جلسه 96
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
کلمه عبادت وقتي ذکر ميشود اذهان بيشتر مردم متوجه واجبات الهيه و فرائض خداوندي ميشود. فکر ميکنند که عبادت همين فروع دين است که در ده بخش تنظيم شده يا در نهايت شامل مستحبات هم از عبادات ميشود در حالي که کلمه عبادت در اسلام بنا به روايات و آيات قرآن مجيد يک مفهوم گسترده دارد. گستردگي مفهوم هم تمام کارهاي مثبت مردم مومن را شامل ميشود، چرا که غير مومن اگر کار مثبتي انجام بدهد در عين اينکه کار خوب است و نيکو است اما عبادت حساب نميشود.
علت آن اين است که غير مومن يعني منافق، مشرک، کافر، لائيک هيچ ارتباطي با خداوند عالم ندارد و فقط ميشود گفت که کار او حسن فعلي دارد. چون حسن فاعلي ندارد شامل رضايت و پاداش پروردگار عالم نميشود.
آن کسي که هم حسن فاعلي دارد يعني مومن است و هم حسن فعلي دارد کار او هم بر اساس خواسته خداوند و انبيا و ائمه طاهرين يا عقل سليم انجام ميگيرد، عبادت به حساب آمده و داراي پاداش است.
اين معنا را از چند روايت برايتان عرض ميکنم. و بعد از چند آيه صحبت ميکنم که خداوند عالم بهترين بندگانش را با عنوان عبدالله يا عبادالله يا عبادنا تعريف کرده است. که معلوم ميشود اين مقام عالي ترين مقام است و تمام مقامات شاخهها و گلها و محصولات اين مقام است.
اينقدر مطلب مهم است که ملت اسلام را در شبانه روز به صورت واجب متذکر مساله عبادت هم کرده است. هم در سوره حمد «اياک نعبد» و هم در تشهد نماز که نماد بندگي پيغمبر است، به صورت واجب متذکر ميشود. و بعد در مورد مقام رسالت اگر کسي بنده نباشد يا به آن مقامات خاص يا به مقامات عام نميتوانسته برسد. مقامات خاص مثل نبوت و امامت به معناي خاص که در معصوم تجلي دارد و مقامات به معناي عام چون تعداد انبياو ائمه طاهرين انتخابي پروردگار است نياز نبوده است همه پيغمبر يا امام باشند. معني نداشت که همه پيغمبر باشد. پيغمبر براي تبليغ چه چيزي باشند.
اگر کل انسانها به مقام نبوت نائل ميشدند اصلا مساله تبليغ يا هدايتي در کار نبود. بالاخره پروردگار همانطور که در عالم مادي نظامي قرارداده در عالم معنويت و روحانيت هم يک نظامي قرار داده است. همه بنا نبوده جبرئيل يا ميکائيل بشوند. همانطور که کل درختها بنا نبوده درخت گردو بشوند. بالاخره اين اختلافات اصولي و تفاوتها بر حکمت پروردگار استوار است کارخانه با اين تفاوتها يک کارخانه کامل است حتي در تنظيم جسم موجودات چقدر تفاوت وجود دارد. استخوانهاي بدن خود ما بين آنها تفاوت وجود دارد، بين موهاي بدن تفاوت دارد. دو تا لب بيشتر لازم نداشته انسان همين دو تا را عنايت کرده است. اگر بنا بود همه پيغمبر بشوند ديگر مساله هدايت و حلال و حرام را ابلاغ کردن معنا نداشت. يک عده اي بايد معلم باشند و يک عده اي بايد متعلم باشند. و آن متعلمها هم با آن معلمها بايد راه نجات را برايشان باز کرد. آنها مقامات خاص هستند.
من نبايد توقع داشته باشم که يک عمري نصف شبها بيدار بودم و گريه کردم و تقوا پيشه کردم. چرا به من وحي نازل نميشود يا فرشته نازل نميشود. اين توقع، بيدليل است.
