
شخصیت اویس قرنی
اویس بن عامر قَرَنی، از پارسایانِ نامدار صدرِ اسلام، مُلَقب به «سیّدُ التابعین» و از اصحاب و حواریون حضرت علی علیهالسلام بود. وی در قَرَن، از نواحی یمن دیده به جهان گشود و زمانی که خبر رسالت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به او رسید، ایمان آورد. اویس به دلیل پرستاری از مادر پیر و ناتوانش، موفق به زیارت ظاهری پیامبر اسلام نشد، ولی پیامبر او را «نَفَسُ الرحمان» نامید و فرمود: «من از سوی یمن، بوی خدا میشنوم». او سرانجام در جنگ صفین، به یاری حضرت علی علیهالسلام شتافت و در نبردی سخت با سپاهیان معاویه، به درجه والای شهادت نایل آمد.
سفر اویس برای دیدار پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
مادر اویس، پیرزنی ناتوان، بیمار و نابینا بود. اویس به حکم فطرت و همچنین فرمایش پیامبر صلیاللهعلیهوآله به نیکی و مهربانی با والدین، مراقب مادر بود. هنگامی که شوق دیدار پیامبر نور و رحمت، سرتاسر وجودش را فراگرفته بود، بر خویش واجب دانست با اجازه مادر،برای دیدار پیامبر به مدینه سفر کند. مادر که کسی جز اویس نداشت و نیازمند پرستاری بود، گفت: اگر پیامبر در مدینه نبود، توقف نکن و زود بازگرد.
اویس با شور و شوق دیدار پیامبر به مدینه سفر کرد. وقتی به مدینه رسید، با خبر شد که پیامبر به سفر رفته است. او که میدانست پیامبر راضی نیست برای دیدارش به مادری بیاحترامی شود، آخرین نگاه را به خانه گلین پیامبر دوخت و با سختی از شهر پیامبر خارج شد. هنگامی که پیامبر به مدینه بازگشت، به او عرض کردند: شتر چرانی از یمن به نام اویس به این جا آمد و به شما سلام رسانید و بازگشت. پیامبر فرمود: «آری، این نور اویس است که در خانه ما هدیه گذاشته و خود رفته است».
اویس در آغوش اسلام
خاندان اویس قرنی در سرزمین یمن میزیستند. در سال دهم هجرت، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله حضرت علی علیهالسلام را به قصد تبلیغ اسلام به سوی یمن فرستاد. آن حضرت، مردم یمن را به اسلام دعوت کرد و مردم، گروه گروه دعوت حق را پذیرفتند و اویس قرنی هم که مشتاق نورِ معرفت و هدایت بود و تاریکی جهل و نادانی برای او آزار دهنده مینمود، با شور و اشتیاق بسیار به اسلام گروید و خالصانه ندا برآورد: اشهدُ اَنْ لا اِله اِلا اللّه و اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدا رسولُاللّه. لبیک یا محمد! اینک من باتمام وجود، وارد وادی اسلام میشوم. لبیک یا محمد! با تو پیمان میبندم که تا بند بندِ وجودم از هم نپاشد، وفادار تو باشم. لبیک یا محمد! هیچ گاه تو را ندیدهام، ولی پیام دلنشین و کلام نورانی تو را با گوش جان شنیدهام. این گونه بود که اویس به آغوش اسلام پناه آورد و به سرمنزل کمال، رهنمون شد و یکی از بهترین مُبلّغان اسلام گردید.
اویس در نگاه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
اویس قرنی، یکی از سپیدرویان تاریخ است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در گرامی داشت او سخنها گفته است. آن حضرت در حدیثی، اویس را دوست و یار خود و یکی از بهترین و نیکوکارترین تابعین معرفی میکند. بارها پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله به دیدار اویس اظهار اشتیاق میکرد و میفرمود: «هر کس او را ببیند، سلام مرا به او برساند». ایشان گاه رو به جانب یمن میکرد و میگفت: «من نسیم خدایی را از سوی یمن میبویم». سلمان فارسی پرسید: ای رسول خدا، این شخصی که بوی خوش او را از یمن میبویی، کیست؟ پیامبر فرمود: «در یمن شخصی است به نام اویس قرنی که در روز قیامت محشور میشود و جمعیت بسیاری را به تعداد افراد و قبیله پرجمعیتِ ربیعه و مُضرّ، شفاعت میکند».
