جلسه 110
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
(وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء)
داستان آب در عالم طبيعت، در رابطه با موجودات زنده و گياهان، درصد بالايي هيکل فيزيکي نباتات حيوانات و انسانها را تشکيل ميدهد و چه در مسئله درياها، چشمهها، رودها و نقش آب در کشاورزي، در پخت غذا، در تاثيرش در بوجود آمدن محصولات، در اثرگذاري در هوا، در رابطه با خورشيد در رابطه با امر داروئي، يک داستان بسيار گستردهاي است بويژه در رابطه با امور معنوي که شايد حالا بعضي از اين حقايق امور معنوي براي ما روشن نباشد. ولي يک دورنمايي از تحقق يک سلسله واقعياتي درباره آب براي ما بيان کردند که کلياتي از مسئله آب را از قرآن کريم عرض ميکنم. که خيلي مهم است.
يک آيه شريفه است که درس نخواندهها و عوام مردم اشتباه معنا ميکنند (مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيءْ حَيٍّ) يعني هر موجود زندهاي، از آب است، درصد بالايي از ساختمان فيزيکي موجودات زنده، مرهون و مديون آب است. در رابطه با آب بحث ابرها مطرح ميشود. تکرر ابرها، باروري ابرها و بارش ابرها، اين هم خودش در علم يک پرونده بسيار مهم است. که به آياتش اگر خدا بخواهد بعدا ميرسيم. اينجا رابطه ابر با باد و رابطه ابر با خورشيد و دريا که هم قرآن سخنهاي زيادي دارد و هم علم سخنهايي دارد.
کلياتي در روايات و آيات است که بوسيله آن کليات مسائل بسيار مهمي براي ما روشن خواهد شد، البته ميدانيد که هر علمي که واقعي است چه در عالم طبيعت آن علم تحقق پيدا کرده باشد براي بشر چه در عالم شرع، به پروردگار بر ميگردد. (وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً) ، (وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا) اين نيست که ما مسلمانها بگوئيم كه هر چه ما از روايات و آيات گرفتيم درست است و بقيه نادرست و غلط گفتند، اين نيست چون با روايات بسيار بسيار با ارزشي مثل «خذوا العلم من افواه الرجال» ، يا «اطلبوا العلم ولو بالصين» علوم و فنوني را ميتوان آموخت. و در آن روايتي که به پيغمبر خبر دادند غير از شمشير و نيزه، اسلحه جديدي را صنعتگران اختراع کردند، پيغمبر دو نفر از آهنگران مدينه را خواستند و فرمودند از بيت المال خرج خودشان و فرزندانشان را بدهيد تا بروند آن اسلحه را ياد بگيرند و بيايند اينجا بسازند. اين که در قرآن نبوده يا در قال رسول نبوده است که نميشود رد کرد.
ما در قرآن مجيد اين آيه را داريم (مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ) آيات مربوط به ابر را داريم که در رابطه با آب است، آيات مربوط به باد را داريم که در رابطه با آب است، آيات مربوط به خورشيد را داريم که در رابطه با آب است. آب را از منظرهاي گوناگوني، پروردگار عزيز عالم نشان داده است که بفهماند همه اين کارها، کار من است با يک نظم دقيق و حساب معين و شما تکيه بر غير من نکنيد و غير من را عبادت نکنيد يعني با بحث يک شستشوي باطني هم نسبت به انسان دارد.
يک آيه ديگر در رابطه با آب در سوره واقعه است. البته چند آيه است (أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاء الَّذِي تَشْرَبُونَ)، اين (أَفَرَأَيْتُمُ) ترکيبش به معناي «اخبرني» است به معناي آيا نديديد، نميباشد، بلكه به معناي آيا ديديد است، (أَفَرَأَيْتُمُ) يعني اخبرني يعني خبر بدهيد به من از آن آبي که ميآشاميد. که البته اين يک نقش آب است که آتش تشنگي را خاموش ميکند، (أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاء الَّذِي تَشْرَبُونَ * أَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ) اين که اين آب از ابر به زمين ميآيد واقعا کار شماست، (أَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ)که جمله اسميه است دلالت بر دوام و پيوستگي دارد هميشه کار من نازل کردن آب از ابر است نه شما، (لَوْ نَشَاء جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا) . اگر بخواهم آب را در کره زمين تلخش بکنيم، که نه براي خوردن، نه براي پختن، نه براي حيواناتتان، نه براي خودتان، نه براي کشاورزيتان، قابل استفاده نباشد، چه کار ميخواهيد بکنيد اين هم يک آيه، باز در سوره مبارکه انفال ميبينيم.
