فارسی
جمعه 02 آذر 1403 - الجمعة 19 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

حقيقت دعا

 

منابع مقاله:

کتاب : عرفان اسلامی  جلد ششم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

دعا حقيقتى است كه در تمام موجودات عالم، اعم از غيبى و شهودى سريان ذاتى دارد و اگر اين حقيقت همراه موجودات آفرينش نبود، از عنايت و رحمت حضرت حق بى بهره بودند.

دقت در وضع موجودات و به خصوص بافت ذاتى و معنوى آنان ما را به اين نكته واقف مى كند كه حقيقت موجودات و اصل و ريشه آنان دعا است. اگر دعا حقيقت ذات آنان را تشكيل نمى داد، اين همه فيض الهى را چگونه و از چه راهى دريافت مى كردند.

دهان ذات موجودات جهت درخواست نيازهايشان از مصدر بى نياز باز است و كليه مهمانان خلقت به طور دائم از جناب او با زبان حال در طلب و گدايى و مسكنت هستند و اين حيثيت در موجودات عالم عبارت از دعا است.

ذات ما انسان ها و بناى وجود ما، جهت تأمين تمام نيازمندى هايش، عين دعا و طلب و درخواست و گدايى است، درخواست و گدايى از حضرت حق جهت پركردن كمبودها، مقتضاى درونى و برونى موجودات و در حقيقت عين دعا و اصل دعا و ريشه دعا و ذات دعا است و اين مسئله براى احدى قابل انكار نيست و نمى تواند باشد.

اگر دعا نبود و اگر طلب و درخواست نبود، ادامه حيات براى هيچ موجودى امكان پذير نبود.

 

دعاى تكوينى و تشريعى

وجود تمام موجودات، در ظاهر و باطن خود، عين خواستن و طلب هستند و در طبيعت خلقت هيچ موجودى از اين خلقت جدا نيست.

هيچ موجودى ذاتاً و طبعاً استعداد و لياقت و قدرت كوس استقلال زدن ندارد و نمى تواند داشته باشد.

ذات موجودات و طبع خلقت آنان و سازمان هستى و شؤونشان در برابر ذات بى نياز عين نياز و در برابر غنى مطلق فقر مطلق است.

وقتى ثابت باشد موجودات بدون استثنا، عين ربط و تعلق و عين تجلى و محض امكان و فقرند و يك جزء غير قابل ديدن و جزء ديدنى هيچ موجودى در هيچ نشانى مستقل و بى نياز نيست، چه راهى براى ادعاى استقلال و عدم نيازمندى براى موجودات هست؟

در ادعاى بى نيازى و استقلال به روى بزرگ ترين موجود معنوى عالم و شاخص ترين عنصر خلقت و زيباترين چهره هستى حضرت رسول اللّه صلى الله عليه و آله بسته است، چه رسد به موجودات ديگر كه طفيل هستى او و سايه مصداق:

لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأفْلاكَ «1».

اى پيامبر! اگر تو نمى بودى جهان و جهانيان را خلق نمى كردم.

هستند.

او از همه عالم آگاهى و وقوفش به مسئله فقر ذاتى و نياز طبيعى و حتمى موجود بيشتر بود و توجه به اين نياز همه جانبه را نسبت به حضرت بى نياز و فقر ذاتى را نسبت به غنى حميد فخر خود مى دانست و بالاترين مقام را براى خويش سلطنت فقر به حساب مى آورد و در برابر حضرت دوست با تمام وجودش عرضه مى داشت:

ألْفَقْرُ فَخْرى «2».

فقر، سرافرازى و افتخار من است.

در زمينه اين نوع دعا و اين شكل درخواست و طلب، ذات موجودات يكسان است و كل عالم هستى بى وقفه در زمينه فقر ذاتى و امكانيش، حتى تمام كفار و بت پرستان و همه فاجران و فاسقان و ملحدان در حال دعايند و اگر اين خط و ربط در وجود آنان نسبت به حضرت او نبود، امكان ادامه زندگى براى كم ترين لحظه براى هيچ كدامشان وجود نداشت.

از اين طلب ذاتى و درخواست طبيعى كه سراسر هستى موجودات و شؤون آنان را فرا گرفته و هيچيك را براى ادامه زندگى چاره اى جز آن نيست تعبير به دعاى تكوينى مى شود، كه در اين دعا زبان و صدا و اشك و ناله و زارى مدخليت ندارد و نسبت به اين دعا هم دستورى نيست كه چرا اين قسم از دعا ذاتى موجودات و بافت وجودى و طبيعى آنان است.

اما قسمتى ديگر در زمينه دعا وجود دارد كه به آن دستور داده شده و از جن و انس و ملائكه، خواسته اند كه اين حقيقت را بالاراده به دستور حضرت رب العزه تحقق دهند.

درست است كه خداوند عزيز به تمام خواسته هاى عبادش آگاه و عالم و آشناست، اما همين خداى مهربان و آشناى به نيازهاى ارادى عباد از آنان خواسته، خواسته هاى خود را با سوز دل و با حركت زبان و اعلام نيازمندى هاى دنيا و آخرت، همراه با اشك چشم و سودن پيشانى به خاك درگاه من ابراز كنيد كه من عاشق اين حال و علاقه مند به اين زارى و درخواست و اشك چشم شمايم.

اين معنا را بايد همه نيازمندان كه همه انسان ها هستند و به خصوص گناهكاران از عباد كه در به در دنبال آشتى با دوست هستند رعايت كنند و بايد بدانند، همان طور كه گفته شد اگر دعا و درخواست و طلب و گدايى و نيازمندى در ذات موجودات نبود، به كم ترين فيض و عنايت از جانب دوست نمى رسيدند، همان طور اگر براى آمرزش گناه و قبولى توبه و رسيدن به آنچه خير انسان است و دست يافتن به سعادت دنيا و آخرت، دعايى در كار نباشد، هيچ فيض و عنايت و كرامت و لطف و رحمت و رأفت و بسط رزق و آمرزش گناه و خير دنيا و آخرت نصيب انسان نمى گردد.

