جلسه 103
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
در رابطه عبادت ظاهري كه البته با باطني چون خلوص نيت است كه تعبير شد به عبادت بدني در رابطه با هفت عضو رئيسه بدن مطالبي را در جلسه گذشته عنايت فرموديد.
عبادت بدن كه عبادت بسيار پراجر و فوق العادهاي است، اين است كه انسان همه وجود و همة اعضاي خود را در چهارچوب خواستههاي حق مقيّد كند.
آياتي در قرآن مجيد داريم كه البته در اين آيات فقط به عبادت بدن اشاره نكرده است. گاهي عضوي را فرموده است، گاهي خود انسان را فرموده كه اين آيات كم نيست. ولي ميشود همه آنها را دستهبندي كرد و جمع كرد.
دو آيه در اين زمينه قرائت ميكنم كه يكي از آنها آخريت آيه در سورة مزمل است، كه يك نكتهاي در اين زمينه قابل توجه است و آن اين است كه اين سوره به احتمال قوي يا سومين سوره نازل شده قرآن باشد بعد از علق و بعد از مدثر و اگر حمد را هم ما نازل شده همان روزهاي اول بعثت بگيريم، چون در اين آيه هم امر به نماز آمده است سوره چهارم ميشود.
گاهي هم آن عبادت، عبادت زبان است، عبادت بدن است و مهم است كه پروردگار عالم همان روزهاي اول بعثت در آخرين آيه اين سوره كه سوره نازل شده سوم يا چهارم است چه ميفرمايد. از اواسط آيه ميخوانم چون شاهدمان از اواسط آيه به بعد است. ( فاقرؤا ما تيسر من القرآن ) اين را بايد مباحثه كه امر ( فاقرؤا ) اينجا چون قرينهاي ندارد به خصوص ( ما تيسر ) دارد، آن مقداري كه براي شما آسان است شما قرآن را قرائت كنيد. آيا اين امر، امر واجب است يا مستحب است، اين در جاي خودش كه عرصه اصول است بايد بحث شود. اين يك عبادت زباني و فكري و قلبي است. عبادت زبان براي همه قرائت است كه ميخواند، عبادت قلب براي ايمان به اين آيات است والا منافق است. عبادت عقل در اين آيه همان انديشه كردن ( افلا يتدبرون القرآن ام علي قلوب اقفالها ) يك چنين قرائتي كه هم زبان در آن دخالت دارد و هم دل در آن دخالت دارد و هم عقل در آن دخالت دارد، اين عبادت است كه هم زبان عبادت ميكند و هم عقل و هم قلب. ( علم ان سيكون منكم ) اينجا «ان»، ناصبه نيست و به خاطر اين ( سيكون ) ميخوانيم، خداوند يقيناً ميداند كه بعضي از شما «مرضي» در بستر بيماري افتادهايد. ( و آخرون يضربون في الارض يبتغون من فضل الله ) بعضي از شما هم دنبال كسب در سفر هستيد.
توجه داشته باشيد كه اين قرائت هم قرائت زبان است، البته با كمك گرفتن از آيات ديگر من آيه را معني ميكنم. تدبر در قرآن ( اولئك يؤمنون به ) قلب در كار است، عقل و زبان هم در كار هستند. اينقدر اين قرائت مهم است در پيشگاه خدا كه ميفرمايد: ميدانم بعضي از شما در بستر بيماري افتادهايد، و عدهاي هم سفر رفتهايد براي امر معاش، اين را بايد به مردم تفهيم كرد كه از پول و رزق حلال خداوند تعبير به فضل الله كرده است يعني احسان خدا، عنايت خدا. يعني پول اين ارزش را دارد، اگر از راه مشروع به دست بيايد. در سورة جمعه هم داريم ( اذا قضيت الصلاة فانتشروا في الارض وابتغوا من فضل الله ) چند جاي قرآن داريم كه از پول تعبير به فضل الله شده است و چند جا هم تعبير به خير شده است. ولي اگر انسان اين پول را نجس كند، يعني از طريق نامشروع، ربا، دزدي، خوردن ارث برادر و خواهر آن ديگر فضل الله و خير نيست و آن مال نجس است و به قول قرآن مجيد (سحت)است. سحتي كه در قرآن آمده يعني اينگونه اموال در خوردنش از گوشت سگ حرامتر و نجستر است. (و آخرون يقاتلون في سبيل الله) يك عدهاي از شما در جبهه هستيد، اينها را مانع ندانيد از رجوع به قرآ» به (فاقرؤا ما تيسر منه) باز هم در اين سه حال تا جايي كه براي شما امكان دارد و ميسر است برويد سراغ قرآن مجيد.
