لطفا منتظر باشید

جلسه 141

(قم حوزه علمیه قم )
-

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

  اين كه كتاب خدا دعوت به تعقل و تفكر و تفقه مي‌كند شايد نزديك به هزار آيه اين تعقل و تفكر و تفقه در كتاب خدا مطرح است و اين باب با عظمت عقل و جهلي كه كتاب شريف كافي تدوين كرده كه شما اگر به صدها كتاب اهل سنّت مراجعه بكنيد ابتداي كتابشان ندارند اين باب را كه بعد از باب عقل باب علم را مطرح مي‌كند بعد باب توحيد را و بعد باب حجّت را مطرح مي‌كند. يك كار هنرمندانه بسيار مهمي دارد و اين كه دارد راه نشان مي‌دهد اول برويد سراغ تعقل بعد برويد سراغ علم از آن عقلي كه علم حاصل مي‌شود و معرفت، چراغ توحيد در قلوب روشن مي‌شود و بعد براي يافتن خواسته‌هاي پروردگار اضطرار به حجّت پيدا مي‌شود كه خيلي خوب حالا خدا را شناختيم اين سؤال مطرح مي‌شود براي چه ما را خلق كرده؟ از ما چه مي‌خواهد؟ اين اضطرار به حجّت را در من زنده مي‌كند و اين روش فرهنگ شيعه است، روش فرهنگ اهلبيت است كه ديگران در كتاب‌هايشان ندارند. ديگران همين‌طور وارد باب توحيد مي‌شود اضطرار به حجّت را اصلاً ندارند عقل را به اين گستردگي و علم را به اين گستردگي مطرح نكردند چون هر چيزي كه باعث شود عالمان آن مكتب جاهل‌تر بمانند و نفهم‌تر بمانند براي تداوم اعمال استعماري آنها و كمك به دولت‌هاي دنبالة دولت‌هاي اموي و عباسي و براي زمينه‌سازي براي استعمار خارج خيلي بهتر است غير از فرهنگ تشيع كه با اين رويكردي كه به تعقل ائمه برايش درست كردند و به علم و به توحيد خالص و به اضطرار به حجّت از بعد مرگ پيغمبر 9 چه عالمان اين مكتب را چه تابعان عالمان اين مكتب را كاملاً رودرروي ظلم و ستم و ستمكار و ظالم و خائن قرار داده و اين درگيري قرن به قرن زنده بوده تا حالا و همين درگيري تشيّع با جور و ستم و ظلم باعث شده است تا حالا بدنة توان تشيع و فرهنگش بسيار قوي بشود و پيكر كفر رو به ضعف برود و بالاخره كار به جايي خواهد رسيد كه خداوند در قرآن با فعل مضارع وعده داده ( أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ)  چون اين كار تا حالا اتفاق نيفتاده در تاريخ گذشته و شما اگر به خيزش تشيع در تمام جهان عنايت بفرماييد و توجه بكنيد مي‌بينيد اين زمينة تحقق وعدة پروردگار آرام آرام نه دفعي دارد آماده مي‌شود.
