جلسه 95
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
مطالب را به ترتيب در آيات عرض ميکنم، خطاب به «يا ايها الناس» با توجه به آثار عبوديت خطابي است صد در صد رحيمانه و عاطفي و نشات گرفته از رافت حق است که بيان شد.
عبادت را به خالقيت خودش نسبت به خلق انسان، خلق زمين و خلق آسمانها و خلق باران و محصولات وصل ميکند، که وقتي برايتان روشن است همه اينها فعل خداوند مهربان عالم است. ديگر معني ندارد خودتان را هزينه عبادت غير کنيد و معني ندارد که شريکي براي پروردگار عالم قائل بشويد.
فلسفه عبادت را هم در آيه «يا ايها الناس» بيان ميکند که عبادت است که شما را به اجتناب از هر حرامي و افتادن در هر باطلي و نهايتا درگير شدن با عذاب دوزخ ميرساند. وقتي شما اجتناب کنيد با عبادت، يعني با عبادت ميشود اجتناب کرد، براي اينکه گناه يعني طاعت از هواي نفس و طاعت از شيطان و طاعت از طاغوت. اگر شما همه زندگيتان در دايره عبادت الله باشد، از درگير شدن با عذاب دوزخ و مفاسد روحي و اختلافات فکري و نا امني باطني در امان ميمانيد.
راجع به خلقت انسان بخش اندکي را ملاحظه فرموديد به خصوص آن روايات معجزه آساي امام صادق(ع) در تفسير خلقت انسان از ديدگاه ايشان در روايتي از مفضل بن عمر کوفي در توحيد صدوق و در بحار مرحوم علامه مجلسي آمده است.
همان حرفها را که کم هم نيست با مقدمه دعاي عرفه حضرت ابي عبدالله الحسين(ع)که ظاهر و باطن بدن را توضيح ميدهند و ظاهرا مطالبي را فرمودند که قبل از خودشان سابقه نداشت كه طبيبي بيان کرده باشد. اين دو متن را با کتاب راز آفرينش انسان و انسان موجود ناشناخته و کتاب فيزيولوژ ي انسان کنار هم بگذاريد، معلومات فراواني را راجع به خلقت البته بدن است، نه روان.
چون در نوشتههاي جديد دانشمندان هست که خود روان انسان «ثم انشاناه خلقا آخر» تا حالا چهل و دو دستگاه فعال در ناحيه روان کشف شده که در قديم بيش از هفت مورد آن را دانشمندان انسان شناس و روان شناس بيان کرده باشند.
خود ديدن اين متون خيلي براي تقويت توحيد و ايمان به پروردگار و باور حقيقت وجود او موثر است. تقوا را هم در «ذلک الکتاب لا ريب فيه هدي للمتقين» تقريبا تمام جوانب آن را توضيح داده ام.
دو بحث راجع به اعبدوا عرض ميکنم با توجه به اين که حضرت حق ميفرمايد «اعبدوا ربکم» اينطور که اهل لغت نوشتهاند و تقريبا مهمترين تفاسير ميگويند هم معني مالکيت دارد که اين معني مطابقي رب است، و هم وجود مقدس حضرت حق مالکي است که به مملوکش عنايت تربيتي دارد.
چه به موجوداتي که اختياري از خودشان ندارند که در قرآن مجيد ملاحظه کرده ايد. ظاهرا در سوره مبارکه هود باشد «ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها» که هم مهار خلقت و هم مهار موجودات به دست وجود مقدس او است.
با توجه به اينکه مالک ما است و مربي هم تکويني ما است که از صورت نطفه ما را تبديل به جنين و يک انسان کامل کرد در جنبه بشري و هم مربي تشريعي ما است يعني فرهنگ کامل تربيتي فقط به دست وجود مقدس او است. با توجه به خالقيتش که در آيه مطرح است و ربوبيت آن که مالکي است مربي تکويني و تشريعي. شايسته است که او عبادت بشود و ديگران که مخلوق هستند و مملوک هستند به عنوان عبادت شدن انتخاب نشوند.
