انسان از سفره گسترده هستى، و از موجودات و نعمتهاى جهان از طريق خوردن، نوشيدن، تنفس، نورگرفتن و غيراينها با نيروى جذب، اخذ مواد ميكند و آنها را جزء بدن خود كرده و با كمك حيات خدادادى خود زنده ميگرداند، وبه عبادت ديگر وجود خود و ذاتش و كارگاه هستياش را از مواد گرفته شده از جهان ميسازد.
بايد توجه داشت كه اگر آنچه از مواد بربدن اضافه ميشود درآن باقى بماند در اندك مدتى بدن به صورتى غيرقابل تصور بزرگ ميشود، اين معنا را از طريق حجم خوراك و آبى كه روزانه به بدن ميرسد پس از دفع اضافات ميتوان درك كرد اين كه بدن تا آخر عمر داراى اعتدال معينى است به خاطر اين است كه همانطور كه بربدن افزوده ميشود، همانطور هم از آن كاسته ميگردد، و همان گونه كه از اجزاء جهان در بدن انسان وارد شده و زندگى نوينى مييابند همان گونه هم از آن خارج شده و خود را به دست مرگ يا به گردونه تبديل شدن به كار و عمل و به عبارت علميتر تبديل شدن به نيرو و انرژى ميسپارند.
روشن است كه بخش عمده اى از مواد از بدن به شكل مادّه خارج نميشود و گرنه محسوس ميشد و همه خروج آن را مشاهده ميكردند، و چون در جهان آفرينش هيچ موجودى بيشتر از دوصورت ندارد يا بايد ماده باشد يا نيرو، پس بخش اعظمى از آنچه كه از بدن خارج ميشود حتماً به صورت نيرو خارج ميگردد، و به اين سبب ديده نميشود.
خروج اين نيروها در حين عمل و با انجام دادن كار چه مثبت و چه منفى تحقق ميپذيرد.
پس بدن انسان كارخانه اى است كه كار آن تبديل مواد جهان به نيروى اعمال است و شغل بدن اين است كه اجزائى از سفره هستى اخذ كند و در ذات خود به آنها زندگى دهد، سپس آنها را به وسيله عمل تبديل به نيرو كرده از خود بيرون دهد.
انسان به صورتى آفريده شده كه پيوسته در لحظات روز و شب خود را و ساختمان بدنش را از مواد جهان ميسازد و سپس همين اجزاء را از ساختمان وجودى خود به شكل نيرو هزينه ميكند و از ذات خود بيرون ميدهد، و اين برنامه گرفتن و هزينه كردن به كيفيتى است كه بايد گفت: انسان در زندگى اين جهان به جز اين اخذ مواد و هزينه كردنش به صورت عمل و نيرو كارى ندارد.
از برخى آيات و پاره اى روايات استفاده ميشود كه: بدن انسان به طور مطلق و بدون اختصاص به عضوى و جزئى معين در راه انجام دادن اعمال هزينه ميشود.
اگر بدن با تكيه بر اراده اختيارى انسان در اعمال زشت و ناپسند. و گناهان و بديها و خلاصه خارج از فضاى هدايت خدا و راهنمائيهاى پيامبران و امامان معصوم هزينه شود، هزينه اى نابجا و غيرمعقول و برخلاف شئون انسانيت و به فرموده قرآن اسراف و زياده روى و خرجى خارج از حدود و مرزبنديهاى حق است، و اين گونه هزينه كردن بدن مورد نفرت خدا و امرى بسيار ناپسند و سبب به باد دادن سرمايه وجودى است.
چنين اسرافى نسبت به بدن، درقيامت عامل جريمه اى سنگين و كيفرى سخت است:
وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى :
و كسى كه وجودش را به اسراف و زياده روى هزينه نموده و به آيات پروردگارش ايمان نياورده اين گونه كيفر ميدهيم. ولى بيترديد عذاب آخرت سخت تر و پايدارتر است.
واگر بدن با تكيه بر اراده اختيارى انسان و براساس هدايت حق و وحى الهى و طرح پيامبران و امامان در اعمال پاك و برنامههاى مثبت و صدق و درستى هزينه شود، اين هزينه شدن نزد خدا پسنديده و مورد خوشنودى او و سبب پاداش و مزد مناسب است چنان كه در آيه مورد تفسير:
وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ ... بيان شده است.
