جلسه 92
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
بحث در اين آيه شريفه بود ]يا ايها الناس اعبدوا ربکم الذي خلقکم والذين من قبلکم لعلکم تتقون[ آيه بعد هم در ارتباط با همين آيه است چون ابتداي آن موصول است در حقيقت دارد رب را ميگويد که فعل و کارش، هنرش براي شما چيست؟ ]الذي خلقکم[ يک هنر حق است و يک عمل حق است در آيه بعد خدا ميفرمايد: ]الذي جعل لکم الارض فراشا والسماء بناءا و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا لکم فلا تجعلوا لله اندادا و انتم تعلمون[ آيات قبل از اين آيه اغلب به بيان مسائلي گذشت و براي نشان دادن حال کفار و منافقين بحث گستردهاي نداشت به اين خاطر توضيح به اندازه لازم اکتفا شد. اما اين دو آيه که مطالب بسيار گسترده و ريشه دار و مهمي دارد. ولي طرحي که به توفيق خداوند براي توضيح هر دو آيه من عرض ميکنم يک طرح کاربردي است.
اوّلاً، آيه شريفه خطاب به کل انسانها است، يعني همه مردم را از زمان نزول تا برپا شدن قيامت دعوت به عبادت ميکند و براي اين که عبادت را به مردم بقبولاند که شما بايد خدا را بندگي کنيد، يکي خالقيت خودش را مطرح ميکند، نسبت به مخاطب و کساني که قبل از مخاطب بودند ]من قبلکم[
ثانياً، در آيه اين است که فلسفه عبادت را بيان ميکند، يعني در اين عبادت و بندگي که اگر عبادت برابر با نقشه ظاهر و باطني که خدا، انبيا و ائمه دادهاند انجام بگيرد، يعني علاوه بر حسن فعلي که همان عبادت است، حسن فاعلي هم در کار باشد يعني عبادت کننده نيتش در حد خودش خالص باشد، اخلاقش در حد خودش صاف و پاک باشد اين نتيجه را قطعا خواهد داد ]لعلکم تتقون[ يعني براي شما روحيه تقوا ايجاد خواهد کرد که اجتناب از کبائر و اصرار نداشتن بر صغاير را بر شما آسان ميکند. راه نمايي ميکند كه اين عبادت شما را از دسترس شيطان، لذتهاي نامشروع و هر چيزي که باعث خرابي دنيا و آخرت شما است حفظ ميكند. پس در اين آيه، يکي خالقيت خودش مطرح است، ديگري، خطاب به کل مطرح است، ثمرة عبادت مطرح است، دوباره در آيه بعد اشاره ميکند به کارهاي ديگر ]جعل لکم الارض فراشا[ «فراش» يعني جاي براي زندگي، که از نظر کلي يک آمادگي در زندگي زمين براي شما قرار داده شده است. که به بن بست نخوريد و گرفتار نشويد. يک مطالبي را در باره زمين براي توضيح «فراشا» عرض کنم.
بعد ميفرمايد: ]والسماء بناءً[ سقف برافراشته شده بالاي سرتان با آثار عظيمي که اين جهان براي شما دارد که يکي از آن همين تشکيل ابر در سطح درياها است که به خاطر سبک بودنش تا يک حدي بالا ميرود. از آنجا ]انزل من السماء ماء[ باران را نازل ميکند براي شما که خود اين باران تنها سود آن براي کشاورزي نيست بلکه باران يک حمام عمومي براي طبيعت زمين است و آثار بسيار مفيدي غير از امر کشاورزي دارد. ]فاخرج به من الثمرات[ به وسيله اين آب خالص ]رزقا لکم فلا تجعلوا لله اندادا[ همه اين کارهايي که خدا انجام ميدهد براي اينكه شما شريکي مقابل او نسازيد، به عنوان اينکه اين هم در فراش بودن زمين، در باران، در بناي آسمان تاثير دارد ]و انتم تعلمون[ اين از آياتي است که خدا اهل شرک و اهل کفر و اهل نفاق را جاهل به حقيقت نميداند. بلكه ]و انتم تعلمون[ آنها ميدانند علم داريد که خدا، قدرت کنار دست ندارد. خداوند در عالم فرمانروايي شريکي ندارد.
