جلسه 118
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
در مقدمة جلسة قبل بيان شد كه انسان طبيعت وجوديش هم نشان ميدهد از نظر عقل و روح و قلب و فراگيري دانش يک موجود محدودي است علاوه بر محدود بودنش يک موجودي است که لحظه لحظه و آن به آن، ساعت به ساعت، روز به روز، هفته به هفته، ماه به ماه و سال به سال، برابر با کل مخلوقات عالم، هماهنگ با کل جهان هستي در حال تغيير و تحول است.
مطلب سوم اينکه انسان با آن محدوديتي که دارد اين توان براي او نيست که در تمام رشتههاي علوم متخصص و اهل فن بشود و در يک رشته هم که متخصص ميشود احاطه کاملي بر آن رشته تا حالا از کسي ديده نشده که پيدا بکند احاطهاش احاطه ناقصي نيست، احاطه کاملي نيست، علاوه بر اين چهارم، دانشي که فرا ميگيرد حتي دانشي که بر تجربه تکيه دارد استوار نبوده است.
اگر بوسيله ابزار به يک حقيقتي رسيده و اعلام کرده که اين است و جز اين نيست، وقتي ابزار قوي تري کشف شد ـ ديوار اين است و جز اين نيست ـ را شکست، اين انسان اگر بنا به قول مشرکين و کفار قرآن کريم ساخت بشر است، با توجه به اين چهار مقدمه بايد در قرآن مجيد در طول بيست و سه سال اختلاف فراوان ديده بشود در همه جهاتش هم بايد اختلاف فراوان ديده بشود. چه در جهات فصاحتش و بلاغتش و نظم آياتش و بکارگيري کلماتش اما اينکه در کتاب خدا با نزول در طول بيست و سه سال اختلافي ديده نميشود که امسالش با سال گذشتهاش در جهات ادبي در فصاحت، در بلاغت موج داشته باشد بالا و پايين داشته باشد، در اين بيست و سه سالي که نازل شده اولا اختلاف ديده نشده، ثانيا بشر در يک فن علمي هم نميتواند متخصص کامل باشد در حاليکه ما قرآن مجيد را ميبينيم در تمام رشتههاي ملک و ملکوت در تمام رشتههاي ظاهر و غيب در تمام رشتههاي آشکار و پنهان، در همه رشتههاي علوم طبيعي و علوم معنوي، نظر دارد، نظرش هم استوار است، و بين حرف اولش در هيچ مسئلهاي با حرف آخرش اختلافي ديده نميشود.
اگر درباره زمين، هستي، آسمانها، حيوانات، گياهان و خلقت انسان در سال اول بعثت مطالبي را بيان کرده با همان نظم و نسق با همان فصاحت و بلاغت، با همان معنا و مفهوم گاهي بصورت توضيح مطالبي را در سورههاي نازل شده در پايان عمر پيغمبر بيان کرده و هيچ اختلافي بين مطالبش در هيچ رشتهاي وجود ندارد و اين از معجزات قرآن مجيد است که در همه رشتهها عالمانه و حکيمانه و متخصصانه وارد نظر شده و بدون اختلاف و تا امروز هم براي هيچ رشته علمي پيش نيامده که متخصصان آن رشته بگويند اين گوشه از حرف قرآن اشتباه است.
نقض دارد کم دارد، خلاف عالم خلقت است، خلاف خلقت انسان است، خلاف خلقت نباتات است، خلاف مسئله باد و باران و تبخير و خلاف اين مسائل است، هر چي علم دارد رو به رشد ميرود عظمت قرآن بيشتر تجلي ميکند.
حالا من يک فهرست مختصري از نگاه قرآن در رشتههاي مختلف با توجه به آن چهار مقدمه در باره انسان که اگر ساخت بشر بود غوغايي از اختلاف در اين قرآن مجيد بود و غوغايي حتي از تضاد در قرآن مجيد بود اما ملاحظه ميکنيد همان زماني که داشت بتدريج نازل ميشد. (لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ) خيلي به درد ما ميخورد نه وجود مقدس او مثل بشر محدود است و نه تخصصش فقط در يک رشته ميباشد، که در آن يک رشته هم تخصص کامل نداشته باشد و نه علم غير استوار است. نه وجود مقدس او ذات مستجمع جميع صفات کماليه است، دفعي نازل بکند تدريجي نازل بکند، بيست و سه سال طول بکشد در کل رشتهها وارد بشود، اصلا براي او تفاوتي نميکند.
