لطفا منتظر باشید

درس تفسير نهج البلاغه - جلسه بیستم و پنجم

(قم حوزه علمیه قم )
-

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيّبين الطاهرين.
در جمله نوراني «فزهر مصباح الهدي في قلبه» که از ويژگي‌هاي محبوبترين عباد خداست، سخن بود. بنا شد يک بررسي نسبتاً جامعي نسبت به قلب صورت بگيرد، اين خزانه با عظمتي که خداوند متعال آمادگي به اين خزانه داده که جايگاه معارف و ارزشها و حقايق بشود. خداوند مهربان ساختمان اين خزانه را به اين هدف بنا کرده و پرکردنش را از ارزشها و حقايق به عهده خود انسان گذاشته. يعني انسان مکلف به تحصيل معارف است. مکلف به تحصيل ارزشهاست و مسئله رسيدگي بايد فقط متوجه قلب بشود، اعضاء و جوارح خيلي بردوش انسان تکليف سنگيني ندارند؛ زيرا آنها نيروها و سربازها و کارگران مصرف کننده‌اند. آنها منتظرند ببينند قلب و اين خزانه با عظمت چه چيزي در آن هست، همانها را مصرف مي‌کنند. نيت‌هاي پاک، ميل پاک، خواسته‌هاي پاک، ارزشها و معارف، واقعيات و يا خداي نکرده اين خزانه الهي جاي پستي‌ها و به قول رسول مطهر اسلام جاي امور سفساف است که در روايتي که حضرت ابي عبدالله الحسين(ع) از قول پيامبر نقل مي‌کنند اين لغت به کار گرفته شده است. «ان الله يحب معالي الامور و يکره سفسافها»  خداوند عاشق امور باارزش است اما متنفر از امور پست است و جاي اين دو امر هم معمولا قلب است.
سه نکته را من در مقدمه مطلب در رابطه با قلب براي شما عرض مي‌کنم که به نظر مي‌رسد خيلي با ارزش است. نکته اولش را از قول مرحوم آشيخ محمدبهاري صاحب کتاب پرارزش «تذکرة المتقين» نقل مي‌کنم که براي سازندگي نوشته شده. اگر کسي موفق بشود بخواند و به کار بگيرد به مقامات معنوي نائل مي‌شود. ايشان در اين کتاب مي‌فرمايند: چهارخانه در اين عالم اختصاص به پروردگار عالم دارد. يعني ويژه وجود مقدس حضرت حق است. يکي بيت المقدس است و يکي هم بيت المعمور است که بعضي‌ها احتمال مي‌دهند که محاذي کعبه در ملکوت است و ايشان هم همين را قبول کرده. و يکي هم کعبه است و خانه چهارم هم قلب است که البته ويژه بودن اين خانه را نسبت به پروردگار بايد مرحوم آشيخ محمد از يک روايت بسيار مهمي استفاده کرده باشند که متن کامل آن روايت را در توضيح همين جمله نوراني خطبه 86 براي شما مي‌خوانم.
يك مطلبي که در اين نکته اول هست اين است که بيت المقدس و کعبه به دست انسان‌هاي خاص و عباد شايسته پروردگار مهربان عالم بنا شده ولي خانه دل بناي مستقيمش خود پروردگار مهربان عالم است و اين يکي از دلائل اين مسئله است که اين خانه باطني و اين خانه معنوي با خانه کعبه و با خانه بيت المقدس فرق مي‌کند.
البته اين مسئله درستي است و بايد اين نظر را قبول کرد که قلب پيامبر با عظمت اسلام کجا، قلب ابراهيم کجا، قلب اسماعيل کجا، اين خانه کجا و خانه کعبه کجا؟ خانه کعبه، مسجدالحرام، صفا و مروه، مقام ابراهيم، عرفات، مشعر، مني، ظهور ايمان و اخلاص و ارزشهاي قلب ابراهيم و اسماعيل است. لذا ما در آيه شريفه سوره مبارکه حج مي‌خوانيم که پروردگار به ابراهيم مي‌فرمايد: ]و أذّن في الناس بالحج ياتوک[  في الناس معناي عام مي‌دهد يعني به تمام مردم عالم، الان اعلام کن و دعوتشان کن که به جانب تو بيايند. چرا که اين بناي سنگي و اين صفا و مروه و کل مناسک حج طلوع ايمان اوست. طلوع شخصيت اوست. طلوع ارزشهاي درون اوست. باتوجه به اين معاني مرحوم بهاري اين خانه را افضل از سه خانه ديگر مي‌داند.
