
آیینه عاشورای حسینی
- تاریخ انتشار: 24 دى 1387
- تعداد بازدید: 1850
قال علی علیهالسلام : «و هذا القران انما هو خط مسطور بین الدفتین لاینطق بلسان و لابد له من ترجمان1؛ و این قرآن، همانا خطی است نوشته شده بین دو جلد و با زبان سخن نمیگوید و به ناچار باید ترجمانی داشته باشد.»
مقالهای که پیش رو دارید، بر آن است که پیوند عمیق «قرآن صامت» و «قرآن ناطق» را در «آینهی عاشورا» بنگرد و در حد توان تجسم آیات این کتاب آسمانی را در «کربلا» به تصویر بکشد.
در میان حوادثی که در طول تاریخ بشر رخ داده است، هیچ کدام به برجستگی و پویایی «حرکت بنیانی» عاشورا نیست؛ نهضتی که در منطقهای محدود، زمانی کوتاه وکاروانی کوچک به وقوع پیوست، اما توانست الگویی عملی برای آزادمردان و عدالت خواهان جهان ارائه کند. و پیروزمندانه بر تارکِ تاریخ جاودان بماند. به حق باید این واقعه را به دید معجزه نگریست و به عنوان راهکاری موثر برای مبارزه علیه ظلم و ستم از آن بهره گرفت. این حقیقت تا آنجا پیش میرود که مهاتما گاندی، مصلح مبارز هندی، نیز به مقتدای آزادیخواه ما اقتدا میکند و میگوید: «من چیز تازهای برای مردم هند نیاوردهام. آنچه انجام دادم، محصولی است از مطالعات و تحقیقات که دربارهی تاریخ زندگی قهرمان کربلا انجام دادم. اگر ما بخواهیم هند را از چنگال استعمار نجات دهیم، لازم است همان راهی را بپیماییم که حسین بن علی پیمود.2»
آیینهدار کربلا
«قال الصادق علیهالسلام : اِنّ اللّه ولایتنا اهل البیت قطب القرآنن و قطب جمیع الکتب. علیها یستدیر محکم القرآن3؛ امام صادق علیهالسلام فرمود: خداوند ولایت ما اهل بیت را محور قرآن و همهی کتابها قرار داده است و آیات محکم قرآن بر محور ولایت ما میچرخد».
پیوند ناگسستنی عترت و قرآن را رسول مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم بارها در گوش زمان ندا داده بودند، تا هیچ کس این حقیقت را به فراموشی نسپارد. قرآن، این کلام جاویدان الهی را ترجمانی باید تا مشعل در دست مشعلداران واقعی بماند و تشنگان آب حیات در پرتو هدایتگری آن دو به سرچشمهی خورشید بار یابند و با تمسک به ریسمان آسمانی قرآن و عترت از امواج سهمناک این دریای طوفانی سوار بر کشتی نجات آل الرسول علیهمالسلام به ساحل سعادت برسند اینک آنچه حسین علیهالسلام ، این قران ناطق را با قرآن صامت پیوند میزند، مینگریم.
الف ـ هدایت:
از آیات بسیاری روشن میشود که دلیل نزول قرآن کریم هدایت انسان به سوی زندگی جاوید است. قرآن کریم نخست همهی مردم را هدایت و به خداپرستی دعوت میکند.
«شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس»4؛ ماه رمضان (همان ماه) است که در آن، قرآن فرو فرستاده شده (کتابی) که مردم را راهبر است.
البته در عمل همهی مردم هدایت نمیشوند و تنها گروهی اندک دعوت
از آیات بسیاری روشن
میشود که دلیل نزول
قرآن کریم هدایت
انسان به سوی زندگی
جاوید است. قرآن کریم
نخست همهی مردم را
هدایت و به خداپرستی
دعوت میکند.
قرآن را اجابت میکنند.
«ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین...»5؛ این است کتابی که در (حقانیت) آن تردیدی نیست (و) مایهی هدایت تقوا پیشگان است.
امام حسین علیهالسلام نقل میکند: نزد پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم بودم، ابی بن کعب نیز آنجا بود پیامبر خدا به من فرمود: آفرین به تو ای اباعبداللّه، ای زینت آسمانها و زمینها!
