اهانت و تحقیر نمودن بندگان خدا و مذمت آن
شكی نیست كه این صفت مذمومه در شریعت مقدسه حرام، و موجب هلاكت صاحب آن است. از حضرت پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ روایت شده است كه: «خدای ـ تعالی ـ فرمود: هر كه اهانت برساند به یكی از دوستان من، پس كمر به مبارزهی با من بسته است».[1]
و در حدیث دیگر از آن سرور منقول است كه: «پروردگار عالم ـ جل شأنه ـ فرمود: به تحقیق كه با من جنگ كرده است هر كه ذلیل كند یكی از بندگان مؤمن مرا».[2] و از حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ مروی است كه: «هر كه پست و حقیر كند مؤمنی را ـ خواه مسكین باشد و خواه غیر مسكین ـ خدای ـ تعالی ـ باز نمیایستد از پست كردن و دشمنی او، تا رجوع كند از آنچه به آن مؤمن كرده است.»[3]
و احادیث در این خصوص بسیار است. و هر كه نسبت میان خدا و بندهی او را فی الجمله ادراك كند، و ربط خاصی كه میان خالق و مخلوق است بفهمد، میداند كه اهانت بنده، اهانت مولای اوست، و تحقیر مخلوقی، فی الحقیقه تحقیر خالق اوست. و همین قدر در مذمت این عمل كافی است. پس بر هر عاقلی واجب است كه پیوسته متذكر این معنی بوده باشد، و اخبار و آثاری را كه در مذمت اهانت بندگان خدا وارد شده در نظر داشته باشد، و آنچه در خصوص مدح و تعظیم ایشان رسیده است نصب العین خود نماید، و خود را از این عمل (كار) قبیح باز داد تا موجب رسوایی او در دنیا و آخرت نگردد.
تعظیم و احترام كردن به بندگان خدا و فضیلت آن
و مخفی نماند كه ضدّ این صفت، كه اكرام و تعظیم و احترام داشتن بندگان خدا بوده باشد، از شریفترین عملها و با فضیلتترین كارها است.
و در حدیث قدسی وارد شده است كه: «حق ـ سبحانه و تعالی ـ فرمود كه: باید ایمن شود از غضب من هر كه اكرام كند بندهی مؤمن مرا».[4]
و از حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ روایت شده است كه: «هیچ بندهای از امت من نیست كه نیكویی و نرمی كند با برادر مؤمن خود، به نوعی از ملاطفت، مگر اینكه خدا از خدمهی بهشت خدمتكار از برای او مقررّ میفرماید.»[5] و از حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ مروی است كه: «هر كه ذلت را از روی برادر مؤمن خود بردارد، خدای ـ تعالی ـ ده حسنه برای او مینویسد، و هر كه بر روی برادر مؤمن خود تبسم كند، خدای ـ تعالی ـ از برای او حسنه ثابت كند.»[6] و فرمود: «هر كه برادر مؤمن خود را تحسین كند، خدای ـ تعالی ـ تا روز قیامت برای او تحسین مینویسد.»[7] و فرمود: «هر كه نزد برادر مسلم خود آید و او را گرامی دارد، خدای تعالی را گرامی داشته است.»[8]
روزی آن حضرت به اسحق بن عمار فرمود كه: «ای اسحق! به دوستان من هر قدر توانی احسان كن، كه هیچ مؤمنی احسان به مؤمنی نكرد و اعانت او ننمود مگر اینكه صورت ابلیس را خراشید، و دل او را مجروح ساخت.»[9]
و از جملهی اموری كه انسان را به اكرام و تعظیم مردم وا میدارد، آن است كه به تجربه ثابت شده است كه: هر كه به هر نظری مردم را میبیند، مردم نیز به آن نظر به او نگاه میكنند و او را میبینند.