اين يک نکته که جايگاه قلب و خاستگاه قلب و ارزش و عظمت قلب را نشان مي‌دهد.
اما نکته دوم که دريافت نکته دوم به وسيله شخصي در قرن 13 براي من خيلي زيبا نشان داده شد. من البته در يک کتاب خواندم که از يک شهري يک نامه‌اي به يک شخصيت علمي و عرفاني نوشته مي‌شود که آن نامه راهش هم به آن شخصيت خيلي دور بوده. شايد مثلا آن زمان دو ماه طول کشيده تا نامه رسيده و دو ماه طول کشيده تا نامه برگشته. سوال هم خيلي سوال جالبي بوده، دريافتش براي من خيلي تعجب آور است، چون من بعدا در کتاب‌هاي خارجي در رابطه با ساخته شدن جنين وقتي مطالعه مي‌کردم ديدم که دانشمندان اروپا (ظاهرا کتاب هم اروپايي بود) در جنين شناسي باتوجه به اين همه ابزار علمي به اين مسئله واقف شدند که آن شخص در قرن سيزدهم احتمالا با نورانيت باطنش واقف به اين مسئله شده. سوال اين بوده که اولين عضوي که خداوند متعال در رحم مادر براي انسان مي‌سازد که مي‌خواهد ديگر بدن را به وجود بياورد و از آن گوشت بسته درش بياورد دست و پا بدهد، کله بدهد چشم بدهد گوشت بدهد شکم و زبان بدهد. اولين عضوي که پروردگار مي‌سازد چه عضوي است؟ ايشان در جواب نوشتند اولين عضوي که در بدن ساخته مي‌شود قلب است و بعد استناد به اين آيه کردند. ]إن اول بيت وضع للناس للذي ببکة مبارکا وهدي للعالمين[  که اين بيت الله با تمام مناسک حج در ارتباط است که عرض کردم خيلي از اعتقادشان اين است که اين مشاهد مشرفه و مواقف کريمه در مکه و در عرفات و مشعر و مني تجلي محتويات قلب ابراهيم است. آن قلب بوده که خداوند متعال حقايقش را در بيرون به اين صورت جلوه داده که خانه باطن ]طهرا بيتي للطائفين والعاکفين والرکع السجود[  مانند خانه زائر بايد از بت و بتخانه بودن و از هر آلودگي پاک باشد، ابراهيم اين خانه را که بنا کرد در حقيقت قلبش را به نمايش گذاشته، (بيت الله) پس قلب او هم بيت الله بوده که اين بيت الله محصول چنين قلبي است.
او مي‌نويسد كه: دليل اينکه خدا مي‌فرمايد، اولين بيتي که به نفع مردم بنا کردم به دليل لام که لام منفعت است «للذي ببکة مبارکا» نوشته من از اين آيه استشمام مي‌کنم که خداوند در سرزمين وجود انسان اول سراغ ساختن خانه خودش رفته است.
نكتة ديگر اينكه آيا حضرت آدم(ع) اولين بار بنا كرد يا خير؟
ـ البته ببينيد آدم(ع) پيغمبر اولي العزم نبوده در اينکه آيا اولين پيامبر بوده يا نه، در روايات بحث دارد از طرفي يک عده‌اي اعتقادشان بر اين است که جاي خانه بوده، خود خانه نبوده و خانه را اولين کسي که بنا کرده ابراهيم بوده. او اگر طواف مي‌کرد جاي بيت را طواف مي‌کرده و بيتي نبوده. اگر واقعا ساخته شدن بيت به دست حضرت آدم بود قطعا خداوند اشاره‌اي مي‌کرد. اما ساختمان اين بيت عقيده بسياري از محققين است اولين باري که ساخته شده به دست ابراهيم ساخته شده و زمان آدم  اين بيت نبوده. اين ساختمان نبوده. اين شکل نبوده. اگر بوده فقط جايش را خدا نشان داده که اين چهارگوشه مكان مبارك و مقدسي است.