ابی ابن کعب پرسید: ای رسول خدا چگونه کسی غیر از تو زینت آسمانها و زمینها است؟
پیامبر فرمود: ای ابی! قسم به کسی که مرا به حق به پیامبری برگزید! همانا حسین بن علی (مقامش) در آسمان بزرگتر از زمین است. در سمت راست عرش الهی نوشتهاند (حسین) چراغ هدایت و کشتی نجات است6.
قافله سالار کربلا از همان آغاز حرکت خود تنها به هدایت مردم میاندیشید و تلاش میکرد در هر موقعیت، با هر وسیلهای آنان را از گمراهی نجات دهد؛ اما با این همه جز گروهی اندک هدایت آن حضرت را نپذیرفتند و تنها پرهیزکاران و نیکوکاران دعوت قرآن ناطق، حسین علیهالسلام را لبیک گفتند.
«هذا بصائر للناس و هدی و رحمه لقوم یوقنون7»؛ این (کتاب) برای مردم، بینش بخش و برای قومی که یقین دارند، رهنمود و رحمتی است.
ب ـ جاودانگی:
قرآن کریم جاودان کتابی برای همه است، لذا خداوند به رسول خاتم صلیاللهعلیهوآلهوسلم این گونه امر کرد:
«قل اللّه شهیدا بینی و بینک و اوحی الی هذا القران لانذرکم به و من بلغ»8؛ بگو خدا میان من و شما گواه است و این قرآن به من وحی شده است تا به وسیلهی آن شما و هر کس را (که این پیام به او) برسد هشدار دهم.
امام صادق علیهالسلام نیز همین حقیقت را این چنین بیان میکند:
«القرآن تاویل یجری کما تجری اللیل والنهار و کما تجری الشمس والقمر9؛
برای قرآن تاویلی است که چون شب و روز و خورشید و ماه در جریان است.
آنچه در طول چهارده قرن بر حادثهی باشکوه عاشورا گذشته است، حکایت از این حقیقت میکند که عاشوراییان نیز چون آیات قرآن و قافله سالار این کاروان به عنوان قرآن ناطق به زمان و مکان خاصی محدود نمیشوند و چون شب و روز و خورشید و ماه در همهی زمانها ومکانها جاری هستند. وقتی به دورترین نقاط گیتی نظر کنیم، خاطره کربلا را چون آیه، آیهی قرآن زینت بخش جان آزاد مردان جهان میبینم و این حقیقت را رسول معظم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم چنین بیان کرد:
«ان لقتل الحسین حراره فی قلوب المومنین لاتبرد ابدا10؛ همانا برای شهادت حسین علیهالسلام حرارتی در دلهای مومنان است که تا ابد به سردی نمیگراید.»
ج ـ الگو دهی:
قرآن کریم در کنار طرح مسائل نظری و بیان اندیشههای ناب الهی، الگوی عملی نیز معرفی میکند تا دیگر خداجویان، به یاری نمونههایی که معرفی میشود، به سر منزل مقصود برسند.
«لقد کان لکم فیهم اسوه حسنه لمن کان یرجواللّه والیوم الاخِر»؛11 قطعا برای شما در (پیروی از) آنان سرمشقی نیکوست (یعنی) برای کسی که به خدا و روز بازپسین امید میبندد.
«قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم والذین معه»12؛ قطعا برای شما در (پیروی از) ابراهیم و کسانی که با او هستند، سرمشقی نیکوست.
همین شیوه را ما به روشنی در سیرهی سالار شهیدان حسین بن علی علیهالسلام نیز میبینیم.
امام علیهالسلام در لحظات آغازین نهضت خود تلاش میکند الگویی بسازد و حتی در سخنان نورانی خویش این اصل را به نمایش میگذارد. او در مقابل پیشنهاد بیعت، به ولیدبن عتبه رو میکند و بعد از معرفی خود میفرماید: «مثلی لایبایع لمثله13»؛ اگر با دقت به این واژهها بنگریم، الگودهی امام حسین علیهالسلام کاری روشن است؛ زیرا امام سخن از فرد به میان نمیآورد؛ بلکه نحوهی برخورد و تفکر را پیش میکشد و فرهنگ حسینی را قابل بیعت با فرهنگ یزیدی نمیداند؛ حال این روحیات حسینی در هر کجا، هر زمان و هر کس که باشد، بیعتشان با فرهنگ یزید غیرممکن است. پس الگوی آزاد مردان در مقابل پیشنهاد مروان برای بیعت نیز از اصل الگوسازی استفاده کرد و فرمود: «و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید14؛ هنگامی امت پیامبر به رهبری چون یزید گرفتار شود، باید با اسلام وداع کرد.»