حالا اگر با سوء اختيار به خاطر شکمي، شهوتي، صندلي و پولي و مقامي کسي آمد از عبادت حضرت حق بريد و در گردنه عبادت شيطان و طاغوت و هواي نفس که نتيجه عبادت آن يکي است، خرابي حيات دنيا و خرابي حيات آخرت قرار گرفت، اين در حقيقت از قدم اول وارد خسارتي شده که اگر توليد اين خسارت تا آخر عمر ادامه پيدا کند، ابدا قابل جبران نخواهد بود.
حالا در اين زمينه به سه آيه عنايت بفرمائيد که از آيات فوق العاده قرآن کريم است و متاسفانه مغفول عنه از نود درصد مردم جهان است و به نظرم اين آيات خيلي کمتر به بحث کشيده ميشود.
در سوره مائده آيه 60 ميفرمايد: «قل هل انبئکم بشرمن ذلک مثوبة عندالله» ابتداي آيه بيانگر يک انحراف فکري صد در صد مشرکان و منافقان هست که يک نگاه غلطي به اهل ايمان داشتند که به نظر ميرسد که اين نگاه غلط از يهود منتقل به آنها شده است.
چون در آيات سوره بقره ميخوانيم که يهود اعتقادشان اين است که امت برتري هستيم و قيامت اهل نجات هستيم و اگر هم به خاطر گناه دچار عذاب بشويم روزگار عذاب ما بسيار کم هست.
خداوند جواب همه اين انحراف فکري را داده که ميگويند ما اهل نجات هستيم و بقيه هم اهل عذاب هستند. همين فکر قويتر و افراطي تر آن الان در وجود وهابيون هست. اعتقاد دارند که اگر کسي شيعه را بکشد اهل بهشت هست.
الان وهابيون ميگويند: تمام فرقههاي اسلامي مردود هستند الا فرقه حنبلي، فرقه شافعي، مالکي، حنفي، زيدي، شيعه، يهود و نصاري مردود هستند و خودشان مسلمان واقعي و اهل دين هستند. اين انحراف فکري در زمان پيغمبر(ص) براي منافقين و مشرکان بود که ميگفتند اين کساني که در اطراف پيغمبر هستند بد بخت هستند و اينها اگر قيامتي در کار باشد اهل عذاب هستند.
متن آيه و سبک آيه جواب آنها را ميدهد که ميگويد: «بشر من ذلک مثوبة عندالله» شما را خبر بدهم به آن کساني که کيفرشان نزد پروردگار سخت تر است از آنهايي که شما ميگوييد کافر هستند.
به اعتقاد شما نه به اعتقاد خدا و قرآن شما ميگوييد اصحاب و ياران مومنان واقعي پيغمبر اينها نجات ندارند. چون با بت مخالفت کردند و با فرهنگ ما مخالفت کردند. حالا طبق عقيده شما خبر بدهم به شما که چه کساني عقوبتشان و کيفرشان «مثوبة» نزد خدا سخت تر است. اين آيه عجيب است. واقعا بعضيها بدبختيشان بينهايت صفر هست. يعني اصلا انسان نميتواند حساب کند آن وزن بدبختي و وزن خباثتشان را.
آنها چه کساني هستند؟ «من لعنه الله» اين «من» اينجا معني جمع ميدهد. ضمير «لعنه» هم به تناسب من که جمع است جمع بايد معني بشود. دقت اگر بفرمائيد ضماير بعدي آيه که به اينها بر ميگردد همه جمع هست. يعني ما از اين ضماير جمع بعدي ميفهميم که «من» گرچه ضمير مفرد به آن برگشته و جمع هم ندارد «من» موصول اين به معني جمع هست. کساني که خدا آنها را لعنت کرده، بر آنها خشم گرفته «و جعل منهم القردة و الخنازير» که حالا اين آيه شريفه اگر مخاطبش منافقان و مشرکان مدينه باشند معني قردة و خنازير، قردة و خنازير باطني هست يعني اخلاقشان، اخلاق بوزينه است و انسانهايي هستند که همه را مسخره ميکنند و نجاستشان هم نجاست خوک است.