(و ينزل عليكم مِنَ السَّمَاء مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ) به خود اين آب در طهارت، در پاک کردن شما از آلودگيها و کثافتهاي پوستي، مو، رو، بدن و لباس و اساس زندگي نقش عظيمي دارد، (لِيُطَهِّرَكُمْ) به علاوه بر اينکه در سوره مائده آيه 6 که آب در تحقق عبادت صحيح قابل قبول پروردگار نقش اساسي دارد (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) بعد پيغمبر اکرم درباره همين وضو ميفرمايند: «الوضوءٌ نورٌ» حالا اگر حقيقتش را ما درک نميکنيم بالاخره يک روزي بعد از رفتن از اين جهان در قيامت قرآن مجيد ميفرمايد: حقايق که برايتان در دنيا مکشوف نشد در آنجا روشن ميشود.
«الوضوءٌ نورٌ» نميگويد عامل نور است، خودش نور است. مبتدا و خبر است خود وضو نور است و همين نور است که شما بتوانيد نمازهاي واجب، طوافهاي واجب، نماز قضا را با همين وضو به طور سالم و صحيح به جا بياوريد از اين قبيل آيات و مواقع ماء و آب در آيات هست، در روايات هم درباره آب فراوان روايت داريم.
از کتاب بحار 20 روايت ياد داشت دارم زماني که بيماريها را با آب درمان ميكردند، و آن را نسبت ميدادند به خارجيها و غربيها که آنها کشف کردند و آنها بدست آوردند، يکي هم آمد در تلويزيون بيان کرد، من هم اين بيست روايت را دادم به شبکه يک و گفتم که يک مقدار دقت کنيد، خيال نکنيد همه چيز مال خارجيها است، آنها يک توضيحي ميدهند يا يک فرمولي از ما ميدزدند و به نام خودشان ثبت ميکنند و از اين قبيل کارها زياد انجام دادهاند و اين را بايد توجه بيشتري داد که دو تا نمونه از بيست روايت را عرض ميکنم.
روايت از رسول خدا است «الماءُ سيد الشراب في الدنيا و الاخرة» ببنيد هيچ فرهنگي از آب اينگونه تعريف نکرده است، هيچ فرهنگي، «الماءُ سيد الشراب في الدنيا و الاخرة»، آقاي همه نعمتهاي دنيا و آخرت آب است حالا از جهت دنيايي که معلوم است اگر يک منطقه کشاورزي به کل، آبش از دست برود همه آنجا ميشود مفت، زمين و خانه و غيره، خيلي اتفاق افتاده که درياها و شهرها را ترک کردند، رها کردند و رفتند. که با خواندن اين داستانها که در قرآن هم هست. واقعا انسان به جايگاه آب و عظمت کار پروردگار مهربان پي ميبرد. همين طور که آب عامل بقاء موجودات زنده و گياهان است، گاهي هم پروردگار عالم از آن به عنوان عذاب استفاده کرده است، مثل اينکه (انا ربکم الأعلي) که بدبخت را با آب خفهاش کرد و کشيدش به جهنم، مثل (سيل العرم) که با همين اسم هم در سوره سبا آمده يک منطقه بسيار وسيع آباد پر نعمتي را تبديل به کوير خشک و سه نوع گياهي که به درد مردم نميخورد کرد. «الماءُ سيد الشراب في الدنيا و الاخرة». حالا جهت آخرتي آب که هم اهل سنت نقل کردند و هم ما، شما ببنيد که در روايت ما چقدر از حوض نام برده شده است، در حديث ثقلين، «لم يفترقا، ابداً، حتي يردا عليّ الحوض» ، آن حوض چيست؟ که معروف است به حوض کوثر، يک آب پر برکت فراواني است که بدست پيغمبر و اميرالمومنين عليهمالسلام به تشنگان اهل ولايت که از قبر درآمدند داده ميشود، اينکه گفته ميشود ساقي کوثر، همين آب دهنده است که درد و الم تشنگي دنيايي را با خوردن آب از بين ميبرد، اما خود بهشت يکي از زينتها و جلوههاي بهشت (تجري من تحتها الانهار) است حالا نهرهاي بهشت به تناسب اعمال و اخلاق و ايمان است، (عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّى سَلْسَبِيلا) چشمه سلسبيل يا چشمههاي ديگر که نام برده شده است که چهار نوع آب را براي بهشت در قرآن نام برده است، جهت دنيايي را هم که ميبيند که واقعا سيد نعم دنيا است، آب نباشد گياه نميشود، آب نباشد گوشت حلال حيوانات به وجود نميآيد آب نباشد شير معنا ندارد، آب نباشد پنير و کره معنا ندارد، اينها همه قسمت عمدهاي از فيزيک وجودشان مرهون آب است يعني بيشترين عنصر در اينها آب است و همچنين بدن خود انسان.