و اما در مساله عبادت، با توجه به کيفيت و کميت عبادت اين معنا به دست ميآيد که عبادت به معني هزينه كردن است. چون ما هر عبادتي را که ميخواهيم انجام بدهيم چه عبادت حق، چه عبادت باطل، چه عبادت مثبت و چه عبادت منفي بايد از وجودمان از قلبمان از خونمان از گوشتمان از اعصابمان هزينه کنيم. بالاخره اين عبادت انرژي و قدرت ميخواهد و ما وقتي عبادت ميکنيم در حقيقت خود را خرج ميکنيم. حالا اين خرج كردن اگر براي حضرت حق باشد سود و منفعت دارد. اولا منفعت عبادت اگر به معناي واقعي انجام بگيرد، سود آن با صفات مختلفي بيان شده است ]بغير حساب[ سود غير قابل شمردن. سود هميشگي و رزق کريم و امثال اين تعابيري که در قرآن است و اين منفعت بي حساب و بي شماري که ميخواهد به بندگانش بدهد در يک زمان ابدي و در يک مکان ابدي ميدهد. که در چند آيه بعد در سورة بقره آيه 25 پروردگار پاداش عمل صالح را که بيان ميکند پاداش را به صورت تجسم کل عبادات بيان ميکند، يعني آن بهشت در آن زمان ابد و مکان ابدي است. اجر بي شمار همه تجسم اين عبادت است، البته اگر براي خدا انجام بگيرد در عبادت حق بايد مفصل بحث شود. که يکي از مهمترين آيات قرآن مجيد است و يک دقيقه بسيار علمي در آن آيه شريفه است که به ما نشان ميدهد که پيش از اينکه لاوازيه آن قانون معروفش را نسبت به مکانيسم جهان اعلام بکند، ما نه در يک آيه بلكه در آيات متعددي در قرآن اين مساله را به خصوص در زندگي انسان و حرکات و رفتارها و عکس العمل آن حرکات و روشها ملاحظه ميکنيم. اگر انسان هزينه خدا بشود و خدا را عبادت بکند قطعا اين هزينه شدن به صورت پاداش بي حساب و مکان ابد و زمان ابدي خواهد شد.
اما اگر انسان هزينه غير خدا بشود و غير خدا را بندگي كند که ظاهرا در آيات قرآن سه عنصر ممکن است، بندگي بشود. از يک عنصر تعبير به هواي نفس شده که ميفرمايد: ]أفرايت من اتخذ الهه هواه[ اله در اينجا به معني معبود است عبادت هواي نفس يعني دنبال خواستههاي غير منطقي و نامعقول رفتن است. در پايان چيزي براي انسان باقي نميگذارد چون معبود بايد پاداش بدهد اگر معبود هواي نفس است که يک سلسله حالات است ماندگار نيست بعد از مرگ چراغ حيات انسان خاموش ميشود و در قيامت حياتي در کار نيست که بخواهد مزد بنده اش را بدهد يعني صاحبش را که هزينه او شده است يا نه انسان هزينه شيطان ميشود به معناي عام آن يعني آن موجود گمراه کننده ]من الجنة و الناس[ که بيشتر آيات، شيطان را در رابطه با انسانهاي ضال و مضل بکار گرفته نزديک صد بار کلمه شيطان در قرآن مجيد ذکر شده است. خوب اگر شيطان معبود قرار بگيرد و انسان پنجاه سال هزينه شيطان بشود، شما براي اينکه وضع شيطان را در قيامت و برخوردش را با بندگان خدا بدانيد. از آيات شگفت آورد قرآن است. که خدا در آيه 22 سوره ابراهيم ميفرمايد: شيطان با تمام کساني که او را بندگي کردهاند در قيامت روبرو ميشود و او افسار سخن را بدست ميگيرد و به گمراهان ميگويد من که بر شما تسلطي نداشتم ]الا ان دعوتكم[ فقط از شما دعوت کردم بياييد من را عبادت کنيد و نقاط عبادت من هم زنا، ربا ، ظلم، قتل و . . . بوده. ]فاستجبتم لي[ شما با اختيار خود دعوت