اما مقامات عام که در قرآن مجيد هم مطرح است. مثل مقام صديقين، مقام قرب، مقام رضاي حق از عبد، مقام توکل، مقام صبر. اينها يا بعضي از آنها عبادت است يا از عبادت ظهور ميکند. اين ديگر در آيات قرآن مجيد براي مومن قابل بررسي است يعني آن کسي که حسن فاعلي دارد. اگر حسن فعلي هم داشته باشد. ولو اينکه کار در ارتباط با خدا نباشد. اينکه من در کنار خيابان يک کوري را ببينم و معلوم است که منتظر کسي دست او را بگيرد و او را از خيابان رد کند اين اعانه به مومن است که فرمان خدا يا انبيا يا ائمه است. اين فرمان بردن عبادت ميشود و برايش ثواب قرار داده شده است. نمونه اين روايات که اين حسنهاي فعلي تعبير به عبادت هم شده است.
اميرالمومنين(ع) ميفرمايد: «ان من العبادة» اين جزء عبادت است عبادت فقط نماز و روزه و حج و فرائز الهي و واجبات نيست. از جمله عبادتها «لين الکلام» اسم ان است جار و مجرور که مقدم شده خبر است. «ان من العباده لين الکلام» خيلي مهم است که انسان عادت داشته باشد که با همه حتي با دشمنانش نرم حرف بزند، سر کسي فرياد نزند.
خداوند در سوره لقمان ميفرمايد: ]واغضض من صوتک[ پسرم صدايت را پائين بياور و با کسي با فرياد حرف نزن.
با توجه به اينکه بعضيها ميگويند حرف حساب ندارد.
اولاً به سوره لقمان بايد توجه داشت و ديگر اينکه عنايت بايد داشته باشيد که در آيات قرآن فرياد جزء عذابهاي الهي شناخته شده است. ]ان کانت الا صيحة واحدة فاذاهم خامدون[
در مجالسي که صدا را بلند ميکنند بسيار هم مردم گله و شکايت کرده اند، حقشان هم هست. صداي بلند فشار به اعصاب ميآورد. الان در دنيا يک مساله اي که به عنوان آلودگي مطرح ميکنند، آلودگي صوتي است، صداي هواپيما، ماشين، موتور اين صداها بي اختيار روي روان و اعصاب و مغز مردم اثر ميگذارد و اين واقعا خيلي روايت عجيبي است که 15 قرن قبل اميرالمومنين(ع) ميفرمايد آرام حرف زدن «إن من العباده» چرا؟ چون در قرآن ميفرمايد صدايت را پائين بياور.
چون در قرآن ميگويد فرياد جزء عذابها است، چون در قرآن به موسي و هارون ميفرمايد: ]اذهبا الي فرعون انه طغي[ عصباني نشويد، تلخ نشويد «فقولا له قولا لينا» آرام حرف بزنيد حالا يا قبول ميکند يا قبول نميکند «لعله يتذکر او يخشي» براي اينکه متذکر حقايق بشود و خشيت من الله پيدا کند. هدف من اين است که او اينگونه بشود، حالا اگر او نخواست اينگونه بشود يک پرونده ديگر دارد.
در روايات ما است که رسول خدا(ص) اميرالمومنين(ع) ميفرمايد: اولاً؛ هر وقت حضرت حرف ميزد «کلامه حکمة» تمام گفتار ايشان حكمت علم بود. علم يقيني و علم کاربردي. اينها معاني حکمت است که در کتابها آمده است. دانش کاربردي ولي عادت آنها اين بود که بسيار آرام حرف ميزدند. نه خيلي آهسته که مستمع نشنود و نه بلند که مستمع را بکوبد. «و افشاء السلام» اينکه انسان به هر کسي برسد، اين دستور خداوند در شب معراج است که سلام را ظاهر کنيد.
البته در باره سلام امام صادق(ع) يک معناي جالبي دارند که احتمالا در کتاب مصباح الشريعه نقل شده است که حضرت ميفرمايد: سلام شما به طرف مقابل يعني اعلان امنيت است. معمولا اين کلمه هم در قرآن به معني امنيت آمده كه در سوره رعد فرموده است: ]والملائکه يدخلون عليهم من کل باب[ در باره کساني که اوصاف مومن را دارند، روز قيامت که در ابتداي بيان مسائل از آيه 13 تا 17 بسيار آيات مهمي است. ]انما يتذکر اولي الالباب[ بعد الالباب را خود حضرت حق معني ميکند که چه ويژگيهايي دارند. بعد ميفرمايد: اينها که وقتي قيامت وارد ميشوند «و الملائکه يدخلون عليهم من کل باب» محاصره بين ملائکه رحمت ميشوند. «سلام عليکم بما صبرتم» اين سلام لفظي نيست. اعلان امنيت است که شما از عذاب و شدت قيامت و حساب سخت در امان هستيد. علت آن هم «بما صبرتم» چون زماني که در دنيا بوديد حبس کرديد خودتان را در برابر تمام انحرافات و گناهان «الصبر حبس النفس» اينکه خودتان را حفظ کرديد و نگاه داشتيد که در گناه و در فرهنگهاي بيگانه نيافتيد.
