جلسه 102
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
تا حدي در توضيح (اعبدوا ربكم ) عبادت قلب و عقل و نفس بيان شده است. عبادت بدن ماند.
بدن بنا به فرموده علماي بزرگ اخلاق هفت عضو رئيسه دارد. هفت عضوي كه قابليت بالايي براي فعاليت دارد. كه فعاليتهاي اين هفت عضو بنابر آيات قرآن و روايات هم فعاليت مثبت است و هم منفي. مثبت آن مربوط به زماني است كه بر اساس راهنماييها و هدايت پروردگار، رسول خدا و ائمه طاهرين انجام بگيرد.
فعاليتهاي منفي آن مربوط به وقتي است كه اعضاي رئيسه اسير هواي نفس يا فرهنگ شيطان و طاغون بشود. اين هفت عضو عبارت است از زبان، چشم، گوش، كه اين سه عضو در سر قرار گرفته و از ابزار علم و معرفت و شناخت است. عضو چهارم دست است، پنجم شكم است، ششم عضو غريزه جنسي است. هفتم پا و قدم است.
زيباترين دستورالعملها در قرآن و روايات براي اين هفت عضو بيان شده است كه اگر اين هفت عضو در عرصه خواستههاي خداوند و دستورالعملهاي خداوند پيغمبر اكرم، ائمه طاهرين (عليهمالسلام) قرار بگيرد، براي همه اين هفت عضو انجام آن طرحها و دستورالعملها عبادت است.
در قرآن مجيد براي هر كدام از اين هفت عضو هم در عمل و عبادتشان آثار و پاداشهايي، ثوابهاي عظيمي بيان شده است و در روايات. در مسئله مربوط به زبان. هم عمل مثبت زبان،هم عمل منفي زبان، در آيات كتاب خدا، در حدود ده مورد مسئله مثبت و عبادتي بيان شده است، جهتهاي منفي آن هم در مواردي بيان شده است كه به نظر ميرسد كه مفصل مسائل مربوط به زبان را شما در كتاب با ارزش محجة البيضاء باب نهم ميتوانيد ملاحظه كنيد كه مرحوم فيض و پيش از او ابوحامد غزالي در احياي علوم دين به خاطر عظمت كار زبان، چه در بعد مثبت آن و چه در بعد منفي كتاب مستقلي را تدوين كردند به نام كتاب لسان. البته در جلد اول اين كتاب يك بابي را ميبينيم كه اين باب در قسمتهاي مختلف مربوط به عبادات است كه به نظر من خيلي كم سراغ اين باب عبادات محجة البيضاء رفتهاند. يك بخشي از اين عبادات بخش اذكار و دعوات دعاها وذكرها كه البته ظاهر آن كار زبان است و باطن آن در خلوص و در توجه كار قلب است. به اين معنا كه وقتي انسان ميگويد: الله اكبر اين لفظ به زبان قابليت دارد جاري شود و زبان هم لياقت دارد اين لفظ را به كار بگيرد.
ولي قلب اينجا با اين ذكر چه كار بايد بكند؟ چارهاي ندارد جز اينكه دنبال معرفت ديني و شناخت ديني برويم. تا قلب را به اينجايي كه اميرالمؤمنين (ع) در خطبه متقين ميفرمايند برسانيم كه وقتي ميگوييم الله اكبر اين كلام با آن حالت قلب ما مساوي باشد. يعني صدق در باب و صدق در ظاهر تحقق پيدا كند. اميرالمؤمنين (ع) ميفرمايد: «عظم الخالق في انفسهم» انفسهم يعني باطن و قلبشان. «فصغر ما دونه في اعينهم» اگر اين چنين حاليتي در قلب ايجاد شود يقين بدانيد هيچ قدرت ظاهري و هيچ قدرت غيرخدايي توان جذب انسان را نخواهد داشت. براي اينكه انسان با عظم الخالق في انفسهم خودش خيلي بزرگ ميشود. يعني وقتي كه وجود انسان يك وزنهاي، يك صيقلي به تعبير پيغمبر پيدا كند كه با ايمان و اخلاص اين وزن را پيدا ميكند. باز به قول اميرالمؤمنين ميشود: «كالجبل الراسخ لاتحركه العواصف» فقط خدا را بزرگ ببيند و ما دون الله را هر چه كه هست كوچك بداند و از دست رفتني بداند. چنين انساني واقعاً ( لاتلهيهم تجارة و لابيع عن ذكر الله ) پول، صندلي و شهوات با او نميتواند بازي كند.