سیمای ظاهری اویس در کلام پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به یاران خویش امر فرمودند که هر یک از شما اویس قرنی را ملاقات کرد، سلام مرا به او برساند و از او درخواست استغفار کند. اصحاب از وی پرسیدند: یا رسول اللّه، اویس قرنی کیست؟! پیامبر نشانههای وی را این گونه بیان کرد: «اویس چشمان سیاه مایل به کبودی دارد و بین دو کتف او، اثر ماه گرفتگی است. گندم گون بوده و چانهاش کشیده و قامتش معتدل است. ... قرآن تلاوت میکند و اشکش همواره از خوف خدا جاری است. دو جامه کهنه دارد. در زمین گمنام است، ولی آسمانیان او را میشناسند. اگر به خدا قسم خورد، سوگندش پذیرفته است. روز رستاخیز به دیگر مردمان گفته میشود وارد بهشت شوید، ولی به اویس میگویند بمان و شفاعت کن. خداوند به تعداد دو قبیله ربیعه و مُضرّ، شفاعت او را میپذیرد».
زهد و آزادگی
اویس قرنی، مانند گنج گرانبهایی که در اعماق زمین قرار گیرد، در محیط زندگی خود ناشناخته بود، ولی از آنجا که هر گنجی روزی کشف میشود، اویس نیز توسط پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به همه مسلمانان معرفی شد. بارها پیامبر صلیاللهعلیهوآله به دیدار اویس اظهار اشتیاق میکرد و میفرمود: «هر کس او را ببیند، سلام مرا به او برساند». گفتند: یا رسول اللّه، اویس قرنی کیست که این گونه از او یادمی کنی؟! پیامبر پاسخ داد: «او با وجود عظمت و شخصیتی که دارد، در نظر شما فردی عادی است. اگر از میان شما غایب گردد، هرگز سراغ او را نمیگیرید و اگر در انجمن شما حاضر شود، به او اهمیت نمیدهید. او در پیشگاه الهی مقامی بزرگ دارد، به طوری که در روز رستاخیز، در سایه شفاعت او، دو قبیله به بهشت میروند. او مرا نمیبیند ولی به آیین من ایمان میآورد و سرانجام در رکاب علی در جنگ صفین کشته میشود».
اویس از حواریون حضرت علی علیهالسلام در قیامت
اویس قرنی آن قدر لیاقت و عظمت داشت که حضرت علی علیهالسلام در جنگ صفین به انتظارش نشسته، از او ستایش میکند. او تنها یکی از یاران معمولی علی علیهالسلام نبود، بلکه از حواریون آن حضرت به شمار میرفت. پیشوای هفتم، حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام فرمودند:«روز رستاخیز منادی الهی ندا میدهد که حواریون محمّد که از پیروی او دست نکشیدند و بر سر پیمان خود باقی ماندند، کجا هستند؟! در این هنگام، چهرههای درخشانی مانند سلمان، ابوذر و (مقداد) از جا برمیخیزند و خود را معرفی مینمایند. بار دیگر منادی ندا میدهد: حواریون علی کجا هستند؟! در این هنگام، گروهی از یاران برجسته امیرمومنان، علی علیهالسلام مانند محمد بن ابی بکر، میثم تمار و اویس قرنی برخاسته و از دیگران مشخص میگردند».