آری یزید یک فرد است و آنچه مهم به نظر میرسد، تفکر یزیدی است که امام علیهالسلام در لحظات آغازین نهضت خود تلاش میکند الگویی بسازد و حتی در سخنان نورانی خویش این اصل را به نمایش میگذارد.او در مقابل پیشنهاد بیعت، به ولیدبن عتبه رو میکندو بعد از معرفیخود میفرماید: «مثلی لایبایع لمثله»
ممکن است در هر زمان، مکان و انسانی بروز کند.
امام حسین علیهالسلام در یکی از منازل بین راه، در مسیر کربلا به نام «بیضه» نیز حرکت خود را به شیوهای «الگویی عملی» معرفی کرد و فرمود:
«فانا حسین بن علی وابن فاطمه بنت رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم نفسی مع انفسکم و اهلی مع اهلکم فلکم فی اسوه15؛ من حسینفرزند علی و فاطمه دختر رسول خدا هستم خودم با شما و اهل بیتم با خاندان شما است و کار من برای شما الگوست.»
با این وصف، کیست که ادعا کند کربلا و عاشورا با او پیوند نخورده است و برای او عاشورا بسان آیینهای است که آیات قرآن به روشنی در آن منعکس میشود و امام حسین علیهالسلام و یاران وفادارش تجسم عینی آن دسته از آیاتند که سیمای حق جویان، عدالت خواهان و خداباوران را به تصویر میکشد.
الگویی ندارد؟ زن یا مرد، کوچک یا بزرگ، پیر یا شیرخوار، مطیع یاعصیانگر، غنی یا فقیر و خلاصه صاحب هر عقیده و تفکر؛ با کربلا و عاشورا گره میخورد و این حادثه دانشگاهی است به وسعت همهی زمانها، مکانها و انسانها، برای تمام این گروهها معلم دارد و الگو ارائه میکند.
آیینهدار آیات
عاشورا بسان آیینهای است که آیات قرآن به روشنی در آن منعکس میشود و امام حسین علیهالسلام و یاران وفادارش تجسم عینی آن دسته از آیاتند که سیمای حق جویان، عدالت خواهان و خداباوران را به تصویر میکشد.
1ـ اصلاح:
«ان ارید الا الاصلاح ماستطعت و ما توفیقی الا باللّه علیه توکلت والیه انیب»16؛ من قصدی جز اصلاح (جامعه) تا آنجا که بتوانم، ندارم و توفیق من جز به (یاری) خدا نیست. بر او توکل کردهام و به سوی او بازمیگردم.
بر اساس آنچه از آیات قرآن کریم به دست میآید، پیامبران الهی با هدف اصلاح در میان مردم وارد شدهاند. آنان با
در میان حوادثی که در طول تاریخ بشر رخ
داده است، هیچ کدام به برجستگی و پویایی
«حرکت بنیانی» عاشورا نیست
عنایت به انحرافهای فکری و اخلاقی جوامع بشری همواره تلاش میکردند اصلاحگر باشند.
امام حسین علیهالسلام نیز در لحظات آغازین نهضت خود در بخشی از وصیت نامهی خود به برادرش محمد حنفیه هدفش را اصلاح جامعه بیان میکند و میفرماید: «انما خرجتُ لطلب الاصلاح فی امه جدی17؛ همانا من برای اصلاحگری در امت جدم از مدینه خارج شدم.
2ـ امر به معروف و نهی از منکر:
«یومنون باللّه والیوم الاخر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یسارعون فی الخیرات و اولئک من الصالحین»18؛ به خدا و روز قیامت ایمان دارند و به کار پسندیده فرمان میدهند و از کار ناپسند بازمیدارند. و در کارهای نیک شتاب میکنند و آنان از شایستگانند.»
در جامعه اسلامی امر به معروف و نهی از منکر فریضهای حیاتی است واز دیدگاه قرآن بر همه مسلمانان واجب است، لذا امام حسین علیهالسلام در مدینه و در جوار قبر رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم به پایینترین درجهی امر به معروف و نهی از منکر عمل کرد و فرمود: «اللهم انی احب المعروف و انکر المنکر19».