اين كه اين همه دعوت به مطالعه دعوت به تعقل، دعوت به انديشه، دعوت به علم مي‌كند فقط به خاطر اين است كه شرك را و عوارض شرك را معالجه بكند كرسي قلب را در اختيار حكومت تشريعي نه تكويني چون حكومت تكويني خدا كه ( وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض)  ، ( إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مُحيطٌ)  ، ( إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير)  اين را كه ما بحثي در آن نداريم حكومت تكويني بر كل عالم هست اين كه اين همه اصرار دارد به تعقل و به تفكّر به علم فقط به خاطر اين است كه حاكميت معبودهاي باطل را نابود بكند كرسي دل را بدهد به ايمان واقعي به پروردگار اين ناحيه كه علاج بشود بقيه‌اش دنبال علاج اين ناحيه علاج شدني است يعني توحيد انساني مي‌سازد كه سعدي در يك رباعي وضع اين انسان را نشان مي‌دهد كه اميرالمؤمنين (ع) هم در نهج البلاغه دارند من يك زماني تمام ديوان سعدي را مورد توجهم قرار دادم ديواني كه يعني كلياتش كه گلستان است و مثنوياتش است قصايد فارسي است قصايد عربي است، غزليات است، غزليات قديم است ، بدايع است، طيبات است، خيلي جالب بود كه نشان مي‌دهد يك درصد قابل توجهي از اشعار او تأثير گرفتة از آيات و روايات است اميرالمؤمنين (ع) دربارة مؤمن واقعي دارند «المؤمن كالجبل الراسخ لا تحركه العواصف»  با كلمة جمع عواصف ، بادهاي سخت و طوفاني يعني فرهنگ‌هايي كه مزوّرانه ساخته شده و آميخته با سفسطه است، آميخته با وسوسه است و رنگ علمي هم به آن مي‌دهند. زمان ما فرهنگ‌هايي كه همه را به ايسم ختم مي‌كنند، دهن پركنش مي‌كنند، ولي آني كه واقعاً اهل توحيد است و درك كرده خدا را و مسئوليتش را و حجج الهي را «لا تحركه  العواصف» فرهنگ‌هاي ضد خدا هر چه هم كه وزيدنش قوي باشد از جا درنمي‌برد مؤمن. اول بايد اين ناحيه را علاج كرد.
كه حالا من نمي‌توانم قضاوت بكنم در ايّام محرم و صفر يا ماه مبارك رمضان چند هزار نفر روي اين منبرهاي اهلبيت قرار مي‌گيرند روي اين كرسي‌هايي كه يك روزگاري كرسي درس اهلبيت بوده و چه تعداد طبيب‌وار در مقام علاج اين ناحيه يعني علاج قلب هستند علاج قلب هم به اين است كه تمام امواج تاريك شرك را از آن بيرون بكنند و كرسي قلب را بدهند به حاكميت توحيد و مردم موحد واقعي بار بيايند آن وقت مي‌شود موّحد، سعدي مي‌گويد:
چه در پاي ريزي زرش
ثروت هنگفتي را ببر بريز جلوي پايش از او درخواست خلاف توحيد كن.
و گر تيغ هندي نهي بر سرش
شمشير برّان هند ساخته را بگذار روي سرش بگو يا مي‌كشمت يا معاويه را قبول كن، مي‌كشمت يا امريكا را به عنوان معبود قبول كند
موحد چه در پاي ريزي زرش  چه شمشير هندي نهي بر سرش
هراس و اميدش نباشد ز كـس  بر اين است بنيان توحيد و بس
نه رغبتي به آن پول‌دهنده پيدا مي‌كند نه ترس از آن كه شمشير روي سرش گذاشته است.
بر اين است بنيان توحيد و بس
يعني مردم اگر خدايي بار بيايند نمي‌گويم معصوم مي‌شوند ولي نود درصد روحيّة گناهكاريشان و معصيت‌كاريشان قطعاً‌ معالجه مي‌شود و درمان مي‌شود، يعني اگر ما شرك ماهواره‌اي را براي مردم توضيح بدهيم كه مردم اين ماهواره‌ها مي‌خواهند معبود حق را كه ايمان به او موتور حركت شما به سوي ارزش‌هاست از شما بگيرند و به جاي آن معبود يهودي ساخته، صهيونيست ساخته، مسيحي ساخته را به جايش بگذارند و تمام ارزش‌هاي شما را با حملة اين معبود و فرهنگش نابود بكنند. دنياي شما را لجنزار كنند آخرت شما را هم تبديل به دوزخ بكنند و اگر بتوانيم هنرمندانه اين مسائل را به باور مردم بدهيم در اين ناحيه علاج مي‌شوند.
