فارسی
جمعه 29 تير 1403 - الجمعة 11 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

سر چشمه عرفان

جستجو در تاريخ حيات انسان كه چه شخصى پايه گذار مكتب عرفان بوده و يا به وسيله چه گروهى از اهل دين اين مدرسه بنا گذارى شده ، كار با مفيدى نيست . زيرا ، وقتى حقيقتى به صورت مايه و استعداد و ذوق و شوق و نياز و احتياج، در ذات انسان نهفته است ، بايد آن را از حضرت محبوب ديد.

به حقيقت كه لازم است از عرفان و حال عرفانى به عنوان يك واقعيت ملكوتى و سرّ خدايى كه در اعماق جان ريشه دارد ياد كرد .اين انسان است كه به دور از غوغاى حيات عاريت ، احساس مى‌كند كه در درونش عشق به مبدأ هستى و علاقه به پاكى جان و طهارت درون و پاى بندى به حقايق و واقعيت‌ها و توجه به دانش و بينشى مافوق دانش و بينش مادّى موج مى‌زند . اين انسان است كه مى‌خواهد اضطراب درونش را با كمك عاملى قوى و حقيقى غير از عوامل مادّى كه خود عامل اضطرابند ، تبديل به امنيت كند . اين انسان است كه در جستجوى اتّصال به حقيقت و واقعيّت مجاهده مى‌نمايد . و اين انسان است كه علاقه دارد با تمام هستى وجودش در سرزمين عشق و محبّت خيمه زده و كارى كند كه براى هميشه از ناراحتى وجدان راحت باشد.

اين انسان است كه در فطرتش مى‌يابد ، حقيقتى او را به سوى خود جذب مى‌كند و از او مى‌خواهد كه در كنار وى قرار گيرد . اين انسان است كه علاقه دارد تمام افراد بشر در كنار او راحت و در امنيت و آسايش باشند . اين انسان است كه مشتاق فهم حقايق عالى هستى است و مى‌خواهد اسرار عرصه‌گاه حيات بر او كشف شود . اين همه عشق و علاقه و ذوق و شوق كه هم چون دريا در باطن انسان موج مى‌زند همان مايه‌اى است كه اهل دل از آن تعبير به استعداد عرفانى و حالت عرفان خواهى مى‌كنند . اين قوّه و استعداد است كه اگر با قوانين وحى و رياضتهاى شرعيّه رشد كند ، انسان به آن چه كه فطرتاً در طلب آن است ، مى‌رسد.

اين واقعيت كه در دل و جان ريشه دارد ، همان كششى است كه از جانب معشوق واقعى در اعماق هستى انسان عاشق قرار داده شده كه عاشق به محض توجّه به اين حقيقت در تكاپو مى‌افتد و به دنبال آراسته شدن به حقايق حركت مى‌كند و در ابتداى حركت و سلوكش حس مى‌كند كه بدون راهبرى الهى و خودساخته‌اى ملكوتى قدرت سير و سفر و حركت در اين راه پر خطر را ندارد ، راهى كه راهزنان درونى و برونى براى راهزنى در زواياى آن كمين كرده‌اند . عاشق عرفان و حال بايد بداند كه خضر اين راه در درجه اوّل ، انبيا و امامان عليهم‌السلام و سپس عالمان ربّانى هستند كه جانشينان آن بزرگوارانند . بنابراين سرچشمه اين حالت حضرت محبوب است و اوست كه اين مايه را در جان قرار داده و به وسيله راهنمايان راه از قوّه به فعليت مى‌رساند و اوست كه مايه عشق به خودش را در دل و جان انسان قرار داده و مى‌خواهد كه انسان از تمام وسائل و ابزار مادّى و معنوى به عنوان وسيله ، براى رسيدن به معشوق حقيقى استفاده كند.