اين نوع دعا كه در قرآن و روايات و به وسيله همه انبيا و امامان عليهم السلام دستور داده شده دعاى تشريعى است.

از اين دعا تكبر نكنيد و از جبهه بر خاك درِ دوست گذاشتن روى مگردانيد و بر اين مسئله كه خدا همه چيز ما را آگاه است نياز به گفتن و اعلام كردن و درخواست نمودن نيست تكيه نكنيد و العياذ باللّه در پيشگاه حضرت رب العزه كه تمام خير در يد اوست حالت استغنا و بى نيازى نگيريد كه اين حال تحقق حقيقى پيدا نمى كند و جز گناه و جرم در برابر حضرت او چيزى نيست و خداوند بزرگ از اين حال شيطانى و خط ابليسى در قرآن مجيد تعبير به طغيان و استكبار فرموده است.

گنهكار با سكوت خود و خشكى حال و اشك چشمش به جايى نمى رسد و به فيضى از طرف حضرت اللّه مشرف نمى گردد.

خواستار سعادت دارين، با سكوت از خواسته و عدم تحرك در به دست آوردن سرمايه دنيايى و آخرتى، چيزى نصيبش نمى شود.

اينجاست كه بايد گفت: دعا بهترين عمل و قوى ترين حركت و برترين حالتى است كه به توفيق حضرت ربوبى انسان را يارى كرده و از مهالك وى را مى رهاند.

دعا اين رابطه معنوى و فطرى كه به طور اكثر در مواقع دردمندى و حوادث و مصائب وخلأها و پيش آمدها در حال و زبان و قيافه و اشك سوزان انسان تجلى مى كند، معشوق انبيا و امامان عليهم السلام و محبوب اوليا و عارفان بوده، اين جزوه اگر بخواهد همين حقيقت را از زندگى پاكان عالم فقط از طريق قرآن و روايات بررسى كند، از چند جلد كتاب افزون خواهد شد، البته امتياز پاكان و عاشقان و عارفان در اين مسئله نسبت به ساير انسان ها در اين بود كه آنان همه وقت چه در هنگام داشتن بهترين آرامش، چه وقت حوادث در پيشگاه حضرت رب الارباب در حال دعا بودند كه به دعا و اظهار نيازمندى و فقر در بارگاه قدس او عشق مى ورزيدند، ولى بقيه انسان ها معمولًا براى رفع حوادث و مشكلات ياد خدا مى كنند و اين معنى را خداوند مهربان در قرآن مجيد از انبيا و ساير انسان ها خبر مى دهد.

 

دعاى پيامبران و ائمه معصومين عليهم السلام

در هر صورت قرآن مجيد از پيامبران بزرگ دعاهايى به وقت سرّاء و ضرّاء نقل مى كند كه توجه به وضع انبيا و دعاهاى آنان بر ما لازم است، تا اهل دعا شده و مقام و موقعيت دعا و اين كه چگونه بايد دعا كرد را دريابيم.

قرآن مجيد فقط براى نمونه و تعليم دادن بندگان از انبيا به ترتيب زير نام برده كه وضع نامبردگان، دليل بر وضع همه آن ها است.

1- از آدم در سوره اعراف آيه 33.

2- از نوح در سوره نوح آيه 28.

3- از ابراهيم در سوره ابراهيم آيه 40.

4- از سليمان در سوره نمل آيه 19.

5- از يونس در سوره انبيا آيه 87- 88.

6- از يوسف در سوره يوسف آيه 33.

7- از موسى در سوره قصص آيه 21- 22.

8- از زكريا در سوره آل عمران آيه 38.

9- از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در سوره طه آيه 113.

و براى درك دعا و نيايش امامان بزرگوار شيعه كه دعاهاى آنان بهترين مكتب تزكيه و تصفيه و عالى ترين داروى علاج دردها مى باشد به كتب زير مراجعه كنيد:

«بلدالامين» كفعمى، «عدة الداعى» ابن فهد، «مصباح الزائر»، «زاد المعاد» علامه مجلسى رحمه الله، كتاب دعا «الكافى»، كتاب دعا «بحار الأنوار»، «صحيفه سجاديه»، بخشى از «نهج البلاغة» و از همه رايج تر «مفاتيح الجنان» محدث قمى رضوان اللّه عليه.

شما وقتى به دعاهاى نقل شده از انبيا در قرآن و دعاهاى وارده از معصومين عليهم السلام به خصوص دعاى كميل، عرفه، ابوحمزه ثمالى، مناجات شعبانيه، دعاى مكارم الاخلاق، دعاى بعد از زيارت حضرت رضا عليه السلام مراجعه مى كنيد به اين نكته واقف مى شويد كه دعا بهترين عامل حركت انسان به سوى ارزش ها، درستى ها، آراستگى ها، پيراستگى ها، تزكيه، تصفيه، تجليه، تخليه و تحليه و آمرزش گناه و علاج دردهاى شيطانى و ابليسى است.

 

دعا در كلام دانشمندان فرهيخته

مسئله اهميت و ارزش دعا و آثار آن به قدرى روشن و آشكار است كه حتى دانشمندان بيگانه از اسلام هم بر اساس هدايت فطرى، به اين مسئله اشاره كرده و با يك دنيا انصاف و وجدان دعا را عامل حركت و از ضرورى ترين نيازهاى بشر و داروهاى درمان حتى براى دردهاى جسمى شمرده و در زمان ما در حال پايه گذارى مطب هايى هستند كه طبيبان تربيت شده در اين فن حتى سخت ترين بيمارى هاى جسمى را از اين طريق معالجه كنند.