(و اقيموا الصلاة) اين يك عبادت بدني و ملكوتي (و آتوا زكاة) كه اين هم بازگشت آن به عبادت بدني است. چون كشاورز در اين گرما و سرما بايد كار كند و بعد زكات بدهد. گر چه اين عبادت مالي است، ولي بالاخره اين عبادت مالي اصل آن عبادت بدني است كه رفته و كار كرده است و خود آن كار عبادت بود. پيغمبر(ص) ميفرمايد: عبادت هفتاد جزء دارد و 69 تاي آن در كار مشروع است.
دوم آن هم همينطور (و اقرضوا الله قرضا حسنا) به مردم وام نيكو بدهيد. البته خداوند كه نياز به قرض ندارد يعني اينجا به مردم به خاطر خدا وام نيكو يعني وام بيمنت و بيآزار بدهيد. (و ما تقدموا لانفسكم) آنچه را كه به نفع خودتان و همه وجودتان از طريق عبادت چشم، زبان، عبادت مالي، عبادت شكم و شهوت، عبادت جامع ميفرستيد. (من خير تجدوه عندالله) يعني از عبادات در خدمت به خلق اينها در اين عالم گم نميشود و كم هم نميشود. (من كان يريد حرث الآخره نزد له في حرثه) اولاً اضافه ميشود تا به صورت بهشت ابد در بيايد، يعني دائمي شود. يعني كار چند سال عمر شما را من نمو ميدهم، كه اين نمو اتصال به ابديت پيدا كند. (ان تطيعوا الله و رسوله لايلتكم من اعمالكم شيئا) اگر شما كار و حركات و كار بدني شما بر اساس اطاعت از خدا و پيغمبر باشد اينگونه نيست كه اين عمل مانده كم بشود. بلكه طبق آيه شوري (من كان يريد حرث الآخره نزد له في حرثه) و طبق آيهاي كه در سورهاي كه به نام پيغمبر است ( اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و لا تبطلوا اعمالكم) شما درست است كه كار خوب انجام ميدهيد، اما اگر ريشه در اطاعت از خدا و پيغمبر نداشته باشد مهر باطل به آن ميخورد و ما به آن قبول نميكنيم.