آری، هر كس هر چه میكارد درو میكند. همینت پسند است اگر بشنوی كه گر خار كاری سمن[10] ندروی و بدان كه ـ همچنان كه مذكور شد ـ گرامی داشتن و عزت دادن جمیع طبقات مردم، به قدری كه سزاوار ایشان است از جملهی اعمال پسندیده است. و شایسته است كه انسان بعضی از اصناف مردم را به تعظیم و اكرام بیشتری اختصاص دهد، و از آن جمله اهل علم و فضل و صاحبان ورع و تقوی است، زیرا در احادیث بسیار تأكید زیاد در اكرام و تعظیم این دو طبقه جلیله وارد شده.
احترام پیران
و از آن جمله پیران و ریش سفیدان اهل اسلام است، كه گرامی داشتن و احترام زیاد ایشان بر جوانان لازم و حتمی است. و حضرت پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود كه: «هر كه مراعات كند برتری بزرگتر از خود را به جهت زیاد بودن سن او، و احترام كند او را، خدای تعالی او را از ترس روز قیامت ایمن میگرداند.»[11] و از حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ روایت شده است كه: «بزرگ شمردن بزرگان پیر، و تعظیم آنان، تعظیم و بزرگ شمردن خداست.»[12] و فرمود كه: «از ما نیست هر كه احترام نكند پیران ما را، و رحم نكند بر بچههای ما».[13] و از جملهی كسانی كه زیادتی احترام به ایشان سزاوار است، بزرگ طایفه و بخشنده طایفه است. و حضرت پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود كه: «هرگاه كریم قوم، و بزرگ ایشان بر شما وارد شود، اكرام او كنید.»[14]
احترام سادات
و از جملهی طوایفی كه زیادتی تعظیم و اكرام ایشان لازم، و احترام ایشان حتمی است، سلسلهی جلیلهی سادات علویه است، كه دوست داشتن و محبت ایشان، اجر رسالت و مزد نبوت است.
و از حضرت رسالت پناهی ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ مروی است كه: «شفاعت من ثابت است از برای هر كه اعانت كند ذرّیّهی مرا به دست یا زبان یا با مال خود.»[15]
و فرمود: «چهار نفر را من شفاعت خواهم نمود در روز قیامت، اگر چه به قدر گناه تمام اهل دنیا را آورده باشند:
یكی: آنكه اكرام كند ذرّیّهی مرا.
دوم: آنكه حاجت ایشان را برآورد.
سیّم: آنكه تلاش نماید از برای ایشان در وقتی كه گرفتار باشند.
چهارم: آنكه به دل و زبان، با ایشان دوستی و محبت كند.»[16]
و فرمود: «اكرام كنید خوبان ذرّیّهی مرا از برای خدا، و بدان ایشان را از برای من».[17] و احادیث در فضیلت سادات، و اجر اكرام و تعظیم ایشان بینهایت است. و آنچه مذكور شد از برای اهل ایمان كافی است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بحارالانوار، ج75، ص155، ح25، كافی، ج2، ص352، ح7.
[2] . بحارالانوار، ج75، ص158، ح28، كافی، ج2، ص352، ح6.
[3] . كافی، ج2، ص351، ح4.
[4] . بحارالانوار، ج67، ص71، ح36.
[5] . كافی، ج2، ص206، ح4، بحارالانوار، ج74، ص298، ح33.
[6] . بحارالانوار، ج74، ص297، ح30، كافی، ج2، ص205، ح1.
[7] . بحارالانوار، ج74، ص298، ح31، كافی، ج2، ص206، ح2.
[8] . بحارالانوار، ج74، ص298، ح32، كافی، ج2، ص206، ح3.
[9] . كافی، ج2، ص207، ح9، بحارالانوار، ج74، ص301، ح38.
[10] . مخفف یاسمن، اسم گل خوشبویی است.
[11] . بحارالانوار، ج75، ص137، ذیل ح5.
[12] . كافی، ج2،ص165.
[13] . همان.
[14] . محجه البیضاء، ج3، ص372.
[15] . جامع الاخبار، ص140.
[16] . خصال شیخ صدوق، باب الاربعه، ص196، ح1.
[17] . جامع الاخبار، ص140.
منبع : پایگاه اندیشه قم