در رابطه با هزينه شدن بدن در اعمال خير و نيك از پيامبراسلام روايت شده:
«والذى نفسى بيده ماانفق الناس من نفقة احب من قول الخير:»
سوگند به آن كه جانم در دست اوست، مردم هزينه اى محبوب تر از گفتار نيك هزينه نكرده اند.
و در قطعهاى بسيار پرارزش كه از محمدبن حنفيه روايت شده و نشان ميدهد كه آن را از نمايندهاى از نمايندگان خدا شنيده آمده است كه از او پرسيدند:
«عن اعظم الناس خطراً فقال: الذى لايرى الدنيا كلها عوضاً من بدنه ثم قال: ان ابدانكم هذه ليست لها ثمن الاالجنة فلاتبيعوها الابها:»
بزرگترين مردم در بلندى قدر و منزلت كيست؟ پاسخ داد كسى است كه همه دنيا را در برابر بدن خود عوض نداند، سپس فرمود: حقيقت اين است كه براى اين بدنهاى شما بهائى و قيمتى جز بهشت نيست، آن را به چيزى جز بهشت مفروشيد.
اين دو روايت و نمونه اين دو به طور واضح و به صورتى روشن دلالت دارد براين كه: اجزاء بدن به صورت عمل خرج ميشود و مصرف ميگردد، و انسان بزرگ كسى است كه بدن خود را در انجام دادن اعمال نيك كه بهشت و نعمتهاى آن از آنها ساخته ميشود هزينه ميكند و انسان پست كسى است كه تن خود را از اعمال ننگين و آلوده و چركين هزينه مينمايد، اعمالى كه دوزخ از آنها به وجود ميآيد.
با توجه به اين كه اعمال انسان از بدن مادى صادر ميشود، و بدن هم از مواد و عناصر جهان ساخته و پرداخته ميگردد، جايگاه آيه ذيل بيشتر براى ما روشن ميشود:
«كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً:»
از خوردنهاى حلال و پاكيزه بخوريد و اعمال شايسته و صالح به جاى آوريد.
از متن و ظاهر آيه شريفه چنين استفاده ميشود كه اعمال انسان از خوراكيهائى كه از جهان ميگيرد ساخته ميشود و اين كه: اگر آدمى از خوردنيهاى پاك بخورد موجب اعمال صالح، و اگر از خوردنيهاى حرام و ناپاك بخورد نميتواند اعمال صالح و نيك به جاى آورد، بلكه به سوى كارهاى ناپسند و بد گرايش پيدا ميكند، چنان كه حضرت سيدالشهداء (ع) هنگامى كه از جانب حضرت سجاد مورد پرسش قرار گرفت كه چرا يزيديان با اين كه شما را ميشناختند با شما جنگيدند و ياران بزرگوارتان و برادران و فرزندانتان را كشتند فرمود:
«ملئت بطونهم من الحرام:»
شكمهايشان از حرام پرشد!
در روايت بسيار مهمى است كه حضرت مولى الموحدين اميرالمؤمنين (ع) به عنوان دعاى شروع به غذا به پيشگاه حضرت حق عرضه ميداشت:
«اللهم انى اسئلك فى اكلى وشربى السلامة من وعكة والقوة به على طاعتك وذكرك وشكرك فيما بقيته فى بدنى وان تشجعى بقوته على عبادتك وان تلهمنى حسن التحرز من معصيتك:»
خدايا از تو درخواست دارم كه در خوردن و آشاميدنم از بيمارياش سالمم بدارى و به وسيله آن تا آن را در بدنم باقى ميدارى برطاعت و ذكر و شكرت نيرومندم گردانى، و به من الهام نمائى كه چگونه از نافرمانى است بپرهيزيم.
و از حضرت صادق (ع) روايت شده:
«انما بنى الجسد على الخبز:»
همانا بدن بر نان بناگذارى شده است.