اين هم مژده عجيبي است كه با كمك آيههاي ديگر به دست ميآيد (لا يلتكم من اعمالكم) اولاً كم نميشود بلكه اضافه ميشود و گره به ابديت ميخورد. و اگر كارتان اطاعت از خدا و پيغمبر باشد قطعاً باطل نميشود. با نيت پاكه كه داريد (و ما تقدموا لانفسكم من خير تجدوه عند الله) گم هم نميشود؛ چون تمام اعمال خير (اليه يصعد الكلم الطيب) در سوره فاطر هست (و العمل الصالح يرفعه) پيش خدا ميماند تا شما به خير و نيكي و به سلامت وارد عالم آخرت بشويد و كنار نتايج اعمالتان كه پيش خدا مييابيد. يعني خداوند ميشود خزانهدار شما و خزانهدار مردم مؤمن كه تمام اين گوهرهاي عبادتي را ميگيرد و حفظ ميكند تا به بندهاش بدهد (و ما تقدموا لانفسكم من خير تجدوه عند الله)
مرحوم آخوند خراساني كه واعظ برجستهاي بود كه يك بار هم مرحوم آيت الله العظمي بروجردي دعوتشان كردند قم و مدتي هم در قم بودند و منزلي ايشان منبر ميرفتند و درس خوانده مشهد بود و در انقلاب عليه بيحجابي زندان رفت. سرهنگي با غرورش وارد اتاق روحانيوت شد كه تعداد عالم ورزيده كه وارد جنگ با رضاخان شدهاند. با تكبر و غرور گفت: حكم اعداد همه شما از تهران ميآيد و تا ده روز ديگر همه شما را به دار ميكشيم. يك مرتبه حاج محقق با صداي بلند برميگردد ميگويد: الفاتحه. تمام اين آخوندها چنان به خنده ميافتند و خود سرهنگ هم خنده ميكند و از اتاق بيرون ميرود. چند ماهي زندان بودند و بعد آزاد شدند، ايشان در منزل آقاي بروجردي 60 جلسه دربارة معراج صحبت كردند، يعني معراج تقسيم كرده بودن به جسمي قطعا، چون «بعبده» دارد و عامل اين معراج معنويت بوده و بعد «الصلوة معراج المؤمن» خيلي زيبا ايشان در آنجا سخنراني كرده بودند.
ميفرمودند: در اين شهر تهران در زمان فتحعلي شاه يك تاجري قناتي را حفر ميكند براي آب مردم تهران كه هنوز اين قنات هست. معروف است به قنات حاج علي رضا. كه ايشان ميفرمودند يكي از علماي زمان فتحعلي شاه، اين يك رؤياي صادقانه است كه خوابش را ديد كه در يك باغ وسيع يك آب گوارا و فراوان كنار تخت او رد ميشد از او پرسيد حاج علي رضا ثواب آن قنات را به شما دادند. گفت: بله اين رود جاري كه ابدي است اين آب قنات است. (و ما تقدموا لانفسكم من خير تجدوه عند الله هو خيراً و أعظم اجراً) اين كارها خير است و داراي اعظم اجر است، عجيب است در عين همه اين خوبيها، قرائت قرآن، با عقل و زبان، نماز با همه بدن، عبادت مالي زكات، قرض الحسنه، همه اينها ميگويد (و ما تقدموا لانفسكم) را ميگويد. پرونده را ثابت ميكند و نگراني را دفع ميكند ولي در عين حال آخر آيه امر ميكند «و استغفر الله» از خدا طلب مغفرت كنيد. يعني شما نميتوانيد مثل اميرالمؤمنين و پيغمبر و انبيا (عليهم السلام) اعمال صد در صد كامل كه در باطن و در ظاهر كامل باشيد، بياوريد. بالاخره در كارهاي خيرتان يك لغزشهايي هم از شما سر زده است، استغفار را فراموش نكنيد.
خود پيغمبر ميفرمايد: روزي هفتاد بار از خدا طلب مغفرت كنيد، انگار خدا اين گدايي را خيلي دوست دارد كه بندگانش دست به دعا بردارند و طلب مغفرت كنند و سند ميدهد كه طلب مغفرتتان معطل نميماند (ان الله غفور رحيم ) خدا بسيار آمرزنده است و بسيار مهربان است. اين براي هزينه شدن براي خدا است. ببينيد اين آيه چقدر زيبا است.
ولي اگر انسان براي غير خدا هزينه بشود يعني بنده هوا، شيطان و طاغوت بشود، كه قيامت در سوره مباركه غاشيه آيه سوم به بعد ميفرمايد (وجوه يومئذ خاشعة) اين وجوه را بعضيها بهتر از چهره معني كردهاند. وجه در قرآن آمده (و يبقي وجه ربك) اين به معني صورت و به معني قيافه نيست. وجوه يعني كساني كه در دنيا براي خودشان كسي بودند و براي خودشان عظمتي داشتند. اينها در قيامت شكسته هستند و هيچ نشاني از عظمت و بزرگي در آنها ديده نميشود و خار و زبون هستند. (عاملة ناصبة)اينها در دنيا خيلي تلاش كردند و دويدند و شب و روز زحمت كشيدند ولي زحماتشان (ناصبة) از آنها گرفته شد و افتاد. بسيار كوشيدند. سرانجام چيزي براي آنها نماند.