يك روايتي را وجود مبارك رسول خدا راجع به قلب دارند كه بيشتر كتاب‌ها هم نقل كردند مرحوم فيض هم در اين كتاب كم‌نظير محجة البيضاءشان نقل كردند يكي از زيباترين كارهاي فيض در سيصد جلد كتابي كه تأليف كردند در گوشه شهر كاشان و شهري كه در دل كوير بوده و الان هم يكي دو طرفش در دل كوير است اين محجة البيضاست كه آمدند احياء العلوم غزالي را كه خيلي مورد توجه اهل سنّت هم هست از اول تا آخر مطالعه كردند ديدند دري وري الي ماشاء الله در اين كتاب پر است مطالب خلاف عقل، عقلي كه فرهنگ ائمه اينقدر رويش سرمايه‌گذاري كردند مطالب خلاف علم، خلاف توحيد، خلاف حجج الهي، نشستند از اول تا آخر اين كتاب را پاكسازي كردند يعني مطالب اصيلش را نگه داشتند تمام آنهايي را كه جارو كردند از اين كتاب كه يك بدنة مهم كتاب بود به جايش در هر بابي فرهنگ اهلبيت را جايگزين كردند. كتاب خيلي خواندني است و گفتني است براي مردم كه اسمش را گذاشتند محجة البيضاء في تهذيب الاحياء. پاكسازي، جاروكشي، آشغال روبي.
اين روايت را از رسول خدا در اين كتاب نقل مي‌كنند «إنّ في الجسد لمضغة إذا صلحت صلح لها سائر الجسد»  مضغه كه مؤخر از في الانسان است اسم إن است به اين خاطر منصوب است و جار و مجرور هم خبرش است «انّ في الانسان لمضغة» كه اين پاره‌گوشت «اذا» دارد در بعضي روايات «إذا صلحت» و دارد «إذا صلحت صلح لها سائر الجسد»  اما وقتي كه اين پاره‌گوشت ناسالم باشد، مريض باشد، دردمند باشد و ساير اعضاء هم به طبع او چپ مي‌كنند و ناسالم مي‌شوند. امام صادق (ع) مي‌فرمايد: كل اعضاء و جوارح شما ارتش قلب هستند و تمام اعمالي كه دارند مصرف كردن محتويات قلب است. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ سُفْيَانَ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ الشَّعْبِيِّ عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي الْإِنْسَانِ مُضْغَةٌ إِذَا هِيَ سَلِمَتْ وَ صَحَّتْ سَلِمَ بِهَا سَائِرُ الْجَسَدِ» اما «فَإِذَا سَقِمَتْ سَقِمَ لَهَا سَائِرُ الْجَسَدِ وَ فَسَدَ وَ هِيَ الْقَلْبُ»  حالا به تعبيرات گناهان عرض كردم اين روايت صح آمده سلم آمده اين را حالا در هر كتابي ديديد يادداشت كنيد و انتقال مي‌دهيد به من.
