فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

انواع عبادتها


1 . عبادت كراهتى
گروهى عبادت و پرستش حق را بارى گران و تكليفى سنگين و دشوار حسّ مى كنند و وقت اداى هر عبادتى در فكرند به نحوى دوش خود را از اين بار گران سبك كنند ، قرآن مى فرمايد : وَاسْتَعِينُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ .از صبر و نماز يارى بخواهيد و يقيناً اين كار جز بر فروتنان ، گران و دشوار است .اينان براى فرار از انجام عبادت صدها بهانه مى آورند و پس از آنكه آن را عجولان به جا مى آورند نفس عميقى كشده و مى گويند :راحت شديم !
 2 . عبادت فصلى
عبادت برخى فصلى و مقطعى و موضعى است ، اطاعتشان و عبادتشان فقط در حالى است كه دنيا به كام است و چون مشكلى يا مصيبتى پيش آيد رخ برمى تابند و طلبكار خدا هم مى شوند ! وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللهَ عَلَى حَرْف فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ .و برخى از مردم اند كه خدا را يك سويه  و بر پايه دست يابى به امور مادى  مى پرستند ، پس اگر خيرى  چون ثروت ، مقام و اولاد  به آنان برسد به آن آرامش يابند و اگر بلايى  چون بيمارى ، تهيدستى و محروميت از عناوين اجتماعى  به آنان برسد  از پرستش خدا  عقب گرد مى كنند  و به بى دينى و ارتداد مى گرايند  ، دنيا و آخرت را از دست داده اند و اين است همان زيان آشكار .در سفر قشلاق و ييلاق يكى از عشاير از خوزستان به سوى مناطق سردسير اصفهان فرزند يكى از افراد بر اثر استفاده از غذاهاى نامناسب و نبود بهداشت و درمان مى ميرد ، پدر خانواده مى گفت : از آن پس همسرم در اعتراض به اين كه چرا خدا دخترم را از من گرفت دست از دعا و نماز برداشت و ديگر رو به قبله نايستاد .پس از چهل روز او را به اصفهان و از آنجا به تخت فولاد و در تخت فولاد كنار گلزار شهيدان بردم و گفتم : بنگر كه اين جوانان با اختيار خود شهادت را برگزيدند و خانواده آنان به فراق اين عزيزان مبتلا شدند ، نه از خدا گله كردند و نه رابطه خود را با بندگى و عبادت بريدند ، با مشاهده آن همه مزار شهيد بنا گذاشت به نماز و عبادت باز گردد .برخى عبادت هاى فصلى عبادت هاى از روى بيچارگى است ، فراوان اند افراد مرفهى كه غرق عيش و عشرت اند و تا ايام به كام است از معنويّت و معاد و طاعت و عبادت غافل و بى خبرند و حتى گاهى ثروت و مال توانايى هاى مادى آنان را طاغى و ياغى نيز مى كند ، چنانكه قرآن مجيد به اين واقعيت هشدار داده است :كَلاَّ إِنَّ الاِْنسَانَ لَيَطْغَى * أَن رَآهُ اسْتَغْنَى  .اينچنين نيست  كه انسان سپاس گزار باشد  مسلماً انسان سركشى مى كند . * براى اينكه خود را بى نياز مى پندارد .رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد :« تَعرَّفْ إلَى اللهِ فِى الرَّخَا يَعْرِفكَ فِى الشِّدَّةِ » .هنگام رفاه و آسايش خود را ( با عبادت و طاعت ) به خدا بشناسان تا هنگام گرفتارى و سختى تو را مورد توجه قرار دهد .حضرت حق به داود وحى فرمود :« اُذكُرنِى فِى أيّامِ سَرَّائِكَ حَتّى أسْتَجِيْبَ لَكَ فِى أيّامِ ضَرّائِكَ » .زمان آسايش و خوشى به ياد من باش ، تا هنگام گرفتارى و سختى دعايت را اجابت كنم .