فارسی
سه شنبه 13 آذر 1403 - الثلاثاء 30 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

غمگنانه از ماتم حسین بن علی (ع) از امیر محمود ابن یمین فریومدی

شنیدم ز گفتار کار آگهان 
بزرگان گیتی، کِهان و مهان 

که پیغمبر پاکِ والا نَسب 
محمّد، سرِ سَروران عرب 

چنین گفت روزی به اصحاب خود 
به خاصان درگاه و احباب خود 

که چون روز محشر، درآید همی 
خلایق، سوی محشر آید همی 

منادی بر آید به هفت آسمان 
که: ای اهل محشر! کران تا کران 

زن و مرد، چشمان به هم برنهید 
دل از رنج گیتی به هم درنهید 

که: خاتون محشر، گذر می کند 
ز آب مژه، خاکْ تر می کند 

یکی گفت کای پاکِ بی کین و خشم! 
زنان از که پوشند باری دو چشم؟! 

جوابش چنین داد، دارای دین 
که بر جان پاکش، هزار آفرین! 

که: فردا که چون بگذرد فاطمه 
ز غم، جیب جان بر دَرَد فاطمه 

ندارد کسی طاقت دیدنش 
ز بس گریه و سوز و نالیدنش! 

به یک دوش او بر، یکی پیرهن 
به زهر آبِ آلوده، بهر حسن 

ز خون حسینش، به دوش دگر 
فرو هشته، آغشته دستار سر 

بدین سان رود خسته، تا پای عرش 
بنالد به درگاه دارای عرش 

بگوید که: خون دو والا گهر 
ازین ظالمان، هم تو خواهی مگر 

ستم، کس ندیده ست از ین بیشتر 
بدِه داد من! چون تویی دادگر 

کند یاد، سوگند یزدان چنان 
به دوزخ کنم بندشان جاودان 

چه بد طالع، آن ظالم زشتخوی 
که خصمان شوندش، شفیعان اوی! 

اَلا ای خردمند پاکیزه رأی! 
به نفرین ایشان، زبان برگشای 

وز آن، تو ز یزدان جان آفرین 
بیابی جزایش،بهشت برین 

جز این، پند منیوش اگر مؤ منی 
بدین راه رو، گرنه تر دامنی **زیرنویس=دیـوان اشعار ابن یمین فریومدی به تصحیح حسینعلی باستانی راد، ص 589 و 590.@. 


منبع : راسخون
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

این بار طوفانی به سوی دشت، عازم بود اززهرا بشری ...
چون مشک اگر چه نا‌امیدم کردی از محسن حسن زاده ...
عجب آیینه بارانی است در شام! ازعبدالحسین رحمتی
گفت سیر نار و دوزخ می کنم ازسید حسن حسینی
او روز شهود خویش را می‌دانست از محمدرضا محمدی ...
خواهر حلالم کن از سید حبیب حبیب پور
سيماي امام حسين (ع) در مثنوي مولوي
زینب ازقیصر امین پور
کشته شد اکبرم ازغلامعلی رجائی (زائر)
برای زندگی سرخ،کربلا کافی ست از رضا اسماعیلی

بیشترین بازدید این مجموعه

سيماي امام حسين (ع) در مثنوي مولوي
زینب ازقیصر امین پور
عجب آیینه بارانی است در شام! ازعبدالحسین رحمتی
گفت سیر نار و دوزخ می کنم ازسید حسن حسینی
این بار طوفانی به سوی دشت، عازم بود اززهرا بشری ...
او روز شهود خویش را می‌دانست از محمدرضا محمدی ...
چون مشک اگر چه نا‌امیدم کردی از محسن حسن زاده ...
خواهر حلالم کن از سید حبیب حبیب پور

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^