پيغمبر اکرم(ص) ميفرمايد: «نظر الولد الي والديه حبا لهما عبادة» پيغمبر قيد گذاشته است. که اينگونه نيست که هر بچه اي بيايد در حالي که در دلش بي ميل است نسبت به پدر و مادرش و رفيقش خيلي مقدم تر از پدر و مادرش است و يا خداي نکرده بنابر آيه سوره اسراء در باب والدين که خدا ميفرمايد آنچه در قلبتان ميگذرد نسبت به اين دو نفر من آگاه هستم.
اين حرفها را نزنيد که حالا پدر در گوشه اي افتاده است و مادر هم به سختي راه ميرود و شما هم بگوئيد اين دو تا چه زماني عمرشان تمام ميشود که راحت بشوند، يعني من راحت بشوم، نه آن دو نفر. اين رادر قلبتان نگذرانيد. نظر فرزند به پدر و مادر که با محبت و با عشق و علاقه به چهره اين دو نفر نگاه کردن که آنها از نگاه شما اين محبت را بفهمند. اين براي انسان عبادت است.
كسي به امام صادق(ع) عرض کرد که من نميتوانم هميشه خدمت شما برسم به من چيزي ياد بدهيد که هميشه براي من در زندگي قابل عمل باشد، حضرت فرمودند: «کونوا دعاة للناس بغير السنتکم» به جاي امر به معروف زباني عملا امر به معروف کنيد يعني مردم از شما ادب ببينند گناه و معصيت نبينند. مهر و محبت ببينند.
مهندسي در شهرداري تهران کار ميکرد که يهودي بود. يهودي خيلي دير مسلمان ميشود، اين مهندس مسلمان شد دوستان شهرداري به او گفتند چه شد که اينجور شدي؟ نماز ميخواني، روزه ميگيري. گفت: ما بنا بود يک منطقه اي را خيابان بکشيم بايد يک کوچه را با خانههاي دو طرف آن را خراب ميشد. به تمام خانهها اخطاريه داديم که صاحب خانهها ما اين خيابان را لازم داريم شما بياييد شهرداري قيمت خانهها را بگيريد. چند ماه طول کشيد که اين کار انجام شد. فقط يک روحاني نيامد اين کار را بکند. همه خانهها خراب شد فقط براي اين روحاني ماند. روزي اخطاريه فرستاديم که اگر نياييد بالاجبار پولتان را به بانک ميريزيم و خانه را خراب ميکنيم. يک روحاني آمد دفتر من، خيلي با وقار با ادب، تميز. گفت من مالک خانه هستم و شما نسبت به قيمت خانه من ظلم کردهايد. گفتم اسم مبارکتان گفت من حسين علي راشد هستم. گفتم ما چه ظلمي به قيمت گذاري خانه شما کرده ايم؟ گفت خيلي ظلم کردهايد.
آن زمان که تقريبا 60 سال پيش گفت شما خانه من را چهارده هزار تومان قيمت گذاشتيد و اين يک قيمت ظالمانه است. گفت من دو سه تا آدم متخصص آورده ام قيمت گذاري کردهاند نهايت خانه من از 6 هزار تومان بيشتر قيمت ندارد، شما هشت هزار تومان از بيت المال اين مملکت ميخواهيد اضافه به من بدهيد و من را مديون بيست وپنج ميليون جمعيت کنيد؟ گفت من به حاج آقاي راشد گفتم من يهودي هستم اول من را مسلمان کن اگر اسلام اين است که انصاف نيست انسان متدين به فرهنگ ديگر باشد و گفت مسلمان شدم. «کونوا دعاة للناس بغير السنتکم»
من به بعضيها گفتم چرا طلبه شدي؟ گفتند به خاطر رفتار اسلامي پدرمان بود. به بعضيها گفتم چرا نرفتيد روحاني بشويد گفتند ما آن ديني که از پدرمان ديديم اصلا اين دين و اين اسلام را نخواستيم. خود ضرر انحراف يک مسلمان در خانواده اش براي همسر و بچه هايش خيلي زياد است و منفعت انساني که هم بيرون و هم در خانه و هم در خلوت صدق و پاکي دارد خيلي منفعت او زياد است.