اویس در میان اجتماع
اویس قرنی، زاهدی گوشهگیر و دور از اجتماع نبود؛ بلکه زهد او، در عشق به خدا و وارستگی از دل بستگیهای مادّی و دلسوزی به حال محرومان اجتماع جلوهگر میشد. او خود را در برابر خدا و اجتماع مسئول و متعهد میدانست و در دفاع از حق و رسیدگی به حال نیازمندان، از هیچ کوششی دریغ نمیورزید. اویس در پاسخ شخصی که از حال او پرسید، گفت: سوگند به خدا، مرگ و اندوه و رنجهای آن، و بیم از روز رستاخیز، برای فرد با ایمان، جای خوشحالی باقی نگذاشته، پرداخت حقوق الهی برای ما، درهم و دیناری، نیندوخته و طرفداری از حق و حقیقت، یک نفر دوست در میان مردم برای ما به جای نگذاشته است؛ زیرا وقتی آنها را به نیکیها دعوت نموده و از بدیها نهی میکنیم، از ما میرنجند و به هزار عیب و گناه متهم میکنند. عدّهای مردم بیایمان هم در این کار با آنها همکاری میکنند، ولی هرگز اینان نمیتوانند مانع مبارزه ما برای احقاق حق و نابودی باطل گردند».
اویس و ساده زیستی
اویس قرنی در زندگی خویش، عارفی زهد پیشه بود. او به تلاش برای معاش، به عنوان عبادت مینگریست و با سستی، تنبلی و تن پروری مبارزه میکرد. او گاه شتربان بود و زمانی هستههای خُرما را جمع میکرد و شب هنگام آن را میفروخت و از دسترنج خویش، زندگی سادهای را برای خود و مادر ناتوانش فراهم میآورد و باقی مانده دستمزدش را نیز در راه خدا انفاق میکرد. اویس دیگران را به خود ترجیح میداد و گاه لباسش را به نیازمندان میبخشید. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله درباره ایثار اویس میفرماید: «در میان اُمّت من، کسانی هستند که به دلیل نداشتن لباس نمیتوانند در مسجد حاضر شوند و ایمانشان به آنها اجازه نمیدهد که از مردم تقاضا کنند؛ از شمار آنها، اویس قرنی و فرات بن حیان هستند».
همنشینی با قرآن در کلام اویس
اویس قرنی درباره اثراتِ همنشینی با قرآن میگوید: «هیچ کس با قرآن همدم نمیشود، مگر آن که وقتی برخاست، بر کمالش افزوده گردید یا از کوردلی و انحرافش کاسته شد. قرآن، مایه شفا و رحمت مومنان است، ولی برای ستمگران، چیزی جز زیان و خسارت نیست». از دیدگاه اویس، قرآن برای مومنان عامل رشد و قوّت و کمال است و برای ستمکاران، زمینهساز ضعف و تباهی و شکست میشود. اویس، بهترین همدم و مونس خویش را قرآن کریم قرار داده بود و آن گاه که رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله نشانههای اویس را برمیشمرد، چنین فرمود: «اویس قرآن میخواند و بر خویش میگرید».
تقسیمبندی مردم به سه گروه
روزی اویس قرنی در مجلسی که جمعی حضور داشتند، آنها را موعظه میکرد و میگفت: «کسانی که در این مجلس هستند، سه گروهاند: مومن آگاه، مومن ناآگاه و منافق.
مومن آگاه همانند بارانی است که بر درخت با نشاط میوه دار میبارد و باعث زیبایی و طراوت آن میشود. مومن ناآگاه مانند بارانی است که بردرخت بیمیوه میبارد و موجب افرایش طراوت و زیبایی آن و سرسبزی شاخ و برگش میگردد. منافق هم مانند بارانی است که برگیاه خشک و شکسته میبارد و باعث خُرد شدن و متلاشی شدن آن میگردد».
دنیای ناپایدار در کلام اویس
اویس قرنی در سخنی خطاب به «هَرم بن حیّان» مرگ را پدیدهای همگانی معرفی میکند: « ای هَرم بن حیّان، میبینی که انسانها یکی پس از دیگری از دنیا میروند. پیامبر که اشرفِ مخلوقات است، از این جهان سُست بنیاد رفت. پدرت آدم نیز مُرد. مادرت، حوّا هم مُرد. نوح، پیامبر خدا نیز مُرد. ابراهیم، خلیل اللّه هم مُرد. حضرت موسی و داوود خلیفه الرحمن نیز از این جهان رخت بربستند. من و تو هم فردا جزء مردگانیم. فریفته دنیا مشو. خود را دریاب و آماده مرگ باش و برای این سفر دور، مرکب راه تهیه کن که سفری بس دراز در پیش داری. تو نیز مردم را از عذاب الهی بترسان؛ مبادا از دین خارج شوی». بعد در ادامه گفت: «ای هرم، آن گاه که میخوابی، مرگ را بالش خویش گردان و هنگامی که برمیخیزی، مرگ را پیش روی خود قرار ده».