(تصلي ناراً حامية) اينها وارد آتش دوزخ ميشوند. (تسقي من عين ءانية) از چشمهاي كه آب جوشاني دارد به آنها خورانده ميشود. اين تسقي مجهول است يعني كسي حاضر نيست برود و از چشمه آب جوشان بخورد، به آنها ميخورانند. (ليس لهم طعام الا من ضريع ) اينكه خداوند كلمه ضريع را در اين آيه آورده. ضريع يك گياهي است كه شبيه گون ميماند، خشك و تيغدار. ولي در عربستان اينها تيغهاي نشكن و فقط شتر ميتواند آن گياه را بخورد آن هم به سختي اين كار را ميكند. چنين گياهي كه نسوز هم هست و آتش آن را نميسوزاند، بايد اين گياه را بخورند. ( لا يسمن و لايغني من جوع) نه سيرشان ميكند و نه چاقشان ميكند.
آيهآي هم بخوانم كه پروردگار از عبادت ما نسبت به خودش تعبير به بيع و شراء كرده است كه انسان جانش را مخلصانه براي حفظ دين و بقاي دين برميدارد و ميرود جنگ. آيه 111 سورة مباركة توبه است (ان الله اشتري) يعني خداوند مشتري است، از چه كسي؟ (من المؤمنين انفسهم) جانشان (و اموالهم) اين مثمن، ثمن چه چيزي است (بان لهم الجنة) با اين جان چه كاري ميكنند ( يقاتلون في سبيل الله) اين عبادت بدني و عبادت جاني و عبادت قلبي ( فيقتلون) ميكشند دشمن را ( و يقتلون) كشته ميشوند. اين سندي كه ميدهد كه من مثمن را در برابر بهشت ميخرم اين را ميگويد (وعدا عليه حقا في التوراة و الانجيل و القرآن) سه سنده دادهام به بندگان مؤمنم كه جان و مالتان را ميخرم در برابر بهشت، در تورات سند دادهام و در انجيل و در قرآن هم كه همين آيه است آن هم سند حق (حق يك معني آن ثابت است، سند دائمي و ثابت) و بعد يك سؤال ميكند ( و من أوفي بعهده ) واقعاً چه كسي در اين عالم به تعهدي كه ميكند وفادارتر از خدا است. و بعد به اهل ايمان ميگويد (فاستبشروا) گويا اينجا استبشروا از باب استفعال است ولي معني لازم ميدهد. خوشحال باشيد نه طلب خوشحالي كنيد. امر ميكند خوشحال باشيد (ببيعكم الذين بايعتم به) به اين معاملهاي كه با خدا كردهايد (و ذلك هو الفوز العظيم)اين خيلي مهم است كه اين مقاتله شما و اين ورود شما به ميدان جنگ براي دفع دشمن فوز عظيم است كه به شهادت برسيد يا نرسيد. بعد خود خداوند مؤمنين اول آيه در آيه بعد توضيح ميدهد كه اين مؤمنين (التائبون العابدون الحامدون السائحون) به معني روزهگيران. يا آنهايي كه سفر تبليغي ميكنند، سفر علمي ميكنند (الراكعون الساجدون)اهل نماز هستند (الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنكر) امر به معروف و نهي از منكر ميكنند (و الحافظون لحدود الله) اينها حافظ مرزهاي حق هستند. جلوي دشمن و فرهنگهاي بيگانه ميايستند، براي اينكه حدود خداوند حفظ بشود (و بشر المؤمنين) اين همان مؤمنين در آيه قبل است كه با اين 9 خصلت معرفي ميكند. و آخر هم ميگويد اينها مؤمنين هستند و به مؤمنين بشارت بده.