 

كارل و دعا

كارل آن دانشمند بزرگ فرانسوى كه مورد قبول تمام دانشمندان عالم است در اين زمينه كتاب مستقلى به نام «نيايش» دارد و در لابه لاى كتب ديگرش چون «انسان موجود ناشناخته» مسائلى در اين زمينه دارد، من قسمتى از گفتار او و برخى ديگر از عالمان را در زمينه دعا از كتاب «دعا عامل پيشرفت يا ركود» براى شما بازگو مى كنم:

كارل مى گويد:

در موقع دعا نه فقط انسان يك فورمول واحدى را پيش خود مى خواند، بلكه وجدان او چنان در عالم تجرد و انقطاع فرو مى رود كه خودش تصور آن را نمى تواند بكند، اين حالت عجيب را نبايد فقط به ترقى و پيشرفت قواى روحى نسبت داد، حالت دعا و مناجات اثراتى در اعضاى بدن ما بجا مى گذارد كه در نوع خود بى سابقه است، در روز اول آنقدرها جالب توجه نيست، اما كم كم وقتى كه عادى شد، هيچ لذتى در مقابل آن برابرى نمى كند.

انسان در اين حالت خود را به طرزى به خدا تسليم مى نمايد، مثل اين كه تخته اى سنگ مرمر در مقابل سنگ تراش، بى اختيار است و در همان حال از خداى خود رحمت و ترحم را طلب مى نمايد.

 

كپلر و دعا

كپلر سخت معتقد به دعا بود در حدى كه در كتاب «هيئت در مكتب اسلام» مناجات زير از او نقل شده.

من قبل از ترك كردن اين ميز كه تمام تجسسات خود را در روى آن نموده ام تنها كارى كه مانده و بايد انجام دهم اين است كه چشم ها و دست هاى خود را به سمت آسمان بلند كرده و با خلوصى هر چه تمامتر، سپاس خويش را به درگاه خالق اين كواكب درخشان تقديم نمايم.

اى خداوندى كه با اين تجليات جهان تاب، تمام صحنه طبيعت را منور ساخته اى و افكار ما را با نور ابدى و وجود سرمدى خود سير مى دهى.

اى مولد و آفريننده من، من تو را سپاس مى گزارم و اگر اتفاقاً اين بنده ناچيز، چيزى گفته باشم كه در خور مقام تو نباشد مرا آگاه ساز تا آن را محو نمايم.

آوه!! اگر چنين است، مرا به رحمانيت و رحيميت خود ببخش و بر اين بنده منت گذار، تا كارى كه انجام داده ام هرگز موجب كبر و خودپسندى من نگردد، بلكه فقط در راه كمك به شناسايى عظمت تو و راه رستگارى بكار رود.

 

گلن كلارك و دعا

گلن كلارك- كه از دانشمندان غرب و باصطلاح مؤسس گروه نيايش گر و پيشواى اردوگاه «بسيج دعا» است- چنين مى گويد:

امروز در آمريكا بزرگ ترين احتياج ما به دعا است، ارتش عظيم، مردمان گوشه نشين، پيرمردانى كه فكر مى كنند زندگيشان به سر رسيده، بيماران بسترى كه در پى فرصتى هستند تا زندگيشان ارزش و مفهومى پيدا كند، اين ها همه بزرگ ترين منابع دست نخورده بشريت هستند، اگر شما آدمى منزوى هستيد، آيا در بزرگ ترين جهاد روحانى كه تاكنون در دنيا آغاز شده با ما تشريك مساعى نمى كنيد؟

در خلوت خانه سفينه فضايى توسط سرنشينان آپولوى 8 دعايى صورت گرفت كه گواه زنده اى بر نيازمندى بشر به نيايش با اوست، آنان گفتند:

اى خداى بزرگ! به ما بينش عطا كن تا بتوانيم اسم تو را در جهان ببينيم و علاقه به تو را با وجود خطاهاى بشرى درك كنيم، اى خداى بزرگ! به ما ايمانى عطا كن تا با وجود نادانى و ضعف خود به نيكى متكى باشيم.

به ما دانشى عطا كن، تا بتوانيم وجودت را درك كنيم و شكرگزارت باشيم و به ما نشان ده كه براى گسترش صلح جهانى چه وظايفى را بايد انجام دهيم.

در هر صورت دعا امرى است ضرورى و فطرى و مسئله اى است كه خداوند به آن دستور داده و جزء حتمى اخلاق انبياى الهى قلمداد شده و با اين كه خداى بزرگ به تمام خواسته هاى محتاجان آگاه است ولى انسان با دعا شايستگى گرفتن عطاى حق را پيدا مى كند.

دعا خواستن است و خواستن اگر حقيقت داشته باشد، انسان با كمال شوق دنبال تحقق دادن آن حركت مى كند، دعا به اين نيست كه كسى فقط بگويد، بلكه دعا مجموعه اى از خواستن و دنبال كردن و تحقق دادن و حفظ كردن است.

 

قرآن و دعا

قرآن مجيد، دعا را در جهات مختلفى طرح مى كند كه دانستن آن لازم است:

امر به دعا

1- به مسئله دعا امر مى كند و از بندگانش مى خواهد، از اين خير با عظمت كه علت رسيدن به فيوضات الهيه و خير دنيا و آخرت است غفلت نكنند.

[وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ ] «3».

و پروردگارتان گفت: مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم، آنان كه از عبادت من تكبّر ورزند، به زودى خوار و رسوا به دوزخ درآيند.

[ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ] «4».

پروردگارتان را از روى فروتنى و زارى و مخفيانه بخوانيد [و از آداب و شرايط دعا تجاوز نكنيد]؛ يقيناً خدا متجاوزان را دوست ندارد.

[قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى ] «5».

بگو: خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد، هر كدام را بخوانيد [ذات يكتاى او را خوانده ايد] نيكوترين نام ها [كه اين دو نام هم از آن هاست ] فقط ويژه اوست.