اين ناحيه بايد در مردم علاج بشود كه مردم قلب خالي از توحيد نداشته باشند كه بتوانند فتنه‌گران دنيا اينها را عاشق معبودهاي باطل بكنند لذا پروردگار عالم، علم و عقل را در قرآن كراراً‌ مطرح كرده (وَ ما يَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُون) ،  ( هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ)  ، (يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات) ، (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها)  انسان وقتي تعقل مي‌كند در آنچه كه خدا آدرس مي‌دهد در آيات كتاب آفاق، كتاب نفس و خود قرآن بعد از مرتبة تعقل، علم است كه با تعقل علم حاصل مي‌شود، وقتي علم به متعلقات ايمان كه يكي از آنها پروردگار است حاصل بشود انسان همان مؤمني مي‌شود كه اميرالمؤمنين (ع) مي‌فرمايد. كه در رابطه با كتاب آفاق من عرض كردم فقط يك آيه را براي شما انتخاب كردم صد و شصت چهار سورة مباركة بقره كه از كتاب آفاق چندتا آيه‌اش را نقل مي‌كند پروردگار؛ آسمان‌ها، زمين، شب، روز، كشتي، آب، باد. كه باز هم سعدي در اين زمينه رباعي معروف را گفته السخّر لكم قرآن استفاده كرده مي‌گويد:
ابر و مه و باد و خورشيد و فلك در كارند  تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري
( خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعا)
همـه از بهـر تـو سـرگشتـه و فرمانبـردار شرط انصاف نباشـد كه تو فرمـان نبـري
اما بادي كه در قرآن مطرح است «رياح»؛ اين باراني كه در دنيا مي‌بارد به اندازه، فراوان، مفيد، سودمند همه در لغت مدرار است. ( يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً) كلام حضرت نوح است اين باران به طور يقين ديگر در دانش امروز ثابت شده محصول و ميوة باد است. اگر باد نبود قطعاً باران نبود. ابر يك جنس الكتريكي است اين را در كتاب‌ها دارد يعني داراي بار انرژي بسيار سنگيني است و خداوند متعال ابرها را به دو شكل ساخته داراي بار الكتريكي مثبت داراي بار انرژي منفي.
چون اگر ابرها را از يك نوع ساخته بود همديگر را دفع مي‌كردند اما يكي را بار الكتريكي مثبت و يكي منفي اينها همديگر را جذب مي‌كنند و به همديگر وصل مي‌شوند و باران مي‌بارد. چه در اين عالم باعث مي‌شود ابر داراي بار الكتريكي مثبت و منفي را به هم برساند ابر كه پا ندارد به اصطلاح نرش به طرف ماده‌اش حركت كند مثبتش به طرف منفي‌اش حركت بكند از خاصيت‌هاي باد است كه دو تا ابر مثبت و منفي را به هم مي‌رساند نتيجة به هم رسيدن اين دو ابر تجاذب است و اتحاد الكتريكي كه اين تجاذب و اتحاد الكتريكي نتيجه‌اش باران است. پس تنها عامل مؤثر در ازدواج دو موجود الكتريكي كه فرزندي به نام باران از او متولد مي‌شود باد است. اين جايگاه باد است كه اگر نوزد، اگر نبود، ابر تشكيل مي‌شد با حرارت خورشيدي كه به سطح درياها مي‌رسد ولي ابرها مي‌رفتند بالا و همانجا مي‌ماندند. ابرهاي با بار الكتريكي مثبت يك جا مي‌ماند و آن طرف اقيانوس ابرهاي داراي بار الكتريكي منفي يك جا مي‌ماند ولي باد به پشت ابر مي‌زند و به جلو مي‌راند اين همان تصريف رياحي است كه در آية مورد بحث آمده.
دانشمندان تحقيقات جالبي راجع به باد دارند، يك تقسيم‌بندي كردند دربارة باد. يك نوع باد جالب است كه ما چند نوع باد در عالم طبيعت داريم، يك نوعش نامگذاري به موسمي شده بادهاي موسمي. بادهاي موسمي از طرف اقيانوس‌ها مي‌وزد و مي‌رود طرف مناطق گرمسير. اگر اين بادهاي موسمي نبود و به طرف مناطق گرمسير هدايت نمي‌شد قطعاً‌ مناطق گرمسير براي بشر قابل تحمل زندگي نبود و مي‌دانيد كه اگر شش‌ ميليارد جمعيت مي‌خواستند در يك نقطه جمع بشوند چه فاجعة عظيمي به بار مي‌آمد. باد وقتي از روي آب آن هم روي آب اقيانوس مي‌وزد چون خنكي دارد به خاطر وزشش روي آب شدت گرما را مي‌شكند مناطق گرمسير را براي زندگي قابل تحمل مي‌كند يكي از مناطق گرمسير هندوستان است كه اگر بادهاي موسمي به آن ناحيه نمي‌وزيد گرما نمي‌گذاشت آنجا انسان تشكيل زندگي بدهد و آنجا را از قابليت زيست مي‌انداخت اين كه الان قابل تحمل است به خاطر همين بادهاي موسمي است حالا چه كسي باد را به وجود آورد چه كسي به باد ياد مي‌دهد كه از اين ناحيه برو به آن ناحيه و نمي‌گذارد مسير را اشتباه برود غير از پرودگار كيست غير از وجودي كه علم است قدرت است حكمت است، اين تصريف رياح.