ـ امام صادق(ع) مي‌فرمايد: زمان حضرت ابراهيم حجر به ابراهيم نشان داده شده. روايات متعددي در فروع کافي و در تهذيب است. که بعضي هايش هم مرحوم علامه طباطبايي در الميزان در آيات مربوط به حضرت ابراهيم در سوره بقره ذکر مي‌کنند که حجر الاسود هم زمان ابراهيم آمده و قطع و يقين هم به اين معنا دارند. چون خانه نبوده، زمان آدم ديگر معني ندارد حجر الاسود آمده باشد. حالا در اين زمينه خيلي بحث مهم نيست. مهم اين است که پروردگار عالم به نظر اين شخص در کشور وجود انسان اول رفته سراغ ساختن خانه خودش.
كعبه خانه گل و قلب خانة دل است پروين اعتصامي در ديوانش دارد که بين دل و بين کعبه را يک گفتگو انداخته است.
در هر صورت همه جمع شدند براي اينکه بگويند براي قلب جايگاهي در پيشگاه پروردگار است که براي سه خانه ديگر نيست. من دو روايت را هم در اين زمينه براي شما مي‌خوانم.
روايت اول: امام رضا(ع) مي‌فرمايد: من از پدرم موسي بن جعفر(ع) شنيدم و ايشان هم از امام صادقع(ع) و همينطور امام به امام تا اميرالمومنين(ع) و پيامبر عظيم الشان(ص) اسلام که نهايت روايت اين است. «المومن عندالله عزوجل أعظم من ملک مقرب»
مرحوم ملامهدي نراقي، در کتاب پرقيمت جامع السعادات كه کتاب بسيار خوبي است در علم اخلاق اين روايت را نقل مي‌کنند: که وجود مبارک رسول خدا طواف مي‌کردند وقتي که مي‌خواهند از محاذي در کعبه رد بشوند مي‌بينند يک نفر يک حالت دعا دارد، يک حالت تضرع و زاري دارد و در را گرفته، ظاهرا آن وقت بيت ارتفاعش کوتاه تر بوده و در نزديک به زمين بوده. حلقه در کعبه را گرفته و دارد مي‌گويد: خدايا به حرمت اين کعبه مشکل مرا حل کن.
عرض کردم روايت را مرحوم نراقي نقل مي‌کند. مرحوم ملامهدي آدم خيلي فوق العاده‌اي است و مي‌دانيد که در فقه و اصول و فلسفه و عرفان تخصص بالايي داشته و همه هم قبولش دارند در تقوا و در گرايش به آخرت هم خيلي آدم فوق العاده‌اي بوده و در استغناء نفس و همان غنايي که در دعاي عرفه حضرت سيدالشهداء از پروردگار تقاضا مي‌کند «واجعل غناي في نفسي»  من دو سه داستان از مرحوم نراقي ديدم اين «غناي في نفسي» را در ايشان با اين چندتا برخوردي که داشتند واقعا مشاهده کردم. البته خود ايشان را ما نديديم ولي اين چند برخوردشان نشان مي‌دهد که از ايام جواني از نعمت «غناي في نفسي» برخوردار بودند. ايشان نقل مي‌کنند. پيامبر دست زدند روي شانه‌اش. مثلاً فرمودند: حاجي چه مي‌گويي و چرا داري خدا را به حرمت کعبه قسم مي‌دهي؟ بلكه به يک قسم بالاتر قسمش بده، اين خيلي نکته مهمي است، عرض مي‌کند. يا رسول الله چه قسمي بالاتر از اين قسم است، شما يادم بده، حضرت مي‌فرمايد: اگر اطمينان به خودت داري که مومني ]اولئک هم المومنون حقا[  در سوره انفال است. از اينجا هم شروع مي‌شود. از آيه دوم سوره مبارکه انفال است. ]الذين اذا ذکر الله وجلت قلوبهم واذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا[  دو سه مورد ديگر بعد خدا مي‌فرمايد: «اولئک هم المومنون حقا» اينان مومن واقعي هستند. پيامبر فرمودند: اگر اطمينان به خودت داري که مومن هستي. خدا را به خودت قسم بده. بعد علت را بيان کردند و فرمودند: «المومن عندالله اعظم حرمة من الکعبه»  يعني بدن مومن؟ نه، اعضاء و جوارح مومن؟ نه، مومن و ايمان يعني محتويات قلب و آن چه که در اين خزانه الهي از ارزشها قرار گرفته، باعث شده که «مومن اعظم حرمة من الکعبة» باشد.