در باب اذكار كه ظاهر آن مربوط به زبان است. شما ذكرهايي را ميبينيد كه مرحوم فيض بيان ميكند مخصوصاً از اهل بيت انسان حض ميكند. واقعاً اين اذكار كه جسم آن براي زبان، جانش، براي قلب و آن نيت و نگاه و توجه است. «احلي من العسل» براي اين چنين انسانهايي.
اما در باب لسان مرحوم فيض حدود بيست گناه را فقط براي زبان شمرده است. اما در آيات قرآن مجيد كه احتمالاً با همين كتاب معجم ميتوانيد اقوال مثبت زبان را بگيريد. كه حالا چند نمونه را ميگويم.
قول ايمان كه همان اقرار به وحدانيت حق و رسالت پيغمبر و حتماً ولايت ائمه طاهرين و اهل بيت (عليهمالسلام) است كه مسئله ائمه طاهرين در روايات ناب و مستند ما شرط قبولي اعمال اعلام شده است. چراكه اگر ما فقط سراغ قرآن و پيغمبر برويم، لنگ ميمانيم چون خيلي از آيات قرآن مجيد را ما نميتوانيم مفهوم واقعي آن را به دست بياوريم. كلي آن مفاهيم هم فرصتي نشد ك اگر بنا نشد سراغ پيغمبر برويم، پيغمبر آن را بيان كرده باشند كه «اني تاركم فيكم الثقلين» را فرمودهاند يعني معالم دين و معارف دين را بعد از من از اين بزرگواران بگيريد، چون خارج از حيطه ولايت اهل بيت تحريف غوغا ميكند، هم تحريف در الفاظ روايات و هم تحريف در معاني قرآن كريم.
اصلاً خداوند اهل بيت را قرار داده است كه حافظ دين واقعي خودش باشند والا اگر اهل بيت نبودند سقيفه ريشه همه حقايق ديني را در دراز مدت كنده بود. البته در دراز مدت فرهنگي را ايجاد كرد كه آنهايي كه تابع آن فرهنگ هستند، ما با دلايلي كه داريم مثل كتاب الغدير، كه دلايلي از ما قسمتي از آن در آنجا است. مثل «المراجعات» سيد شرف الدين عاملي، مثل «عبقات الانوار» مير حامد حسين هندي، مثل «دلايل الصدق»، مثل «الفين» علامه.