من را قبول کرديد. «فلا تلوموني» شما حق نداريد من را سرزنش کنيد به خاطر اينکه من به شما تسلط نداشتم ]و لوموا انفسکم[ خودتان را سرزنش کنيد که چرا در دنيا با بودن انبيا و کتاب و عالم رباني دعوت من را اجابت کرديد، خودتان را ملامت کنيد و بعد ميگويد که من خودم امروز بيزار از فرهنگ شما هستم، که من به شما اين فرهنگ را ارائه کردم و شما در عبادت شرک ورزيديد. بايد خدا را عبادت ميکرديم و من را معبود قرار داديد. خوب اين هم عبادت شيطان است كه ميفرمايد: ]الم اعهد اليکم يا بني آدم ان لا تعبدوا الشيطان[
در آن آيه هوا را معبود گرفتند. وقتي آن را معبود گرفتند و هوا را عبادت کردند ميفرمايد: ]الم اعهد اليکم[ کلمه عهد در قرآن هر کجا با عبادت اله آمده مثل همين آيه در سوره يس به معني سفارش است، نه به معني تعهد. ممکن است بعد به ما بگويند که اين عهد و پيمان را خدا در کجا از ما گرفته است؟ بعد ما به آنها بگوييم در عالم ذر. عالم ذر هم اختلافي است بعضي ميگويند بوده بعضي ميگويند نبوده. بعد هم ميگويد عالم ذر هم از ما عهد گرفتند ما آگاه به آن عالم هم نيستيم و يادمان آن عهد را نميآيد. اينجا به معني آن عهد و پيمان نيست که ما را در يک گوشهاي در عالم هستي قبل از تولد در دنيا گير آورده و با ما قرار گذاشته باشند که شيطان را عبادت نکنيد ]الم اعهد اليکم[ يعني من سفارش نکردم. استفهام انکاري است. چرا خيلي سفارش کردي خودت سفارش کردي که موجود ضال و مضل را پيروي نکنيد حرفش را گوش ندهيد. صد و بيست و چهار هزار پيغمبر هم دائم سفارش کردند.
ائمه سفارش کردند، عقل و عالمان رباني سفارش کردند؛ اما خوشگذراني و آزادي خواهي به معني گسترده آن که کسي به من کار نداشته باشد، دلم ميخواهد خوش باشم دلم ميخواهد هر کاري بکنم، اين حالت به شما اجازه نداد که خدا را عبادت کنيد، بايد اين حال را پس ميزدي حالا در درون شما هزار فرياد ناحق هم بلند شود و بشنويد مگر تو با يد هر دعوتي را گوش بدهي. بايد عقل را قاضي کنيد. بايد انديشه و فکر کنيد و شيطان را عبادت نکنيد و خود را هزينه شيطان نکنيد.
حالا که خود را هزينه شيطان ميکنيد، معبود بايد زحمت تو را پاداش بدهد که در قيامت ميگويد من پاداشي که ندارم بدهم. خودم هم با شما بايد به جهنم بروم. پروردگار در حق آنان ميفرمايد: ]و ما للظالمين من انصار[
آيه يا حرف پروردگار است يا حرف شيطان است ولي نميشود به دست آورد که اين جمله حرف شيطان است يا حرف خدا. حرف هر کدام که باشد يک حقيقتي است که احدي در اين محشر پيدا نميشود که شما را ياري بدهد و ظالم يعني متجاوز از حقوق الهي، چون اينجا پاي عبادت در کار است. عبادات حدود حق هستند. ظالم يعني متجاوز از حقوق. يک نفر هم نيست که شما را ياري بدهد. خوب اين يک تعريف در باره عبادت است. که عبادت يعني هزينه كردن، انرژي وجودي را مصرف کردن. اين عبادت يا براي حق انجام ميگيرد يا براي هوا يا براي ابليس يا براي طاغوت. مثل همين دولتهاي غرب يا دولتهاي زور گوي نظامي که قرآن مجيد لغت عبادت را در کنار لغت طاغوت استعمال کرده است. عبادت خدا پاداش دارد يعني خيلي عجيب است که پاداش را در ذات خود عبادت قرار داده است.