همان روايتي که اميرالمومنين(ع) دارند «الصورة صورة انسان و القلب قلب حيوان» خدا لعنتشان کرده و بر آنها خشم گرفته و آنها را ميمون و خنزير از نظر ارزش قرار داده البته در گذشته زمان دارد در قرآن مجيد که به بعضي از بني اسرائيل خطاب شد «کونوا قردة خاسئين» مفسرين ميگويند: اينها با اين خطاب شکل ظاهرشان هم شکل بوزينه شد. هر دو را از آيه شريفه ميشود قبول کرد. يک روايت هم کتاب واقعا مهم روضه الواعظين که در قرن ششم هفتم نوشته شده است که نقل ميکند. کتاب خوبي است که يکي از منابع براي منبر ميتواند باشد. آنجا يک روايتي را نقل ميکند از زين العابدين(ع) که همين معناي دوم را که اخلاقا و باطنا و حالة قرده و خنازير شدند نشان ميدهد «الناس في زماننا علي ست اصناف اسد و ذئب و ثعلب و کلب و خنزير و شاة» مردم زمان ما شش دسته هستند يک عده اي شير هستند که بعد خودشان توضيح ميدهد «فاما الاسد فملوک الدنيا يحب كل واحد ان يغلب و لايغلب» و اما گرگ تجار هستند «و اما الذئب فتجار كم يذمون اذا اشتروا و يمدحون اذا باعوا» اخلاقشان را بيان ميکند که ميخواهد بگويد هر طايفهاي اخلاق يک حيواني را پيدا کردهاند.
چنين کساني کيفرشان نزد خدا از همه سخت تر است. حالا لبه تيز آيه که باعث لعنت و غضب خدا و پيدا کردن اخلاق بوزينه و خوک شدن اين است «و عبد الطاغوت» اينها از بندگي خدا بريدند و بنده طاغوت شدند در هر زماني. در زمان پيغمبر(ص) بنده عبدالله بن ابي سلول رئيس منافقين شدند و در زمانهاي بعد بنده معاويه و يزيد شدند. يعني فرمانبردار شدند و کاملا فرمان آنها را به اجرا گذاشتند «اولئک شر مکانا» اينها از نظر منزلت و مکانت بدترين منزلت را دارند و از راه راست خيلي گمراه تر از ديگران هستند.
چون پروردگار گمراهان را به سه دسته تقسيم ميکند. گروهي «في ضلال» گروهي «في ظلال مبين» هستند و گروهي «في ضلال بعيد». آيه ديگر در سوره نساء که البته اين آيه عنوان آن خاص است ولي جريان عام ميشود استفاده کرد. رشته اي است که در تاريخ در جريان است «الم تر» تر در اينجا از افعال قلوب است. «رئا» يعني علم. «الم تر الي الذين اوتوا نصيبا من الکتاب» آيا ندانستي کساني که ما بخشي از کتاب را به او بهره داده بوديم يعني علماي يهود و علماي نصاري. اينها «يومنون بالجبت و الطاغوت» هم به جبت مومن بودند و هم به طاغوت مومن بودند. حالا طاغوتشان همان رئيسشان بود. رئيس احبار و رئيس رهبان. رئيس مسيحيت و کشيش و در يهوديت هم حبر. آن کسي که در راسشان بوده که الان يکي از طاغوتها در اسرائيل است که مرجع تقليد آنها است.
«و ما امر فرعون برشيد» «و يقولون للذين کفروا هولاء اهدي من الذين آمنو سبيلا» اين هم يکي از انحرافاتشان که به يهوديان و مسيحيان کافر، کافر به قرآن و به پيغمبر اسلام.
ميگويند که اينها از کساني که ايمان به پيغمبر آوردند هدايت بالاتري دارند، هدايت قويتري دارند و اينها کم بودي ندارند که بروند کنار پيغمبر و نقص هدايتشان را جبران کنند.
آيه بعد سوره نساء آيه 60 هست اين کاملا نشان ميدهد که گويا ديشب يا امروز نازل شده است که همه دولتهاي عربي و اين شيخ نشينها و دولتهاي استعماري قاره افريقا و اقيانوسيه و امريکاي جنوبي را در بر ميگيرد.