«حبا لهما عباده» امام صادق(ع) ميفرمايد: اين محبت به نظر من گل عبادات است. امام صادق(ع)ميفرمايد: روايت د ر محاسن برقي جلد يک صفحه 150 است. «ان فوق کل عبادة عبادة» شما هر عبادتي را حساب کنيد ميشود عبادتي فوق او را هم يافت، همين طور هست «و حبنا اهل البيت افضل عباده» اين عشق قلبي به ما اهل بيت و آن ارتباط محبتي به ما اهل بيت بالاترين عبادت است.
چرا بالاترين عبادت است؟ براي اينکه رسول خدا(ص) به دستور پروردگار بعد از خودش اين بزرگوران را به عنوان امام معصوم و پيشوا و مقتدا معرفي کرد که يک کار اينها حفظ دين واقعي خدا از انحراف بود. چون پيغمبر بسيار فرمود بعد از من امت من 73 فرقه ميشوند و اين فرقهها فرقههاي مذهبي هستند که البته الان شايد بالاي دويست فرقه باشند. اما اين فرقهها همه به اين هفتاد و سه تا بر ميگردند. يک فرقه اهل نجات هستند و آن فرقه «يا علي انت و شيعتک» يعني اين هفتاد و دو فرقه ديگر را من منحرف ميدانم و اگر ائمه معرفي نشده بودند يعني به اراده خدا نگذشته بود که اين دوازده نفر بعد از مرگ پيغمبر امام جامعه نباشند، بعد از فوت پيغمبر(ص) هم دين به انحراف کشيده شده بود.
ديني هم که دست ديگران افتاد اصلا از دين بودن خارج شد، اسم آن دين بود به جاي اينکه ما اسلام فرقههاي ديگر اسلامي را بگوييم اسلام پيغمبر و قرآن بايد بگوييم اسلام اموي و اسلام عباسي. آن اسلامي که اسلام خدا و انبيا است همان اسلامي است که در قرآن مجيد و نبوت پيغمبر و امامت ائمه مطرح است، آن اسلام ناب است. محبت به اين بزرگواران در صورتي محبت قابل قبول است که کاربرد هم داشته باشد. نه فقط در قلب پنهان باشد به تعبيري که خود قرآن دارد ]قل لا اسألکم عليه اجرا الا المودة في القربي[ در جلد هفتم المنار سيد رشيد رضا که خيلي هم موافق با شيعه نيست البته در ترجمه کردن آيه هم کاري به ما ندارد. او به عنوان يک عرب لغت عربي را ترجمه کرده است. مي گويد مودت محبت همراه با اقتداي به محبوب است يعني اين اقتدا در مودت لحاظ شده است. اصلا جزء ذات کلمه است. البته منظور امام صادق(ع) محبت کاربردي است محبتي که اطاعت و پيروي همراه آن باشد. «ان فوق کل عبادة عبادة» همين اقتداي ما را به ائمه به دين سالم و به معاني سالم قرآن و به معاني سالم حقايق ميرساند. شما بحث توحيد را در کتب اهل سنت ببينيد. در نهج البلاغه هم ببينيد.
شما فرق بين توحيد شيعه و اهل سنت را ببينيد. ما براي پروردگار و عرش تجسيم قائل نيستيم. در روايت ائمه ميفرمايد: اگر خلاف «کمثله شي» بود مال ما نيست، قابل رد است.
شما احقاق الحق با تعليق آقاي مرعشي را ببينيد و کتابهاي ديگر را ثبت شده که «يا علي انت و شيعته هم الفائزون» اين روايات را اهل تسنن ندارند.
«ان فوق كل عبادة عبادة و حبنا اهل البيت افضل عبادة» يعني اين ريشه است. مطلبي را راجع به گردو ميگويند که چند لايه پوسته دارد، اصلا رونق دين خدا عشق ورزي به اهل بيت است.