اگر اهل بيت نبودند يك اسلام وارونه بر كل انسانهاي بعد پيغمبر تحميل ميشد، كه البته بين اسلام اهل بيت و اسلام سقيفه درگيري هم خيلي شديد بود، از همان روزگار اول كه اولين درگيري در مسئله احكام، درگيري حضرت زهرا (عليهاالسلام) در آيات ارث با حكومت زمان خودش بود كه حكومت را تقريباً در مسجد به چالش كشيد. وقتي كه رئيس سقيفه گفت كه من از پدر تو پيغمبر شنيدم كه گفت: «نحن معاشر الانبيا لانورث و ما تركناه فهو صدقه» چيزي اگر از ما بماند اين صدقه است و حق همه مسلمانان است. اين دروغ را به پيغمبر اكرم (ص) در حكم ارث نسبت داد و بعد حضرت زهرا (عليها السلام) آيات ارث را نسبت به اولياء و ورث سليمان داود (ع) ، ( فهب لي من لدنك وليا يرثني و يرث من آل يعقوب) ، (يوصيكم الله في اولادكم للذكر مثل خطّ الانثيين ) فرمود: يعني پدر من كه قرآن به او نازل شده است عمل به قرآن نكرده است؟ «اترث اباك» تو از ابوقحافه براساس قرآن ارث ببري «و لا ارث ابي» و اين درگيريها بعد در توحيد و نبوت و در امامت و در ديگر احكام پيدا شد كه خيلي هم براي شيعه هزينه برداشت. يازده امامش به كشتن داده شد. بسياري از علماي بزرگ شيعه كه تا زمان مرحوم حاج فيض الله نوري را علامه اميني در كتاب شهداء فضيله آوردهاند. بعد از انقلاب هم كه ديگر فراوان شد كشتن علماي اصيل شيعه و الان هم اين طرح هنوز پابرجاست چه در ايران و چه در مراكز ديگر. و اين كه جلوي فعاليتها را بگيرند، در كشورها راه ندهند.
بالاخره اين درگيري و اين جنگ فرهنگي تا ظهور وجود مبارك امام عصر ادامه خواهد داشت. اگر ميخواهيد اين مطالب را دستهبندي ببينيد تمام نوشتههاي مرحوم علامه عسكري مخصوصاً «معالم المدرستين» ايشان را ملاحظه كنيد كه در اين كتاب اين دو فرهنگ را روبروي هم قرار داده است، فرهنگ اهل بيت را در همه شئونش و فرهنگ سقيفه را در همه شئونش. ملاحظه كنيد كه اگر اهل بيت نبودند، اين بلا يك بلاي فراگير بود و در يك مدتي اصل ريشه مكتب خدا آن مكتب سالم و صحيح نابود ميشد.
در هر صورت مسئله زبان كه در قرآن مجيد مطرح است و من نمونههايي از امور مثبت زبان را بگويم كه مفصل آن را در باب لسان محجة البيضاء ميتوانيد ببينيد.
قول ايمان است كه تركيب آن سه حقيقت توحيد و نبوت و ولايت اهل بيت است. يكي ديگر قول حسن است كه ( قولوا للناس حسنا) با مردم خوب حرف بزنيد با الفاظ نيكو حرف بزنيد. قول احسن باز يكي از كارهاي زبان است ( و من احسن قولا ممن دعا الي الله ) كه آيه مربوط به تبليغ دين است كه به گونهاي منبر بروم كه مردم به فرهنگ خدا وصل بشوند. ( من احسن قولا ممن دعا الي الله ) گفتار چه كسي در اين عالم زيباتر از كسي است كه مردم را به خدا دعوت ميكند. مردم را معطل خودش نميكند و آنها را تا كنار خودش نميآورد و رد كند، (داعياً الي الله) يكي ديگر قول معروف است يعني يك گفتار نرم پسنديده، كه بيشتر در رابطه با پدر و مادر اين مسأله در قرآن مطرح هست كه قول معروف و قول كريم است، هم با پدر و مادر هم قول كريم يعني سخن باارزش و سخن وزين. «احجار كريمه» يعني سنگهاي قيمتي. قول كريم، قول معروف و قول ميسور. يعني به گونهاي حرف بزن كه مردم حرف تو را بفهمند. آيات روايات به گونهاي بيان شود كه مردم بفهمند. قول ميسور يعني دين را، آيات، روايات و معارف الهيه را به گونهاي مطرح كن كه مردم متوجه بشوند.
مردي از روستا آمد خدمت آيت الله اصفهاني، سواد هم نداشت. گفت: من مقلد شما هستم. زكات كشاورزيام به سال شمسي بدهم يا به سال قمري؟ قول ميسور چقدر زيبا است. مرحوم اصفهاني فرمود: درو به درو زكات را بده. چقدر راحت كرد مسئله را.