همچنین زمانی که در مقابل مروان بن حکم قرار گرفت، به بالاترین درجهی آن که همانا براندازی ریشهی فساد و حکومت ظالمانه و فسادانگیز یزید است، اشاره کرد و فرمود:
«و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید لقد سمعت جدی رسول اللّه یقول: الخلافه محرمه علی آل ابی سفیان20؛ و هنگامی که اُمت به پیشوایی چون یزید دچار شود، باید با اسلام وداع کرد؛ از جدم رسول خدا شنیدم که میگفت: حکومت بر آل ابیسفیان مردم است.»
آن حضرت برای تحقق بخشیدن به بالاترین مرحلهی امر به معروف و نهی از منکر در کربلا حاضر شد و با همهی اصحابش به این آیهی قرآنی، به بهترین صورت، جامهی عمل پوشاند.
3ـ اوج عزت:
«وللّه العزه و لرسوله و للمومنین ولکن المنافقین لایعلمون؛ عزت از آنِ خدا و از آنِ پیامبر او و از آنِ مومنان است، لیکن منافقان نمیدانند». پیامبران الهی و مومنان راستین همواره بر قلهی عزت و مردانگی ایستادهاند، قرآن کریم مسلمانان را از تن دادن به ذلت و خواری برحذر میدارد و تنها سرچشمهی شکوه و عظمت را خدای سبحان میداند. امام حسین علیهالسلام نیز در مواردی گوناگون عزت واقعی را برای آزاد مردان و کمال جویان تبیین کرد، از جمله در «ذو حسم» یکی از منازل بین راه کربلا، فرمود:
«لیس شانی شان من یخاف الموت ما اهون الموت علی سبیل نیل العز واحیاء الحق لیس الموت فی سبیل العز الاحیاه خالده و لیست الحیاه مع الذل الا الموت الذی لاحیاه معه...لکنکم لاتقدرون علی هدم مجدی و محو عزتی و شرفی فاذا لا ابالی بالقتل21؛ حالِ من مانند کسانی که از مرگ میترسند، نیست چه مردن در راهی که به عزت وزنده شدن حق منتهی میشود، آسان است مرگ در راه عزت چیزی جز زندگی جاودان و زندگی ذلیلانه چیزی جز مرگ بیروح نیست... اما شما برای درهم کوبیدن عظمت و نابودی عزت و شرفم توان ندارید، پس هیچ اعتنایی به مرگ نمیکنم.»
4ـ حفظ حرمت:
«واذ جعلنا البیت مثابه للناس و امنا»22؛ و چون خانه (کعبه) را برای مردم محل اجتماع و (جای) امنی قرار دادیم».
کعبه حرم امن الهی است و در هیچ شرایطی نباید حرمتش شکسته شود. در آن هنگام که عدهای همچون فرزند زبیر مکه را سنگری برای رسیدن به مطامع دنیوی خود کرده بودند، امام حسین علیهالسلام سپری شد تا از حرمت حرم پاسداری کند و حاضر نشد با ریختن خونش در آنجا حدود الهی نادیده گرفته شود؛ از این جهت بود که به فرزند زبیر فرمود: «واللّه لئن اقتل خارجا منها بشبر احب الی من ان اقتل داخلاً منها بشبر23؛ به خدا سوگند! اگر یک وجب بیرون از مکه کشته شوم، برایم محبوبتر است از این که یک وجب داخل آن کشته شوم».
رفتی به پاس حرمت کعبه به کربلا
شد کعبه حقیقی دل کربلای تو
اجر هزار عمره و حج در طواف تو است
ای مروه و صفا به فدای صفای تو
5 ـ جهاد:
«و جاهدوا فی اللّه حق جهاده»24؛ جهاد در راه خدا یکی از مقدسترین اعمال در فرهنگ دینی ما مسلمانان است. در آیات بسیاری خداوند از ما خواسته است تا با مال و جان در راهش جهاد کنیم. در کربلا آیات جهاد به تمام معنا تبلور یافت و امام حسین علیهالسلام با تمام وجود حق جهاد را ادا کرد. آن حضرت از تمام وجود خود در راه خدا گذشت، حتی خاندانش را نیز در این مبارزهی الهی سهیم کرد و در برابر ام سلمه چنین فرمود:
«یا اماه و انا اعلم انی مقتول مذبوح ظلما و عدوانا و قد شاء عزوجل ان یری حرمی و رهطی مشردین و اطفالی مذبوحین ماسورین مقیدین و هم یستغیثون فلا یجدون ناصرا25؛ ای مادر! من میدانم که مذبوح و کشتهی ستم و دشمنیام و خدای بلندمرتبه میخواهد حرم و خاندانم را آواره و کودکانم را کشته، اسیر و دربند ببیند با این که فریادرسی میطلبند، یاوری نمیبینند.»