يك بادهايي است بادهاي كرانه‌اي اسمش است كه اين بادهاي دريايي و زميني است كه شبانه‌روز در كناره‌هاي مناطق حارّه مي‌وزد و زندگي را در تمام بندرهاي گرم مثل بندر چابهار مثل بندر عباس مثل بنادر هند مثل بعضي از بنادر افريقا قابل تحمل مي‌كند. تصريف رياح: گرداندن آن هم مسير صحيح به آن دادن آن هم با چه سرعتي و كجا بوزد و منحرف نشود.
يك نوع باد بادهاي گرم و سرد است اين هم جالب است بادهاي گرم از مناطق حارّه برعكس بادهاي موسمي از گرم‌ترين مناطق كه خود باد در دلش حرارت دارد حركت مي‌كند خداوند هدايتش مي‌كند به طرف مناطق سردسير كه سرماي شديدش ابداً قابل تحمل نيست ولي خداوند با اين بادهاي گرم مناطق سردسير را با آن گرماي باد سرمايش را مي‌شكند و قابل تحمل مي‌كند. سردي را كاهش مي‌دهد مثل بادهايي كه دانشمندان اسمش را گذاشتند گلفستريم كه دائماً به طرف جزائر بسيار سرد مانند انگلستان مي‌وزد يعني يك بادي را مأمور كرده كه از مناطق حارّة زمين با حفظ حرارت به جانب مناطق بسيار سردسير حركت كند سرماي آنجا را بشكند و زندگي را قابل تحمل بكند كه يك بخش عمدة از مردمي كه از اين بادهاي گرم در مملكتشان استفاده مي‌كنند اين مردم وحشي و بدتر از گرگ انگلستان هستند كه من فكر مي‌كنم ما طلبه‌ها واجب است براي شناختن اين گرگ پير و اين استعمارگر بسيار بي‌رحم كه اين نكته را من براي شما بگويم امريكا جامعة وطني ندارد يعني اوباما نمي‌تواند بگويد من وطني آمريكا هستم سفيدپوستان نمي‌توانند بگويند ما وطني امريكا هستيم تمام سياه‌پوستان و سفيدپوستان مهاجرند يعني زمين آمريكا وطني سفيد و وطني سياه ندارد اينها آنجا مردم بي‌وطن هستند وطنشان جاهاي ديگر است يا اروپاست يا افريقاست وطني اصلي امريكا سرخ‌پوستانند كه اين سفيدپوستان ظالم بي‌رحم تقريباً نود درصد نسل اينها را نابود كردند و قطع كردند.