آنان كه براى رشد حال عرفانى در راه انبيا و امامان  عليهم‌السلام قرار گرفتند ، به آن چه بايد برسند رسيدند و آن بينشى كه بايد پيدا كنند ، پيدا كردند و در اين مسير به خاطر رنج عبادت و حركت در راه بندگى ، از اشراق و تجلّى حق بر قلب خود برخوردار شده و به مقام معيّت رسيدند . إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُم مُحْسِنُونَ. بى‌ترديد خدا با كسانى كه پرهيزكارى پيشه كردند و كسانى كه [ از هر جهت  نيكوكارند مى‌باشد . إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ   .
خدا با صابران است . قال رسول اللّه  صلى‌ الله ‌عليه ‌و‌آله : اِنّ لِىَ مَعَ اللّه حالاتٍ لا يَحْتَمِلُها مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَلا نَبىٌّ مُرْسَلٌ. رسول خدا  صلى‌ الله ‌عليه ‌و‌آله فرمود : « به درستى كه براى من با خداوند حالاتى است كه نه ملك مقرّب و نه پيامبر مرسل طاقتش را ندارند » .اگر گفته شود علّت رسيدن انسان به اين مقامات عالى ، همان حالات درونى همراه با عبادات الهى و ملكوتى است صحيح گفته شده .
اين فقير پايه گذار عرفان را بزرگان هند يا حكماى يونان يا دانشمندان قديم ايران نمى‌داند بلكه اينان به وجود آورنده بعضى از قواعد فلسفه و حكمت‌اند و عرفان و حال حقيقتى است كه ريشه خدايى دارد و در اعماق قلب و جان هم چون گوهرى آسمانى نهفته شده كه ظهور آن با ايمان به خدا و قيامت و اجراى دستورهاى حق و پيروى از سنن شرعيّه ميسّر است . حالت نيازمندى انسان به حضرت حق و كششى كه به آن سو دارد ، حالت عرفانى است . اين حالت بايد به دست فرستادگان حق از قوّه به فعليت برسد . آنان كه براى پاسخ گفتن به اين حالت نيازمندى ، متوسّل به مدّعيان عرفان و افرادى غير از فرستادگان حضرت محبوب شدند ، بيراهه رفته و به جايى نرسيدند . تأمين مسائل اين راه ، وقف نبوّت و امامت و قرآن مجيد است . سالكان اين وادى و مسافران اين راه و قاصدان اين معنى مى‌گويند :  بناى برنامه خود را در اين مسير بر چهار حقيقت قرار ده :
1 ـ معرفت خدا و اسماء و صفات و افعالش .
2 ـ معرفت نفس و شرور و خطرها و خواسته‌هاى غير شرعى آن .
3 ـ معرفت وساوس و كيدها و و دام‌هاى دشمن .
4 ـ معرفت دنياى منهاى حق و غرور و فتنه انگيزى و زرق و برقش .
پس  غير انبيا و قرآن و ائمه  عليهم‌السلام ، چه كسى مى‌تواند منبع اين معارف باشد ، تا براى به دست آوردن اين چهار رشته معرفت به او متوسّل شد ؟هر كه را بنگريد به هر جا كه رسيده باشد باز نيازمند به انبيا و ائمه  عليهم‌السلام و قرآن دراين چهار حقيقت است . من منكر نياز انسان در طريق خدا ـ به وقت نبود انبيا و ائمه عليهم‌السلام و غيبت ولىّ عصر عليه‌السلام ـ به عالم ربّانى نيستم ، ولى مى‌دانيد كه عالم ربّانى و فقيه واجد شرايط واسطه‌اى بيش بين ما و فرستادگان خدا نيست. او از خود چيزى ندارد ، آن چه مى‌گويد از منابع وحى است ، به اين خاطر بالاستقلال نمى‌تواند قطب عارفان و مرجع سالكان باشد ، بلكه خود او در راه است و با تمام وجود مجاهده مى‌كند تا به يقين واقعى و ايمان حقيقى برسد و چون در اين راه بيش از ديگران زحمت كشيده به او اجازه مى‌دهند كه دست گمراهان و عقب افتادگان را گرفته و با خود هم سفر نمايد . آيا از علماى ربّانى و واجدان شرايط احدى را سراغ داريد كه بدين مقام كه قطب عالم امكان ، ملجأ و مرجع سالكان ، فروغ قلب عارفان حضرت مولى الموحّدين اميرالمؤمنين  عليه‌السلام قدم گذاشته رسيده باشد ؟