مسأله تبليغ دين را هم روايتش اين است كه خطاب به اميرالمؤمنين (ع) فرمود: «لان يهدي الله علي يديك رجلا خير لك مما طلعت عليه شمس او غربت» اين ثواب عبادت زبان است.
و اما عباد گوش كه بهترين جمله در اين زمينه است يك آيه قرآن و يك روايت است، شما ديگر كلمات سمع را در آيات قرآن ببينيد كه نزديك صد بار مسئله گوش در قرآن مطرح است.
اما مسأله شنيدن ( فبشر عباد الذين يستمعون القول ) يعني دنبال شنيدن هستند، چون دنبال شنيدن حرف حسابي هستند. ( فيتبعون احسنه ) چون بالاخره ما در خارج از قرآن و روايات قول حسن هم داريم. جملات زيبايي حكماي ايران دارند، حكماي هند دارند، حكماي اسكندريه و حكماي اسلام دارند. عارفان به معناي حقيقي، عرفا دارند، اينها هم قول زيبا هست و حرفهاي خوبي هست. اما ( فيتبعون احسنه ) اينها دنبال حرف خوبتر هستند. حرف خوبتر هم احسن الحديث است. فرمايشات پيغمبر و ائمه طاهرين (عليهمالسلام) هست.
عضو ديگر چشم است كه ( فانظر الي آثار رحمت الله ) ، ( او لم ينظروا في ملكوت السموات و الارض ) نظر به قرآن و نظر به عالم به عنوان آينه جمال و كمال مالك عالم گريه كردن در نماز شب يا نمازهاي واجب الله و گريه كردن بر وجود مبارك ابي عبدالله همه عبادات چشم هست.
عبادت دست در آيه ششم سوره مباركه مائده در باب وضو و در باب تيمم و در باب غسل آمده است. كه بالاخره انسان وقتي غسل ميخواهد بكند دست او هم به كار ميآيد. براي وضو گرفتن و براي تيمم هم همين طور. كه به نظر من آخر مائده خيلي فوق العاده است. ( ما يريد الله ليجعل عليكم من حرج ) خدا ميفرمايد: من نقشهام اين نيست كه بار سنگيني را به شما تحميل كنم. نه ( يريد الله بكم اليسر ) غسل كردن، وضو گرفتن بار سنگيني نيست. ولي اين عمل به ظاهر كوچك كه انسان با يك ليوان كوچك ميتواند وضو بگيرد و با يك كاسه آب ميتواند غسل كند و با يك مقدار خاك كم ميتواند تيمم كند كه در همه اينها با دست انجام ميشود.
ولي نگاه به ظاهر كار نكنيد كه خود همين وضو نور است و مقدمه حضور در پيشگاه مقدس حق است، غسل همينطور و تيمم هم همينطور. در پايان آيه ميفرمايد: ( ولكن ) من نميخواهم سختي به شما تحميل كنم. اينكه ميگويم صبح بيدار شويد و برويد وضو بگيريد يا غسل كنيد يا در صورت لزوم تيمم كنيد ( ليطهركم ) ميخواهم با اين كار يك طهارت باطني و معنوي برايتان باشد كه آثار اين طهارت قطعاً قيامت معلوم ميشود چون قيامت چنين چيزي هست، كسي كه نماز ندارد، اهل دوزخ است، كسي كه نمازهايش را خراب خوانده است يعني خلاف رساله اين در پيشگاه خداوند قبول نميشود.