در هر صورت گروهى وقت رفاه و خوشى و زمان داشتن مال و منال مست و غافل اند و كارى به عبادت و پرستش حق و طاعت و خدمت به خلق ندارند ، ولى هنگامى كه بر اثر حادثه اى مال و ثروت از دست مى رود و به رنج و سختى دچار مى شوند عابد و زاهد مى شوند و روى به محراب عبادت مى كنند و البته قصدشان از عبادت معطوف كردن توجه خدا به اوضاع زندگى خودشان مى باشد ، تا شايد با كمك عبادت و طاعت از آن رنج خلاصى يابند و بار ديگر چهار اسبه در ميدان هوا و هوس بتازند .قصّه آن چوپانى كه سر زبان هاست در اين زمينه قصه آموزنده اى است ، هنگامى كه تنها و در بيابان سرد و برفى گرگ ها از هر طرف به گله اش حمله كردند از دور چشمش به گنبد امام زاده محل افتاد و از همانجا متوسل شد و با تضرع و زارى نذر كرد كه اگر رمه گوسپندان جان سالم به در برند چند كوزه روغن براى روشنايى چراغ هاى امام زاده هديه كند ، اتفاقاً چنين شد و رمه از گزند گرگ ها سالم ماند .با رفع خطر و عادى شدن اوضاع تعهد از ميان رفت و نذر كأن لم يكن اعلام شد !از قضا سال بعد نيز در فصل سرماى زمستان نظير همان پيش آمد رخ داد ، چوپان مى خواست دوباره متوسل شود ولى خاطره نذر سابق او را نزد وجدانش شرمنده ساخت ولى گرگ لحظه به لحظه به رمه نزديك تر مى شد ، بالاخره رو به امام زاده به التماس افتاد و گفت : شما كه ظرف ندادى كه تا من از روغن پر كنم !!قرآن در اين زمينه انسان را چه نيكو روانكاوى كرده است : وَإِذَا مَسَّ الاِْنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَائِماً فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ !و چون انسان را گزند و آسيبى رسد ، ما را  در همه حالات  به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده  به يارى  مى خواند ، پس زمانى كه گزند و آسيبش را برطرف كنيم ، آن چنان به راه ناسپاسى و گناه مى رود كه گويى هرگز ما را براى برطرف كردن گزند و آسيبى كه به او رسيده  به يارى  نخوانده است ! ! اينگونه براى اسراف كاران اعمالى كه همواره انجام مى دادند ، آراسته شده  تا جايى كه زشتى اعمالشان را نمى فهمند .
 3 . عبادت منافقانه
افراد دو رو و منافق عبادتشان هيچ پيوندى با خدا ندارد ، آنان عبادت را پوششى براى ناشناخته ماندن نفاقشان و وسيله اى براى جلب نظر مردم به كار مى گيرند !در حضور مردم به وقت عبادت از نشاط برخوردارند ولى در خلوت بى حال و سست و كسل هستند . . . وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلاَةِ قَامُوا كُسَالى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلاَ يَذْكُرُونَ اللهَ إِلاَّ قَلِيلاً * مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ لاَ إِلَى هؤُلاَءِ وَلاَ إِلَى هؤُلاَءِ . . . .. . . و هنگامى كه به نماز مى ايستند ، با كسالت مى ايستند و همواره در برابر مردم رياكارى مى كنند ; و خدا را جز اندكى به ياد نمى آورند . * منافقان ميان كفر و ايمان متحيّر و سرگردانند ، نه  با تمام وجود  با مؤمنانند و نا با كافران . . .. . . وَلاَ يَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَهُمْ كُسَالَى . . . .. . . و نماز را جز با كسالت وسستى به جا نمى آورند . . .