نصایح اویس
مردی از اویس قرنی درخواست موعظه و نصیحت کرد. اویس به او گفت: «تو را به کتاب خدا قرآن، و به سنّت رسولان و به صالحِ مومنان، علی علیهالسلام سفارش میکنم. بر توباد که یاد مرگ را فراموش نکنی و به اندازه چشم بر هم زدنی قلبت را از یاد خدا غافل نگذاری. خیرخواه امت باش و از جدایی از گروه مسلمانان [و انزوا] بپرهیز که موجب جدایی از دین خواهد شد، در حالی که به نتیجه شوم جدایی از دین آگاهی نداری و در اثر این جدایی، وارد دوزخ میگردی».
در جستجوی فضیلت
اویس قرنی، سخنی حکمتآمیز برای رسیدن به فضیلت دارد. او میگوید: «چه نیکوست ایمان که آن را علم بیاراید، و چه نیکوست علم که آن را عمل بیاراید و چه نیکوست عمل که آن را حلم بیاراید و چه نیکوست حلم و صبر که به علم آمیخته گردد». آری از دیدگاه اویس، آمیختن علم و ایمان، علم و عمل، عمل و حلم و در نهایت حلم و علم به آدمی فضیلت میبخشد.
اویس در کلام سیّد حیدر آملی
سیّد حیدر آملی، از عُرفای قرن هشتم هجری، درباره مقام عرفانی اویس قرنی مینویسد: «به دلیل قدر و منزلت اویس قرنی رحمهالله و هم چنین آگاهی کشفی وذوقی او بر اسرار الهی است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله هنگامی که از جهت ظاهر و یا باطن، از طرف یمن، رایحههای شریفِ اویس را استشمام میکرد، چنین میفرمود: من نسیم و رایحه رحمانی را از طرف یمن میبویم».
اویس در کلام سنایی غزنوی
سنایی غزنوی، شاعر و عارف معروف قرن ششم هجری، با طبعی لطیف، اشعاری ظریف درباره اویس قرنی سروده است:
برگ بیبرگی نداری، لافِ درویشی مَزَن رخ چو عیّاران نداری، جان چون نامردان مَکَن
یا برو هم چون زنان، رنگی و بویی پیش گیر یا چو مردان اندر آی و گوی در میدان فکن
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
قرنها باید که تا از پشتِ آدم، نطفهای بایزید اندر خراسان یا اویس اندر یمن
اویس در کلام مولوی
مولانا جلال الدین محمدبلخی، عارف و شاعر مشهور قرن هفتم، به این کلام نورانی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله که «من نفس الهی را از طرف یمن استشمام میکنم» اشارتی دارد:
که محمد گفته بر دست صبا از یمن میآیدم بوی خدا
بوی رامین میرسد از جان ویس بوی یزدان میرسد هم از اویس
از اویس و از قَرَن بوی عَجَب مرنبی را مست کرد و پرطَرَب
چون اویس از خویش فانی گشته بود آن زمینی آسمانی گشته بود
آن کسی کز خود به کُلّی درگذشت این منی و مایی خود در نوشت
اویس قرنی و چاووش علوی
روزی اویس قرنی در کنار آب فُرات وضو میگرفت، آواز طبلی به گوش وی رسید. پرسید: این چه صدایی است؟ گفتند: سپاه علی مرتضی به جنگ معاویه میرود، چاووش است که مردم را به صحنه نبرد دعوت میکند و صدا، صدای طبل سپاه علی است. اویس گفت: هیچ عبادتی نزد من برتر از یاری و پیروی حضرت علی علیهالسلام نیست. آن گاه برای یاری و همراهی مولایش به سوی سپاه امیرالمومنین حرکت کرد، به امید ملاقات مولا علی علیهالسلام در قلّه جهاد و شهادت، و برای چشیدن طعم لبخند علوی.