اما يک روايت ديگر که روي اين روايت تاکيد دارم. که وجود مبارک موسي بن جعفر(ع) مريض شدند، بدن انبياء و ائمه مثل بدن ما بوده است شکل و عناصرش، (قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ) کلمه بشر در قرآن همه جا در آيات در جهت خلقت ظاهري به کار گرفته شده است. (اني خالق بشراً من طين)
(قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ) نه انسان مثلکم، اصلا ما مانند پيغمبر اکرم (ص) را در اين عالم نداريم اتفاقا در رواياتمان است که يک نفر از اميرالمومنين(ع) خيلي تعريف کرد و ميخواست اميرالمومنين را با پيغمبر مقايسه کند، ولي حضرت در جوابش اين جمله را فرمود: «انا عبد من عبيد محمد» چه جور داري من را تعريف ميکني؟ کجا داري من را ميبري؟ من ساخته شده پيغمبرم، من تربيت شده پيغمبر و رشد يافته پيغمبرم، پيغمبر فرمود: «أدّبني ربي فاحسن تاديبي» «انا اديب الله و عليّ اديبي» اصلا هيچ کسي در اين عالم حتي در فرشتگان مقربين، هيچ كس هنر، علي سازي را نداشته در امر معنوي امام، بخاطر اينکه بدنش مثل بدنهاي ديگر بود بيمار ميشد، اينها طبيعي زندگي ميکردند، اينطور نبود که ائمه بيمار بشوند و شروع کنند با بدنشان به بيماري بگويند که بيخود آمدي اينجا برو بيرون، نه دارو ميخورند، طبيب ميآمد آنها را معاينه ميکرد، حالا با اينکه خودشان اهل طب بودند، يک طبيب آوردند طبيب بسيار حاذق حضرت را معاينه کرد، به امام هشتم گفت: اگر ميخواهي پدرت معالجه بشود و اين بيماري از وجودش ريشه کن بشود، سه شبانه روز آب به او ندهيد، داروي ديگري دارد، آقا موسي بن جعفر(ع) حاضر شدند طبيب بيمار بيايد و معاينه بکند و حرفش را بزند شايد ميخواستند اين حقيقت را به مردم بفهمانند، طبيب رفت، موسي بن جعفر(ع) که در بستر بودند فرمودند: يک قدح پر آب براي من بياوريد، قدح را آوردند و حضرت بهاندازه لازم آب را خوردند و ادامه دادند آب خوردن را، به قول آقاياني که در تلويزيون آمده بودند و آب را به غرب نسبت ميدادند و کشف جديدي ميدانستند و سينه سپر کردند و ما سينه سپرشان را خرد کرديم با اين روايات، موسي بن جعفر (ع) آب درماني کردند و بعد از دو روز هم خوب شدند.
روايت ديگر: در زمان حج يکي آمد خدمت امام صادق(ع) عرض کرد: يابن رسول الله هم اتاقي ما نزديك است كه بميرد داروهايي که به او ميداديم هيچ فايدهاي نکرده است، امام فرمودند هوا ابر است، امروز باران ميبارد سريع يک ظرف بردار و برو در حجر اسماعيل بگير، زير ناودان ظرف را پر آب کن و از آن آب به او بدهيد «وان فيه شفاء» در آب درمان خدا قرار داده است، آب را از ناودان حجر اسماعيل گرفت، برد و او هم در حال احتضار بود آب را به او دادند و خورد و رفيقش آمد پيش امام صادق(ع) براي تشکر، عرض كرد آقا دوست ما از بستر بيماري نجات پيدا کرد.