 

دعا علت گشايش

2- دعا را علت گشايش كار و نجات از هر همّ و غم و رنجى مى داند و در ضمن اين مسئله از بعضى دعاكنندگان گلايه كرده مى فرمايد، به وقت گرفتارى با كمال زارى دعا مى كنيد و استجابت آن را به سختى از خدا مى طلبيد و با پروردگار عهد و پيمان مى بنديد در صورت نجات شكرگزار حق شويد، ولى پس از رفع گرفتارى به شرك كه ظلم عظيم است باز مى گرديد.

[قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً لَئِنْ أَنْجانا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ* قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْها وَ مِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ ] «6».

بگو: چه كسى شما را از تاريكى هاىِ خشكى و دريا نجات مى دهد؟ در حالى كه او را [براى نجات خود] از روى فروتنى و زارى و مخفيانه به كمك مى طلبيد؛ [و مى گوييد] كه اگر ما را از اين [تنگناها و مهلكه ها] نجات دهد، بى ترديد از سپاس گزاران خواهيم بود.* بگو: خدا شما را از آن [سختى ها] و از هر اندوهى نجات مى دهد، باز شما به او شرك مى ورزيد [و به ناسپاسى مى گراييد.]

 

دعا نشانه مؤمن

3- دعا را از علائم و كارهاى پسنديده عباد صالح مى داند و آنان را در همه شؤون حيات با اين واقعيت عالى همراه و هماهنگ معرفى مى كند.

[إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ ] «7».

آنان همواره در كارهاى خير مى شتافتند و ما را از روى اميد و بيم مى خواندند و پيوسته در برابر ما فروتن بودند.

 

استجابت دعا

4- استجابت را در صورت تحقق شرايط دعا، لازمه دعا مى داند و مسئله استجابت دعا را هم خاص حضرت حق دانسته و از بندگان الهى مى خواهد به اين معنا توجه داشته باشند.

[وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ] «8».

هنگامى كه بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] يقيناً من نزديكم، دعاى دعا كننده را زمانى كه مرا بخواند اجابت مى كنم؛ پس بايد دعوتم را بپذيرند و به من ايمان آورند، تا [به حقّ و حقيقت ] راه يابند [و به مقصد اعلى برسند].

 

ضرورت وجود دعا

5- به اين نكته بسيار مهم توجه مى دهد كه اگر دعا نبود، روى توجهى از جانب خداوند به بندگان نمى شد.

[قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ ] «9».

بگو: اگر دعايتان نباشد پروردگارم به شما ارجى ننهد.

 

دعا امرى فطرى

6- دعا را براى بشر امرى فطرى و ضرورى مى داند، چه اين كه انسان در دريايى از محدوديت ها و گرفتارى ها و مشكلات و رنج ها دچار است و براى رهايى از اين امور، چاره اى جز دعا به پيشگاه حضرت او ندارد و دعا را در اين زمينه عامل هدايت و آشنايى با خدا دانسته، در عين اين كه عده اى را پس از دعا نسبت به حضرت حق فراموشكار و ناسپاس مى داند.

[وَ إِذا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ ] «10».

هنگامى كه به مردم آسيب و گزندى برسد، پروردگارشان را در حالى كه به سوى او روى آورده اند، مى خوانند، سپس زمانى كه رحمتى از سوى خود [چون نعمت، ثروت، اولاد و امنيت ] به آنان بچشاند، ناگهان گروهى از آنان به پروردگارشان شرك مى ورزند.

[فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ ] «11».

[مشركان تا در امنيت و آسايشند، بر آيين شرك تعصّب دارند،] پس زمانى كه در كشتى سوار مى شوند [و در وسط دريا امواج خطرناك آنان را محاصره مى كند] خدا را در حالى كه ايمان و عبادت را براى او [از هرگونه شركى ] خالص مى كنند، مى خوانند و چون به سوى خشكى نجاتشان مى دهيم به ناگاه به آيين شرك روى مى آورند.

[وَ إِذا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ] «12».

و چون آنان را [در دريا] موجى [به دنبال موجى ] مانند ابرهاى سايه انداز فرو پوشد، خدا را در حالى كه ايمان و عبادت را براى او [از هرگونه شركى ] خالص مى كنند، مى خوانند و زمانى كه آنان را به خشكى مى رساند برخى از آنان به راه ميانه و معتدل [كه راه توحيد است ] مى روند [و برخى پيمان مى شكنند] و آيات ما را جز هر پيمان شكن خائن و كفر پيشه اى انكار نمى كند.

[وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ ] «13».

و چون انسان را گزند و آسيبى رسد، ما را [در همه حالات ] به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده [به يارى ] مى خواند، پس زمانى كه گزند و آسيبش را برطرف كنيم، آن چنان به راه ناسپاسى و گناه مى رود كه گويى هرگز ما را براى برطرف كردن گزند و آسيبى كه به او رسيده [به يارى ] نخوانده است!! اين گونه براى اسراف كاران اعمالى كه همواره انجام مى دادند، آراسته شده [تا جايى كه زشتى اعمالشان را نمى فهمند.]

 

روايات و دعا

مسئله دعا و آثار آن در زندگى به اندازه اى مهم است كه محدث بزرگ شيعه، ثقة الاسلام كلينى در كتاب با عظمت «الكافى» نزديك به شصت باب در زمينه دعا برنامه مطرح كرده است كه لازم است به قسمتى از آن ابواب اشاره رود.

 

فضيلت دعا

قُلْتُ لِأبى جَعْفَر عليه السلام: أَىُّ الْعِبادَةِ أَفْضَلُ؟ فَقالَ: ما مِنْ شَىْ ءٍ أفْضَلُ عِنْدَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ أنْ يُسْئَلُ وَيُطْلَبُ مِمّا عِنْدَهُ وَما أحَدٌ أبْغَضُ إلىَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ مِمَّنْ يَسْتَكْبِرُ عَنْ عِبادَتِهِ وَلا يَسْئَلُ ما عِنْدَهُ «14».