امام علی در انتظار اویس
سپاه حضرت علی علیهالسلام برای جنگ با معاویه، از کوفه به سوی شام حرکت کرد. امیرمومنان علی علیهالسلام در راه رفتن به صفین، به منطقهای به نام ذی قار رسید و در آن جا توقف کرد و فرمود: امروز از سوی کوفه، هزار نفر بدون کم و زیاد به سوی من میآیند و تا پای جان با من بیعت میکنند. عبداللّه بن عباس، پسرعموی آن حضرت، میگوید: من شروع به شمارش کسانی که برای بیعت میآمدند، کردم. تعداد به 999 نفر رسید و کس دیگری نبود، گفتم: اِنّا للّه و اِنّا الیه راجعون، چه باعث شد که حضرت چنین گوید؟! ناگاه مردی پشمینه پوش و سلاح به دوش دیدم که از سمت کوفه میآید. او به حضور امیرمومنان رفت و عرض کرد: دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم. علی فرمود: با من بر چه چیزی بیعت میکنی؟! گفت: بیعت بر شنیدن سخنانت و پیروی از دستوراتت و جنگیدن در رکابت تا مرگم فرا رسد، یا این که خداوند پیروزی نصیبت گرداند. علی فرمود: نامت چیست؟ او گفت: اویس قرنی. علی فرمود: «اللّه اکبر! رسول خدا به من خبر داد که مردی از امتش را ملاقات میکنم که به او اویس قرنی گفته میشود. او از حزب خدا و رسول خداست. مرگش شهادت است و در آخرت، به تعداد دو قبیله ربیعه و مُضرّ شفاعت میکند».
پیوستن یکی از سپاهیان شام به سپاه عراق به خاطر اویس
پیوستن اویس قرنی به سپاه امیرمومنان علی علیهالسلام در جنگ صفین، باعث شادمانی علی علیهالسلام و یارانش شد. ورود اویس به جبهه حق بر ضدّ باطل، حتّی در لشکریان معاویه نیز تاثیر گذاشت، تا آنجا که در نخستین روز نبرد، یکی از جنگجویان سپاه معاویه از سپاهیان امام علی علیهالسلام پرسید: آیا اویس قرنی در لشکر شماست؟! جواب داده شد: آری، از او چه میخواهی؟! گفت از رسول خدا شنیدم که فرمود: اویس قرنی از بهترین تابعین، یعنی مسلمانان بعد از اصحاب پیامبر است. این را گفت و بیدرنگ وارد سپاه حضرت علی علیهالسلام شد.
شهادت اویس در جنگ صفین
در جنگ صفین، اویس قرنی، این پیرمرد شیردل، قهرمان میدان عرفان و جهاد، پیشتاز مبارزه شد و به استقبال مرگ در راه خدا رفت. او سالها در جهاد اکبر پیروز و سربلند بود و حال به میدانِ جهاد اصغر آمده است. اویس در نیایش به درگاه الهی، چنین دعا میکرد: «خدایا، شهادتی ارزانیام کن که برایم بهشت را به ارمغان آورد». وی در رکاب حضرت علی علیهالسلام جرعه جرعه شربت شهادت نوشید و عارفانه و خالصانه به معراج عشق رفت. حضرت علی علیهالسلام بر جنازه اویس نماز خواند و او را دفن کرد و روی تربتش نشست و به یاد اویس گریست».
مرقد و مزار اویس
مرقد اویس قرنی، در سمت چپ قبر عمار یاسر، در شهرِ رقّه سوریه قرار دارد. مزار شریف او،دارای گنبد و بارگاه و حرم کوچک و صحن است و در روی سنگی که نصف روی قبر را گرفته و در ناحیه سر روی قبر قرار دارد، به خط کوفی نام اویس نوشته شده است. کسانی که از شهر رقّه به شام میروند و کنار مرقد مطهّر اویس میایستند، به یاد زندگی بیآلایش او و زهد راستینش، و به یاد خاطره جانبازی او در رکاب مولایش علی علیهالسلام میافتند و بیاختیار سرشک از دیده میریزند. سلام و درود بر توای اویس قرنی، ای شهید جانباز خدا، ای مجاهد مخلص، و ای بنده پاک حریم کبریایی.
منبع : پایگاه حوزه