6ـ اشتیاق شهادت
«من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتطر...»26؛ از مومنان مردانی هستند که به آنچه با خدا عهد بستند، صادقانه وفا کردند، برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی دیگر در (همین) انتظارند».
آزاد مردان و سبک روحان همواره به لقای خدا میاندیشند و برای پرواز روحشان از قفس تن لحظه شماری میکنند این حالت در میان کاروان کربلا موج میزد و قافله سالارشان هنگامی که میخواست با کعبه وداع کند، حال و هوای خود را چنین بیان کرد.
«خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفتاده و ما اولهنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف27؛ مرگ چون گردنبندِ جوانان، به گردن فرزند آدم افتاده است و چقدر مشتاقم برای پیوستن به گذشتگانم مانند اشتیاق یعقوب به یوسف.»
امام حسین علیهالسلام :
«الناس عبیدالدنیا والدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرّت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قلّ الدیانون؛ مردم بندگان دنیایند و دین لقلقهی زبانشان است. تا هنگامی که معیشتشان فراهم باشد، گرد دین میچرخند. اما آن گاه که کورهی آزمایش به میان آید، دینداران کم هستند.»
در شب عاشورا نیز قاسم ابن الحسن علیهالسلام که به لقای الهی میاندیشد، در جواب امام و مقتدایش که پرسید مرگ نزد تو چگونه است، میگوید: «احلی من العسل»28. هر یک از دیگر یاران عاشورایی سید شهیدان نیز برای آغوش کشیدن عروس شهادت تا صبح بر سجاده سبز عبودیت دست دعا به آسمان میبرند و آنقدر ثابت قدم و آماده میمانند که وقتی زینب کبری علیهاالسلام از امام روحیهی یارانش را میپرسد، حضرت در جواب میفرماید:
«واللّه لقد بلوتهم فما وجدت فیهم الا الاشوس الاقعس یستانسون بالمنیه دونی استیناس الطفل الی محالب امه29؛ به خدا قسم آنان را آزمودهام و آنان را جز مطمئن و ثابت قدم نیافتم. انس آنان به مرگ مانند علاقهی کودکان به سینهی مادر است.»
* * *
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود درین خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت30
7ـ وفاداری:
«ان الذین یبایعونک انما یبایعون اللّه یداللّه فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث علی نفسه و من او فی بما عاهَدَ علیه اللّه فسیوتیه اجرا عظیما31؛ در حقیقت کسانی که با تو بیعت میکنند، جز این نیست که با خدا بیعت میکنند. دست خدا بالای دستهای آنان است، پس هر
که پیمان شکنی کند، تنها به زیان خود پیمان میشکند و هر که بر آنچه با خدا عهد بسته است، وفادار بماند، به زودی خدا پاداشی بزرگ به او میبخشد».
وفاداری نسبت به پیمانی که انسان با خدا و امت با امام میبندد، از مهمترین عوامل پیروزی انسان و جامعه است، چه بسیارند افرادی که در رفاه و آسایش داد عهد و وفا سر میدهد، اما هنگامی که در کورهی آزمایش جای میگیرند پیمان میشکنند. امام حسین علیهالسلام هنگام ورود به کربلا این حقیقت را چنین بیان کرد:
«الناس عبیدالدنیا والدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرّت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قلّ الدیانون32؛ مردم بندگان دنیایند و دین لقلقهی زبانشان است. تا هنگامی که معیشتشان فراهم باشد، گرد دین میچرخند. اما آن گاه که کورهی آزمایش به میان آید، دینداران کم هستند.»
اما عاشوراییان وفادار، مصداق واقعی «ان الذین قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا» شدند.
روز نخست چون دم رندی زدیم وعشق
شرط آن بود که جز ره این شیوه نسپریم33
و شب عاشورا هنگامهی اظهار وفاداری بود. در آن حلقهی عاشقانه، امام علیهالسلام هر آنچه را که فردا رخ میداد، با نماز ستون خیمهی دین و پرچم خداجویان است
و برترین و شیرینترین لحظه برای بندگان مومن است
که در کربلا به زیباترین صورت تجسم یافت.