از اين دو حديث و امثال آنها استفاده ميشود كه ساختمان بدن برخوراك بناگذارى شده است، و ماكولات و آشاميدنيها هستند كه نيروى اطاعت به خدا و ذكر و شكر او را در بدن مهيا ميكنند، و خوراك هميشه در بدن نميماند بلكه بخش عمده اى از آن به صورت عبادت يا معصيت از آن خارج ميگردد.
در هرصورت عملى كه از بدن صادر ميشود، بدنى كه ساخته شده عناصر مادى و نعمتهاى جهان است اين است كه: با حواس خود از جهان آگاهى بيابد و با سائر اعضاء خود در موجودات آن دخل و تصرف نمايد، عمل انسان اين است كه: قلب وى اعضاى او را وادار به اطاعت كند و آنها هم از آن اطاعت كنند، عمل كردن مصرف نمودن نيروى بدن است، عمل كردن مصرف نمودن بدن است، عمل كردن تبديل مواد بدن به نيرو است، عمل كردن تلطيف مواد بدن است، عمل صادر شده عصاره تن است، عمل كردن خرج و مصرف نمودن خويشتن است، عمل كردن ساختن ساختمان كنونى بدن است، عمل كردن ساختن ساختمان آينده خويشتن است، عمل كردن تبديل خود به لذت ويا درد و شكنجه آخرت است، عمل كردن تبديل مواد و عناصر جهان و نعمتهاى دنيا به نعمتهاى بهشتى و يا عذابهاى دوزخى است.
با توجه به اين حقايق و براساس آيات و روايات به اين نتيجه ميرسيم كه ساختمان آينده هركس از اعمال كنونى او تحقق مييابد، اگر اعمال او نيك و صالح باشد وجود آخرتى او هم نيك و صالح و لذت بخش است، و اگر اعمالش زشت و فاسد باشد، بيترديد آيندهاش شرم آور و ننگين و پراز درد و رنج است، مثلًا اگر با چشم خود نگاههاى ناپسند ميكند اين نگاههاى فاسد جمع شده و محفوظ مانده و براى او چشم فاسد آخرتى ميگردد كه براى هميشه از شكنجهاش مينالد، و يا اگر با زبان خود در زندگى دنيائياش اين و آن را مانند مار و كژدم ميگزد، اين نيش زدنها و گزيدنها و زشت گوئيها جمع گرديده و محفوظ مانده و در آخرت زبان او ميگردند و اين زبان پيوسته او را عذاب داده و ناراحتش ميكند، و ساير اعضاء هم به همين صورت است.
و كسانى كه تا پايان عمر اعمال صالح و كارشايسته انجام ميدهند ساختمان آخرتى خود را فرح بخش ميسازند كه هردم به خاطر آن خوش و مسرورند و خودشان از خودشان لذت ميبرند.
آرى از چشم و زبان و گوش و دست و پا و شهوت و شكم فاسد در قيامت انواع عذابها و شكنجهها پديد ميآيد كه از اين واقعيت تعبير به دوزخى شده كه هيزمش خود انسان است.
فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ:
پس خود را از آتشى كه هيزمش مردماند نگهداريد.
و از چشم و زبان و گوش و دست و شكم و شهوت و پاى سالم و صالح، در قيامت انواع لذتها و سرور و خوشيها ظهور ميكند، كه صورت آخرتياش بهشت عنبر سرشت است.
و دريك كلمه كه مبتنى برآيات و روايات است: هرگونه عمل انسان چه زيبا و چه زشت، چه خوب چه بد درقيامت به صورت بهشت و يا دوزخ تجسم مييابد و در حقيقت پاداش اعمال خوب انسان همان اعمال خوب است كه به صورت بهشت تجسم يافته، و كيفر اعمال بد انسان همان اعمال بد است كه به صورت دوزخ و آتش رخ مينمايد.
يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ ...
قيامت روزى است كه هركس آنچه را از كار نيك انجام داده وآنچه را از كار زشت مرتكب شده [به صورت بهشت و دوزخ ] حاضرشده مييابد.
وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً:
قيامت همه مردم هر عملى را كه در دنيا انجام دادهاند [به صورت بهشت يا دوزخ ] حاضر مييابند.
منبع : پایگاه عرفان