نمازي قبول است كه يكي از شرايط آن تحقق پيدا كند و آن وضو است. خود وضو در قبولي عبادت دخالت فوق العاده دارد. علت تامه نيست ولي از عللي است كه اگر از نماز همين يك علت را بگيريم ديگر نمازي تحقق پيدا نميكند. وضو آثار مهمي دارد. ( ليطهركم ) از باب تفعيل هم هست. اگر بتوانيم به طهارت نوعي هم معني كنيم. يعني نوع طهارت را برايتان خواستم. هم صورت هم دست و هم بدنتان در غسل تميز ميشود و هم خود خاك پاك ( صعيدا طيبا ) يكي از بهترين علل ميكروب كشي است همين خاك و خاك هم مادر همه نعمتهايي است كه ما در كره زمين ميبينيم و خلقت خود ما هم از خاك است. يعني رابطه ما با خاك رابطه مستقيم است.
از عوامل طهارت در اسلام سناخت شده است. خاك جزء مطهرات است. اگر كف پا يا كفش نجس بشود و پر از ميكروب شود، نوشتهاند چند قدم روي خاك راه برويد ما پاك بودنش را قبول داريم. اين خيلي مهم است. من ميخواهم با اين وضو و غسل و تيمم طهارت همه جانبه، يعني طهارت ظاهري و باطني برايتان بياورم ( و ليتم نعمته عليكم ) شما اگر اهل وضو و غسل و تيمم نباشيد نعمت من بر شما كامل نخواهد بود. اين سه بخش از طهارت از علل اتمام نعمت من بر شما است. آن كسي كه يك عمر نه وضو گرفت و نه غسل فقط نعمت حيواني بر آن تمام بود ( متاعا لكم و لانعامكم ) يعني در نعمت مادي شما با همه حيوانات سر يك سفره نشستهايد و جدايي نداريد. اما در اينجا كه وضو و غسل و تيمم به عنوان مقدمه نماز وقتي غسل كرديد، وضو گرفتيد نماز خوانديد، طواف كرديد. اينها از علل اتمام نعمت است. والا اگر اين بدن و دست را در عبادت نياوريد نعمت به شما ميدهم، اما نعمت حيواني و نعمت تام نخواهد بود ( لعلكم تشكرون ) شما اگر وضو بگيريد شكر من را به جا آوردهايد. شما اگر نماز بخوانيد خداوند را شكر كردهايد. پس عبادت چشم و عبادت زبان و عبادت گوش و عبادت دست شما شكر است، و آن هم شكر خداوند.
امام صادق (ع) در باب شكر ميفرمايد كه: «شكر النعمة اجتناب المحارم» و در روايات ديگر ميفرمايد: شكر يعني مصرف كردن نعمت را در جايي كه خدا فرموده است. گفته است وضو بگير. من با وضو گرفتن دستم را، يا چشم، يا گوش، يا زبانم را مصرف همان جايي ميكنم كه خداوند فرمود.
و اما عبادت شكر «عفت البطن» يعني حرام نخور و عبادت شهوت «عفت الفرج» اين گناهاني كه مربوط به غريزه جنسي است آلوده نشود.
خيلي عجيب است خداوند از يوسف و مريم از نقطه عفت غريزه تعريف كرده است. از يوسف كه پاسخ دعوت آن زن مصري را نداد. از مريم كه با «احصنت فرجها» در فلسطين كه آن روز مركز پول و شهوات و گناه بود، ولي اين دختر به عاليترين صورت عفت دامن را حفظ كرد.
و اما عبادت قدم رفتن به مساجد، رفتن به مجالس مذهبي است. عيادت مريض و تشييع جنازه است و رفتن به زيارت قبر ابي عبدالله الحسين (ع) است كه هر قدمي را حساب ميكنند. حالا ميخواهيد با هواپيما برويد يا با ماشين برويد. از خانه شما حساب ميكنند به هر قدمي كه اين پا انسان را به طرف حرم ميبرد، ثواب نود حج و عمره قبول شده خداوند در نامه عمل انسان مينويسند. ثواب قدم زائر حضرت در كتاب با عظمت كامل الزيارات آمده است كه تقريباً همه فقهاي بزرگ شيعه رواياتش را قبول دارند.