مي بينيم در حالي که تدريج در قرآن مجيد در نزولش بوده، در همه فنون و آداب اعم از دقايق نظام هستي ( الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ) همه روي حساب و دقيق است گردشها روي حساب است نظم حرکات ( لا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ) و بعد ببينيد چقدر حسابگري دقيق است که هم در شرق هم در غرب تحويل سال را که ميخواهند اعلام بکنند. بر اثر محاسباتي که روي گردش زمين به دور خودش و به دور خورشيد و گردش منظومه در کهکشان دارد، ميگويند تحويل ساعت دو و ده دقيقه و يازده ثانيه، يعني کره به اين بزرگي زمين يک دور که دور خورشيد ميگردد ميگويد اين دقيقه و اين ثانيه تمام ميشود وارد گردش بعد ميشود اين دخالت علمي قرآن در دقايق نظام هستي و امور خلقت و آفرينش اگر ميگويد ما انسان را در سه تاريکي آفريديم زماني که ابزار نبود دستگاه نبود ميکروسکوپ نبود و نميتوانستند داخل رحم را ببينيد ولي ملاحظه ميکنيم اين سه تاريکي براي بشر ثابت شده يا اگر مطلبي را درباره آسمانها و زمين بيان ميکند حالا مطالبي که بيان کرده است خيلي فوق العاده است واقعاً وحي بودنش را نشان ميدهد مثلا در آيه چيزي که جديد براي بشر بيان شده، شايد صد سال نشده باشد قطعاً هم نشده.
الان دارند ميگويند جهان در حال گسترش است و توقف هم ندارد، همينطور هم دارد سفره پهنتر ميشود. اين را 1500 سال پيش در نگاه عالمانهاش به هستي قرآن ميگويد: ( و السماء بنينيها بأيدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ). ببينيد کلمه وسعت کلمه گستردن، کلمه باز کردن اين در قرآن مجيد است.
اين نگاهي که آن روز به عالم داشته علم استوار است الان اين حرف را دارند ميزنند بعد از 1500سال، يا درباره گردش کل اجرام که ميبينيد قرآن مجيد در سوره ياسين ميفرمايد: ( کل في فلک يسبحون) يا ( والسماء ذات البروج) اين خيلي آيه فوق العادهاي است که به آن هم قسم ميخورد، راجع به فلکها يعني اين دايرههاي فرضي که عوالم بالا بايد دورش بگردند راجع به بروج، راجع به کرات آسمانها که در قرآن مجيد است قبلا ميگفتند راه بسته است يعني اين آسمان طاق است اگر کسي بخواهد از اين آسمان برود آسمان دوم بايد بشکافد. و چون خرق و التيام نميشود کسي نميتواند جاده باز کند، در باز کند برود بالا و بعد برگردد ببندد آنرا، ميگفتند خرق و التيام ممکن نيست، اما قرآن آنوقت گفت در آسمانها راه است در سوره الرحمن ( يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ فَانفُذُوا لا تَنفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطَانٍ) اين قطر آسمانها و زمين را طي بکنيد، و نفوذ بکنيد، جالب اين است که نميگويد وارد بشويد، نفوذ يک مسئله خيلي دقيق است، شما هر چه موشک آسمان پيما که سفينههاي فضايي را با خودش ميبرد بالا ببينيد نوک تيز است، که اين نوک تيز بودن حرکت را راحتر ميکند، طيارهها را ببينيد که نوک طياره تيز است، اين نوک تيزي، هوا را راحتر ميشکافد، تراکم هوا را راحتر ميبُرد. ( فَانفُذُوا لا تَنفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطَانٍ) ابزاري که بتواند شما را نفوذ بدهد ميتوانيد نفوذ بکنيد.