روايت دوّم: اين روايت را از اهل تسنن در كتب متعددي نقل كرده‌اند كه شما مي‌توانيد کتاب پرقيمت (احقاق الحق) را در بخش اميرالمومنين ببينيد مصادر اين روايت از کتب مختلف اهل سنت در احقاق الحق نقل شده که اميرالمومنين(ع)مي‌فرمايند: يک روزي وارد مسجد شدم ديدم رسول خدا(ص) تنها نشستند و هنوز کسي وارد مسجد نشده. اين روايت هم قابل دقت است که اگر اين مسئله در اواخر عمر پيامبر اتفاق افتاده باشد اميرالمومنين تازه سي سالشان بوده. اگر اواسط هجرت بوده اميرالمومنين 24-25 سالشان بوده. حالا در ايام جواني بوده در هر صورت. اينکه مي‌گويم جواني عنايت به آن هست يعني هنوز اميرالمومنين سي و چند سال ديگر داشتند تا به پايان عمرشان برسانند.در ايام جواني و در اوج جواني. مي‌گويد: آمدم خدمت پيامبر عرض کردم يا رسول الله! يک درخواست از شما دارم. فرمودند: بگو علي جان. گفتم: آقا با زبان مبارک خودتان دعا بکنيد خداوند مرا مورد مغفرت قرار بدهد. پيامبر فرمودند: باشد، اميرالمومنين مي‌فرمايد: رسول خدا بلند شدند دو رکعت نماز خواندند. معلوم مي‌شود نماز اگر مقدمه دعا قرار بگيرد دعا را بهتر به اجابت نزديك مي‌كند. خود اوليا طاهرين ما گفتند کسي که نماز بخواند، دعاي بعد از نمازش به اجابت نزديکتر از وقت‌هاي ديگر است. بالاخره چون نماز به قول پيامبر چشمه آب گرم است که اگر يک کسي چشمه آب گرم درخانه‌اش باشد روزي 5 بار در اين چشمه برود چرکي براي او نمي‌ماند. آدم نماز که مي‌خواند بالاخره مورد رحمت قرار مي‌گيرد و خدا به آدم نظر مي‌کند، يک شستشويي در انسان ايجاد مي‌شود و حالت پاکي براي آدم ظهور مي‌کند که در آن حالت قطعا نزديکتر است و من خودم دعاي بعد از نماز را، حتي نماز مستحب را تجربه دارم واقعا به اجابت نزديکتر است و يکي از شرايط ديگر دعا همين درود فرستادن بر پيامبر(ص) است که خود پيامبر(ص) مي‌فرمايد: شما از پروردگار براي من رحمت بخواهيد قطعا مستجاب است و خدا کريم تر از آن است که بعد از اين درخواست اگر درخواستي براي خودتان بکنيد مستجاب نکند. حضرت نماز خواندند و در سجده نماز اين جور دعا کردند «اللهم بحق علي عندك اغفر لعلي»  بعد هم سر از سجده برداشتند و تشهد را خواندند و نماز تمام شد. اميرالمومنين مي‌فرمايد: من محضر مبارک پيامبر عرض کردم يا رسول الله چرا خدا را به حق من قسم دادي. پيامبر اکرم فرمودند: ديدم و يافتم «وجدت» يافتم که در تمام عالم خلقت محبوبتر از تو پيش خدا نيست، البته بعد از خودشان مي‌توانستند به خودشان قسم بدهند اما يک درسي تا قيامت مي‌خواستند به بي خبرها بدهند که مواظب باشيد در چاله نيفتيد بعد از من علي بن ابي طالب(ص) است دنبال کسي ديگر نباشيد و به کسي ديگر اقتدا نکنيد. اين را هم عنايت داشتند که به خودشان قسم ندادند. فرمودند: من محبوب تر از تو در تمام عالم پيش خدا نيافتم که قسم به آن بدهم. به خودت قسم دادم خدا را که در جا مستجاب بشود. از اين روايت و روايات قبلي که خواندم بخصوص روايت مرحوم ملامهدي نراقي معلوم مي‌شود که اين خانه قلب از نظر عظمت پيش پروردگار در صورتي که آن محتويات را داشته باشد از کعبه و بيت المقدس و بيت المعمور باارزش تر است.