امير المومنين(ع) يک خطبه دارند که خيلي خطبة پر باري است. اين خطبه براي روزهاي اولي است که مردم در مدينه با حضرت بيعت کردند، ظاهرا حضرت در زمينه حكومت خود خبر ميدهد «ان الله سبحانه انزل کتابا هاديا بين فيه الخير و الشر فخذوا نهج الخير تهتدوا و اصدفوا عن سمت شر تقصدوا» كناره بگيريد. تا زندگي به عدالت برپا بشود. هم خوبيهاي قرآن را عمل کنيد که به خدا راه پيدا کنيد، هم از شر کنار بکشيد که يک زندگي بي افراط و تفريط برايتان ساخته بشود. چون در جلسهاي که به وسيله عمر تشکيل شد با اميرالمومنين(ع) خواستند به اين شرط بيعت بکنند به شرط عمل به کتاب خدا و سنت پيغمبر و روش شيخين . امام زير بار نرفتند ديگر نزديک دوازده سال ديگر ايشان محروم از خلافت ظاهري شدند. بدون اينکه محروم از خلافت باطني و معنوي بشوند ولي حضرت قانون اساسي دولتشان را قرآن قرار دادهاند در ضمن اين خطبه اين جمله را دارند كه ميفرمايد: «الفرايض الفرايض ادوها إلي الله»
يعني خدا را با همه وجودو با همه خواسته هايش عبادت کنيد «تؤدكم الي الجنة» تؤدکم فاعلش فرايض است نه خدا. يعني اگر بهشت و پاداش بي حساب ميخواهيد و در مکان ابدي ميخواهيد. کل آن در ذات عبادت قرار داده شده است. با انجام عبادت آن سه حقيقت طلوع و ظهور ميکند و از جاي ديگر شما نميتوانيد اين را بدست بياوريد. اين در صورتي است كه انسان هزينه خدا بشود. اما اگر هزينه هوا و شيطان و طاغوت بشود، هوا که در قيامت اثري از آن نيست. شيطان هم که به فرمودة قرآن در قيامت ميآيد کلي طعنه به عبادت کنندگانش ميزند که قرآن در قيامت ميخواستيد من را عبادت نکنيد. طاغوتها هم از همه تهي دستتر هستند. گناهشان سنگينتر عذابشان بيشتر. چيزي ندارند به بندگانشان بدهند.
حالا فرض کنيد رئيس شهرباني شهر کاشمر در زمان رضا خان و دو تا آجودان. نيم ساعت مانده به افطار بنا به خواست رضا خان که معبود قرارش داده بودند آمدند خانه حضرت آيت الله مدرس مجتهد بزرگوار و کم نظير در هنگام افطار با زبان روزه به او سم خوراندند و هم عمامه را دور گردنش پيچيدند از دو طرف کشيدند و ايشان را خفه کردند حالا فرض کنيد در قيامت رضاخان ميخواهد مزد اين سه نفر را بدهد. رضا خان بيچاره يک باركشي بوده که انگليسها در همدان پيدايش کردند ديدند با اين ميتوانند همه كاري بکنند. بزرگش کردند يک عده اي را هم انتخاب کردند كه آنها هم او در شهرها بزرگش کردند و او معبود شد و چقدر شاه هم فرمانهاي ظالمانه داد ]و ما امر فرعون برشيد[ البته اينجا فرعون شخص خاص زمان موسي(ع) است اما فرعونهاي تاريخ امرشان امر اصلاح گر نيست، امرشان امر کامل نيست.