در رابطه با خورشيد که تعبيراتي عجيبي دارد کلمه سراج، کلمه وهاج، کلمه ضياء، اينها همه در جاي خودش قابل بحث است درباره ماه که مواقيت را به آن نسبت ميدهد حساب عدد و سنين را به او نسبت ميدهد ( والقمر قدرناه منازل حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ) مثل يک خوشه کهنه که شبهاي اول ديده ميشود به آن نسبت ميدهد، نظام حرکتي را به آن نسبت ميدهد، نباتات خلقنا، همه نباتات را، زوجين نسبت ميدهد نر و ماده، حيوانات ذکر و انثي، درياها و منافع درياها، در قرآن مجيد است منفعت اقتصادي، ماهيگيري، لؤلؤ گيري، مرجان گيري، منافع جاده اي، کشتي، درباره کشتي که مسافرها را روي اقيانوسها ميبرد چقدر ما آيه داريم، جايگاه کشتي و اينکه کشتياي که شما با پانصد هزار تن وزن ميآوريد در آب، در اين آب شل بايد فرو برود ( وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِيخَ لَهُمْ وَلا هُمْ يُنقَذُونَ) منم که دارم کشتيها را ميبرم و ميآورم نه موتور کشتي نه شما، خود اين مسير آبي (وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ) و بعد ابرهايي که از دريا بالا ميآيد که قبلا بحث شد اينها همه را نظر دارد اينها فنهاي مختلفي است همه را هم نظر درست داده است، همه را هم نظر استوار داده است.
بعد ميآئيم درباره معادن کوهها، نظر درست دارد قرآن، اين آيه من خودم هنوز متوجه نشدم يعني چه! از آيات بسيار مشکل قرآن است که معاني مختلفي هم برايش آوردند مفسرين حرفهاي متعددي زدند. ( وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً) تعلمها نميگويد تَطُنُّها، نميگويد تحسب، ميگويد اين بکارگيري کلمات در قرآن همين جزء معجزات قرآن است، تَحسَبَ حَسِبَ (اغلب در آيات قرآن) به معني خيالي که تکيه بر هيچ دليل و برهاني ندارد، همين خيال است ( ايحسب ان لم يره احد) اين خيال است (يحسب ان ماله اخلده) يعني بي خودي است يعني يك فضاسازي ذهني باطلي است پوکي است ( وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً) خيال ميکند خيالي که بي دليل است بي برهان است بي دليل است. فکر ميکنيد جامد حالا خود لغت جامد اين هم يک مسئلهاي است يعني ضد حرکت اين جامد، جامد در مورد کوهها يعني چي؟
ما يخ را ميگوئيم آب جامد، آب را ميگوئيم روان، مايع سيال، اين جامد يعني مقابل مايع روان است قطعا با قرينه جمله بعد معني مايع روان نيست. معني ايستگاه است توقف است؟ که لغت توقف را نياورده است لغت سکون را نياورده است.
اما ميگويد ( وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ) عبورش عبور ابر است که شما وقتي تمام قم يا تهران يا اصفهان ابر ميگيرد، ابرها در حرکتند و پوشش کامل داده است شهر را فکر ميکنيم ابرها ايستادند ( وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ) اين آيه چه ميگويد. يا آياتي که مربوط به معادن است، ( وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ) شديد خود اين «انزلنا» چه معنايي دارد آيا تکون آهن در معادن در ارتباط با تشعشعات عالم بالا به زمين است عناصري از آنجا نازل ميشود تحولاتي از عالم بالا باعث دل زمين ميشود يا «انزلنا» به معني پديد آوردن و ساختن است اينها قابل دقت است ( فِيه بَأْسٌ شَدِيدٌ) اصلا آن زمان که آيه نازل شد نه قطار بود نه طياره بود، نه ماشين بود تمام زندگي مردم در رابطه با آهن، در زمان نازل شدن قرآن مجيد، يک نيزه درست کردن بود، يک شمشير درست کردن بود، يک زره درست کردن و يک کاسه درست کردن بود اما ( بَأْسٌ شَدِيدٌ) را الان ما ميفهميم که اگر آهن نبود اين خانه سازيهاي مقاوم اين کارخانهها اين ماشينها، اين طيارهها، اين ريلها، شما الان کاربرد آهن را در زندگي لحاظ بکنيد آنروز ( بَأْسٌ شَدِيدٌ) نبوده يا آن روز شديد نبوده الان خيلي قوي است.