راوى مى گويد: به امام باقر عليه السلام عرض كردم: برترين عبادت كدام است؟

فرمود: چيزى نزد خداوند افضل از اين نيست كه از او از آنچه نزد اوست در خواست شود و كسى نزد خداوند مبغوض تر نيست از انسانى كه از عبادت حق كبر ورزد و از آنچه نزد اوست نخواهد.

عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: قالَ لى: يا مَيْسِرُ ادْعُ وَلا تَقُلْ إنَّ الْأمْرَ قَدْ فَرَغَ مِنْهُ إنَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ مَنْزِلَةً لاتَنالُ إلّابِمَسْئَلَةٍ وَلَوْ أنَّ عَبْداً سَدَّ فاهُ وَلَمْ يَسْئَلْ لَمْ يُعْطَ شَيْئاً فَسَلْ تُعْطَ يا مَيْسِرُ إنَّهُ لَيْسَ مِنْ بابٍ يُقْرَعُ إلّايُوشِكُ أنْ يُفْتَحَ لِصاحِبِهِ «15».

ميسر مى گويد: حضرت صادق عليه السلام به من فرمود، در پيشگاه حضرت حق دعا كن و مگو كار از كار گذشته، آنچه مقدر شده همان مى شود و براى دعا اثرى نيست.

همانا نزد خداوند عزوجل منزلت و مقامى است كه به آن نتوان رسيد مگر به دعا و گدايى، اگر بنده اى دهان خود را ببندد و دعا نكند چيزى نصيبش نمى شود، پس دعا كن تا به تو عنايت شود، اى ميسر هيچ درى نيست كه كوبيده شود مگر اين كه اميد آن هست كه به روى كوبنده باز شود.

علامه مجلسى رحمه الله در كتاب «مرآة العقول» كه از شاهكارهاى ارزنده مكتب عالى تشيع است، در توضيح اين حديث مى فرمايد:

اين كه حضرت فرموده: مگو كار از كار گذشته، اين نهى حضرت نسبت به اين گفتار دو وجه دارد:

يكى: اين گفتار باطل است؛ زيرا ريشه در كلام يهود و بعضى از حكماى جداى از نبوت دارد، بلكه بايد انسان ايمان به بداء داشته باشد و به اين كه خداوند سبحان هر روز در كارى است و هر چه را خواهد محو و هر چه را بخواهد ثبت مى كند و قضا و قدر مانع دعا نيستند، چون تغيير در لوح محو و اثبات ممكن است، گذشته از اين كه خود دعا نيز از اسباب قدر و قضا است و امر به دعا نيز از همان هاست.

ديگر اين كه درست است كه علم خداوند به هر چه تعلق گرفته همان شود، ولى اين مانع از دعا نيست و اين كه امام عليه السلام او را از اين گفتار نهى فرموده، نهى از اين است كه اين كلام در جاى خود صحيح است، ولى نبايد اين كلام صحيح را به باب دعا كشيد و آن را مانع از دعا قرار داد كه نتيجه اش سبب بى اعتقادى به دعا گردد «16» و خلاصه حاصل جواب حضرت به دو مرحله باز مى گردد:

اول اين كه: دعا به خودى خود مطلوب است، چون عبادت بزرگى است و انسان را نزد خداوند به مقام بلندى مى رساند كه جز به وسيله زارى و دعا، رسيدن به آن درجه بلند ممكن نيست.

دوم اين كه: مقدرات گاهى كم و زياد مى شود و چه بسا كه به خاطر شرطى از ميان برود.

مثلًا در تقدير الهى گذشته كه عمر فلان كس سى سال باشد، به شرط اين كه صله رحم نكند و اگر كرد شصت سال مقدر شمرده و روزيش در فلان روز به يك درهم مقدر شده اگر دعا نكند، ولى اگر دعا و درخواست كند، دو درهم مقدر شده و هم چنين ساير چيزها و حاصل اين كه براى وجود تمام كائنات و عدم آن ها شرايط و اسبابى است و خداوند سبحان نخواسته كارها بدون اسباب و شرايط انجام گيرد و از جمله اسباب براى برخى از چيزها دعا است كه اگر دعا نكند آن چيز به او داده نمى شود.

و اما علم خداوند، پس آن تابع معلوم است و علت پيدايش چيزى نيست و قضا و قدر حتمى و لازم نيستند و گرنه ثواب و عقاب و امر و نهى باطل گردند.

عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: مَنْ لَمْ يَسْئَلِ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ إفْتَقَرَ «17».

امام صادق عليه السلام فرمود: هر كه از فضل خداوند درخواست نكند، بيچاره و فقير گردد.

سيف تمار گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:

بر شما باد به ملازمت دعا؛ زيرا به هيچ چيز مانند آن به خداوند نزديك نشويد و هيچ حاجت كوچكى را به خاطر كوچكى اش رها نكنيد، از اين كه براى آن به درگاه حق دعا كنيد؛ زيرا آن كس كه حاجات كوچك به دست اوست، همان كس است كه حاجات بزرگ به دست اوست.

عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: قالَ أمْيرُالمؤمِنينَ عليه السلام: أحَبُّ الْأعْمالِ إلىَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ فى الْأرْضِ ألدُّعاءُ وَأفْضَلُ الْعِبادَةِ ألْعِفافُ قالَ: وَكانَ أميرُالْمُؤمِنينَ رَجُلًا دَعَّاءً «18».

امام صادق عليه السلام فرمود: اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: محبوب ترين اعمال در روى زمين نزد خداوند دعا است و بهترين عبادت پرهيزكارى و پارسايى است و اميرالمؤمنين مردى بود كه دعايش بسيار بود.

 

دعا اسلحه مؤمن

عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالُ: قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: ألدُّعاءُ سِلاحُ الْمُؤْمِنِ وَعَمُودُ الدّينِ وَنُورُ السَّماواتِ وَالْأرْضِ «19».

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: دعا سلاح مؤمن و پايه دين و روشنى آسمان ها و زمين است.