زلالی تمام به یارانش فرمود، و پیمان خویش را برداشت و از آنان خواست تا او را تنها بگذارند، اما همهی رادمردان اعلان وفاداری کردند. که امام مدال پرافتخار وفاداری را زینت بخش سینههایشان کرد و فرمود: «اما بعد فانی لااعلم اصحابا او فی و لاخیرا من اصحابی و لااهل بیت ابر و لااوصل من اهل بیتی جزاکم اللّه عنی خیرا34؛ اما بعد؛ به درستی من یارانی باوفاتر و بهتر از اصحابم نمیشناسم و اهل بیتی نیکو و نزدیکتر از اهل بیتم سراغ ندارم. خدا از طرف من جزای خیر به شما دهد!»
دامن دولت به صد خون دل افتاد به دست
به فسونی که کند خصم، رها نتوان کرد35
8ـ اقامهی نماز:
«الذین ان مکنّاهم فی الارض اقاموا الصلاه»36؛ همان کسانی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم، نماز را برپا میدارند.
نماز ستون خیمهی دین و پرچم خداجویان است و برترین و شیرینترین لحظه برای بندگان مومن است که در کربلا به زیباترین صورت تجسم یافت. در شب به یادماندنی عاشورا هم خیمهگاه امام حسین علیهالسلام صحنهی عبادت و بندگی بود و همه یاران، در هر نقطهای گویا مسجدی بنا کرده و به نماز و راز و نیاز مشغول بودند.
«لهم دوی کدوی النحل بین قائم و راکع و ساجد37؛ زمزمه آنان چون صدای زنبوران عسل بود، در حال نماز و رکوع و سجده بودند.»
اما زیباترین صحنهی اقامهی نماز را باید در عاشورا و گرما گرم جهاد و مبارزه دید. آن هنگام که ابوثمامه به امام علیهالسلام عرض کرد: دوست دارم نمازی را که وقتش نزدیک است، بخوانم سپس به لقاء پروردگار برسم. امام سر به سوی آسمان برافراشت و فرمود:
«ذکرت الصلاه جعلک اللّه من المصلین الذاکرین! نعم هذا اول وقتها. ثم قال: سلوهم ان یکفوا عنا حتی نصلی38؛ یاد از نماز کردی، خدا تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد! آری اول وقت نماز است! سپس فرمود از دشمن بخواهید دست نگهدارند تا نماز بخوانیم».
پاورقیها:
14 ـ بحارالانوار، ص 326.
15 ـ مقتل مقرم، ص 185.
16 ـ هود / 88.
13 ـ بحارالانوار، ج 44، ص 312.
18 ـ آل عمران / 114.
1 ـ نهجالبلاغه، خ 125.
10 ـ مستدرک الوسائل، ج 2، ص 217.
12 ـ ممتحنه / 4.
19 ـ مقتل مقرم، ص 133.
11 ـ ممتحنه / 6.
17 ـ مقتل مقرم، ص 139.
27 ـ موسوعه الامام الحسین، ص 328.
29 ـ مقتل المقرم، ص 219.
24 ـ حج / 78.
22 ـ بقره / 125.
26 ـ احزاب / 23.
28 ـ همان، ص 402.
23 ـ موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 325.
2 ـ فرهنگ عاشورا، جواد محدثی.
20 ـ همان.
21 ـ موسوعه کلمات الامام الحسین؛ ص 360.
25 ـ مقتل مقرم، ص 136.
32 ـ موسوعه الامام حسین، ص 373.
31 ـ فتح / 10.
3 ـ الحیاه، ج 2، ص 178.
37 ـ مقرم، ص 216.
34 ـ موسوعه الامام الحسین، ص 395.
35 ـ حافظ.
38 ـ مقتل مقرم، ص 244.
36 ـ سوره حج، آیهی 41.
33 ـ دیوان حافظ.
30 ـ حافظ.
4 ـ بقره / 185.
5 ـ بقره / 2.
6 ـ بحارالانوار، ج 36، ص 205.
7 ـ جاثیه / 20.
8 ـ انعام / 19.
9 ـ الحیاه، ج 2، ص 147.
منبع تاریخ شیعه