در کتاب امالي شيخ طوسي صفحه 454. باز لفظ عبادت به عنوان اينکه يک مفهوم عام دارد به کار گرفته شده است. «النظر الي العالم عبادة» اينجا هم بايد عالم را مقيد کرد. رواياتي در کافي از امام باقر(ع) داريم که ميفرمايد: «نحن العلما» که اختصاصا هم اهل سنت روايت را از عايشه نقل ميکنند. که ابوبكر وقتي اميرالمومنين را ميديد خيلي خيره ميشد به چهره حضرت. بعد عايشه گفت: چرا نگاه ميکنيد؟ گفت: «سمعت رسول الله(ص) يقول النظر الي وجه علي عبادة» يک معني عالم اين است، يک معني هم «من کان من الفقهاء صائنا لنفسه» حالا يک مرجع تقليد هم نيست بالاخره يک عالم رباني باشد و عالم در حد خودش عادل باشد نه فقط به چهره اين عالم بلکه در روايات دارد که به در خانه او هم نگاه کردن عبادت است «و النظر الي الامام المقسط مقصد عبادة» به پيشواي عادل و رهبر عادل هم نگاه کردن عبادت است «و النظر الي الوالدين برافة و رحمت عباده» من به نظرم دو کتاب اگر داشته باشيد جزء کتابهاي ابزاري ما است يکي فروق اللغات است که آنجا فرق رحمان و رحيم، رافت و رحمت اينها بيان شده است. مفصل تر آن اين کتاب چهارده جلدي مرحوم آقاي مصطفوي است که واقعا از اولياي خدا بود. التحقيق في کلمات القرآن آنجا ميتوانيد فرق لغات را ببينيد که انسان بداند رافت و رحمت موردش چه چيزي است.
«والنظر الي الاخ توده في الله عز وجل عبادة» نگاه کردن به دوست و برادر ديني که دوستش داريد به خاطر خدا نه به خاطر پول و شکلش و مقامش، اگر دوستي براي خدا است نگاه کردن به او هم عبادت است.
تنبيه الخواطر خيلي روايات جالبي دارد در جلد يک صفه 39 آمده است. اين روايت را جبرئيل به پيغمبر ميگويد: «لو کانت عبادتنا علي وجه الارض لعملنا ثلاث خصال» يا رسول الله فرض کن خدا ما را به کره زمين بفرستد و بگويد عباداتتان را از اين مقامات آسماني و غيب ببريد در کره زمين ما سه کار ميکنيم: «سقي الماء للمسلمين» آب به مسلمانان ميرسانيم. «و اغاثه اصحاب العيال» آنهايي که خرجشان به خاطر عيال وار بودن سنگين است به آنها ميرسيديم. مخصوصا آنهايي که دختر دار هستند. روايتي را کسي نقل ميکرد که امام صادق(ع) به يکي از يارانش فرمود چند روز هست که نيامدي گفت که گرفتار بودم. فرمود: گرفتاري شما چه بود؟ گفت: خدا بچه به ما داد. فرمود چه فرزندي به شما داد. عرض کرد دختر. امام فرمود: خدا ناودان رحمت در خانه شما باز کرده. سال بعد همين جريان اتفاق افتاد دوباره امام فرمود ناودان رحمت و سال سوم هم دوباره يک دختر خدا به او داد امام فرمود ناودان رحمت به تو داد. عرض کرد يابن رسول الله خانه را سيل دارد ميبرد به خدا بگوييد جلويش را بگيرد.
«اغاثه اصحاب العيال» و اين سومي که در کشور ما خيلي بد هم شده که ديگر هم جمع هم نميشود کرد. بر فرضي که حقيقت داشته باشد در مردم، در خيليها که حقيقت ندارد و افترا است. عبادت ديگري که ما در کره زمين انجام ميدهيم يا رسول الله «ستر الذنوب» اگر خبر دار از زشتي و گناه کسي باشيم ميپوشانيم و چيزي نميگوييم.
اينکه آبروي همديگر را ببريم کارهاي حرامي است که ديگر پخش هم شده در جامعه و زبانش هم آزاد شده هر کسي هر چه ميخواهد ميگويد که بنا بر نقل فيض كاشاني در المحجة البيضاء در باب لسان اميرالمومنين ميفرمايد: زبان سگ هار است بگذاريد در قفس دهان حبس باشد و رهايش نکنيد که شکم آبروها را پاره ميکند و حيثيتها را به باد ميدهد.