 4 . عبادت خالصانه
عبادتى كه فقط به انگيزه الهى به جا آورده مى شود ، صحيح و مورد قبول حضرت حق است .عابد اينگونه عبادت ، هدفش فقط خداست و خوشى ها و ناخوشى ها و بود و نبودها ، هيچ نقشى در عبادت او ندارد .عابد اينگونه عبادت ، عارف به خدا و عاشق خداست و حضرت او را سزاوار پرستش مى داند و روى اين حساب براى خدا و به انگيزه جلب رضاى او به عبادت روى مى آورد .و از آنجا كه خلوص ، درجات و مراتب متعددى دارد ، عبادت هاى خالصانه نيز به ميزان ارزش خلوص و انگيزه آن داراى مراتب و درجات متفاوتى است و به همين جهت است كه مراتب بهشتيان نيز در بهشت متفاوت و گوناگون است .و در روايتى حضرت اميرالمؤمنين على (عليه السلام) مى فرمايد :« لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ اللهُ عَلى مَعصِيَتِهِ لَكَانَ يَجِب إلاّ يُعصَى شُكراً لِنِعَمِهِ » .اگر خدا بر گناهى وعده عذاب نمى داد باز لازم بود به خاطر سپاسگزارى از نعمت هايش نافرمانى نشود .آن عبادتى سازنده جان و تأثيرگذار بر روح آدمى است كه با حضور قلب و عشق باشد .و از آداب قلبيه نماز و ساير عبادت ها كه موجب نتايج نيكويى است بلكه باعث فتح بعضى از ابواب و كشف بعضى از اسرار عبادات است آن است كه سالك جديت كند كه عبادت را از روى نشاط و به جهت قلب و فرح و انبساط خاطر به جا آورد و از كسالت و ادبار نفس در وقت عبادت احتراز شديد كند ، پس وقتى را كه براى عبادت انتخاب مى كند ، وقتى باشد كه نفس را به عبادت اقبال است و داراى نشاط و تازگى است و خستگى ندارد .زيرا اگر نفس را در اوقات كسالت و خستگى وادار به عبادت كند ممكن است آثار بدى به آن مترتب شود كه از جمله آنها آن است كه انسان از عبادت منزجر شود و تكلّف و تعسّف آن زياد گردد و كم كم باعث تنفر طبع و جان انسان شود و اين علاوه بر آنكه ممكن است انسان را به كلى از ذكر حق منصرف كند و روح او را از مقام عبوديت كه منشأ همه سعادات است برنجاند ، از چنين عبادتى نورانيت قلبيه حاصل نگردد و باطن نفس از آن منفعل نگردد و صورت عبوديت را صورت باطن قابل نشود با اين كه مطلوب و هدف از عبادت آن است كه باطن نفس انسان صورت عبوديت بگيرد .آنچه ذكر شد تحقق پيدا نكند مگر آنكه عبادت ها از روى نشاط و بهجت به جا آوره شود و از تكلّف و تعسّف و كسالت به كلّى احتراز شود تا حالت محبت و عشق به ذكر حق و مقام عبوديت رخ دهد و انس و تمكّن حاصل آيد و انس به حق و ذكر او از اعظم مهمّاتى است كه اهل معرفت را به آن عنايت شديد است و اصحاب سير و سلوك براى آن تنافس كنند و چنانچه اطبا عقيده دارند كه اگر غذا را از روى سرور و بهجت ميل كنند زودتر هضم شود ، همين طور طب روحانى اقتضا مى كند كه اگر انسان غذاى روحانى را از روى بهجت و اشتياق تناول كند از كسالت و تكلّف احتراز نمايد ، آثار آن در قلب زودتر واقع شود و باطن قلب با آن زودتر تصفيه گردد .در هر صورت ظهور نتايج و آثار عبادت در گرو انجام آن با خلوص نيت و با نشاط و اشتياق و با پرهيز از افراط و تفريط است .