در نگاه انسان به مبدأ بايد فهميد كه دو هزار آيه در قرآن در رابطه با پروردگار عالم است خدايي را که معرفي ميکند غير خدايي است که آئين مسحيت نه آئين عيسي، آئين يهوديت نه آئين موسي، آئين زرتشت، نه خدايي که آنها معرفي ميکنند حتي خدايي که فلاسفه معرفي ميکنند با خداي قرآن مجيد فرق ميکند يعني با آيات قرآن مجيد بطلان نگاه ديگران به خدا را ميتوان کاملا اثبات کرد يعني با آيات قرآن آدم سراغ خداي اديان ديگر که ميرود ميبيند خداي مخلوق است ولي خداي قرآن خداي واقعي عالم هستي است، يا نگاهي که به معاد دارد، نه نگاه معمولي و عاديش که بله مردهها زنده ميشوند، نه يک نگاه گستردهاي به معاد دارد و روز بر پا شدنش ( اذا الشمس کورت)، کجا زمان قرآن مردم، زمان جاهليت اين مطالب را ميفهميدند، الان است که در فيزيک علمي يک بحثي مطرح است به نام ترموديناميک که قانون دوم اين رشته ميگويد همه چيز در اين عالم شروع شده و حرارت هم در اين عالم بر تمام موجودات حاکم است و ميبينيم که حاکم است و يک روزي چون اين شروع شده عالم هستي حرارتش سرد ميشود و تمام اين نظام به هم ميخورد اين را ببينيد با دو کلمه ( اذا الشمس کورت * و اذا النجوم انکدرت) ، اينها لغات فوق العاده عظيم است که تکوير و انکدار لغاتي است که با هم فرق ميکند ( اذا البحار سجرت) ، تمام درياها شعله ور ميشود، همه ميشود آتش، واقعا حرف عجيبي است، درياها کل اقيانوسها، آب ترکيب اکسيژن و ازت است هر دو هم گاز آتشي هستند يعني آن روز تجزيه ميشود اکسيژن يک طرف هيدروژن يک طرف با يک جرقه کل درياها آتش ميگيرد ( يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ) زمين تحول به صورت ديگر پيدا ميکند آسمانها هم همين طور، اينها معجزات دقيق قرآن است، اين است که به مشرکين ميگويد در وحيش ( فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ) بياوريد همين حرفها را عالمانه حکيمانه استوار بدون اينکه امروز با فردا تفاوت بکند بياوريد، در رابطه با مسئوليت و تکليف انسان، زيباتر از قرآن هيچ مدرسهاي حرف زده؟ که انسان به چه اموري مکلف است، واقعا زيباتر از قرآن حرف زده است، شما ببينيد انسانها در کنار هم هر کدام به مسئوليت معين خودشان عمل بکنند شکل زندگي چه خواهد شد؟ به مسئوليت معينش.
ذوالقرنين که بعضي از تفاسير مصداقش را کوروش گرفتند، ولي اگر خدا توفيق بدهد به درس ذوالقرنين برسم آنجا هم از تاريخ زرتشيها هم از تاريخ اروپائيها، هم از تاريخ ايرانيها برايتان زندگي کوروش را خواهم گفت که يک آدم لاابالي بوده، عرق خور بوده، آدم کش بوده، آدم ستمگري بوده، آدم جهان گشايي بوده و اينهايي را که به او نسبت ميدهند پنهان کاري هم ميکنند. تلويزيون هم او را علم ميکند که حقوق بشر از آن اوست، والله حقوق بشر از آن انبياء است براي چه شما انبياء را پنهان ميکنيد، چرا داريد در دين خدا پنهان کاري ميکنيد. مرتب لوح طلا که در موزه لندن است و يکسال است که اينها را دنبال خود ميکشانند که امروز ميدهيم فردا ميدهيم. مردمي که خدا ميگويد متعهد به پيمانهايشان نيستند، حقوق بشر مال کوروش است؟!
در اصول کافي است در جلد دوم به نقل از امام صادق(ع) نقل ميکند: «لحظه اولي که آدم زندگي را در اين کره زمين ميخواست شروع بکند که خودش بود و خانمش، خداوند به عنوان هديه شروع زندگي، امام صادق(ع) ميفرمايد به آدم خطاب کرد آدم آنچه را از خوبيها براي خودت ميخواهي براي ديگران هم بخواه، آنچه را از بديها براي خود نميخواهي و نفرت داري که در زندگيش بيايد يا بياورند براي ديگران هم نخواه» اين کل حقوق بشر. مال کوروش است؟ ! واقعا مال کوروش است؟! (فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا* يُرْسِلِ السَّمَاء عَلَيْكُم مِّدْرَارًا * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ) بيائيد خوب بشويد و از هر چه ستم و معصيتي که داريد در تمام معصيتها و ستمها ظلم به ديگران هم است دست برداريد، اين کل حقوق بشر در سوره مبارکه نوح.