براي تبرک بحث چند آيه هم راجع به قلب مثبت بخوانم و اينکه قلب در مرأي و منظر پروردگار است، اين آيه در سوره مبارکه نحل آيه 106 است.‌شان نزولش نوشتند درباره عمار است که در حال تقيّه وقتي گرفتار کفار مکه شد، گفتند: از پيامبر بيزاري بجو، گفت: بيزارم. آزادش کردند و در مدينه زبان‌هاي سرزنش دراز شد و پروردگار عالم در جا جلوي زبان‌ها را گرفت اعلان کرد که ]قلبه مطمئن بالايمان[  اين قلب آرامش به ايمان دارد. يعني قلب مضطرب هنوز قلب قابل قبول من نيست. حالا قلب مضطرب چيست؟ دو نفر دعا کردند دعاي اولي بعد از يک شبانه روز مستجاب شد و دعاي دومي بعد از 40 شبانه روز مستجاب نشد. اين کسي که دعايش مستجاب نشد آمد محضر مبارک حضرت مسيح گفت: من در کار و کردار و عبادت از برادرم مقدمم. برادرم يک آدم معمولي است ولي شبي که دعا کرد فردايش دعايش مستجاب شد ولي من 40 شبانه روز است دارم دعا مي‌کنم دعايم مستجاب نمي‌شود. علتش چيست؟ عيسي بن مريم گفت: من از پروردگار بايد بخواهم علتش چيست؟ که خطاب به مسيح رسيد اين آدمي که دعايش مستجاب شده قلبش به نبوت تو مطمئن مطمئن بود اما اين هنوز نسبت به نبوت تو در ترديد است و من از اين قلب بدم مي‌آيد و دعايش را به اين خاطر مستجاب نکردم. «قلبه مطمئن بالايمان» اين قلب مطمئن به ايمان باارزشترين قلب است.
اما سوره حج آيه 32 که نشانه قلب باتقوا را بيان مي‌کند. چه قلبي داراي تقواي الهي است. چه قلبي خانه پاک خداست. چه قلبي در ارتباط با پروردگار است. چه قلبي «فزهر مصباح الهدي» در آن هست. اين يکي از بهترين نشانه‌هايش است. ]ومن يعظم شعائر الله فإنّها من تقوي القلوب[  تمام عبادات و ارزشها شعائر خداست. کسي که بزرگ بداند اين واقعيات الهيه را. مناسک و عبادات و ارزشها را عادي و معمولي به حساب نياورد، آن کسي که بزرگ مي‌داند اين واقعيات را نشانه اين است که قلبش قلب مثبت و الهي و آراسته به تقواست و وقتي که تقوا بيايد چونکه صد آمد نود هم پيش ماست. ايمان، محبت، مهرورزي، نرمي دل، همه اينها زيرمجموعه قلب باتقواست.
 

برچسب ها :