چقدر واضح بيان شده «الم تر الي الذين يزعمون انهم آمنوا بما انزل اليک و ما انزل من قبلک» اينها بيشتر دولتهاي اسلامي و بعضي از مسلمانهاي وابسته به طاغوت را ميگيرد. آيا ندانستي کساني که گمان ميکنند که به قرآن و کتب گذشته مومن هستند، ميگويند ما مسلمان هستيم، عربستان ميگويد من خادم الحرمين هستم، اردن ميگويد من دولت هاشمي هستم، مصر ميگويد من دولت اسلامي هستم. خليجيها هم مرکز جاسوسان و ترور قرار گرفته همه ميگويند ما مسلمان هستيم و قرآن چاپ ميکنند و مسجد ميسازند «يريدون ان يتحاکموا الي الطاغوت» تمام قضاوتهاي کشور و ملت و دين و اقتصادشان را از طاغوت ميخواهند که در زمان ما طاغوت فرانسه و انگليس و آمريکا است و فعل هم فعل مضارع هست. نه يک بار و نه دوبار. اصلا در قضاوت خواهي در طلب طرح، و در طلب نقشه به طاغوت مراجعه ميکنند. در حالي که به همين قرآني که ايمان دارند «فقد امروا ان يکفروا به» فرمان به اينها داده شده که کافر به طاغوت باشند. اما شما همه اسرارتان و همه اقتصادتان را خيلي راحت براي سفيران طاغوت باز ميکنيد و از آنها درخواست قضاوت و حکم ميکنيد.
«و يريد الشيطان» که شيطان در آيه همان طاغوت است. «ان يضلهم ضلالا بعيدا» طاغوت ميخواهد اينها را در آخرين مرحله گمراهي که ظلال بعيد است که تمام درهاي هدايت به رويشان بسته بشود قرار بدهد. يعني آمريکا و اسرائيل و انگليس ميخواهند اين کشورهاي مستعمره را هم معادن کشورهايشان را و هم فرهنگ و هم اقتصاد و سياست را با تمام مردم کشور «يضلهم ضلالا بعيدا» ميخواهند دين و اقتصاد اسلامي نباشد. ميخواهند سياست عدل اسلامي و فرهنگ خدا نباشد. نتيجه عبادت آن را هم ديديد «اولئک شر مکانا و اضل عن سواء السبيل» .
حالا عبادت مثبت. در کتاب شريف کافي جلد 2 صفحه 83 از رسول خدا(ص) فرمود: «افضل الناس من عشق العبادة عباد» بالاترين مردم كه محبت بسيار بالايي به بندگي خدا دارد «فعانقها» اين عبادت را مثل يک معشوق بغل بگيرد «و احبها بقلبه» قلبا با عبادت رابطه داشته باشد. دوست داشته باشد، عاشق نماز و ذکر باشد. «و باشرها بجسده» تمام بدن را وارد به عبادت بکند «و تفرغ لها» و دل را از غير عبادت خدا فارغ کند. رها کند دل را از غير عبادت که معني آن اين است که به معني جامع کلمه قلبا خودش را وقف به عبادت کند. محبت به زن و بچه عبادت است، دوستي با مردم پاک، کاشتن درخت و هر کار مثبتي عبادت است و ميتواند وقت انسان را پر کند که ديگر جايي براي عبادت هوي و شيطان و طاغوت نماند.
«فهو لا يبالي علي ما اصبح من الدنيا» چنان در عبادت قرار بگيرد که باکي نداشته باشد که الان در مشکل به سر ميبرد «علي عسر ام علي يسر» يا الان وضع خوبي دارد. يعني مشکل و آساني اثري در کم کردن يا اضافه کردن عبادت آن نداشته باشد. پرونده مشکلات زندگي يا راحت زندگي جدا باشد از عبادت. اينکه ميفرمايد «فهو لايبالي» باکي نداشته باشد به اين معنا است.
خطبه 189 اميرالمومنين(ع) «فاتقوا الله الذي نفعکم بموعظة» پروا داشته باشيد از خدا. يعني با بودن خدا خودتان را درگير در دوزخ نکنيد. «وقايه» يعني حفظ کردن. يعني کنار خدا خودتان را حفظ کنيد و فاصله از خدا نگيريد چون اگر خودتان را نگه نداريد قهرا فاصله ميگيريد و رويتان به طرف جهنم ميشود.