سوال: اسلام زندگي فردي را مطلقا قبول ندارد کناره گيري از جريانات اجتماعي را مطلقا قبول ندارد پيغمبر اکرم(ص)ميفرمايد: «زهد امت من حج و جهاد است» نه يک لباس گرفتن و گوشه گرفتن و ديگران نان تو را دادن اين حرام است، اين مکتب انحرافي است اسلام براي اينکه نيروي غريزه زهد خواهي را هم تامين کند يک سلسله عبادت پنهان هم مثل نماز شب برايش قرار داده است پافشاري دارد حج بروند نماز جمعه شرکت کنند، در جماعت شرکت کنند، ترس از ريا هم نداشته باشند هم عبادات آشکار دارد هم عبادات پنهان، درهر صورت ذوالقرنين ميرسد به يک منطقه که ميخواسته آنجا را تسخير بکندالبته ايشان قبل از اينکه وارد جنگ بشود حاکم بزرگ آنجا را ميخواست و با او صحبت ميکرد ميگفت برويد بزرگ اين منطقه را که از دور داريم محلشان را ميبينيم بگوئيد بيايد، نماينده اسکندر آمد سوال کرد بزرگتان کيست؟ پيرمرد محاسن سفيد موقر با ادبي را نشان دادند گفت: ذوالقرنين آمده منطقه شما ميخواهد شما را ببيند، سوالاتي دارد، ايشان فرمودند ادب اقضاء ميکند که او اگر سوال دارد بيايد اينجا زانو بزند شاگردي بکند حرفهايش را بپرسد من بگويم، من نميآيم، اين خلاف ادب است که آقا آنجا بنشيند و بگويد بيائيد ما را ببريد.
نماينده آمد ذوالقرنين قبول کرد و گفت راست ميگويد و آمد.
چون يک دورنمايي از اوضاع شهر گرفته بود آمد و گفت که شهر شما مسن خيلي دارد پيرمرد خيلي دارد علتش چيست؟ گفت علتش اين است که ما يکي از دستورهاي انبياء را همه تصميم گرفتيم که عمل کنيم از نسل قبل تا حالا تا گرسنه نشدي نخور تا سير نشدي بيا کنار، اين كل طب چون پيامبر هم فرمودهاند: «المعدة بيت کل داء» اغلب بيماريها ريشه آنها در معده است چربي خون هر دو نوع آن و نوع ديگرش کلسترول نميدانم ناراحتي کليه ناراحتي گوارشي بيشتر مربوط به معده است گفت خوب درست است وقتي آدم پر خور نباشد، بد خور نباشد، منظم بخورد تا گرسنه نشده نخورد تا سير نشده بيايد کنار عمرش طولاني ميشود پيغمبر(ص) «يک وقتي از قبرستان عبور ميکردند نگاه به قبرها کردند فرمودند بيشتر اين مردهها قبر خود را با دندان خود کندهاند» کنايه از اين که بد خور و پرخور بودهاند و مردهاند گفت اما يک چيز ديگر که من در شهر شما الان ديدم و گزارش به من داده اند اين است که شما ظهر که ميشود براي غذا خوردن به خانه هايتان ميرويد اما در مغارهها باز است طلا فروشي پارچه فروشي آنها را نميبنديد و قفل نميبنديد ما همه دور هم نشسته ايم و طوري داريم زندگي ميکنيم که مشکل نداريم دزد نداريم امنيت داريم و کاري به کار مغازه نداريم که حالا بيا قفل بزنيم، گفت: قبرهايتان چرا در خانه هايتان است. گفت: بهترين واعظ، بهترين پند، بهترين عبرت همين قبرها هستند، ما از در خانه که بيرون ميآييم قبر پدر مادر دايي عمو را ميبينيم به خودمان ميگوييم که تو هم فردا بايد بروي اين زير، خلاف نکن چوي جوابش را نميتواني بدهي. گفت: خوب اين هم درست، اما سنگ قبرهايتان شما اين همه پير مرد داريد صد و ده ساله بوده که مرده و شما نوشته ايد در سه سالگي مرحوم شد اين خانم در دو سالگي مرحوم شد اين چه نوع نوشتني است گفت که ما صد سال عمر کرديم، اما مقدار عمري که دنبال معرفت يا کنار عالم نشستيم آن را عمر حساب ميکنيم بقيه عمر شکمي بود و حيواني که آن را به حساب نياورديم اگر همه برابر قرآن به تکاليف ارائه شده خدا که نقشه زندگي سالم است عمل بکنند کشور ما ميشود کشور مردمي که ذوالقرنين وارد آن شد.