حالا اينها روز قيامت از رضا خان مزد ميخواهند. يا کساني که از زير دستهايشان خواستند كه برو بُکش يا بسوزان يا نابود کن. بالاخره افراد هزينه شده است، پاداش هم ميخواهد ولي هوا و شيطان و طاغوت چه پاداشي ميخواهد به اينها بدهد. اين يک تعبير از عبادت،هزينه شدن. براي خدا يا براي آن سه عنصر است.
در قرآن از عبادت خدا، تعبيرهاي خيلي زيبايي دارد مثلا در سوره مبارکه صف از عبادت تعبير به تجارت ميکند. چقدر زيبا ميفرمايد: ]يا ايها الذين آمنوا هل أدلکم علي تجارة تنجيکم من عذاب اليم[
اين تجارت چيست؟ همين عبادت خدا است: ]تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون في سبيل الله بأموالكم و انفسكم ذلکم خير لکم ان کنتم تعلمون[ سود تجارت ]يغفر لکم ذنوبکم و يدخلکم جنات تجري من تحتها الأنهار و مساكن طيّبة في جنت عدن ذلك الفوز العظيم و اخري تحبونها نصر من الله و فتح قريب[ که در نهج البلاغه هم اميرالمومنين دنيا را که حقيقت آن را بيان ميکند ميفرمايند: «متجر اولياء الله» خوب اينجا تجارت خانه است، اولياء خدا تجارتشان چي است هزينه شدن براي خدا، عبادت براي خدا، داد و ستد بين خود و بين پروردگار است. در سوره توبه چقدر تعبير از عبادت زيبا است ميفرمايد: «ان الله اشتري من المؤمنين» خداوند مشتري است پس در کنارش فروشنده بايد وجود داشته باشد خوب دارد «انفسهم و اموالهم» انفس يعني وجود، يعني وقتي خودتان را براي من هزينه کنيد، فرمانهاي من را اطاعت کنيد، مال من را مطابق دستور من هزينه كردهايد و به دست آورده ايد در راه من بدهيد. خوب شما فروشنده و مشتري خدا است و قيمت «بان لهم الجنه» بعد يک نوع عبادت را بيان ميفرمايد: ]يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا في التوراة و الانجيل و القرآن[
من پرداخت جنت را به شما فروشنده که وجودتان و مالتان را به من فروختهايد. بر خودم واجب کردم که سه تا سند هم دادم. يک سند از تورات است، يک سند از انجيل است و يک سند هم از قرآن است. سپس غير از اين سندها ]و من اوفي بعهده من الله[ چه کسي در اين عالم باوفاتر از خدا است. درست گفتارتر از خدا است ]و من اصدق من الله قيلا[ من اگر يک وعده ميدهم اين ديگر صد در صد است ]فاستبشروا[ با اينکه از باب استفعال است معني لازم ميدهد يعني خوشحال باشيد ]ببيعکم الذين بايعتم به و ذلک هو الفوز العظيم[
در آيه بعد نه خصوصيت براي فروشندگان بيان ميکند که هر يك در جاي خودش خيلي بحث دارد: ]ألتائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر والحافظون لحدود الله[
در اينجا مومن چه کسي است در اول آيه فرمود: ]اشتري من المومنين[ اينجا مؤمن را توضيح داد ]و بشر المومنين[ به خاطر اين نه تا برنامه كه فرمود.
در سوره بقره هم يک آيه را بيان کرده كه يقينا دربارة اميرالمومنين(ع) است که شيعه نقل کردهاند و با انصافهايي از اهل تسنن نقل کرده اند: ]و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله[
معاملهاي که ثمن آن بهشت نيست. يعني معامله گر اصلا نگاه به بهشت در اين معامله نداشته است ]ابتغاء مرضات الله[ فقط در اين معامله طالب رضاي خدا بوده. ]ابتغاء[ يعني طالب. طلب کننده.
