رسوله» چهارم ولايت و اهل بيت؛ «اللهمّ صل علي محمد و آل» پنجم امنيت؛ «السلام علينا و علي عباد الله صالحين» سلام در اينجا يعني امنيت براي ما است و امنيت براي پيغمبر است و امنيت براي همه انسانهاي مؤمني است که پروردگار در «انعمت عليهم» اسمشان را برده است.