اين دولت‌هايي كه در امريكا تشكيل شده است از زمان واشنگتن؛ خود واشنگتن يكي از شهرهاي انگليس است من به آن شهر رفتم جرج واشنگتن كه حكومت امريكا را تشكيل داد انگليسي بود نيويورك، يورك از شهرهاي مهم انگلستان است كلمه نيو كه سر يورك آوردند به معني جديد است يعني يورك جديد يعني امريكا انگلستان بزرگ شده است يعني همين گرگان هستند كه رفتند آنجا و حكومت آمريكا را تشكيل دادند ما براي شناخت و معرفت به اين خطرناك‌ترين درندگان جهان ( إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ)   اگر در كتاب فروشي‌ها پيدا بشود و اگر پيدا نشود در كتاب‌خانه‌ها يك دور اين كتاب واقعاً‌ ارزشمند روابط ايران و انگليس را در قرن نوزدهم كه محمود محمود نوشته بخوانيد روشن مي‌شويم كه در اين چهارصد ساله اخير به بشر چه جنايتي رفته و اين انگليسي‌هاي جنايتكار كه خدا اين بادهاي گرم را از مناطق گرمسير فرمان داده جهت داده برود در اين جزيرة بسيار سرد بوزد كه هوا را در آنجا قابل تحمل بكند چه نمكي از خدا خوردند در اين چهارصد سال و چه نمكداني شكستند.
گرماي شديد زير خط استوا مثل مناطق عربستان و هر كشوري كه در حدود خط استوا قرار دارد بر اهل دانش روشن است مي‌دانند گرماي استوايي بر حسب طبع بالا مي‌رود يعني هواي گرم اصلاً‌ مي‌خواهد رها بكند منطقه را برود بالا در برابر از قطب شمال و جنوب كره زمين هواهاي سردي به طور مايل به سوي مناطق استوايي دائم حركت مي‌كند و اين مناطق را قابل زيست مي‌كند. باد وضع باران مناطق را تغيير مي‌دهد مركب ابرها باد است در اندونزي و مانند كشور اندونزي فصل باران در تابستان است در لبنان و امثال لبنان و ايران فصل باران زمستان است ببينيد اين تصريف رياح است.
در برخي از مناطق زمين كه يكي از آن مناطق به احتمال نود درصد دارچلينگ هند باشد كه چايي خيلي فوق‌العاده‌اي دارد فصل باران تمام سال است مقدار باراني كه در آنجا مي‌بارد يازده متر است در طول سال. اختلاف فصول باران در زمين باعث شده كه اختلاف انواع نباتات را پديد بياورد تا انسان سفره‌اش با اين اختلاف هواها و بادها و باران‌ها يك سفرة پري باشد يك كار ديگري كه باد انجام مي‌دهد يعني غير از راندن ابرها و غير از اين كه از خودش گرما را مي‌برد در مناطق سردسير از خودش سرما را مي‌برد در مناطق گرمسير كه اينها هيچ كدام نمي‌تواند كار بشر باشد كار ديگرش تلقيح گياهان است كه اين را هم بايد به كتاب‌هاي علمي گياه‌شناسي مراجعه بكنيد دنياي عجيبي است اين دنياي گياهان كه گرده‌هاي نر و ماده‌شان گاهي كنار هم است گاهي دور از هم است اينهايي كه كنار هم است حتماً يك تكان مي‌خواهد كه گردة نر روي ماده بريزد اينهايي كه از هم دور است حتماً‌ يك مركبي مي‌خواهد آنها را سوار بكند ماده يا نر را بياورد سراغ ماده يا نر و اين كار باد است پس شكستن سرما و گرما، جابجا كردن ابرها، رساندن نر و مادة گياهان كه لقاح اسمش را قرآن گذاشته از منافع باد است.
سورة مباركه حجر آيه بيست و دو اين از معجزات قرآن كريم است ( وَ اللَّهُ الَّذي أَرْسَلَ الرِّياح) اين دقايق را زمان نزول خيلي مردم بلد نبودند سورة روم آية چهل و هشت ( وَ اللَّهُ الَّذي أَرْسَلَ الرِّياح)  ارسال باد، توليد باد، فرستادن باد كار الله است ( فَتُثيرُ سَحابا)  كه ابرها را حركت مي‌دهد و به اين طرف و آن طرف مي‌برد تا ببارند. حالا منافع باد فقط همين مقدار نيست كه من عرض كردم، بحث آيات آفاق، كه نمونه‌هايي از آياتش گفته شد تمام.

برچسب ها :