يک تعبير زيباتر از عبادت زراعت است. در سوره شورا ميفرمايد: ]من کان يريد حرث الآخرة[ کسي که کشت آخرتي را ميخواهد. دانه کاشتن همين عبادت است. خدمت به عبادت خدا است. کار مثبت است ]من کان يريد حرث الآخره نزد له في حرثه[ شما پنجاه سال ميکاريد، ولي من کشت شما را وقتي به بار ميآورم. ]نزد له في حرثه[ كشت شما را دائمي بالا ميآورم. در مکان دائم، در زمان دائم، اين ذات عبادت است يعني کرم حق و رحمت و لطف حق اين اقتضا را داشته که در ذات عبادت اين واقعيات را قرار بدهد.
هر کار مثبتي كه در اسلام عبادت شناخته شده است. يا دستور خدا است يا دستور انبيا و يا فرمان ائمه طاهرين است.
«ابي عبدالله قال من مشي الي المسجد» کسي که به طرف مسجد ميرود نيتش معلوم است، «لم يضع رجله علي رطب و لا يابس» پايش را رويتر و خشکي نميگذارد «الا سبحت له الارض الي الارضين السابعه» مگر اينکه زمين از زير پا تا آن آخرين طول اين زمين براي اين آدم تسبيح ميگويد. رفتن به مسجد عبادت و هزينه شدن براي خدا و معامله کردن براي وجود براي پروردگار و کاشتن براي آخرت است.
«ابي عبدالله قال: ان الله عز وجل يرحم الرجل لشدة حبه لولده» پروردگار عالم رحمتش را براي عشق ورزي شديدش به بچه هايش نصيب ميکند. البته همة اين روايت را نميشود بايد مومن بودن شخص را لحاظ کرد. چون تمام آيات قرآن قبل از بيان عمل صالح ايمان انسان را لحاظ کرده است ميفرمايد: ]إن الذين آمنوا و عملوا الصالحات[
اين روايت به نظر من از عجايب روايات ما است که هيچ مکتبي ندارد و عجب آدمهايي در فرهنگ پروردگار پيدا ميشوند.
پيغمبر اكرم(ص) ميفرمايد: «اهل المعروف في الدنيا، اهل المعروف في الآخرة» . آنهايي که در دنيا کار خوب دارند و آنهايي که خدمت به خلق دارند در دنيا قيامت هم همين اخلاق را دارند . «قيل يا رسول الله و كيف ذالک» قيامت که ديگر جاي عبادت و خدمت به خلق نيست.
فرمودند: «يغفر لهم بالتطول منه عليهم» اولا خدا از باب لطف و احسان اگر گناهي در پرونده اينها باشد ميبخشد. آن وقت آنان «و يدفعون حسناتهم الي الناس فيدخلون به الجنه» ميبينند يک تعدادي از عبادت و از خدمت کم دارند. ميگويند خدايا از عبادات ما به اينها بده تا اينها بر طرف بشود و خدا اين کار را ميکند البته هيچ چيز هم از اينها کم نميکند به خاطر آن بزرگواري و آگاهي آنها «فيدخلون به الجنه» آنهايي که کم بود داشتند با عبادت و خدمت اينها وارد بهشت ميشوند. اين است معني «فيکونون اهل المعروف في الدنيا و الآخرة» بنابراين هر خوبي را به عنوان عبادت و به عنوان نقطه جذب رحمت و به عنوان نقطه جذب مغفرت آورده است.
پس عبادت يا براي خدا است که پاداش بيحساب در مکان ابدي در زمان ابدي دارد يا براي هوا و شيطان و طاغوت که و در نهايت براي آنچه نتيجه آن پوچ است. انسان هزينه شده يک اسکلت ميماند ]فکانوا لجهنم حطباً[ و هر کار مثبتي براي خدا عبادت محسوب ميشود چون زير مجموعه فرمان خدا يا انبيا يا ائمه طاهرين است.