قالَ: قالَ أميرُالْمُؤمِنينَ عليه السلام: ألدُّعاءُ مَفاتيحُ النَّجاحِ وَمَقاليدُ الفَلاحِ وَخَيْرُ الدُّعاءِ ما صَدَرَ عَنْ صَدْرٍ نَقِىٍّ وَقَلْبٍ تَقِىٍّ وَفى الْمُناجاةِ سَبَبُ النَّجاةِ وَبِالإخْلاصِ يَكُونُ الْخَلاصُ فَإذا اشْتَدَّ الْفَزَعُ فَإلىَ اللّهِ الْمَفْزَعُ «20».

و نيز حضرت صادق عليه السلام فرمود: اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: دعا كليدهاى نجات و گنجينه هاى رستگارى است و بهترين دعا آن دعايى است كه از سينه پاك و دلى پرهيزكار برآيد و وسيله نجات در مناجات است و خلاصى به اخلاص به دست آيد و چون فزع و بى تابى سخت شود، مفزع و پناهگاه خداست.

عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: ألدُّعاءُ أنْفَذُ مِنَ السِّنانِ الْحَديدِ «21».

امام صادق عليه السلام فرمود: دعا از نيزه تيز نافذتر است.

پشت در روى جهان خواهيم كرد

 

قبله روى دلستان خواهيم كرد

سود ما رسوايى عشقش بس است

 

گرچه دين و دل زيان خواهيم كرد

خاصه عشقش را كه سلطان دل است

 

موكبى از خون روان خواهيم كرد

دل اگر خون شد زعشقش باك نيست

 

كاينچنين كارى بجان خواهيم كرد

گر در اول روز خون كرديم دل

 

روز آخر جان فشان خواهيم كرد

ذره ذره در ره سوداى عشق

 

پايه هاى نردبان خواهيم كرد

كس جواب ما نخواهد داد باز

 

گرچه بسيارى فغان خواهيم كرد «22»

     

 

دعا موجب دفع قضا و بلا

عَنْ حِمادِ بْنِ عُثْمانَ قالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: إنَّ الدُّعاءَ يَرُدُّ الْقَضاءَ يَنْقُضُهُ كَما يُنْقَضُ السِّلْكُ وَقَدْ أُبْرِمَ إبْراماً «23».

حماد بن عثمان مى گويد: شنيدم فرمود: همانا دعا برگرداننده قضا است و رشته قضا را از هم واتاباند و بزند، چنانچه رشته نخ از هم باز شود، گرچه به سختى تابيده شده باشد.

عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزيدَ قالَ: سَمِعْتُ أبَاالْحَسَنَ عليه السلام يَقُولُ: إنَّ الدُّعاءَ يَرُدُّ ما قَدْ قُدِّرَ وَما لَمْ يُقَدَّرْ، قُلْتُ وَما قَدْ قُدِّرَ عَرَفْتُهُ فَما لَمْ يُقَدَّرْ قالَ: حَتّى لايَكُونَ «24».

عمر بن يزيد مى گويد: از امام كاظم عليه السلام شنيدم مى فرمود: همانا دعا برمى گرداند آنچه را مقدر شده و آنچه را مقدر نشده، عرض كردم: مقدر شده را دانستم مقدر نشده كدام است؟ فرمود: تا اين كه تقديرى درباره آن نشود.

عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: إنَّ الدُّعاءَ يَرُدُّ الْقَضاءَ وَقَدْ نَزَلَ مِنَ السَّماءِ وَقَدْ ابْرِمَ إبْراماً «25».

امام صادق عليه السلام فرمود: دعا قضائيكه از آسمان نازل شده برمى گرداند، اگر چه آن قضا به سختى مبرم و محكم شده باشد.

كانَ عَلِىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهما السلام يَقُولُ: ألدُّعاءُ يَدْفَعُ الْبَلاءَ النَّازِلَ وَما لَمْ يَنْزِلْ «26».

حضرت رضا عليه السلام مى فرمايد: حضرت على بن الحسين عليهما السلام فرمود: دعا بلايى را كه نازل شده و نازل نشده دفع مى كند.

مصداق اين روايت در قرآن مجيد، قوم يونس اند كه بلاى الهى تا بالاى سر آنان آمد ولى به راهنمايى آن عالم ربانى به بيابان رفته و سر بر خاك مذلّت نهادند و از پيشگاه خداوند در خواست رد بلا كردند و درخواست آنان اجابت شد.

 

دعا درمان دردها

عَنْ عَلاءِ بْنِ كامِلٍ: قالَ لى أبُوعَبْدِاللّهِ عليه السلام: عَلَيْكَ بِالدُّعاءِ فَإنَّهُ شِفاءٌ مِنْ كُلِّ داءٍ «27».

علاء بن كامل مى گويد: حضرت صادق عليه السلام به من فرمود: بر تو باد به دعا كه دعا درمان هر دردى است.

آرى، دعا درمان هر دردى است. وقتى دل به حضرت محبوب بسته شود و جان آيينه انعكاس اوصاف معشوق گردد و آدمى درِ رحمت را از هر سو به سوى خود باز ببيند و قلب بر اثر اتصال مالامال از اميد گردد، روح داراى قدرت و تسلط و مالكيت شود و به هنگام هجوم دردها على الخصوص دردهاى معنوى، از محبوبش به وسيله دعا درخواست رد بلا و شفاى مرض كند و محبوب هم بيمارى عاشق را هر چه باشد شفا دهد.

در اينجا مناسب است به سه قضيه بسيار مهم كه خودم در سطر اول و دوم آن هستم اشاره كنم.

اما حكايتى كه واسطه اولش هستم:

دوستى داشتم عاشق دين و دلسوز مسائل الهى، داراى هفتاد سال عمر، به من گفت: وقتى كه عمرم قريب به ده سال بود، گرفتار تب سوزنده سختى شدم، طب و طبيب از علاجم عاجز شد، پدرم مرا در آغوش گرفت و نزد سيدى بيدار و صاحب نفسى با حال برد و داستان رنج مرا براى او بازگفت، آن مرد سرى به جانب آسمان برداشت، آن گاه روى به من كرد و گفت: اى تب سوزنده! او را رها كن. لحظه اى نگذشت كه تب مرا رها كرد و تا اين زمان كه هفتاد سال از عمرم گذشته تب به سراغم نيامده.