حضرت امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : يكى از مسلمانان همسايه اى نصرانى داشت ، آن قدر از مزاياى اسلام براى او گفت تا مسلمان شد .سحرگاهان به درب خانه تازه مسلمان رفت و در كوبيد ، تازه مسلمان از پشت در پرسيد چكار دارى ؟ مرد گفت : وقت نماز صبح نزديك مى شود برخيز وضو بگير و لباس هايت را بپوش تا با يكديگر به مسجد برويم و نماز به جاى آوريم .تازه مسلمان وضو گرفت ، جامه پوشيد و همراه او به مسجد رفت و مشغول نماز شدند ، پيش از نماز صبح هر چه توانستند نماز خواندند تا سپيده دميد ، آنگاه نماز صبح را خواندند و ماندند تا كاملا هوا روشن شد و آفتاب سر زد .تازه مسلمان برخاست تا به خانه اش برود مرد گفت : كجا مى روى ؟ روز كوتاه است و تا ظهر چيزى نمانده است بمان تا نماز ظهر را بخوانيم ، او را نگه داشت تا ظهر فرا رسيد و نماز ظهر را نيز خواندند ، دوباره گفت : وقت نماز عصر نزديك است نماز عصر را نيز بخوانيم ، او را نگه داشت تا نماز عصر را نيز خواندند .تازه مسلمان برخاست به منزل برود مرد گفت : چيزى از روز نمانده است ، نزديك غروب آفتاب است نماز مغرب را هم با هم بخوانيم ، او را نگه داشت تا آفتاب غروب كرد ، نماز مغرب را نيز با هم خواندند ، باز هنگامى كه تازه مسلمان خواست برود مرد گفت : يك نماز بيش نمانده است آن را نيز به جا آوريم ، او را نگه داشت تا عشا را نيز خواندند و از يكديگر جدا شدند و هر يك به خانه خويش رفتند .با فرا رسيدن سحر مسلمان قديمى باز درب خانه تازه مسلمان رفت و گفت : فلانى هستم ، پرسيد : چكار دارى ؟ مرد از او خواست وضو بگيرد و لباس هايش را بپوشد و همراه او برود تا نماز بخوانند . تازه مسلمان با ناراحتى گفت : برو من فقير و عيالوارم بايد زندگى ام را سر و سامان دهم ، برو براى اين دين كسى را پيدا كن كه بيكارتر از من باشد .حضرت امام صادق (عليه السلام) پس از نقل اين ماجرا مى فرمايد : او را در دين نصرانيت كه از آن بيرونش آورده بود وارد كرد!از اين روايت بسيار مهم نتيجه مى گيريم كه بايد از افراط در عبادت و عبادات مستحبى و تحميلى و عبادت بدون شوق و عشق ، به شدّت احتراز كرد ، چرا كه اينگونه عبادت موجب خروج انسان از اصل عبوديت و بندگى و سستى در واجبات مى شود .
 5. عبادت عاشقانه
عبادت و بندگى براى اهل معرفت ، عشق و شوق است نه كارى سخت و با مشقت و عملى زور و اجبارى .عارفان همواره لحظه شمارى مى كنند تا وقت عبادت و هنگام راز و نياز با خداى بى نياز فرا رسد ، تا عاشقانه وارد آن شوند .بدان كه اهل معرفت و اصحاب مراقبه را به قدر قوّت معرفت آنها به مقام مقدس ربوبيت و اشتياق آنها به مناجات حضرت بارى عز اسمه ، از اوقات نمازها كه ميقات مناجات و ميعاد ملاقات با حق است مراقبت و مواظبت بوده و هست .آنانكه مجذوب جمال جميل و عاشق و دلباخته حسن ازلند و از جام محبت سرمست و از پيمانه الست بى خودند ، از هر دو جهان رسته و چشم از اقاليم وجود بسته و به عزّ قدس جمال الله پيوسته اند ، براى آنان دوام حضور است و لحظه اى از ذكر و فكر و مشاهدت و مراقبت مهجور نيستند .