خدايي که قرآنش موعظه اش است به شما نفع رسانده است «و وضعكم برسالته» با انبياء خودش شما را موعظه کرده است. «و امتن عليکم بنعمته» با نعمتهايش بر شما نعمت دارد. «فعبدوا انفسکم لعبادته» وجودتان را براي عبادت خدا رام کنيد و وجود وحشي نداشته باشيد که از خدا و عبادت خدا فرار کنيد.
«و اخرجوا اليه من حق طاعته» برابر با شايستگي او، او را عبادت کنيد. نه اينکه با يک نماز بي ميل هزينه کنيد و آن هزينههاي ناب را خرج غير خدا کنيد. اين جور نباشد.
کسي براي من نقل کرد که خداوند متعال موسي بن عمران را دعوت کرد که در پشت يک تپه ميخواهم چيزي را به شما نشان بدهم. موسي رفت پشت تپه ديد يک مقدار کفش پاره، لباس کهنه و غذاي مانده و پنير کپک زده و اثاث شکسته است. خطاب رسيد ديگر کاري با تو ندارم و ميخواستم اينها را ببيني. عرض کرد خدايا فلسفه اين ديدن چيست. خطاب رسيد بندگان من از بهترينها استفاده ميکنند. آنهايي که ديگر از دلهايشان ميزند ميدهند به فقير بعد ميگويند براي خدا. ببين براي من چه چيزي دادند.
آنجايي که ميخواهند براي من خرج بکنند چه چيزي خرج ميکنند. «و اخرجوا اليه من حق طاعته» واقعا همه خوب ترها را براي خدا بگذاريد. آيه سوره ملك هست «خلق الموت و الحياة ليبلوکم» اصلا علت اينکه خاک را تبديل به گل کردم در ميان اين همه موجودات را که من را عبادت ميکنند، شما را آفريدم براي «احسن عملا» که عبادتي فوق عبادت موجودات و فوق عبادت ملائکه و فوق عبادت جن و فوق عبادت درختان و حيوانات براي من بياوريد. چون همه را خدا عابد ميداند. «الشجر و الدواب» ميگويد اهل نماز هستند «كل قد علم صلاته و تسبيحه» با آگاهي هم نماز را تسبيح دارند. من ميخواستم شما در ميان ميليارها موجود من وجودتان افق طلوع احسن عمل بشود.
يک روايت هم حضرت رضا(ع) دارند که خيلي روايت جالبي دارند در عيون اخبار الرضا است. اين کتاب هم خيلي کتاب مهمي است تاليف مرحوم صدوق هست. فکر ميکنم نود درصد آن به درد منبر بخورد. چرا عبادت را قرار داد «لئلا يکونوا ناسين لذکره» تا او را فراموش نکنند. چون اگر دچار خدا فراموشي شوند طبق آيات سوره حشر دچار بدترين بيماري که خود فراموشي است ميشوند. «ولا تارکين لادبه» انسان با آداب خدا ادب ميشود و آداب آن هم عبادت است وقتي اهل نماز واقعي باشد خود آن نماز واقعي «تنهي عن الفحشا و المنکر» «و لا لاهين عن امره و نهي» عبادت را قرار داد که شبانه روز در عبادت باشند و امر و نهي او را غافل نشوند. «اذا كان فيه صلاحهم» اصلا مصلحت آنها اين بوده که طرح عبادت برايشان قرار دهد. «فلو ترکوا بغير تعبد لطال عليهم الامد فقست قلوبهم» اگر عبادت را ترک کنند و از خدا جدا شوند پس از گذشت زماني طولاني، دلشان ميشود دل سنگ و دل حيوان. به اين خاطر عبادت را قرار داد.
اميرالمومنين(ع) پنج رشته را به عنوان عبادت بيان کردند: «العبودية خمسة اشياء خلأ البطن» که خلأ بطن شايد کنايه از خود داري از حرام خوري باشد شايد کنايه از كمخوري باشد. چون نخوردن را دستور نداريم. «و قرائة القرآن» آنهم قرائتي که انسان دنبال فهم آيات برود «و قيام الليل» نماز شب «و التضرع عند الصبح» آفتاب طلوع نکرده انسان حال تضرع داشته باشد. «و البکاء من خشيه الله» گريه براي خدا.