مرحوم حاج عباس در اعمال رومي يعني همين فروردين و ارديبهشت و خرداد در مفاتيح الجنان يک آبي را که باران مخصوصي است نام ميبرد به نام نيسان که معمولا پدر و مادرهاي ما آن فصل را ميشناختند و ايام نيسان باران را ميگرفتند و دعاهاي مخصوص آن را ميخواندند، آدمهاي خالصي بودند، اهل گريه بودند، اهل نماز شب بودند و ميدادند به بيماران و خانه هايي بود که ما زندگي ميکرديم بخصوص پدر و مادرم که همه ميدانستند. اسمش را هم آب دعا گذاشته بودند، چون آب خالص و از طرف االله بود و چيزي به آن مخلوط نشده بود از موادي که ميزنند به آب براي اينکه در لوله کشيها وقتي ميماند خراب نشود، هم لولهها را خراب نکند و خودش را خراب نکند، آب خالص، آب پاک، دعاي بر آب ميخواندند گريه ميکردند از خدا طلب ميکردند اين آب را موثر قرار بدهد. حتي بعضي از جحودها ميآمدند و ميگفتند: سيد، ما آب دعا ميخواهيم، مريض داريم، دکتر برديم و دارو داديم خوب نشده است. «الماء سيد الشراب في الدنيا و الآخرة»
حالا مسئله آب، غسل ميت، که حتما بايد ميت را به آن معنويت غسل بدهند و تحويل پروردگار بدهند، حتما آثاري بر آن بوده است که پيغمبر دستور دادند با سه آب خالص، سدر و کافور بدن ميت را غسل بدهيد و بعد دفن بکنيد، در هر صورت جايگاه آب، جايگاه بسيار وسيعي است، براي خود ما طلبهها که مسئله آب در شرح لمعه و در شرايع، در درس خارج طهارت، در کتاب شريف مستمسک العروة مرحوم آقاي حکيم و در کتاب جواهر و امثال اينها، مسالک، ديگر کتابها ميبينيد که چه غوغايي درباره آب مطرح است، آب جوشان، آب کر، آب قليل، آب مضاف، که اينها هر کدام پرونده جداگانهاي در پرونده ما حداقل از نظر فقهي دارد و مسئلة آب بوسيله دانشمندان ما به کتابهاي اصول هم کشيده شده است، در رسائل، در اصول، در کتابهاي ديگر، اناءين مشکوکين، ما دو ظرف داريم، قطعا يکيش پاک است و يکيش نجس است حالا ما ميخواهيم وضو بگيريم يا لباس نجسمان را با يكي از اينها پاک بکنيم، حالا اينجا اصول عمليه چه راهنمايي دارد چه طوري ما را نجات ميدهد. بالاخره به کدام از اين دو آب مراجعه بکنيم، از اين مسائل راجع به آب خيلي فراوان است، من فکر ميکنم اين دو فرهنگي که درباره قرآن نوشته است. فرهنگ قرآن. فصل اولش درباره آب در اسلام است كه بايد براي كشاورزان كامل بيان شود.
(لَوْ نَشَاء جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا) با اين آب هزار تن گندم به تو داده است، هزار تن جو به شما داده است چقدر خرما داده است، چند تن انگور داده است ميخوريد و از زکات خبري نيست.
در يک منطقهاي که يک زماني باغهاي آنجا محصول بسيار فراواني ميداد به مردم که همه کارهايشان با درآمد همان باغها انجام ميشد، حالا محصولش به يک دهم رسيده است، علت را پرسيدند، گفت شيريني که قبلا داشته حالا به شوري رسيده است، فقط خدا را شکر ميکردند که درختها را خشک نکرده است. اگر بخواهند همه آبها را شور کنند يا نوشتند يک سال کامل اگر باران در کل کره زمين نبارد، يعني باران قطع شود براي مدت يک سال، صد متر مناطق توليد نمک بطور عمودي نمک توليد ميکنند، يعني نمک روي هم انباشته ميشود. خداوند باران در همه کره زمين ميفرستد، هر سال حدود چهار ميليارد سال نمکهاي اضافي را ميشويد با خود ميبرد درياها و اين چهار ميليارد سال، ميلياردها تن هر سال نمک در آن ريخته ميشود ولي شورتر از چهار ميليارد سال قبل نميشود. اين در و تخته را چه طوري به هم جور کرده است، خدا ميداند و فراواني آب حتي در کويرها.
کتابي است به نام «شگردهاي طبيعت»، عکس حيواني بود در آن که از موش بزرگتر بود و نوشته شده بود که اين حيوان در مناطق نمکي زندگي ميکند و اين حيوان موقع تشنگي، آب مورد نيازش را از خود خاک تامين ميکند. حالا چه ارتباطي بين بدن او و خاک است که آب را ميگيرد.
در يک کتاب علمي آمده است که يک حيواني هست که اينها تعدادشان در سال يک تعداد است، مثلا اينها فقط بايد 5 هزار تا باشند براي زندگي کردن، اما آب و هوش اينها و ارتباط اينها باآب، سر هر سال نسل قبلي ميبيند که 600 تا اضافه دارند، اين 600 تا جمع ميشوند و با وحدت کلمه و اجتماع واحد وارد ميآيند کنار رودخانه که شدت زيادي دارد خودشان را مياندازند در آب، آب آنها را ببرد که زندگي آن 5 هزار نفر با وجود اينها دچار مضيقه نشود. و ما نميتوانيم مسئله آب را چه در امور معنوي و چه در امور طبيعي به اين راحتي بحث و بررسي کنيم.