و آنانكه اصحاب معارف و ارباب فضايل و فواضل اند و شريف النفس و كريم الطينه اند ، چيزى را به مناجات حق اختيار نكنند و از خلوت و مناجات حق ، وجود مبارك خود او را طالب اند و عزّ و شرف و فضيلت و معرفت را همه در تذكر و مناجات با حق دانند .اينان اگر توجه به عالم كنند و نظر به كونين اندازند نظر آنان عارفانه باشد و در عالم هستى حق جو و حق طلب اند و تمام موجودات را جلوه حق جمال و جميل دانند .به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوستعاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوستاينان اوقات نمازها را به جان و دل مواظبت كنند و خود را براى ميقات گاه حق حاضر و مهيا كنند ، دل آنان حاضر است و از محضر حاضر را طلبند و احترام محضر را حاضر كنند و عبوديت را مراودت و معاشرت با كامل مطلق دانند و اشتياق آنان براى عبادت از اين باب است .و آنانكه مؤمن به غيب و عالم آخرت و شيفته كرامات حضرت حق جل و علاى اند و نعمت هاى ابدى بهشتى و لذّت ها و بهجت هاى دائمى سرمدى را با حظوظ دايره دنيويه و لذايذ ناقصه موقته مشوبه مبادله نكنند و به هنگام عبادات كه بذر نعم اخرويه است قلوب خود را حاضر نمايند و از روى شوق و اشتياق قيام به امر كنند و نسبت به اوقات نمازها كه وقت حصول نتايج و كسب ذخاير است انتظار كشند و چيزى را به نعم جاويدان اختيار نكنند .اينان نيز چون قلبشان از عالم غيب باخبر است و ايمان قلبى به نعم هميشگى و لذّات دائمه عالم آخرت دارند اوقات خود را غنيمت شمارند و اوقات خود را ضايع نكنند ، عبادات نيز براى آنان لذاتى است به حسب مراتب آنها و معارف آنان و كلفت و تكليف براى آنان به هيچ وجه نيست .ولى ما بيچاره هاى گرفتار آمال و امانى و بسته زنجيرهاى هوا و هوس و فرورفتگان در بحر ظلمانى عالم طبيعت كه نه بويى از محبت و عشق به شامه روحمان رسيده و نه لذّتى از عرفان و فضيلت را ذائقه قلبمان چشيده ، نه اصحاب عرفان و عيانيم و نه ارباب ايمان و اطمينان ، عبادات الهيه را تكليف و كلفت دانيم و مناجات با قاضى الحاجات را سر بار و تكلّف شماريم ، جز دنيا كه معلف حيوانات است ركون به چيزى نداريم و جز به دار طبيعت كه معتكف ظالمان است تعلّقى نداريم ، چشم بصيرت قلبمان از جمال جميل كور و ذائقه روح از ذوق عرفان مهجور است .

بر گرفته از کتاب جلوه های رحمت الهی استاد حسین انصاریان

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

مسلمان شدن به برکت خاک کربلا
عيد و لباس بهشتى
من و شهری که از مردی نشان نیست از محسن غلامحسینی
گریه مکن، از علی اکبر لطیفیان
مبارزات سياسي و اجتماعي امام سجاد (ع)
دعاي حضرت امام سجاد (ع) براي پدر و مادر خويش(1)
پیمان گرفتن خداوند از بندگان
عظمت صحیفه سجادیه
اسناد و شرح‏های صحیفه سجادیه‏
بركات شهادت امام حسين (ع)

بیشترین بازدید این مجموعه

بخشش مال و جایگاه آن در اسلام
هفت نمونه‌ از احیای مردگان در کلام قرآن
معانى ذكر در كتاب حضرت حق‏
مال حلال و حرام در قرآن و روايات‏
حضرت ام البنین(س)
سیری اجمالی در سیره نگاری پیامبر اسلام در غرب
رابطه بین استاد و شاگرد در امور تربیتی
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^