 لَوْ كُشِفَ الْغِطاء مَا ازْدَدْتُ يَقينا  . اگر پرده هم كنار رود بر يقين من چيزى افزوده نخواهد شد . در هر صورت ، با اين همه مايه‌هاى فطرى و روحى و با توجّه به هدايت حق كه مبلّغ و رساننده‌اش به انسان انبيا و ائمه عليهم‌السلام هستند ، اگر كسى در راه رشد و كمالش به مجاهده برنخيزد و براى به فعليت آوردن استعدادهايش زحمت نكشد برابر با روايت زير از رحمت حق محروم است .قال  رسول اللّه  صلى‌ الله ‌عليه ‌و‌آله : اَلنّاقِصُ مَلْعوُنُ  . رسول خدا  صلى‌ الله ‌عليه ‌و‌آله فرمود : ناقص ملعون است .با نظر به مجموع آيات و روايات ، اين جمله متوجّه كسانى است كه مى‌توانند عقل و قلب خود را تكميل كنند ، ولى هوى و هوس‌هاى حيوانى آن‌ها را از تكاپو در اين راه متوقّف مى‌سازد . ادلّه فراوان از نقل و عقل در دست داريم كه آنان كه از نظر خلقت تكوينى ناقص به دنيا مى‌آيند ، يا بدون اختيار براى آن‌ها نقصى در اين زندگانى خواه از نظر عضلانى و خواه از نظر قواى درونى ايجاد مى‌شود ، مورد رحمت و لطف الهى قرار خواهند گرفت .در « جامع الصغير »  از رسول حق  صلى‌ الله ‌عليه ‌و‌آله روايت شده :
از دست دادن چشم و يا گوش موجب بخشوده شدن گناهان است و هر چيزىكه از بدن ناقص شود به همين منوال موجب لطف و عنايت خداوندى خواهد بود . روشن است كه ملاك دورى و نزديكى به خداوند از نظر نقص و كمال مربوط به توانايى و اختيار است ، خواه آن نقص و كمال مربوط به خرد بوده باشد و خواه به اجزاى بدن .به طور كلّى هر كس كه بتواند در تكميل خود بكوشد و خويش را از نقص رهايى دهد ،اين شخص در زندگانى موفّق شده است ، ولى اگر به جهت هوى و هوس ، ياتنبلى و مسامحه اقدام به رفع يا دفع نقص ننمايد او ملعون است ، خواه نقص مربوط به عقل و خرد باشد و خواه مربوط به مركب مادّى » . كسى كه در مقام به دست آوردن رشد و كمال برآيد و اين راه را تا سر منزل مقصود بپيمايد به معدن نور متّصل مى‌شود ، چنان چه رسول خدا  صلى‌ الله ‌عليه ‌و‌آله فرموده است :اِتَقّوُا فَراسَةَ الْمُؤْمِنْ فَاِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِاللّه  .« از بينايى درون مؤمن بپرهيزيد ؛ زيرا او با نور خدايى مى‌نگرد » .

 برگرفته از کتاب عرفان اسلامی


منبع : پایگاه عرفان
  • ذات انسان
  • سر چشمه عرفان
  • دل و جان
  • اهل دین
  • 0
    0% (نفر 0)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    بهداشت مسكن
    دل‏هاى بيمار
    نفس سلیم و نفس پلید
    سبّ و ناسزا
    سر چشمه عرفان
    دروغ
    حبیب بن مظاهر اسدى
    دنباله موضوع ابن خضیب و نماز نیکو
    گرفتارى به خاطر چربى مقدارى گوشت‏
    دعا نشانه مؤمن‏

    بیشترین بازدید این مجموعه

    مردم ایران و آل على(علیه السلام)
    دنباله موضوع ابن خضیب و نماز نیکو
    سبّ و ناسزا
    دروغ
    حبیب بن مظاهر اسدى
    دل‏هاى بيمار
    هدايت
    بهداشت مسكن
    قدردانی استاد انصاریان از خادمین سیدالشهدا علیه ...
    بهائیت؛ بنیانی به استحکام تار عنکبوت

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^