اما دو داستانى كه واسطه دومش هستم:

فرزند مرحوم محدث قمى صاحب كتب ارزنده اى چون «سفينة البحار»، «مفاتيح الجنان» و «الكنى و الالقاب» و... برايم نقل كرد، پدرم دچار چشم درد شديدى شد، اطباى عراق از علاجش عاجز شدند، روزى از مادرم خواست كتاب «الكافى» را به او بدهد، كتاب را از دست همسرش گرفت و گفت: اين كتاب مايه از اهل بيت رسول اللّه عليهم السلام دارد و امكان ندارد خداوند به وسيله ماليدن اين كتاب به چشم مرا از درد ديده خلاص نكند، چشم به حق دوخت و با دلى سوخته كتاب «الكافى» را بر چشم ماليد، ديده او از درد و الم رهايى يافت.

ديگر اين كه: پدرم دچار مرض سختى شد، دارو نسبت به او از اثر افتاده بود، پس از رنج بسيار به مادرم گفت: اين انگشتان من سال هاست كه آثار اهل بيت عليهم السلام را مى نويسد، اگر اثرى الهى در اين انگشتان نباشد بايد آن را قطع كرد، ظرفى پاك بياورد و مقدارى آب در كنار آن بگذارد، آب و ظرف را به حضور آن مرد الهى آورد، انگشتانش را در آن ظرف گرفت و آب بر روى آن ريخت و آن آب را در حاليكه به سبب آن از خداوند طلب شفا كرده بود خورد و از بيمارى برخاست.

آرى، تو دل بر او بند و از مقام دعا دست بر مدار كه در صورت رابطه با حضرت او به وقت دچار شدن به درد، در صورتى كه كليدهاى ظاهرى از باز كردن قفل درد عاجز باشند، با كليد دعا دردت را شفا دهد.

دلبرا پيش وجودت همه خوبان عدمند

 

سروران در ره سوداى تو خاك قدمند

شهرى اندر طلبت سوخته آتش عشق

 

خلقى اندر هوست غرقه درياى غمند

     

خون صاحب نظران ريختى اى كعبه حسن

 

قتل اينان كه روا داشت كه صيد حرمند

گاه گاهى بگذر بر صف دل سوختگان

 

تا ثنايت بگويند و دعايى بدهند

هر خم زلف پريشان تو زندان دلى است

 

تا نگويى كه اسيران كمند تو كمند

جور دشمن چه كند گر نكشد طالب دوست

 

گنج و مار و گل و خار و غم و شادى بهمند

سعديا عاشق صادق زبلا نگريزد

 

سست عهدان ارادت زملامت برمند «28»

     

 

استجابت دعاى دعا كنندگان

عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: ألدُّعاءُ كَهْفُ الْإجابَةِ كَما أنَّ السَّحابَ كَهْفُ الْمَطَرِ «29».

امام صادق عليه السلام فرمود: دعا خزانه و گنجينه اجابت است. چنانچه ابر مخزن باران است.

عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: ما أبْرَزَ عَبْدٌ يَدَهُ إلىَ اللّهِ الْعَزيزِ الْجَبَّارِ إلّااسْتَحْيَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ أنْ يَرُدَّها صِفْراً حَتّى يَجْعَلَ فيها مِنْ فَضْلِ رَحْمَتِهِ ما يَشاءُ فَإذا دَعا أحَدُكُمْ فَلا يَرُدُّ يَدَهُ حَتّى يَمْسَحَ عَلى وَجْهِهِ وَرَأسِهِ «30».

حضرت صادق عليه السلام فرمود: هيچ بنده اى دست به درگاه خداى عزيز و جبار نگشايد، جز اين كه خداى عزوجل شرم كند كه آن را تهى برگرداند، تا اين كه از فضل و رحمت خود آن دست را پر كند، پس هرگاه يكى از شما دعا كرد، دستش را برنگرداند تا آن را به سر و روى خود بكشد.

 

علت عدم استجابت بعضى از ادعيه

علامه مجلسى رحمه الله در شرح اين حديث مى فرمايد:

شرم و حيا گرفتگى نفس است از كار بد، به خاطر بيم نكوهش و چون به خداى بزرگ نسبت داده شود، لازمه آن ترك باشد، يعنى خداوند آن كار را نكند.

و در اينجا شبهه اى است كه بايد آن را دفع كنيم و آن شبهه اين است كه، چگونه خداوند سبحان وعده اجابت داده و خلف وعده او محال است و دروغ از خداى تعالى و حجج او ممتنع است، پس چگونه است كه بسيارى از دعاها به اجابت نرسد.

جواب اين شبهه را به چند وجه ممكن است بيان كرد:

اول: اين كه وعده خداوند مشروط به مشيت است، يعنى اگر بخواهم اجابت مى كنم كه آيه 41 سوره انعام «31» بر آن دلالت كند.

دوم: اين كه مقصود از اجابت، توجه و استماع دعا است، يعنى فوراً شنيده شود و مورد توجه قرار گيرد، ولى در دادن آنچه را كه خواهد تأخير كند، تا عبد باز او را بخواند و آواز عبد را خدا بشنود كه خدا صداى بنده را دوست دارد.

سوم: اين كه اجابت مشروط به مصلحت و خير بودن براى دعا كننده است؛ زيرا خداى حكيم به دلخواه بندگان، از آنچه خير و صلاح آن ها است دست برندارد.

چهارم: لازم نيست اجابت دعا فورى باشد و ممكن است دعا مستجاب شده باشد، ولى ظهور آثار آن روى پاره اى از مصالح به مدت زيادى تأخير افتد، چنانچه در تفسير گفتار خداى تعالى در سوره يونس آيه 89 در حديث آمده كه ميان اين خطاب و ميان غرق فرعون و نابودى او و همراهانش كه موسى و هارون براى آن دعا كرده بودند چهل سال طول كشيد «32».

عَنْ سُلَيْمانِ بْنِ عَمْروٍ قالَ: سَمِعْتُ أبا عَبْدِاللّهِ عليه السلام يَقُولُ: إنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ لا يَسْتَجيبُ دُعاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ ساهٍ فَإذا دَعَوْتَ فَأقْبِلْ بِقَلْبِكَ ثُمَّ اسْتَيْقِنْ بِالْإجابَةِ «33».

سليمان بن عمرو مى گويد: شنيدم حضرت صادق عليه السلام فرمود: خداوند دعايى كه از روى دل غافل باشد مستجاب نمى كند، پس هرگاه براى دعا به پيشگاه مقدس او روى آوردى به دل توجه كن و يقين داشته باش كه قلبى كه در دعا مشغول مولاست دعايش مستجاب مى شود.

و نيز دعا كننده لازم است داراى رقت قلب باشد، قلب با قساوت دعايش مستجاب نيست.

عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: إنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ لايَسْتَجيبُ دُعاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ قاسٍ .

امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند دعايى كه از روى دل سخت و با قساوت باشد مستجاب نمى كند.

 

پی نوشت ها:

______________________________

(1)- المناقب: 1/ 216، فصل فى اللطائف؛ بحار الأنوار: 16/ 405، باب 12، حديث 1.

(2)- عوالى اللآلى: 1/ 39، الفصل الرابع، حديث 38؛ بحار الأنوار: 69/ 49، باب 94، حديث 58.

(3)- غافر (40): 60.

(4)- اعراف (7): 55.

(5)- اسراء (17): 110.

(6)- انعام (6): 63- 64.

(7)- انبيا (21): 90.

(8)- بقره (2): 186.

(9)- فرقان (25): 77.

(10)- روم (30): 33.

(11)- عنكبوت (29): 65.

(12)- لقمان (31): 32.

(13)- يونس (10): 12.

(14)- الكافى: 2/ 466، باب فضل الدعاء، حديث 2.

(15)- الكافى: 2/ 466، باب فضل الدعاء، حديث 3.

(16)- مرآة العقول: 12/ 4.

(17)- الكافى: 2/ 467، باب فضل الدعاء، حديث 4.

(18)- الكافى: 2/ 467، باب فضل الدعاء، حديث 8؛ عدة الداعى: 39، باب الأول فى الحث على الدعاء.

(19)- الكافى: 2/ 468، باب أن الدعاء سلاح المؤمن، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 7/ 38، باب 8، حديث 8654.

(20)- الكافى: 2/ 468، باب أن الدعاء سلاح المؤمن، حديث 2؛ بحار الأنوار: 90/ 341، باب 20، حديث 12.

(21)- الكافى: 2/ 469، باب أن الدعاء سلاح المؤمن، حديث 7؛ وسائل الشيعة: 7/ 38، باب 8، حديث 8653.

(22)- عطار نيشابورى.

(23)- الكافى: 2/ 469، باب أن الدعاء سلاح المؤمن، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 7/ 36، باب 7، حديث 8646.

(24)- الكافى: 2/ 469، باب أن الدعاء يرد البلاء، حديث 2؛ وسائل الشيعة: 7/ 36، باب 7، حديث 8647.

(25)- الكافى: 2/ 469، باب أن الدعاء يرد البلاء، حديث 3؛ وسائل الشيعة: 7/ 36، باب 7، حديث 8645.

(26)- الكافى: 2/ 469، باب أن الدعاء يرد البلاء، حديث 5؛ وسائل الشيعة: 7/ 37، باب 7، حديث 8650.

(27)- الكافى: 2/ 470، باب أن الدعاء شفاء من كل داء، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 7/ 45، باب 11، حديث 8677.

(28)- سعدى شيرازى.

(29)- الكافى: 2/ 471، باب أن من دعا استجيب له، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 7/ 26، باب 2، حديث 8611.

(30)- الكافى: 2/ 471، باب أن من دعا أستجيب له، حديث 2؛ وسائل الشيعة: 7/ 51، باب 14، حديث 8694؛ بحار الأنوار: 90/ 323، باب 17، حديث 38.

(31)- «بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِن شَاءَ وَتَنْسَوْنَ مَاتُشْرِكُونَ» « [قطعاً چنين نيست ] بلكه فقط خدا را مى خوانيد و او هم اگر بخواهد آسيب و گزندى كه به سبب آن او را خوانده ايد برطرف مى كند و [آن زمان است كه ] بت هايى كه براى او شريك قرار مى دهيد، فراموش مى كنيد».

(32)- الكافى: 2/ 489، باب من أبطأت عليه الإجابة، حديث 5؛ تفسير عياشى: 2/ 127، حديث 40.

(33)- الكافى: 2/ 473، باب الإقبال على الدعاء، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 7/ 53، باب 16، حديث 8702.

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

گواهی سنگ بیابان بر حقیقت آسمان
پيام جهانى حسين عليه السلام
قبل از عاشورا
سیمای صحیفه سجادیه
عظمت و برکات ماه رمضان
همگام با امام زین العابدین علیه السلام در وداع با ...
حقيقت روزه‏ و رمضان
فضیلت و حرمت ماه مبارک رمضان
پنچ چیز
در حزب خدا بودن

بیشترین بازدید این مجموعه

هفت نمونه‌ از احیای مردگان در کلام قرآن
مال حلال و حرام در قرآن و روايات‏
صفات خوب انسان‏
قابل توجه زنان آزاردهنده به همسر
اسم اعظمی که خضر نبی به علی(ع) آموخت
آثار ایمان به خدا در زندگی
گذری بر فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^